سیره پیامبر خاتم در رعایت تفاهم و توافق در نظام خانواده چیست؟ (پرسش)
سیره پیامبر خاتم در رعایت تفاهم و توافق در نظام خانواده چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره خانوادگی معصومان |
مدخل اصلی | سازگاری خانوادگی در معارف و سیره نبوی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره پیامبر خاتم در رعایت تفاهم و توافق در نظام خانواده چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره خانوادگی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره خانوادگی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در کتاب «سیره نبوی» در اینباره گفته است:
«در آموزههای نبوی موارد بسیاری مطرح است که پاسداشت آنها از لوازم تفاهم و توافق در زندگی است که به برخی از آنها اشاره میشود.
- نفی خودمداری: خودمحوری و اعمال نظرهای یکطرفه و استبداد رأی و رابطه تحکمآمیز در روابط انسانی، جایی برای تفاهم و توافق باقی نمیگذارد و شادی حقیقی و آرامش واقعی را میزداید، و روابطی را که میتواند فعال و پرنشاط باشد، به روابطی انفعالی و بینشاط مبدل میسازد، و پیوند میان افراد را از استحکام بیرون میبرد و انس و الفت زندگی را میکاهد و زایل میگرداند. رسول خدا (ص) مردی را که نسبت به همسرش خودمدار باشد و با تبختر رفتار نماید دشمن خداوند معرفی کرده و فرموده است: «إنّ اللهَ تَعَالَى يَبْغُضُ ابنَ سَبْعِينَ فِي أهْلِهِ ابنَ عِشْرِينَ فِي مِشْيَتِهِ ومَنْظَرِهِ»[۱].
هیچچیز مانند خودمداری و تکبر روابط میان دو همسر را تیره نمیسازد و موجب فاصله نمیگردد، که رسول خدا (ص) فرموده است: «أَمْقَتُ النَّاسِ الْمُتَكَبِّرُ»[۲].
خودمداری در روابط انسانی این است که آدمی کسی را جز خود نبیند و به کسی جز خود نیندیشد، و روشن است که با چنین روحیهای چیزی به نام تفاهم و توافق معنا نمییابد. پیامبر اکرم (ص) این پدیده انسانیتسوز و خانمانبرانداز را به خوبی در آموزهای به ابو ذر غفاری تبیین نموده است: به نقل از ابو ذر: زمانی در آغاز روز در مسجد خدمت پیامبر خدا (ص) رسیدم و گفتم: ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدای شما، مرا یک سفارشی کنید که خداوند مرا بدان نفعی رساند. حضرت فرمود: ای ابو ذر، هرکس بمیرد و در دلش ذرهای تکبر باشد، بوی بهشت را استشمام نمیکند مگر اینکه پیشتر توبه کند. عرض کردم: ای رسول خدا، من زیبایی را دوست دارم، حتی دوست دارم بند تازیانهام و دوال کفشم زیبا باشد. آیا از این حالت، بیم کبر و خودپسندی میرود؟ فرمود: دلت را چگونه مییابی؟ عرض کردم: آن را شناسای حق و آرام گرفته بدو، مییابم. فرمود: پس این حالت، کبر نیست. بلکه کبر آن است که حق را فروگذاری و به ناحق روی آوری و به مردم با این دید نگاه کنی که هیچکس آبرویش چون آبروی تو و خونش چون خون تو نیست.[۳].
انسانی که از خودمداری بیرون شده باشد، میتواند به راحتی با دیگران به سوی تفاهم و توافق گام بردارد؛ و زن و مرد هر دو نیازمند نفی خودمداریاند تا به روابط متقابل رشددهنده دست یابند؛ و شأن عقل همین است، چنانکه رسول خدا (ص) در توصیف عاقل فرموده است: «يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ»[۴].
با نفی خودمداری است که زمینه ارتباط متقابل دو ذیحق و مفاهمه و درک متقابل فراهم میشود.
- فروتنی: فروتنی دو همسر نسبت به یکدیگر از لوازم مهم در فهم و درک متقابل است، زیرا گردنفرازی جایی برای تفاهم و توافق نمیگذارد؛ و در نگاه نبوی شرافت و ارزش اشخاص به فروتنی آنان است. نه به برتریجویی آنان: «لَا حَسَبَ إِلَّا بِتَوَاضُعٍ»[۵].
