رابطه حق با تکلیف چیست؟ (پرسش)
رابطه حق با تکلیف چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | حق - تکلیف |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
رابطه حق با تکلیف چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«“حق” چیزی است که به نفع فرد و بر عهده دیگران، و “تکلیف” چیزی است که بر عهده فرد و به نفع دیگران باشد؛ “حق”، برای فرد محق و مستحق و “تکلیف”، برای فرد مکلف است؛ تکلیف فتوابردار است، اما حق چنین نیست[۱]. یکی از معانی حق، سلطه و امتیاز است، در واقع با به کار بردن “حق” ما در پی اثبات احاطه و برتری فردی بر امری یا شخصی دیگر است، اینکه گفته میشود “فلانی حق دارد” یا “مالک حق تصرف بر ملک خود دارد”، این به معنای نوعی برتری و تسلط آن شخص نسبت به دیگران است، وقتی که میگوییم آزادی حق است، یعنی انسان امتیاز و سلطهای دارد که دیگران حق سلب آن را ندارند، مثل حق تعیین سرنوشت.
اسلام در عین اینکه دینی اجتماعی است و به جامعه میاندیشد و فرد را مسئول جامعه میشمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمیگیرد و فرد را غیر اصیل نمیشمارد. فرد از نظر اسلام، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه از نظر قضایی و چه از نظر اجتماعی، حقوقی دارد؛ از نظر سیاسی حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی حق مالکیت بر محصول کار خود و حق معاوضه و مبادله و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و مضاربه و غیره در مایملک شرعی خود دارد و از نظر قضایی حق اقامه دعوی و احقاق حق و حق شهادت، و از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل و مسکن و انتخاب رشته تحصیلی و غیره و از نظر خانوادگی حق انتخاب همسر دارد[۲].
در اجتماع انسانی، در کنار تکالیف و وظایف شهروندان، حقوق آنان نیز به رسمیت شناخته میشود. هر جا که امتیازی به صاحب حقی داده میشود، در برابر، تکلیفی نیز بر عهده اوست. آزادی در اندیشه سیاسی اسلام، حقی است که به رسمیت شناخته شده است و همانگونه که در صفحات قبل اشاره شد، این حق، در جان و نهان بشری، به ارمغان گذاشته شده است، پس در کنار این حق، تکالیف نیز وجود دارند. حال آنکه در اندیشهها و حکومتهای استبدادی، “حق”، هیچ جایگاهی ندارد و شهروندان تنها مکلفانی هستند که صرفاً باید پیرو دستورهای حاکمان خودکامه باشند»[۳]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۳۵.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۳؛ مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۱۵۲.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۸۷.