سیره اجتماعی حضرت فاطمه در عدالتگرایی و ظلمستیزی چه بوده است؟ (پرسش)
سیره اجتماعی حضرت فاطمه در عدالتگرایی و ظلمستیزی چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فاطمه زهرا |
مدخل اصلی | ظلمستیزی در معارف و سیره فاطمی |
سیره اجتماعی حضرت فاطمه در عدالتگرایی و ظلمستیزی چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فاطمه زهرا است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فاطمه زهرا مراجعه شود.
پاسخ به این پرسش
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری در کتاب «سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا» در این باره گفته است:
«یکی از آثار دوستی و دشمنی در راه خدا عدالتگرایی و ظلمستیزی است. بر این اساس، انسان عدالتگرا و ظلمستیز همواره طرفدار فکر، مکتب، حزب و گروهی است که عدالتگر و ظلمستیز باشد. در سخنان و سیره فاطمی، شواهد بسیاری بر وجود این خصلت در آن حضرت در کاملترین شکل و مرتبه به چشم میخورد.
از جمله روایات آن حضرت درباره ظلم و ظالمان روایتی از رسول خدا (ص) است که فرمود: هیچگاه دو گروه ظالم با یکدیگر به ستیز برنمیخیزند، جز آنکه خداوند از آنان دوری میگزیند و برای خدا اهمیتی ندارد کدام پیروز شوند و هیچگاه دو گروه ظالم به مقابل هم درنمیآیند، جز آنکه بدبختی و بلا متوجه ظالمترینشان میشود[۱].
در سلوک اجتماعی حضرت فاطمه، نمونههای بسیاری از ظلمستیزی و عدالتگرایی به چشم میخورد. این رفتارها گاه در سطح محدود و جزئی و گاه در سطح کلان (درگیری با حاکمیت سیاسی) بروز کرده است.
در سطح جزئی میتوان به این روایت منسوب به امام حسن عسکری استناد کرد: روزی دو زن نزد فاطمه آمدند و درباره موضوع مورد اختلافشان او را به داوری برگزیدند. آن حضرت یکی از آن دو را نسبت به دیگری ظالم دید و به یاری زن مظلوم شتافت و با یاری فاطمه، آن زن توانست بر دیگری غالب شود؛ از این رو بسیار شاد و مسرور شد. فاطمه که شادی او را دید، اظهار داشت: شادی ملائکه به واسطه پیروزی و غلبه تو بر او، بسیار بیشتر از شادی توست و حزن و اندوه شیطان و یارانش نیز از اندوه آن زن بیشتر است. پس از این جریان، خداوند به ملائکه فرمود: برای فاطمه به واسطه این کار، هزاران برابر اجر قرار دهید و این را نسبت به هر کس که چنین کند، به صورت یک سنت مقرر کنید[۲].
در عرصه سیاسی نیز مواضع آن حضرت همواره در راستای تقویت جبهه حق و تضعیف جبهه ظالم بود. در مباحث پیشین، به چگونگی رفتار آن حضرت در دفاع از پدرش در مکه در برابر مشرکان و نیز چگونگی رفتارش در برابر امهانی دختر ابی طالب (خواهر شوهرش) که در جریان فتح مکه، برخی مشرکان را پناه داده بود، اشارهای داشتیم اما مهمترین نمود ظلمستیزی آن حضرت پس از رحلت رسول خدا (ص) و در برابر بزرگترین ظلم تاریخ بروز یافت و وی با تمام وجود، به عرصه دفاع از بزرگترین مظلوم تاریخ یعنی امیرمؤمنان برخاست و از تمامی امکانات و مسیرهای ممکن بهره جست. در آغازین روزهای پس از فاجعه سقیفه، تمام تلاش خویش را برای تبیین حق و بیان سفارشهای نبوی درباره حقوق اهل بیت (ع) به کار بست؛ از این رو شبها به همراه همسر و دو فرزندش به در خانه مهاجران و انصار میرفت تا حق غصب شده علی را به آنان یادآوری کند[۳] و در دیدارهای خصوصی با افراد نیز جریان غدیر و حق ولایت و امامت و وصایت علی را یادآور میشد.