فروتنی مانعی جدّی در تعدّی به حقوق یکدیگر است، و چون زن و مرد با یکدیگر از سر فروتنی و دوری از زورگویی رفتار کنند، میتوانند به تفاهم و توافق نزدیک شوند. رسول خدا (ص) فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنْ تَوَاضَعُوا حَتَّى لَا يَبْغِيَ أَحَدٌ عَلَى أَحَدٍ...»[۶].
ثمره فروتنی این است که زن و شوهر به یکدیگر نزدیک میشوند و رابطه دوستیشان تقویت میگردد و این بهترین زمینه برای تفاهم و دور شدن از تقابل است، چنانکه در حدیث علی (ع) آمده است: «ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّةُ ثَمَرَةُ الْكِبْرِ الْمَسَبَّةُ»[۷].
اما اینکه حد و مرز این فروتنی چیست، حضرت رضا (ع) در پاسخ به ابن جَهم که از وی پرسید: حد و مرز تواضع که هرگاه بنده آن را به کار بندد فروتن است، چیست؟ فرمود: «التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِيمٍ لَا يُحِبُّ أَنْ يَأْتِيَ إِلَى أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا يُؤْتَى إِلَيْهِ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ كَاظِمُ الْغَيْظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ» ﴿وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾.[۸].
اگر هریک از زن و مرد آن چیزی را که برای خود میپسندد، برای شریک زندگیاش بپسندد، فروتنی معنا یافته و آن دو میتوانند به راحتی به سوی تفاهم و توافق گام زنند که حضرت رضا (ع) فرمود: «التَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ»[۹].
- گوشسپاری: از نخستین لوازم تفاهم و توافق، گوشسپاری است؛ بدین معنا که زن و مرد به سخن و نظر یکدیگر اهمیت دهند و با دقت و احترام به سخن و نظر هم گوش دهند و شنونده خوبی برای یکدیگر باشند. تا انسان پذیرای شنیدن نشود و اهل گوشسپاری نگردد، زمینه تفاهم و توافق فراهم نمیشود. گوشسپاری این نیست که هنگام سخن گفتن زن یا مرد، دیگری بیتوجهی نماید، یا ذهنش در جای دیگری باشد، یا اجازه پایان بردن سخن را به او ندهد، یا در میان سخن او تعابیری از سر وهن به زبان آرد، یا رفتار موهن نشان دهد، یا پیش از شنیدن و دریافتن در ذهن خود به دنبال پاسخ دادن و رد کردن باشد. تفاهم و توافق محصول گوشسپاری با آداب آن است.
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْعِلْمُ قَالَ الْإِنْصَاتُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الِاسْتِمَاعُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْحِفْظُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ ثُمَّ مَهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَشْرُهُ»«مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، علم چیست؟ فرمود: سکوت کردن. گفت: سپس چه؟ فرمود؟ گوش فرادادن. گفت: سپس چه؟ فرمود: حفظ کردن. گفت: سپس چه؟ فرمود: به آن عمل کردن. گفت: سپس چه ای رسول خدا؟ فرمود: انتشارش دادن». [۱۰].
در منظومه خانواده نیز این آداب برای تفاهم و توافق ضروری است و تا زن و مردم گوشسپاری را با آدابش نیاموزند راه به تفاهم و توافق نمیبرند. در تعبیری زیبا از امیرمؤمنان علی (ع) آمده است: «وَ تَعَلَّمْ حُسْنَ الِاسْتِمَاعِ كَمَا تَعَلَّمُ حُسْنَ الْقَوْلِ وَ لَا تَقْطَعْ عَلَى أَحَدٍ حَدِيثَهُ»[۱۱]. نیک گوشسپاری موجب نزدیکی روحها و زمینهساز مفاهمه اندیشههاست. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «السَّامِعُ شَرِيكُ الْقَائِلِ»[۱۲]؛ «مَنْ أَحْسَنَ الِاسْتِمَاعَ تَعَجَّلَ الِانْتِفَاعَ»[۱۳].
بنابراین گوشسپاری از لوازم جدی و اساسی در تفاهم و توافق است و لازم است زن و مرد اگر بدان خو ندارند، خود را بدان عادت دهند، چنانکه امام علی (ع) سفارش فرموده است: «عَوِّدْ أُذُنَكَ حُسْنَ الِاسْتِمَاعِ»[۱۴].
