شایستگی‌های اخلاقی امام حسین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عزت نفس

در کتاب الملهوف از امام حسین (ع)، در روز عاشورا آمده است که: هان! بی‌نَسَبِ پسر بی‌نَسَب[۱]، مرا میان دو چیز قرار داده است: شمشیر و خواری. خواری از ما دور است و خداوند، آن را برای ما نمی‌پذیرد، و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن‌های پاک و پاکیزه و جان‌های غیرتمند و خوددار که اطاعت از لیئمان را بر مرگی کریمانه، مقدّم نمی‌دارند[۲].

از عبدالله بن شریک عامری نقل شده: شمر بن ذی الجوشن، نامه عبیدالله بن زیاد را برای عمر بن سعد آورد و چون بر او در آمد، آن را برایش خواند. عمر به او گفت: به خدا سوگند، حسین، تسلیم نمی‌شود! او، روحی عزتمند در درون خود دارد[۳].

ابن شهرآشوبنقل می‌کند: از امام حسین (ع)، هنگامی که به ایشان گفته شد حمک پسر عموهایت را بپذیر: مرگ باعزّت، بهتر از زندگی در ذلّت است[۴].[۵]

خوش‌خویی

از امام زین العابدین (ع) نقل است: شنیدم [پدرم] حسین (ع) می‌فرماید: «اگر مردی در این گوشم - و به گوش راستش اشاره کرد - به من دشنام دهد و در گوش دیگرم، پوزش‌خواهی کند، آن را از او می‌پذیرم؛ زیرا امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) برایم گفت که از جدّم پیامبر خدا (ص) چنین شنیده است: آن کس که عذر را از مُحِق یا غیر مُحِق نپذیرد، بر حوض کوثر، وارد نمی‌شود»[۶].

حسن بصری نقل کرده است: حسین (ع)، سَروری بی‌رغبت به دنیا، پارسا، شایسته، خیرخواه و خوش‌خو بود[۷].[۸]

شجاعت

ابو رافع روایت کرده: فاطمه، دختر پیامبر خدا (ص) حسن و حسین (ع) را نزد ایشان آورد و گفت: اینها، فرزندان من و فرزندان تو هستند. چیزی به آنها ببخش. پیامبر (ص) فرمود: «باشد. به حسن، بردباری و هیبتم را بخشیدم و به حسین، دلیری و بخشندگی‌ام را». فاطمه (س) گفت: ای پیامبر خدا! راضی شدم[۹].

از حمید بن مسلم، در یادکرد وقایع روز عاشورا این چنین آمده است: حسین (ع)، پیاده، مانند سواران شجاع می‌جنگید، از تیرها می‌گریخت، شکاف‌ها [ی صفوف دشمن] را می‌جُست و بر سواران می‌خروشید[۱۰].

در کتاب الصواعق المحرقة آمده است: هنگامی که یاران حسین (ع) شهید شدند و ایشان تنها ماند، یک تنه بر آنان یورش بُرد و شجاعان بسیاری را از ایشان کُشت[۱۱].[۱۲]

سخاوت

ابن عبّاس از پیامبر خدا (ص) نقل کرده: اگر بردباری، مردی بود، به شکل علی بود و اگر عقل، مردی بود، به شکل حسن بود و اگر سخاوت، مردی بود، به شکل حسین بود[۱۳].

صفوان بن سلیمان از پیامبر خدا (ص) نقل می‌کند که: به حسن، هیبت و بردباری را می‌بخشم و به حسین، سخاوت و رحمت را[۱۴].[۱۵]