در یکی از روزهای بعد از رحلت رسول خدا (ص) و غصب خلافت، هنگامی که فاطمه طبق روال آن روزها، به زیارت قبر حمزه و دیگر شهدای احد رفته بود و برای از دست دادن پیامبر و مظلومیت اهل بیت او میگریست، یکی از مسلمانان به نام محمود بن لبید از فاطمه درباره تصریح پیامبر قبل از وفاتش درباره وصایت امیرالمؤمنین پرسید و فاطمه پاسخ داد: «شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟».
محمود بن لبید گفت: آن واقعه رخ داده است؛ اما میخواهم آنچه را رسول خدا به شکل محرمانه به شما گفته است، بدانم. فاطمه در پاسخ فرمود: خدا را گواه بر راستی سخنم میگیرم؛ از پدرم شنیدم که فرمود: علی بهترین کسی است که در میان شما به عنوان جانشین خود قرار میدهم و او امام و خلیفه پس از من است و بعد از او، دو سبطم و نُه نفر از نسل حسین امامان نیکوسیرت هستند که اگر از ایشان پیروی کنید، آنان را هدایتگر و هدایتشده مییابید و اگر با آنان مخالفت کنید، تا روز قیامت در اختلاف خواهید بود[۴].
هنگامی که ام سلمه به عیادتش آمده بود و حال او را جویا شد، در پاسخ وی، به غم و اندوه فراوانش به علت فقدان پیامبر و ظلم به وصی او و عهدهداری خلافت به دست کسی که خلافتش به طور نامشروع فراهم گشته و نیز کینههایی که موجب چنین ظلمی شده بود، اشاره کرد[۵]. آن حضرت در دیدار با عایشه (دختر طلحه) نیز شبیه این سخنان را مطرح کرد[۶].
چند روز پس از رحلت پیامبر (ص) و جریان سقیفه، غاصبان خلافت دست به غصب فدک زدند. این امر، زمینهای شد تا صدیقه کبری با حضور در مسجد و در جمع مهاجران و انصار و سردمداران خلافت، خطبه معروف فدکیه[۷] را ایراد کند که جدای از زیباییهای ادبی، مشحون از معارف ناب برآمده از روحی متعالی و ظلمستیز است و تاکنون شروح زیادی در تبیین فرازهای بلند این خطبه نگاشته شده است. پس از بیماری نیز هنگامی که گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادت او آمدند، آن حضرت ضمن خطبهای غرّاء به تبیین حقایق و مصادیق ظالم و مظلوم پرداختند[۸].
پس از این روشنگریها، عدهای از مهاجران و انصار نزد وی آمدند و اظهار پشیمانی و عذرخواهی کردند که اگر پیش از بیعت با ابیبکر، امیرمؤمنان یادآور وصایتش شده بود، با کسی جز او بیعت نمیکردند؛ اما فاطمه این بهانهتراشیها را نپذیرفت و آنان را مقصر دانست[۹].
سرانجام دستگاه خلافت مجعول، چارهای جز حمله به بیت فاطمه و گرفتن بیعت اجباری از امیرالمؤمنین ندید و با هجمه به خانهای که محل نزول فرشته وحی بود، تلاش کردند علی را برای بیعت به مسجد ببرند. در اینجا صدیقه کبری در راه دفاع از ولی خدا و وصی رسول خدا، شجاعانه به مقابله برخاست و تلاش کرد مانع از بردن علی به مسجد شود که با فرمان خلیفه دوم مورد ضرب و شتم قرار گرفت و فرزندش سقط شد و در اثر این لطمهها و جراحتها، مدت کوتاهی پس از این حادثه شوم به شهادت رسید؛ اما تا ابد، ننگ ستم و ستمپیشگی را بر پیشانی غاصبان خلافت رسم کرد تا در پهنه تاریخ، فاطمه و همسرش، مصداق مظلومیت ظلمستیز بمانند و دشمنان آنها - در هر زمان و مکانی - مصداق ظلم و ظالم باشند[۱۰].
ایشان در روزهای آخر عمر با رد عذرخواهی ظاهری خلیفه اول و دوم[۱۱] و سپس با وصیت سیاسیاش، ضربه نهایی را بر پیکره خط نفاق و ظلم وارد ساخت تا در آینده تاریخ، راه روشنی فراروی حقجویان و حقیقتپویان فراهم آید. آن حضرت در این وصیتنامه از حضور دشمنان در تشییع جنازهاش منع کرد و به تجهیز و دفن شبانه پیکرش سفارش نمود[۱۲]»[۱۳]
پانویس
- ↑ «عن فاطمة الکبری قالت: قال رسول الله: ما التقی جندان ظالمان الا تخلی الله منهما فلم بال ایهما غلب. و ما التقی جندان ظالمان الا کانت الدائره علی اعتاهما»؛ (دولابی، الذریة الطاهره، ص۱۴۹؛ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۱۷۶).