- نفی لجاجت: از لوازم اساسی برای نزدیک شدن به تفاهم و توافق، دور شدن از لجاجت است. یکدندگی و ناپذیری سخن و نظر دیگری، راه تفاهم و توافق را میبندد و امکانی برای مفاهمه و توافق باقی نمیگذارد، و ممکن نیست زن و مرد در یک منظومه بتوانند همدلی و همراهی و همگامی کنند اگر میل به کرسی نشاندن سخن و نظر خود در میان باشد. لازمه مفاهمه و توافق این است که انسان خود را به عادات خوبی چون حقگرایی و خطاپذیری و پرهیز از یکدندگی خو دهد؛ و در این صورت است که زندگی مشترک معنا مییابد. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «الخَيْرَ عادةٌ و الشَّرَّ لَجَاجَةٌ»[۱۵].
ایستادگی بر نظر خود و اصرار بر تحمیل آنجایی برای نظر دیگری باقی نمیگذارد؛ و در روابط خانوادگی به شدت لازم است از تحمیل نظر و به کرسی نشاندن عقیده پرهیز کرد، زیرا این امور آدمی را به لجاجت میکشاند و باب تفاهم و توافق را میبندد و جز پشیمانی ثمری به دنبال ندارد. پیامآور خوبیها، رسول خدا (ص) فرمود: «يَا عَلِيُّ إِيَّاكَ وَ اللَّجَاجَةَ فَإِنَّ أَوَّلَهَا جَهْلٌ وَ آخِرَهَا نَدَامَةٌ»[۱۶].
اساساً باوجود لجاجت و یکدندگی زمینهای برای رفاقت و هماندیشی نمیماند تا چیزی به نام تفاهم و توافق شکل گیرد. به بیان علی (ع): «اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْيَ»[۱۷]. و انسان لجوج هیچ امکانی برای مفاهمه و توافق باقی نمیگذارد و جز در تباهی گام نمیزند. تعابیر نقل شده از برترین تربیتیافته مدرسه پیامبر (ص) دراینباره کاملاً گویا و هشداردهنده است: «اللَّجُوجُ لَا رَأْيَ لَهُ»[۱۸]؛ «اللَّجَاجُ يُفْسِدُ الرَّأْيَ»[۱۹]؛ «اللَّجَاجُ بَذْرُ الشَّرِّ»[۲۰].
لجاجت مایه تقابل و درگیری و کینهورزی است و باید تلاش شود که هیچ رنگی از آن در زندگی جلوه نداشته باشد؛ به بیان امام علی (ع): «اللَّجَاجُ مَثَارُ الْحُرُوبِ»[۲۱]؛ «اللَّجَاجُ يُنْتِجُ الْحُرُوبَ وَ يُوغِرُ الْقُلُوبَ»[۲۲].
در منظومه خانواده اگر زن و مرد رویکرد لجاجتآمیز به یکدیگر و مسائل پیشآمده داشته باشند، زندگی را تلخ و پرتنش و عاری از تفاهم و توافق میسازند؛ و زن و مردی که از لجاجت دوری میکنند برای خود و منظومه خانواده شیرینی و آرامش و همفکری و همگامی تدارک مینمایند. در آموزههای نبوی آمده است: «خَيْرُ نِسَائِكُمْ الْوَدُودُ الْوَلُودُ الْمُؤَاتِيَةُ وَ شَرُّهَا اللَّجُوجُ. مَا اسْتَفَادَ رَجُلٌ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ أَفْضَلَ مِنْ زَوْجَةٍ مُوَافِقَةٍ»[۲۳].
- نفی عیبجویی و سرزنش: اگر در روابط زن و مرد در خانواده رنگی از عیبجویی و سرزنش وجود داشته باشد، زمینه تفاهم و توافق بهطور اساسی آسیب میبیند و امکان بروز و رشد نمییابد. از ناپسندیدهترین چیزها در زندگی، تمایل به عیبجویی و روحیه سرزنشگری است؛ و در آموزههای نبوی تأکیدهای شدید بر نفی آن وارد شده، چنانکه رسول خدا (ص) فرموده است: «كَفَى بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا يَعْمَى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ أَوْ يُعَيِّرَ النَّاسَ بِمَا لَا يَسْتَطِيعُ تَرْكَهُ أَوْ يُؤْذِيَ جَلِيسَهُ بِمَا لَا يَعْنِيهِ»[۲۴].