داستانی از کَرَم و سخاوتش

در کتاب تحف العقول اینگونه آمده است: مردی از انصار، نزد امام حسین (ع) آمد و دست نیاز به سوی او بر آورد. امام حسین (ع) فرمود: «ای برادر انصاری! از نیازخواهی رو در رو، خود را دور دار و نیازت را در برگه‌ای [بنویس و] پیش من بفرست که من، چیزی به تو می‌دهم که خوشحالت سازد، إن شاء اللهمرد انصاری نوشت: ای ابو عبدالله! فلان کس، پانصد دینار از من طلبکار است و در طلبش پافشاری می‌کند. با او گفتگو کن تا به من مهلت دهد. امام حسین (ع) چون برگه را خواند، به درون خانه‌اش رفت و کیسه‌ای حاوی هزار دینار، بیرون آورد و به او فرمود: «با پانصد دینار، بدهی‌ات را می‌پردازی و پانصد دینار دیگر را کمک‌هزینه‌ات در پیشامدهای روزگار می‌کنی. نیازت را جز پیش سه کس مَبَر: دیندار یا جوانمرد یا اصیل (خانواده‌دار)؛ زیرا دیندار، [با عطا کردن به تو] دینش را حفظ می‌کند، و جوانمرد، از جوانمردی خویش شرم می‌کند، و خانواده‌دار می‌داند که تو آبروی خویش را برای نیازت هزینه کرده‌ای و او آبروی تو را نگاه می‌دارد و تو را بی‌آنکه نیازت را بر آورده کند، باز نمی‌گرداند»[۱۶].

از انس نقل است که: نزد امام حسین (ع) بودم که کنیزی با دسته‌گلی در دست، وارد شد و امام (ع) را با آن، تحیّت (سلام و درود) گفت. امام (ع) هم فرمود: «به خاطر خدای متعال، آزادی». من گفتم: با یک دسته‌گل تحیّت دادن، این‌قدر نمی‌ارزد که بدان، آزادش کنی! فرمود: «خدای بزرگ بِشْکوه، ما خاندان پیامبر (ص) را چنین پرورده است. فرموده است: وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا[۱۷]، و بهتر از آن [تحیّت او]، آزاد کردنش بود»[۱۸].

از عبدالله بن شداد نقل شده: حسین بن علی (ع) بر چوپانی گذشت. چوپان، گوسفندی به او هدیه داد. حسین (ع) پرسید: «تو آزادی یا بَرده؟». گفت: بَرده هستم. حسین (ع) گوسفند را باز گرداند. چوپان گفت: این، مال خودم است. حسین (ع) پذیرفت و سپس، او و گلّه را خرید. چوپان را آزاد نمود و گلّه را به او بخشید[۱۹].[۲۰]

بدهی امام (ع) هنگام شهادت

در کتاب کشف المحجة از امام باقر (ع) آورده شده که: امام حسین (ع) کشته شد، در حالی که بدهکار بود و امام زین العابدین (ع)، یکی از مزرعه‌های او را به سیصد هزار [سکه] فروخت تا بدهی و نیز وعده‌های امام حسین (ع) به مردم را بپردازد[۲۱].

عمر بن علی بن الحسین از پدرش امام زین العابدین (ع) اینگونه نقل می‌کند: حسین بن علی (ع)، در حالی به شهادت رسید که بدهیِ فراوانی داشت و [پدرم] امام زین العابدین (ع) برای [پرداخت] آن، فلان چاه و فلان چاه را فروخت[۲۲].[۲۳]

بیم از خدا

ابن شهرآشوب آورده است: به حسین (ع) گفته شد: چه قدر بیم تو از پروردگارت زیاد است! فرمود: «روز قیامت، کسی ایمن نیست، مگر آنکه در دنیا از خدا ترسیده باشد»[۲۴].[۲۵]

فروتنی

از مسعر نقل است: حسین بن علی (ع) بر بینوایانی گذشت. با آنان نشست و سپس گفت: إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ[۲۶][۲۷].