- ↑ «وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ (س) وَ قَدِ اخْتَصَمَ إِلَيْهَا امْرَأَتَانِ، فَتَنَازَعَتَا فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّينِ: إِحْدَاهُمَا مُعَانِدَةٌ وَ الْأُخْرَى مُؤْمِنَةٌ، فَفَتَحَتْ عَلَى الْمُؤْمِنَةِ حُجَّتَهَا، فَاسْتَظْهَرَتْ عَلَى الْمُعَانِدَةِ، فَفَرِحَتْ فَرَحاً شَدِيداً. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (س): إِنَّ فَرَحَ الْمَلَائِكَةِ بِاسْتِظْهَارِكِ عَلَيْهَا أَشَدُّ مِنْ فَرَحِكِ، وَ إِنَّ حُزْنَ الشَّيْطَانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِهَا عَنْكِ أَشَدُّ مِنْ حُزْنِهَا. وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ: أَوْجِبُوا لِفَاطِمَةَ بِمَا فَتَحَتْ عَلَى هَذِهِ الْمِسْكِينَةِ الْأَسِيرَةِ- مِنَ الْجِنَانِ أَلْفَ أَلْفِ ضِعْفِ مَا كُنْتُ أَعْدَدْتُ لَهَا وَ اجْعَلُوا هَذِهِ سُنَّةً فِي كُلِّ مَنْ يَفْتَحُ عَلَى أَسِيرٍ مِسْكِينٍ، فَيَغْلِبُ مُعَانِداً- مِثْلَ أَلْفِ أَلْفِ مَا كَانَ لَهُ مُعَدّاً مِنَ الْجِنَانِ»؛ (منسوب به امام حسن عسکری، تفسیر الامام العسکری، ص۳۴۷؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۸؛ ج۸، ص۱۸۰).
- ↑ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) أَنَّ عَلِيّاً (ع) حَمَلَ فَاطِمَةَ (س) عَلَى حِمَارٍ وَ سَارَ بِهَا لَيْلًا إِلَى بُيُوتِ الْأَنْصَارِ يَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ وَ تَسْأَلُهُمْ فَاطِمَةُ (س) الِانْتِصَارَ لَهُ فَكَانُوا يَقُولُونَ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ مَضَتْ بَيْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ لَوْ كَانَ ابْنُ عَمِّكِ سَبَقَ إِلَيْنَا أَبَا بَكْرٍ مَا عَدَلْنَاهُ بِهِ فَقَالَ عَلِيٌّ (ع) أَ كُنْتُ أَتْرُكُ رَسُولَ اللَّهِ مَيْتاً فِي بَيْتِهِ لَا أُجَهِّزُهُ وَ أَخْرُجُ إِلَى النَّاسِ أُنَازِعُهُمْ فِي سُلْطَانِهِ وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ مَا صَنَعَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَّا مَا كَانَ يَنْبَغِي لَهُ وَ صَنَعُوا هُمْ مَا اللَّهُ حَسِيبُهُمْ عَلَيْهِ»؛ (جوهری، السقیفه و فدک، ص۶۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳).
- ↑ «عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِيدٍ قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كَانَتْ فَاطِمَةُ تَأْتِي قُبُورَ الشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَبْكِي هُنَاكَ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ أَتَيْتُ قَبْرَ حَمْزَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهَا (ص) تَبْكِي هُنَاكَ فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَكَتَتْ فَأَتَيْتُهَا وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ قَدْ وَ اللَّهِ قُطِعَتْ أَنْيَاطُ قَلْبِي مِنْ بُكَائِكِ فَقَالَتْ يَا بَا عُمَرَ يَحِقُّ لِيَ الْبُكَاءُ وَ لَقَدْ أُصِبْتُ بِخَيْرِ الْآبَاءِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَا شَوْقَاهْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ (ع) تَقُولُ: إِذَا مَاتَ يَوْماً مَيِّتٌ قَلَّ ذِكْرُهُ وَ ذِكْرُ أَبِي [مُذْ] مَاتَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي إِنِّي سَائِلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي قَالَتْ سَلْ قُلْتُ هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ قَالَتْ وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ قُلْتُ قَدْ كَانَ ذَلِكِ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا أَسَرَّ إِلَيْكِ قَالَتْ أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ قَالَتْ يَا بَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي أَوْ قَالَتْ مَثَلُ عَلِيٍّ ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ﴾ بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾ هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ»؛ (خزاز قمی، کفایه الاثر، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳).