هیچ انسانی بیعیب و ایراد نیست، و آنکه بر عیوب خود چشم میپوشد و به عیوب شریک خود چشم میدوزد، در دام زشتترین عیب فروافتاده است. لازمه درک یکدیگر و تلاش مشترک برای دستیابی به اهداف زندگی، نفی عیبجویی و سرزنش است، حتی برای آنکه به واقع کمترین عیب را دارد. امیرمؤمنان علی (ع) در آموزهای والا فرموده است: بر کسانی که گناه ندارند، و از سلامت دین برخوردارند، سزاست که بر گناهکاران و نافرمانان رحمت آرند، و شکر این نعمت بگزارند، چندانکه این شکرگزاری آنان را مشغول دارد، و به گفتن عیب مردمان وانگذارد. تا چه رسد به عیبجویی که برادر را نکوهش کند، و به آنچه بدان گرفتار است سرزنش کند. آیا به خاطر ندارد که خدا چگونه بر او بخشید، و گناهان او را پوشید - بزرگتر از گناهی که او را بدان مذمت کند - و چگونه او را مذمت کند که خود چنان گناهی کرده است [لکن پوشیده و در پرده است]. و اگر چنان گناهی نداشته گناهان دیگری داشته که از آن گناه بزرگتر است؛ و به خدا سوگند، اگر گناهی که کرده بزرگ نیست و گناهی است خُرد، جرأت او را بر زشتی مردمان گفتن، گناهی بزرگتر باید شمرد. ای بنده خدا، در گفتن عیب کسی که گناهی کرده است، شتاب مکن! چه، امید میرود که آن گناه را بر او ببخشند، و بر گناه خُرد خویش ایمن مباش! چه، بود که تو را بر آن عذاب کنند. پس اگر از شما کسی عیب دیگری را دانست، بر زبان نراند به خاطر عیبی که در خود میداند. و شکر بر کنار ماندن از گناه او را بازدارد، از آنکه دیگری را که به گناه گرفتار است بیازارد.[۲۵].
یاری کردن یکدیگر در زندگی خانوادگی به منظور رفع عیوب و نقصها، با پاسداشت حرمتها و رعایت آداب آن، موضوعی است، و عیبجویی و سرزنش و آزردن یکدیگر موضوع دیگری است و نباید باب چنین آزاری گشوده شود که با گشوده شدن آن، باب تفاهم و توافق بسته میشود؛ و هیچ خصلتی اینقدر نکوهیده نیست، چنانکه رسول خدا (ص) فرموده است: «كَفَى بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ يَعْرِفُ مِنَ النَّاسِ مَا يَجْهَلُ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَسْتَحْيِي لَهُمْ مِمَّا هُوَ فِيهِ وَ يُؤْذِي جَلِيسَهُ بِمَا لَا يَعْنِيهِ»[۲۶]. با گام نهادن در برهوت عیبجویی و سرزنش، روابط انسانی و مفاهمه دو شریک زندگی فرومیریزد که این خصلت، زشت و تباهکننده است. امیر مؤمنان علی (ع) دراینباره فرموده است: «تَتَبُّعُ الْعُيُوبِ مِنْ أَقْبَحِ الْعُيُوبِ وَ شَرِّ السَّيِّئَاتِ»[۲۷].
توجه به عیبها و نقصها و ضعفهای همسر و ندیدن شدیدتر و بزرگتر آنها را در خود، نمیگذارد درک مشترک و فهم متقابل حاصل شود، زیرا چنین انسانی خود را در موضع برتر و در مقام پاکیزهتر میبیند و به جای مفاهمه، مقابله میکند، و به جای توافق به سوی تسلط گام برمیدارد؛ پس لازم است که از این نوع نگاه رهایی صورت گیرد تا راه مفاهمه و توافق هموار شود.