مسعدة بن صدقه نقل می‌کند: حسین بن علی (ع) بر بینوایانی گذشت که عبایشان را پهن نموده و تکّه نانی بر آن گذاشته بودند. گفتند: ای فرزند پیامبر خدا! به سوی ما بیا. امام حسین (ع) خم شد و با آنان، هم‌غذا شد و سپس تلاوت کرد: إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ[۲۸]. سپس فرمود: «من دعوت شما را پذیرفتم. شما نیز بپذیرید». آنان گفتند: حتماً و بر روی چشم، ای فرزند پیامبر خدا! سپس برخاستند و با او آمدند تا به خانه‌اش رسیدند. امام (ع) به رباب فرمود: «آنچه اندوخته‌ای، [برای آنان] بیاور»[۲۹].[۳۰]

ادب آموزش

در کتاب المناقب ابن شهرآشوب این‌چنین آورده است: حسن و حسین (ع) بر پیرمردی گذشتند که خوب وضو نمی‌گرفت. آن دو با هم دعوای ظاهری راه انداختند و هر یک به دیگری می‌گفت: «تو خوب وضو نمی‌گیری!». هر دو گفتند: «ای مرد کهنسال! تو میان ما داور باش. هر یک از ما جداگانه وضو می‌گیرد». سپس گفتند: «کدام یک از ما خوب وضو می‌گیرد؟». پیرمرد گفت: شما، هر دو، خوب وضو می‌گیرید؛ اما این پیرمرد نادان است که بلد نیست وضو بگیرد و اکنون، از شما فرا گرفت و به برکت شما و دلسوزی‌تان بر امّت جدّتان، به دست شما توبه کرد[۳۱].[۳۲]

دارای جان خشنود و پسندیده

از ابو بصیر نقل است، از امام صادق (ع) درباره سخن خدای متعال: "ای جان مطمئن به سوی خدایت بازگرد. در حالیکه از خدا خشنودی و نزد خدا پسندیده. پس در میان بندگانم درآی و به بهشت وارد شو."، مقصود، حسین (ع) است[۳۳].

