شواهد دال بر نبوت پیامبر خاتم
مقدمه
برای پی بردن به حقانیت دعوت مدعی نبوت، راه دیگری غیر از مطالبه "اعجاز" نیز وجود دارد و آن بررسی و گردآوری مجموعهای از قراین و شواهد است. در اینجا به برخی از این موارد در ارتباط با اثبات نبوت پیامبر خاتم اشاره میشود[۱].
نخست: خصوصیات اخلاقی و سوابق اجتماعی پیامبر خاتم
در این باره، همین بس که مردم مکه آن حضرت را محمد امین (ص) لقب داده بودند و در داستان حجر الأسود و قرار دادن آن در جای خود، جایگاه و منزلت آن حضرت ازنظر اخلاقی و اجتماعی کاملاً مشهود است. داستان "حلف الفضول" یا پیمان جوانمردان نیز یکی دیگر از افتخارات آن حضرت در آن سرزمین فاقد تمدن و مملو از وحشیگریهای قبیلگی و طایفهای است[۲].
دوم: شرایط زمانی و مکانی دعوت
به شهادت تاریخ، آیات قرآن کریم و احادیث اهل البیت (ع)، مردم شبه جزیره عربستان قبل از طلوع اسلام در شرایط فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی بسیار اسفباری زندگی میکردند؛ به طوری که این عصر را "دوران جاهلیت" نام نهادهاند. با طلوع اسلام و بعثت پیامبر خاتم (ص)، این مردم از چنان شرایط ناگواری به تمدنی عظیم دست یافتند که بخش پهناوری از جهان آن روز را در بر گرفت.
خداوند متعال در قرآن کریم، پیشینه و وضعیت جامعه قبل از بعثت پیامبر خاتم (ص) را یادآوری نموده، به دنبال آن، نتایج حاصل از این بعثت را بدین گونه بیان میفرماید: ﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۳]
در این آیه، پیامبر خاتم (ص) همان نعمت الهی است که موجبات الفت قلبها و رهایی مردم از آتش جهنم را فراهم ساخت، لذا حضرت صادق (ع) میفرمایند:«فبرسول الله(ص) و الله أنقذوا»[۴].
امیرالمؤمنین (ع) در یکی از خطبههای خود، مردم جامعه قبل از بعثت را از جنبههای اعتقادی، اخلاقی، و اجتماعی این چنین توصیف میفرمایند تا عظمت عملکرد پیامبر خاتم (ص) بیش از پیش نمایان گردد: "خداوند، محمد (ص) را برانگیخت، آنگاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشته، و در بدترین خانه زندگی میکردید، میان غارها و سنگهای خشن و مارهای سمی خطرناک و فاقد شنوایی به سر میبردید، آبهای آلوده مینوشیدید، غذاهای ناگوار میخوردید، خون یکدیگر را به ناحق میریختید، و با خویشان خود بریده بودید، بتها را در میانتان برپا شده بود، از فساد و گناه دستبردار نبودید"[۵].
بنابراین، با مطالعه روی دیگر این صفحه تاریخ، ارج و قدر تعالیم دین اسلام در تقابل با تباهی و فساد مردم، پیش از تسلیم به این پیامآور توحید و صلح و نیک بختی، کاملاً روشن میگردد. کسی که چهل سال در محیط جهل و بتپرستی پرورش یافته، در محیطی که تار و پود فرهنگ مردمش با شرک و خرافات بافته شده، چگونه ممکن است از این محیط جهل، عالیترین جلوههای علمی بدرخشد! آیینی که شعار آن مساوات انسانها، حذف تبعیضات نژادی و طبقاتی و برپایی قسط و عدل در همه ابعاد فردی و اجتماعی است، چه تناسبی با وضع آن زمان دارد؟ آیا میتوان باور کرد بدون یک تأیید الهی از ماوراءِ طبیعت چنین پدیده شگفتآوری ظاهر شود؟[۶].
سوم: امی بودن پیامبر خاتم (ص)
قرآن کریم، پیامبر خاتم (ص) را امی معرفی میکند و وی را پیامبری میداند که در میان امیّین برانگیخته شده است: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ﴾[۷].
"اُم" در لغت عرب به معنای اصل و پایه است. به مکه نیز اُم القُری گفته میشود؛ زیرا در میان همه سرزمینها، برای اولین بار زمین از آنجا پدیدار گشت و از میان آبها بیرون آمد. به مادر نیز اُم میگویند، زیرا فرزند از او به دنیا میآید. اُمی نیز کسی است که بر خلقتِ عموم مردم است و لذا کتابت و دانش فرانگرفته و بر اصل و ریشه طبیعی خود، باقی است[۸]. بنابراین معنای رایج واژه امی، دور بودن از خواندن و نوشتن است، و بهعبارت دیگر، یعنی درس ناخوانده.
این معنای از واژه امی، به گونه دیگری در توصیف پیشینه پیامبر خاتم (ص) بیان شده است: ﴿وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾[۹].
ملاحظه میگردد که این آیه، توانایی بر خواندن و نوشتن را از پیامبر خاتم نفی میکند، بلکه اقدام ایشان جهت فراگیری این فنون، و وقوع این دو فعل را از ایشان نفی میکند. به شهادت تاریخ و به گواهی مردمانی که با او در طول سالیان دراز زندگی میکردند، رسول اکرم (ص) قبل از بعثت و نزول آیات قرآنی هرگز به خواندن و نوشتن، اقدام ننموده است تا به خواندن کتب آسمانی و نوشتههای دیگران و نسخهبرداری از آنها متهم نگردد. اگر اینچنین بود، قطعاً معاندان و دشمنانی که درصدد تکذیب و ابطال نبوت و آسمانی بودن قرآن کریم بودند، به هدف خویش نائل آمده، و آیات قرآنی را کلام خدا ندانسته، و به دیگران منتسب میگردند. ازاینرو برخی از دانشمندان اسلامی این ویژگی پیامبر خاتم را در شمار وجوه اعجاز قرآن ذکر کردهاند[۱۰].