پیامبر اکرم (ص) در آموزهای بلند فرموده است: «يُبْصِرُ أَحَدُكُمُ الْقَذَى فِي عَيْنِ أَخِيهِ وَ يَنْسَی الْجِذْعَ –أَوْ قَالَ: الْجِذْلَ - فِي عَيْنِهِ»[۲۸]. تا زمانی که زن یا مرد چنین باشد، مفاهمه و توافق به معنای درست آن تحقق نمییابد، و هریک با دیدن عیبهای دیگری و ندیدن عیبهای بزرگتر خود، در پی رابطهای یکسویه و تحمیل نظر و عقیده خواهد بود، ازاینروست که لازمه نزدیک شدن دو فرد برای مفاهمه و توافق دیدن عیبهای خود است و ندیدن عیبهای دیگری، چنانکه در آموزههای نبوی مکرر وارد شده است: «طُوبَى لِمَنْ مَنَعَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ إِخْوَانِهِ»[۲۹]. و رسول خدا (ص) در سفارشهای خود به ابو ذر غفاری فرمود: «لِيَحْجُزْكَ عَنِ النَّاسِ مَا تَعْلَمُ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَجِدْ عَلَيْهِمْ فِيمَا تَأْتِي مِثْلَهُ»[۳۰]. اگر زن یا مرد نگاه خود را اینگونه تصحیح نماید، زبان به خردهگیری و عیبجویی نمیگشاید و به مفاهمه آسیب نمیرساند. پیامبر اکرم (ص) سفارش میکرد: «لِيَرُدَّكَ عَنِ النَّاسِ مَا تَعْرِفُ مِنْ نَفْسِكَ»[۳۱].
برای اینکه انسان از دام خردهگیری و عیبجویی نجات یابد و به روابط متقابل مطلوب آسیب نزند، لازم است ذهن خود را از جستجوی عیبها بازدارد و هر آنچه را مییابد پاک سازد؛ آنگاه است که با فرد متقابل به راحتی میتواند مفاهمه کند. امیرمؤمنان علی (ع) در آموزهای راهگشا به حارث همدانی فرموده است: «حَسْبُکَ [حَسْبُ] الْمَرءِ... مِنْ سَلَامَتِهِ قِلَّةُ تَحَفُّظِهِ [حِفْظِهِ] لِعُيُوبِ غَيْرِهِ»[۳۲].
با خرده گرفتن و سرزنش کردن و طعنه زدن نمیتوان رابطهای سالم و دوسویه برقرار کرد و تا این امور رنگ نبازد، توافق مبتنی بر سلامت نفس ظهور نمییابد. در تعلیمات پیشوایان دین نسبت به این امور تهدیدهای جدی وارد شده است تا به تمام معنا نفی گردند، چنانکه در حدیث امام باقر (ع) آمده است: «مَا مِنْ إِنْسَانٍ يَطْعُنُ فِي عَيْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ مِيتَةٍ وَ كَانَ يَتَمَنَّى أَلَّا يَرْجِعَ إِلَى خَيْرٍ»[۳۳].
با پاسداشت این امور است که بستر لازم برای تفاهم و توافق فراهم میشود، و همدلی و همراهی معنا مییابد، و خانواده معتدل و سالم محقق میگردد»[۳۴]
منبعشناسی جامع سیره خانوادگی معصومان
پانویس
- ↑ «بیگمان خداوند دشمن دارد کسی را که برای همسرش [مانند مرد] هفتاد ساله است و در راه رفتن و قیافهاش [مانند جوان] بیست ساله». کنزالعمال، ج۳، ص۵۲۵؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۱.
- ↑ «منفورترین مردمان، شخص متکبّر است». معانی الاخبار، ص۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۳۱؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۲.
- ↑ «عَنْ أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: دَخَلْتُ ذَاتَ يَوْمٍ فِي صَدْرِ نَهَارِهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي مَسْجِدِهِ... فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَوْصِنِي بِوَصِيَّةٍ يَنْفَعُنِي اللَّهُ بِهَا. فَقَالَ:... يَا أَبَا ذَرٍّ، مَنْ مَاتَ وَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ، لَمْ يَجِدْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ قَبْلَ ذَلِكَ. فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي لَيُعْجِبُنِي الْجَمَالُ حَتَّى وَدِدْتُ أَنَّ عِلَاقَةَ سَوْطِي وَ قِبَالَ نَعْلِي حَسَنٌ، فَهَلْ تَرْهَبُ عَلَيَّ ذَلِكَ فَقَالَ: كَيْفَ تَجِدُ قَلْبَكَ قَالَ: أَجِدُهُ عَارِفاً لِلْحَقِّ مُطْمَئِنّاً إِلَيْهِ. قَالَ: لَيْسَ ذَلِكَ بِالْكِبْرِ، وَ لَكِنَّ الْكِبْرَ أَنْ تَتْرُكَ الْحَقَّ وَ تَتَجَاوَزَهُ إِلَى غَيْرِهِ، وَ تَنْظُرَ إِلَى النَّاسِ فَلَا تَرَى أَحَداً عِرْضَهُ كَعِرْضِكَ وَ لَا دَمَهُ كَدَمِكَ»؛ امالی الطوسی، ص۵۳۸؛ مکارم الاخلاق، ص۴۵۸، ۴۷۱-۴۷۲؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۷۴، ۹۰؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۱۴-۱۵.