در کتاب معانی الأخبار از امام زین العابدین (ع) آورده شده: چون کار امام حسین (ع) سخت شد، برخی از همراهانش به او نگریستند. امام (ع) و برخی از یاران ویژه‌اش، بر خلاف آنان که هر گاه کار سخت شود، رنگشان دگرگون می‌شود و به لرزه می‌افتند و دل‌هایشان به تپش می‌افتد، رنگشان گلگون می‌شد و اندامشان آرام می‌شد و جان‌هایشان قرار می‌گرفت. برخی به برخی دیگر گفتند: بنگرید که باکی از مرگ ندارد! امام حسین (ع) به یارانش فرمود: «ای بزرگ‌زادگان! شکیبا باشید. مرگ، جز پلی نیست که شما را از ترس و سختی به سوی بهشتِ گسترده و نعمت جاوید، عبور می‌دهد. پس کدام یک از شما ناخوش دارد که از زندان به کاخ، منتقل شود؟! و آن برای دشمنانتان، جز مانند این نیست که از کاخ به زندان و [جایگاه] عذاب، منتقل می‌شوند. پدرم علی (ع) از پیامبر خدا (ص) برایم نقل کرد که: دنیا، زندانِ مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ، پل اینها به سوی بهشتشان و پل آنان به سوی دوزخشان است. نه دروغ گفتم و نه به من، دروغ گفته شده است»[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. منظور، عبید الله بن زیاد بن سمیه است که معاویه بر خلاف شریعت اسلام، پدر او (زیاد) را برادر خود و فرزند ابوسفیان خواند.
  2. «أَلَا وَ إِنَّ‏ الدَّعِيَّ‏ ابْنَ‏ الدَّعِيِّ‏ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ‏ اثْنَتَيْنِ‏ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ» (الملهوف، ص۱۵۶؛ تحف العقول، ص۲۴۱).
  3. «أَقْبَلَ شِمْرُ بْنُ ذِي الجَوشَنِ بِكِتابِ عُبَيدِ اللّهِ بنِ زِيادٍ إلى عُمَرَ بنِ سَعدٍ، فَلَمّا قَدِمَ عَلَيهِ فَقَرَأَهُ، قالَ لَهُ عُمَرُ: لا يَستَسْلِمُ وَاللّهِ حُسَينٌ، إنَّ نَفسَاً أبِيَّةً لَبَينَ جَنْبَيهِ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۵).
  4. «مَوْتٌ فِي عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ‏ حَيَاةٍ فِي‏ ذُلٍّ‏» (المناقب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۶۸).
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۴.
  6. «سَمِعْتُ الحُسَينَ (ع) يَقولُ: لَو شَتَمَنِي رَجُلٌ فِي هذِهِ الاُذُنِ - وأومَأَ إلَى اليُمنى - وَاعْتَذَرَ لي فِي الاُخْرى، لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنهُ؛ وذلِكَ أنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ (ع) حَدَّثَنِي أنَّهُ سَمِعَ جَدّي رَسولَ اللّهِ (ص) يَقولُ: لا يَرِدُ الحَوضَ مَن لَم يَقبَلِ العُذرَ مِن مُحِقٍّ أو مُبْطِلٍ» (نظم درر السمطین، ص۲۰۹).
  7. «كَانَ الْحُسَيْنُ (ع) سَيِّداً زَاهِداً وَرِعاً صَالِحاً نَاصِحاً حَسَنَ‏ الْخُلُقِ‏» (مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۱، ص۱۵۳).
  8. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۵.
  9. «إنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ (ص) أتَت رَسُولَ اللّهِ (ص) بِالحَسَنِ وَالحُسَيْنِ (ع)، فَقالَت: اِبْنَاكَ وَابْنَايَ انحَلهُما. قالَ: نَعَم، أمَّا الحَسَنُ فَقَد نَحَلتُهُ حِلمي وهَيْبَتِي، وَ أمَّا الحُسَينُ فَقَد نَحَلتُهُ نَجدَتِي وجودي. قَالَتْ: رَضِيتُ يا رَسُولَ اللّهِ (ص)» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۲۸، ح۳۴۱۸؛ المعجم الأوسط، ج۶، ص۲۲۲، ح۶۲۴۵).
  10. «وَهُوَ [أيِ الإِمامُ الحُسَينُ (ع)] يُقاتِلُ عَلى رِجْلَيهِ قِتَالَ الفَارِسِ الشُّجَاعِ، يَتَّقِي الرَّميَةَ، ويَفتَرِصُ العَورَةَ، ويَشُدُّ عَلَى الخَيلِ.» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۲).
  11. «فَلَمّا فَنِيَ أصحابُهُ [أي اصحابُ الحُسَين (ع)] وَبَقِيَ بِمُفرَدِهِ، حَمَلَ عَلَيْهِم وَقَتَلَ كَثِيرَاً مِنْ شُجعانِهِم» (الصواعق المحرقة، ص۱۹۷).
  12. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۵.