- ↑ «وَ دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ عَلَى فَاطِمَةَ (س) فَقَالَتْ لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتِ عَنْ لَيْلَتِكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ (ص) وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ [هُتِكَ] وَ اللَّهِ حُجُبُهُ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مُقْتَصَّةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ فِي التَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُكْتَمِنَةً لِإِمْكَانِ الْوُشَاةِ فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَيْنَا شَآبِيبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِيلَةِ الشِّقَاقِ فَيَقْطَعُ وَتَرَ الْإِيمَانِ مِنْ قِسِيِّ صُدُورِهَا وَ لَيْسَ عَلَى مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ كَفَالَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْيَا بَعْدَ انْتِصَارٍ مِمَّنْ فَتَكَ بِآبَائِهِمْ فِي مَوَاطِنِ الْكُرُوبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ»؛ (ابنشهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۴۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۷ - ۱۵۶).
- ↑ «هَذَا حَدِيثٌ وَجَدْتُهُ بِخَطِّ بَعْضِ الْمَشَايِخِ (رَحِمَهُمُ اللَّهُ) ذَكَرَ أَنَّهُ وَجَدَهُ فِي كِتَابٍ لِأَبِي غَانِمٍ الْمُعَلِّمِ الْأَعْرَجِ، وَ كَانَ مَسْكَنُهُ بِبَابِ الشَّعِيرِ، وَجَدَ بِخَطِّهِ عَلَى ظَهْرِ كِتَابٍ لَهُ حِينَ مَاتَ: وَ هُوَ أَنَّ عَائِشَةَ بِنْتَ طَلْحَةَ دَخَلَتْ عَلَى فَاطِمَةَ (س) فَرَأَتْهَا بَاكِيَةً، فَقَالَتْ لَهَا: بِأَبِي أَنْتِ وَ أُمِّي، مَا الَّذِي يُبْكِيكِ فَقَالَتْ لَهَا (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا): أَ سَائِلَتِي عَنْ هَنَةٍ حَلَقَ بِهَا الطَّائِرُ، وَ حَفِيَ بِهَا السَّائِرُ، وَ رَفَعَ إِلَى السَّمَاءِ أَثَراً، وَ رُزِئْتُ فِي الْأَرْضِ خَبَراً، أَنَّ قُحَيْفَ تَيْمٍ وَ أُحْيُوكَ عَدِيٍّ جَارَيَا أَبَا الْحَسَنِ فِي السِّبَاقِ، حَتَّى إِذَا تَقَرَّبَا بِالْخُنَاقِ، أَسَرَّا لَهُ الشَّنَآنَ، وَ طَوَيَاهُ الْإِعْلَانَ، فَلَمَّا خَبَا نُورُ الدِّينِ، وَ قُبِضَ النَّبِيُّ الْأَمِينُ، نَطَقَا بِفَوْرِهِمَا، وَ نَفَثَا بِسَوْرِهِمَا، وَ أَدَلَّا بِفَدَكَ، فَيَا لَهَا لَمِنْ مِلْكٍ، تِلْكَ أَنَّهَا عَطِيَّةُ الرَّبِّ الْأَعْلَى لِلنَّجِيِّ الْأَوْفَى، وَ لَقَدْ نَحَلَنِيهَا لِلصِّبْيَةِ السَّوَاغِبِ مِنْ نَجْلِهِ وَ نَسْلِي، وَ إِنَّهَا لَبِعِلْمِ اللَّهِ وَ شَهَادَةِ أَمِينِهِ، فَإِنِ انْتَزَعَا مِنِّي الْبُلْغَةَ، وَ مَنَعَانِي اللَّمْظَةَ، وَ احْتَسَبْتُهَا يَوْمَ الْحَشْرِ زُلْفَةً، وَ لَيَجِدَنَّهَا آكِلُوهَا سَاعِرَةَ حَمِيمٍ، فِي لَظَى جَحِيمٍ»؛ (شیخ طوسی، الامالی، ص۲۰۴).
