راسخ در علم در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

آیا دانش تأویل، ویژه خدا است؟ یا کسان دیگر نیز از آن آگاهند؟ آیا در آیه هفتم سوره آل عمران، پس از واژه اللَّهُ باید وقف کرد یا پس از وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ؟ هر دو از نظر ادیبان جایز است و هر یک طرفدارانی دارد. بنابر دیدگاه نخست، تنها خدا به تأویل قرآن آگاه است، ولی طبق قول دوم، خدا و راسخان در علم به تأویل قرآن آگاهند. برخی از سخنان حضرت علی(ع) در نگاه اول تأییدی بر دیدگاه نخست به نظر می‌آید.

ایشان در پاسخ مردی که خواستار توصیف خداوند شده بود، فرمود: «... و بدان که راسخان در علم کسانی هستند که اقرارشان به ندانستن آن‌چه در پرده غیب است، آنان را از کوشش برای گشودن درهای بسته عالم غیب بی‌نیاز کرده است، تا به امور مستور آگاه شوند. ایشان اعتراف می‌کنند که از دریافت آن‌چه در حیطه دانششان نیست، عاجزند، و خدای متعال این اعتراف را ستوده و بدین سبب آنان را راسخان در علم نامیده است؛ زیرا تعمق را در چیزی که خداوند، جست‌وجو در کنه آن را تکلیف نکرده است، واگذاشته‌اند»[۱].

از ظاهر این خطبه بر می‌آید که راسخان در علم به تأویل قرآن علم نداشته، صرفاً به همه غیوب ایمان دارند؛ ولی این برداشت به دلایل زیر ناتمام است:

یک. فرمایش آن حضرت – ظاهراً- ناظر به مرحله‌ای است که تفسیر آن‌چه در سراپرده غیب مستور است، به راسخان اعطا نشده است. در این مرحله است که راسخان از غیب آگاهی نداشته، در کنه مسائلی که بدان آگاهی ندارند، از پیش خود به جست‌و‌جوی نمی‌پردازند؛ اما پس از آن‌که به اذن خدا، سراپرده غیب آشکار شد و آفتاب تعلیم الهی، افق غیب را در برابر دیدگان ایشان گشود، آنان از مسائل غیبی و تأویل‌های قرآنی آگاه خواهند شد[۲].

دو. این برداشت با برخی دیگر از سخنان حضرت درباره آگاهی راسخان به تأویل قرآن ناسازگار است. در احادیث فراوانی از دانش پیامبر و اهل بیت(ع) به تأویل قرآن سخن رفته است؛ از جمله: درباره کتاب خدای عزیز و بزرگ از من بپرسید. به خدا سوگند آیه‌ای از آن نازل نشد - در شب یا روز سفر یا حضر - جز آن‌که پیامبر آن را بر من خواند و تأویل آن را به من آموخت. ابن الکواء: گفت: ای امیرمؤمنان، درباره آیاتی که بر پیامبر نازل می‌شد و شما حضور نداشتید، چطور؟ فرمود: آنها را برایم حفظ می‌کرد و وقتی به حضورشان می‌رسیدم، بر من می‌خواند و می‌فرمود: علی جان، خداوند پس از تو بر من چنین و چنان نازل کرد، و تأویل آن چنین و چنان است. بدینسان تنزیل و تأویل قرآن را به من می‌آموخت[۳].

آن حضرت در حدیثی دیگر فرمود: «مردم، پیش از آن‌که مرا از دست دهید، از من بپرسید؛ زیرا دانش اولین و آخرین نزد من است... به خدا سوگند، من به قرآن و تأویل آن از هر مدعی دانش آن، داناترم»[۴]. همچنین امام علی(ع) از آموزش تأویل قرآن به فرزند خود امام حسن(ع) سخن گفته است که نشان دهنده علم آن حضرت به تأویل قرآن است.

اما اینکه راسخان در علم چه کسانی هستند، بر اساس آموزه‌های دینی و سخنان حضرت علی(ع)، آنان پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت ایشانند. آن حضرت در سخنی هشدار دهنده می‌فرماید: کجایند کسانی که به دروغ و از روی ستم بر ما پنداشتند که راسخان در علم آنهایند، نه ما اهل بیت؟ خداوند ما را فرا برده، آنان را فرو هشته است؛ به ما عطا کرده آنان را محروم داشته است؛ ما را به درون برده، آنان را از در رانده است. راه هدایت به وسیله ما طلب می‌شود و کوری و گمراهی با ما از میان می‌رود[۵].

همچنین آن حضرت در نامه‌ای بلند به معاویه، می‌فرماید: شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود: هیچ آیه‌ای از قرآن نیست، مگر آن‌که برای آن ظهری و بطنی است، و هر حرفی از آن تأویل دارد؛ «تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم ندانند». راسخان، ما آل محمدیم و خداوند به دیگران فرمان داده است که بگویند: «بدان ایمان داریم. همه از جانب پروردگار ما است، و جز صاحبان خرد متذکر نمی‌شوند»[۶].

سخنان حضرت، همسو با احادیث دیگر[۷]، به انحصار راسخان در پیامبر و اهل‌بیت(ع) تأکید می‌ورزد. بر این اساس، گسترش حوزه راسخان به غیر معصومان، ادعایی بی‌برهان است؛ زیرا مراد از رسوخ در علم، شناخت کامل محکمات و متشابهات و احاطه علمی به جمیع ابعاد و آفاق و لایه‌های ظاهر و باطن معارف قرآن است، نه شناختی ناقص و اندک از بخش‌هایی از قرآن. بنابراین پیامبر اکرم(ص) که افضل راسخان است، دانش قرآنی خود را به تعلیم الهی فرا گرفته و آموخته‌هایش را - با تعلیمی اختصاصی - در اختیار اوصیای خود قرار داده است. از این رو دیگران که دانش قرآنی خود را وامدار راسخان در علم هستند، هیچ‌گاه هم پایه راسخان نخواهند بود.

یکی از شارحان نهج البلاغه در این باره می‌نویسد: هدف این فقره، سرزنش و انکار کسانی است که خود را راسخان در علم می‌پندارند، و یادآور این حقیقت است که رسوخ در علم، ویژه اهل بیت ولایت است، و اینکه دیگران در ادعای رسوخ دروغ زن هستند، و این ادعای اهل بیت، یعنی اختصاص ایشان به رسوخ در علم با براهین عقلی و نقلی ثابت گشته، عامه و خاصه، بدان تصریح کرده‌اند[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۹۰.
  2. ر.ک: منهاج البراعه، ج۶، ص۳۱۳.
  3. الأمالی، ص۵۲۰، ح۱۱۵۸.
  4. بحار الأنوار، ج۴۰، ص۱۴۴، ح۵۱.
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴. در غرر الحکم، ح۲۸۲۶، پس از «كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا وَ حَسَداً لَنَا» عبارت و «وَ حَسَداً لَنَا» نیز آمده است.
  6. الهلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۷۱؛ بحار الانوار، ج۳۳، ص۱۵۵.
  7. ر.ک: بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۸۸، باب ۱۰.
  8. منهاج البراعه، ج۹، ص۲۱.
  9. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱، ص ۲۰۶.