سیره اهل بیت درباره سکوت و عدم قیام چه بوده است؟ (پرسش)
سیره اهل بیت درباره سکوت و عدم قیام چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی معصومان |
مدخل بالاتر | تقیه |
مدخل اصلی | تقیه در سیره معصوم |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره اهل بیت درباره سکوت و عدم قیام چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره سیاسی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین محمد ملکزاده در کتاب «سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور» در اینباره گفته است:
«یکی دیگر از روشها در سیره سیاسی پیشوایان معصوم در دوران حاکمیت جور، اتخاذ سیاست سکوت بود. منظور از سکوت در این مجال، ترک قیام و عدم اقدام به مبارزه مسلحانه با نظام حاکم است؛ در غیر اینصورت همانگونه که گذشت، اصل مبارزه از اصولی است که در هر عصری و از سوی همه ائمه اطهار (ع) با شیوههای مختلف به کار گرفته میشد و افزون بر آن معصومان (ع) نیز در مقاطع گوناگون برای احقاق حقّ خویش در حد لزوم تلاش میکردند. در بررسی سیره سیاسی ائمه اطهار به این واقعیت خواهیم رسید که سکوت و عدم قیام ایشان، اقدامی حسابشده و منطقی بود که میتوان دلایل آن را چنین شمرد:
- علم امام: پیش از هر امر باید به این نکته توجه داشت که امام معصوم، دانش خود را از سرچشمه وحی دریافت میکند و به حال و آینده با تمام جزئیات و لوازم آن آگاه است. از اینرو خطایی در تصمیمگیری او قابل تصور نخواهد بود؛ چراکه او به تکالیف و وظایف خویش به نیکی آگاه است. اسیر جوّ سیاسی و اجتماعی روز نمیشود، بلکه با استفاده از علم الهی خویش، راهی را برمیگزیند که مورد رضای خدا و سبب صیانت از دین او و در راه مصلحت اوست. بر این اساس، سخن یا سکوتش و قیام یا ترک قیامش، همه حسابشده و معنیدار است. یحیی بن زید، فرزند زید بن علی بن الحسین و برادرزاده امام باقر (ع) است و پس از شهادت زید، راه پدر را ادامه داد و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید. روزی برخی از او درباره اقدام زید به جهاد و عدم اقدام امام باقر و امام صادق (ع) در این موضوع و این که کدام عمل درستتر بود، پرسشهایی را مطرح کردند. وی در پاسخ چنین گفت: ما علم و دانش داریم ولی با این تفاوت که آنچه را ما میدانیم، آنها نیز میدانند ولی آنچه را که آنها میدانند، ما نمیدانیم[۱].
- رعایت مصلحت و حفظ اتحاد اسلامی: مهمترین اصل نزد پیشوایان معصوم حفظ اصل اسلام بود. اگر قیام مسلّحانه پیشوای معصوم، اصل اسلام را در معرض خطر قرار دهد، در اینصورت مصلحت حفظ اسلام اقتضا میکند که اسلام باقی بماند، اگر چه جائران در رأس قدرت و حکومت قرار داشته باشند. در این زمینه شاید بتوان به واقعهای در مورد یکی از قضاوتهای حضرت علی (ع) اشاره کرد. در دعوایی میان مادر واقعی یک نوزاد، زنی که ادعای مادری آن نوزاد را داشت، حضرت اینگونه قضاوت کرد: برای خاتمه دعوا، لازم است نوزاد را به دو نیمه کنیم. مادر واقعی در اینجا به سرعت از ادعای خود صرفنظر کرد و حاضر شد نوزاد را به زنی که مدعی بود این نوزاد از آنِ اوست، تحویل دهد[۲].
از این قضاوت که حضرت علی (ع) با تیزبینی آن را مطرح کرد مشخص شد مادر واقعی به مصلحت طفل که در مرحله اول زندهماندن اوست، میاندیشد. برجستهترین هدف سیاسی پیشوایان معصوم در دورههای مختلف، حفظ جامعه اسلامی از خطر نابودی و روشن نگهداشتن چراغ اسلام در کوران حوادث بوده است. بدیهی است که آنان از رویارویی مسلحانه با حاکمان ستمگر و به شهادترسیدن در این راه هیچ هراسی نداشتند، اما لازم بود که با درایت و تیز بینی، مبارزات سیاسی را بر اساس شرایط موجود شکل داده و اوضاع را از همه جوانب در نظر داشته باشند، زیرا قیام و شهادت در هر شرایطی به نفع اسلام رقم نمیخورد. امام علی (ع) در خطبه ۱۱۹ نهجالبلاغه ضمن برشمردن دلایل صبر و سکوت خویش میفرماید: “به خدا سوگند، اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمانان و بازگشت کفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آنان به نحو دیگری بود”.
ابن ابیالحدید در ذیل خطبه ۶۵ مینویسد: یکی از فرزندان ابولهب اشعاری مبتنی بر فضلیت و ذی حقبودن علی (ع) و بر ذمّ مخالفانش سرود علی (ع) او را از سرودن اینگونه اشعار - که در واقع نوعی تحریک و شعار بود - نهی کرد و فرمود: «سَلَامَةُ الدِّينِ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ»: برای ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند، از هر چیز دیگر محبوبتر و با ارزشتر است[۳]. آن حضرت همچنین در یکی از نامههای خود به مالکاشتر ضمن شرح تصمیم خود مبنی بر عدم بیعت ابتدایی با خلفا و سپس بیعت با آنان میفرماید: من اول دستم را پس کشیدم تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند و مردم را به محو دین محمد (ص) دعوت میکنند، ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، خرابی یا شکافی در اساس اسلام خواهم دید که مصیبت آن بر من، از مصیبت از دسترفتن چند روزه خلافت بسی بیشتر است[۴].