حضرت رضا (ع) نیز در گفتگو با عالم یهودی، معجزه کلام الهی، اخبار غیبی و دیگر آیات ارائه شده توسط پیامبر خاتم (ص) را با عنایت به پیشینه حضرت و درس ناخواندگی ایشان تفسیر نموده، میفرمایند: "ازجمله آیات نبوت پیامبر خاتم (ص) آن است که وی یتیم ناداری بود که چوپانی میکرد. کتابی نیاموخته و برای فراگیری نزد معلمی نرفته بود. سپس قرآن را آورد که شامل داستانهای انبیا (ع) و سرگذشت دقیق آنان بود، و اخبار گذشتگان و آیندگان را تا قیامت بازگو میکرد. وی از اسرار آنها و کارهایی که در خانه انجام میدادند خبر میداد، و آیات بیشماری را ارائه فرمود"[۱۱].
در کنار احادیثی که معنای فوق از امی بودن را مورد تأکید قرار میدهند، به روایاتی برمیخوریم که سایر معانی را برای امی بودن مطرح میکنند. چنانکه گفته شد این معانی با معانی که قبلاً گفته شد منافاتی ندارد[۱۲].[۱۳]
چهارم: بشارت انبیای پیشین به پیامبر خاتم (ص)
در همان بخش اندکی از متون یهودیان و مسیحیان که اصالت خود را حفظ کردهاند، تعابیری وجود دارد که متضمن بشارت به نبوت پیامبر اکرم(ص) است. یکی از صریحترین بشارتها، بشارت به ظهور فارقلیط است که به معنای "شخص ستوده شده" (احمد یا محمود) است[۱۴].
در باب چهل و دوم از کتاب اشعیا به نکاتی اشاره شده است مثل اینکه: "شریعت او زود منتشر میشود... احکام مخصوص دارد... که اقصای عالم میرود..." در فرازی از این کتاب آمده: "بیابان و شهرهایش و قریههای مسکون قیدار" که قیدار فرزند حضرت اسماعیل و جدّ خاتم الانبیا، شهرهای مسکون قیدار، مکه و مدینه و طائف و جاهایی است که اعراب فرزندان اسماعیل ساکن بودند. مراد از بیابان، عربستان است وگرنه معنا ندارد که بگویند: "بیابان و شهرهایش" اما "عربستان و شهرهایش" ممکن است گفت...[۱۵].
پنجم: گواهی قراین و شواهد
- پیروان پیامبر خاتم(ص): بزرگترین شخصیتهای تاریخی مانند علی بن ابی طالب (ع)، سلمان فارسی، ابوذر به ایشان گرویدند و در راه پیشرفت اهداف او از جان خود نیز میگذشتند.
- روشهای اجرایی: پیامبر برخلاف روش معمول در میان سیاستمداران دنیاطلب، هیچگاه برای رسیدن به هدف، از ابزار غیر مشروع بهره نبرد. یکی از شواهد، ماجرای مرگ ابراهیم، فرزند پیامبر اکرم است که مورد استفاده سوء قرار نگرفت.
- ثبات قدم و پایداری: از نشانههای مردان الهی آن است که در راه تحقق اهداف و آرمانهای خود، از جان و مال و فرزند، بهراحتی میگذرند. مانند: ثبات قدم رسول خدا در مکه و استقامت ایشان در شعب ابوطالب و...
- تعالیم: خردپسندی و هماهنگی تعالیم اسلام در زمینه خداشناسی، انسانشناسی و جهانشناسی، دعوت به ارزشهای اخلاقی و نیز: عدالت محوری و جامعیت قوانین اجتماعی و... همگی از الهی بودن رسالت پیامبر خبر میدهند[۱۶].
منابع
پانویس
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ص۲۳۱ - ۲۳۶.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ص۲۳۱ – ۲۳۶؛ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ص۱۱۸ - ۱۲۱.
- ↑ و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید؛ سوره آل عمران، آیه۱۰۳.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً (ص)... وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الآْثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَة»، نهج البلاغه، خ۲۶.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۳۱ – ۲۳۶؛ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۱۱۸ - ۱۲۱.
- ↑ بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای؛ سوره اعراف، آیه۱۵۸.
- ↑ تاج العروس، ج۱۶، ص۲۸ -۳۰.
- ↑ و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی میخواندی و نه به دست خویش آن را مینوشتی که آنگاه، تباهاندیشان، بدگمان میشدند؛ سوره عنکبوت، آیه۴۸.
- ↑ رک: آموزش عقائد، ص۲۶۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ ر ک: علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۴ – ۱۲۶؛ معانی الاخبار، ص۵۳ – ۵۴؛ اختصاص، ص۲۶۳ ۱۲۶ و تفسیر القمی، ج۲، ص۳۶۶.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۳۱ - ۲۳۶.
- ↑ ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۱۱۶ ـ ۱۱۷.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۱۷۰ - ۱۷۵.
- ↑ ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۱۱۸ - ۱۲۱.