- ↑ «خوبی اندک دیگران را زیاد میبیند و خوبیهای بسیار خود را اندک میشمارد». الخصال، ج۲، ص۴۳۳؛ روضة الواعظین، ص۱۲؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۰۸، ج۶۹، ص۳۹۵.
- ↑ «شرافت خانوادگی، جز به فروتنی نیست». محمد بن علی بن عثمان الکراجکی، کنز الفوائد، تحقیق عبدالله نعمة، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۵۵؛ معدن الجواهر، ص۳۹؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۶۸.
- ↑ «خداوند به من وحی فرمود که فروتن باشید، تا هیچکس به دیگری زورگویی و تجاوز نکند». الادب المفرد، ص۹۷؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۲۰؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۹، ص۴۲، ج۱۷، ص۲۵۵؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۴۱؛ الدر المنثور، ج۳، ص۳۰۳.
- ↑ «ثمره فروتنی دوستی است، ثمره تکبر ناسزا [شنیدن] است». غررالحکم، ج۱، ص۳۲۱؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۰۹.
- ↑ «فروتنی درجاتی دارد: یکی از آنها این است که انسان اندازه خود را بشناسد و با طیب خاطر خود را در آن جایگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند. اگر بدی دید آن را با خوبی جواب دهد، خشم خود را فروخورد و از مردم درگذرد، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». الکافی، ج۲، ص۱۲۴؛ مشکاة الانوار، ص۳۹۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۷؛ بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۳۵، ج۷۸، ص۳۵۵؛ میزان الحکمة، ج۱۳، ص۲۱۵-۲۱۶.
- ↑ «فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار شود». الکافی، ج۲، ص۱۲۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۳۰۲؛ میزان الحکمة، ج۱۳، ص۲۱۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۸؛ الخصال، ج۱، ص۲۸۷؛ امالی الطوسی، ص۶۰۳؛ بحار الانوار، ج۲، ص۲۸.
- ↑ «و نیک گوش سپردن را بیاموز همانگونه که نیک سخن گفتن را میآموزی، و سخن هیچکس را قطع مکن». المحاسن، ج۱، ص۲۳۳؛ الاختصاص، ص۲۴۵؛ السرائر، ج۳، ص۶۴۴؛ مشکاة الانوار، ص۲۳۷؛ بحار الانوار، ج۱، ص۲۲۲، ج۲، ص۴۳.
- ↑ «شنونده شریک گوینده است». شرح غررالحکم، ج۱، ص۱۴۰؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۴۰۲.
- ↑ «هرکه خوب گوش کند، زود بهرهمند شود». شرح غررالحکم، ج۵، ص۴۷۵؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۴۰۲.
- ↑ «گوش خود را به خوب شنیدن عادت بده». شرح غررالحکم، ج۴، ص۳۲۹؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۴۱؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۴۰۲.
- ↑ «خوبی عادت است، و بدی لجاجت است». سنن ابن ماجة، ج۱، ص۸۰؛ صحیح ابن حبان، ج۲، ص۸؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۴۷؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۳۹؛ کنز العمال، ج۱۰. ص۱۴۲.
- ↑ «زنهار از لجاجت، زیرا که آغاز آن نادانی و فرجامش پشیمانی است». تحف العقول، ص۱۱؛ بحار الانوار، ج۷۷، ص۶۷؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۵۰.
- ↑ «لجاجت اندیشه را میبرد». نهج البلاغه، حکمت ۱۷۹.
- ↑ «لجوج را رأی و اندیشهای نیست». شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۲۳؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۱؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۵۰.
- ↑ «لجاجت رأی و اندیشه را تباه میکند». شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۶۹؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۵۰.
- ↑ «لجاجت بذر شرّ و بدی است». شرح غررالحکم، ج۱، ص۹۸؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۱؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۵۰.
- ↑ «لجاجت خیزشگاه جنگهاست». شرح غررالحکم، ج۱، ص۱۱۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۹؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۵۰.
- ↑ «لجاجت جنگها به بار میآورد و دلها را کینهور میسازد». شرح غررالحکم، ج۲، ص۳۳؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۵۲؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۵۰.