- کمبود یاران واقعی و فداکار: شکی نیست که پیشوایان معصوم در هر دورهای دارای یاران متعدد و شیفتگان بسیار بودند، اما از اینهمه یاران و محبان اسمی، پیروان مخلص و مطیعان محض اندک بودند. بسیاری از یاران ایشان تا هنگامی با آنان همراهی میکردند که جان و مال و جایگاه خود را در خطر نمیدیدند و از اینرو مشاهده میکنیم همین یاران، امام علی (ع) را به خانهنشینی مجبور کردند. در زمان حکومت ایشان وی را به پذیرش حکمیت مجبور کردند، در زمان حکومت امام حسن (ع) آن حضرت را به انعقاد صلح با معاویه مجبور ساختند، در زمان امام حسین (ع) پس از دعوت او به کوفه، چون جان خویش را در معرض خطر دیدند، او را رها کردند و... قیام مسلحانه پیشوایان معصوم در آن شرایط حساس، به یاران فداکار، متعدد و مطیع محض نیازمند بود. داستان ملاقات سهل خراسانی با امام صادق و اعتراض وی از آن حضرت مبنی بر عدم قیام ایشان داستانی مشهور است: سهل خراسانی از امام صادق (ع) پرسید: چرا قیام نمیکنید با اینکه صد هزار شمشیر زن، یار و یاور دارید؟! امام صادق (ع) برای آنکه او را به اشتباه خود متوجه سازد، چنین دستور داد: برو درون آتش تنور بنشین. وی ملتمسانه از امام میخواست او را از انجام این عمل معاف دارد. در همین هنگام هارون مکی وارد شد؛ امام همین دستور را به او فرمود و او بیدرنگ و بدون آنکه دلیل آن را بپرسد و به چون و چرا بپردازد، به داخل تنور رفت. در این هنگام امام با سهل درباره اوضاع خراسان به گفتوگو پرداخت و پس از مدتی به سهل فرمود: برخیز و درون تنور را نگاه کن. او برخاست و دید هارون با آرامش درون تنور نشسته است. امام صادق (ع) فرمود: مانند این شخص چند نفر در خراسان وجود دارد؟ سهل گفت: سوگند به خدا حتی یک نفر نیز وجود ندارد. سپس امام صادق (ع) فرمود: پس ما در این شرایط چگونه قیام کنیم؟ ما خود، به وقت قیام آگاهتریم[۵]. از این حکایت معلوم میشود یاران راستینی که در خط فکری پیشوایان معصوم و خاندان رسالت بوده و قیام را به بیراهه نکشانند، به راستی اندک بودند.
- حاکمیت استبداد و خفقان شدید: یکی دیگر از دلایلی که پیشوایان معصوم (ع) را به اتخاذ سیاست صبر و سکوت و ترک قیام وامی داشت، رعب و اختناق شدیدی بود که در جامعه حکمفرما شده بود. حاکمان جبار و ستمگر، کنترل و تسلط شدیدی بر اوضاع داشتند. کوچکترین حرکت از دید جاسوسان حکومت پنهان نمیماند، شیعیان و پیشوایان معصوم مجبور بودند در پشت سپر تقیه مبارزه کنند و... در چنین شرایطی هرگونه جنبش و حرکت مسلحانهای پیشاپیش به شکست محکوم بود.
- عمل به وصیت پیامبر (ص): امیرمؤمنان علی (ع) در روایتی با اشاره به حدیثی از رسول خدا (ص) علت تسلیم شدن خویش در برابر خلافت خلفا را چنین بیان میکند: رسول خدا (ص) مرا به پیمانی متعهد کرد و فرمود: ای پسر ابوطالب! پیشوایی و رهبری امت من در حقیقت از آنِ توست. اگر مردم بهدرستی و بدون نزاع و درگیری ولایت تو را پذیرفتند، در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند، خود واگذار، خداوند برای تو گشایشی قرار خواهد داد[۶]. تمامی پیشوایان معصوم (ع) به این توصیه پیامبر (ص) عمل کردند و چون در بیشتر دورهها مردم به اتفاق و بدون نزاع و درگیری، برای تحقق حاکمیت سیاسی پیشوای معصوم قیام نکردند، ایشان نیز به جز سالیان اندک، در رأس قدرت سیاسی بهطور رسمی قرار نگرفتند»[۷]
منبعشناسی جامع
پانویس
- ↑ غیر انّهم یعلمون کلّ ما تعلم ولا نعلم کلّ ما یعلمون (ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابنشهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، ج۴).
- ↑ ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، بخش قضاء امیر المؤمنین.
- ↑ عزالدین بن هبة الله ابن ابیالحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج۲، ذیل خطبه ۶۵.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۶۲.
- ↑ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۷۱۴.
- ↑ ر.ک: احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۴؛ رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی ابنطاووس، کشف المحجة، ص۲۴۸؛ محمدباقر محمودی، نهجالسعادة فی مستدرک نهجالبلاغه، ج۵، ص۲۱۸-۲۱۹.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۲۹۲-۲۹۷.