- ↑ به عنوان نمونه، بنگرید به: تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۳۴؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۳۲؛ ابن طاووس، الطرائف، ص۲۶۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۲۲۰، ۲۳۶ و ۲۳۹؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۹۲؛ ج۹، ص۳۸۷.
- ↑ «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: دَخَلْتُ نِسْوَةٍ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَعُدْنَهَا فِي عِلَّتِهَا، فَقُلْنَ لَهَا: السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، كَيْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ، قَالِيَةً لِرِجَالِكُنِّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِأُفُونِ الرَّأْيِ وَ خَطْلِ الْقَوْلِ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ، وَ ﴿لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ﴾ وَ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا، وَ شَنِنْتُ عَلَيْهِمْ عَارَهَا، فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَيْحَهُمْ، أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ! مَا نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ إِلَّا نَكِيرَ سَيْفِهِ، وَ نَكَالَ وَقْعِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ، وَ تَاللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَلَيْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَاعْتَلَقَهُ، ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً، فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ الرِّسَالَةِ، وَ رَوَاسِي النُّبُوَّةِ، وَ مَهْبِطُ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الْبَطِينُ بِأَمْرِ الدِّينِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ﴿أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾ وَ اللَّهِ لَا يَكْتَلِمُ خِشَاشُهُ، وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ، وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا رَوِيّاً فَضْفَاضاً، تَطْفَحُ ضِفَّتُهُ، وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ خَثَرَ بِهِمُ الرَّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ النَّاهِلِ وَ رَدْعِ سَوْرَةِ السَّاغِبِ، وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمْ اللَّهُ ﴿بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾. فَهَلُمَّ فَاسْمَعْ، فَمَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ، وَ إِنْ تَعْجَبْ بَعْدَ الْحَادِثِ، فَمَا بِالْهَمِّ بِأَيِّ سَنَدٍ اسْتَنَدُوا، أَمْ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا ﴿لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ﴾ وَ ﴿بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا﴾. اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ، وَ الْحَرُونَ بِالْقَاحِمِ، وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ، فَتَعْساً لِقَوْمٍ ﴿يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ﴾، ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُمِضّاً، هُنَالِكَ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ، ثُمَّ طِيبُوا بَعْدَ ذَلِكَ عَنْ أَنْفُسِكُمْ لِفِتْنَتِهَا، ثُمَّ اطْمَئَنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأشاً، وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ دَائِمٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً، وَ جَمْعَكُمْ حَصِيداً، فَيَا حَسْرَةً لَهُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ ﴿أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴾»؛ (شیخ طوسی، الامالی، ص۳۷۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۹).
- ↑ «قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ فَأَعَادَتِ النِّسَاءُ قَوْلَهَا عَلَى رِجَالِهِنَّ فَجَاءَ إِلَيْهَا قَوْمٌ مِنْ وُجُوهِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مُعْتَذِرِينَ وَ قَالُوا يَا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ لَوْ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ذَكَرَ لَنَا هَذَا الْأَمْرَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نُبْرِمَ الْعَهْدَ وَ نُحَكِّمَ الْعَقْدَ لَمَا عَدَلْنَا عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ فَقَالَتْ (ع) إِلَيْكُمْ عَنِّي فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكُمْ»؛ (طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۹).
- ↑ درباره مستندات مربوط به حمله به بیت فاطمه به کتاب ماساه الزهراء اثر علامه سید جعفر مرتضی عاملی مراجعه کنید.
- ↑ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسة، ج۱، ص۳۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۷.
- ↑ «عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) عَنْ عِلَّةِ دَفْنِهِ لِفَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَيْلًا فَقَالَ (ع) إِنَّهَا كَانَتْ سَاخِطَةً عَلَى قَوْمٍ كَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جَنَازَتَهَا وَ حَرَامٌ عَلَى مَنْ يَتَوَلَّاهُمْ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهَا» (شیخ صدوق، الامالی، ص۷۵۶)؛ «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (س) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلَانِ]» (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۳۵۷).
- ↑ اسحاقی، سید حسین، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۵۲.