- ↑ «بهترین زنانتان، زن همسردوست زاینده و سازگار است، و بدترین زنانتان، زن لجوج است. هیچ مردی پس از ایمان به خدا از چیزی به اندازه همسری موافق و همراه بهره نبرد». مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۶۲۱؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۳۸.
- ↑ «آدمی را همین عیب بس که عیبی را در مردم ببیند و در خود نبیند، و مردم را به خاطر کاری سرزنش کند که خود نمیتواند آن را ترک کند، و همنشین خویش را با چیزهای نامربوط و بیهوده بیازارد». الخصال، ج۱، ص۸۱؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۰؛ و با مختصر اختلاف در لفظ: الکافی، ج۲، ص۴۶۰؛ امالی المفید، ص۲۷۹؛ امالی الطوسی، ص۱۰۷؛ مشکاة الانوار، ص۱۴۱.
- ↑ «وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَةِ وَ يَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ أَ مَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي عَابَهُ بِهِ وَ كَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَكِبَ مِثْلَهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِعَيْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ فِيمَا سِوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي الْكَبِيرِ وَ عَصَاهُ فِي الصَّغِيرِ [لَجُرْأَتُهُ] لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَيْبِ النَّاسِ أَكْبَرُ يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ وَ لْيَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ» نهج البلاغه، کلام ۱۴۰.
- ↑ «آدمی را همین عیب بس که در او سه خصلت باشد: عیبهای مردم را ببیند و عیبهای خود را نبیند، و چیزی را که خودش دچار آن است، برای مردم شرمآور بداند، و همنشینش را با گفتار و کردار بیهوده بیازارد». الخصال، ج۲، ص۵۲۶؛ معانی الاخبار، ص۳۳۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۲۹؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۷۳؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۲۰۳.
- ↑ «عیبجویی، از زشتترین عیبها و بدترین گناهان است». شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ «برخی از شما خاشاک را در چشم برادرش میبیند و تنه درخت خرما - یا فرمود: تنه درخت - را در چشم خود نمیبیند!» أبوبکر عبد الله بن محمد بن عبید المعروف بابن أبی الدنیا، کتاب الصمت و آداب اللسان، تحقیق ابو اسحاق الحوینی، الطبعة الاولی، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۱۰ ق، ص۱۱۵؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۳۵۶ [«یَدَعُ الْجِذْعَ» آمده است]؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۷۵۹؛ کنزالعمال، ج۱۶، ص۱۲۲.
- ↑ «خوشا به حال آنکس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای برادر مؤمنش بازدارد». شرح اصول الکافی للمازندرانی، ج۱۲، ص۲۰۰؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۲۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۱۱.
- ↑ «باید آنچه از [عیوب]خود میدانی تو را از خردهگیری بر مردم بازدارد، و بر آنان به سبب کارهایی که خودت مانند آنها را انجام میدهی خشم مگیر». الخصال، ج۲، ص۵۲۶؛ معانی الاخبار، ص۳۳۵؛ امالی الطوسی، ص۵۴۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۳۰؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۷.
- ↑ «باید آنچه از [عیوب]خود میشناسی، تو را از [خردهگیری و عیبجویی] مردم بازدارد». صحیح ابن حبان، ج۲، ص۷۹؛ مکارم الاخلاق، ص۴۷۳؛ تخریج الأحادیث و الآثار، ج۲، ص۳۹۰، أعلام الدین، ص۲۰۶.
- ↑ «در سالم بودن آدمی همین بس که عیوب دیگران را کمتر در ذهن خود نگه دارد». نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص۷۰؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۴۷-۳۴۸ [از امام جواد (ع)]؛ أعلام الدین، ص۱۲۷؛ علی بن محمد المالکی الشهیر بابن الصباغ، الفصول المهمة فی معرفة أحوال الأئمة (ع)، منشورات الاعلمی، طهران، ص۲۷۴ [از امام جواد (ع)]؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۸۰-۸۱.
- ↑ «هیچ انسانی نیست که پیش روی مؤمنی از او بد بگوید و طعنه زند، مگر اینکه به بدترین شکل بمیرد، و سزاوار است که روی خیر و سعادت را نبیند». الکافی، ج۲، ص۳۶۱؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۶۱۲؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۶، ص۳۵۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۲۷۷-۲۹۰.