  13. «لَوْ كَانَ‏ الْحِلْمُ‏ رَجُلًا لَكَانَ‏ عَلِيّاً وَ لَوْ كَانَ العَقلُ رَجُلاً لَكَانَ حَسَنَاً، وَلَو كَانَ السَّخاءُ رَجُلاً لَكانَ حُسَيْنَاً» (مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۱، ص۶۰؛ فرائد السمطین، ج۲، ص۶۸، ح۳۹۲).
  14. «أَمَّا الْحَسَنُ فَأَنْحَلُهُ‏ الْهَيْبَةَ وَ الْحِلْمَ‏ وَ أَمَّا الْحُسَيْنُ فَأَنْحَلُهُ الْجُودَ وَ الرَّحْمَةَ» (الخصال، ص۷۸، ح۱۲۴).
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۶.
  16. «وَ جَاءَهُ رَجُلٌ‏ مِنَ‏ الْأَنْصَارِ يُرِيدُ أَنْ يَسْأَلَهُ حَاجَةً فَقَالَ (ع): يَا أَخَا الْأَنْصَارِ صُنْ وَجْهَكَ عَنْ بِذْلَةِ الْمَسْأَلَةِ وَ ارْفَعْ حَاجَتَكَ فِي رُقْعَةٍ فَإِنِّي آتٍ فِيهَا مَا سَارَّكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَكَتَبَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ إِنَّ لِفُلَانٍ عَلَيَّ خَمْسَمِائَةِ دِينَارٍ وَ قَدْ أَلَحَّ بِي فَكَلِّمْهُ يُنْظِرْنِي إِلَى مَيْسَرَةٍ فَلَمَّا قَرَأَ الْحُسَيْنُ (ع) الرُّقْعَةَ دَخَلَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَأَخْرَجَ صُرَّةً فِيهَا أَلْفُ دِينَارٍ وَ قَالَ (ع) لَهُ أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاقْضِ بِهَا دَيْنَكَ وَ أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى دَهْرِكَ وَ لَا تَرْفَعْ حَاجَتَكَ إِلَّا إِلَى أَحَدِ ثَلَاثَةٍ إِلَى ذِي دِينٍ أَوْ مُرُوَّةٍ أَوْ حَسَبٍ فَأَمَّا ذُو الدِّينِ فَيَصُونُ دِينَهُ وَ أَمَّا ذُو الْمُرُوَّةِ فَإِنَّهُ يَسْتَحْيِي لِمُرُوَّتِهِ وَ أَمَّا ذُو الْحَسَبِ فَيَعْلَمُ أَنَّكَ لَمْ تُكْرِمْ وَجْهَكَ أَنْ تَبْذُلَهُ لَهُ فِي حَاجَتِكَ فَهُوَ يَصُونُ وَجْهَكَ أَنْ يَرُدَّكَ بِغَيْرِ قَضَاءِ حَاجَتِكَ»(تحف العقول، ص۲۴۷؛ بحار الأنوار، ج۷۸، ص۱۱۸، ح۲).
  17. «و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید» سوره نساء، آیه ۸۶.
  18. «كُنْتُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ (ع) فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ جَارِيَةٌ بِيَدِهَا طَاقَةُ رَيْحَانٍ‏ فَحَيَّتْهُ‏ بِهَا، فَقَالَ لَهَا: أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى. فَقُلْتُ: تُحَيِّيكَ بِطَاقَةِ رَيْحَانٍ لَا خَطَرَ لَهَا فَتُعْتِقُهَا؟! قَالَ: كَذَا أَدَّبَنَا اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ، قَالَ‏ وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا فَكَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا عِتْقُهَا» (نثر الدرّ، ج۱، ص۳۳۵؛ نزهة الناظر، ص۸۳، ح۸).
  19. «مَرَّ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ (ع) بِراعٍ، فَأَهْدَى الرّاعي إلَيْهِ شَاةً، فَقَالَ لَهُ الحُسَيْنُ (ع): حُرٌّ أنْتَ أمْ مَمْلُوكٌ؟ فَقالَ: مَمْلُوكٌ، فَرَدَّهَا الحُسَينُ (ع) عَلَيْهِ، فَقالَ لَهُ المَملوكُ: إنَّها لِي، فَقَبِلَها مِنهُ، ثُمَّ اشْتَراهُ وَاشْتَرَى الغَنَمَ، فَأَعتَقَهُ وجَعَلَ الغَنَمَ لَهُ» (المُحلّی، ج۸، ص۵۱۵؛ المصنّف، ابن أبی شیبة، ج۵، ص۳۸۹، ح۵۴۵ [در المصنّف ابن ابی شیبة، به جای «حسین»، «حسن» آمده است]).
  20. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۷.
  21. «أَنَّ الْحُسَيْنَ قُتِلَ‏ وَ عَلَيْهِ‏ دَيْنٌ‏، وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ زَيْنَ الْعَابِدِينَ (ع) بَاعَ ضَيْعَةً لَهُ بِثَلَاثِمِائَةِ أَلْفٍ لِيَقْضِىَ دَيْنَ الْحُسَيْنِ (ع) وَ عِدَاتٍ كَانَتْ عَلَيْهِ» (کشف المحجّة، ص۱۸۳؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۲۱).
  22. «قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ (ع) وَ عَلَيْهِ دَينٌ كَثيرٌ، فَبَاعَ فِيهَا عَلِيُّ بْنُ حُسَيْنٍ (ع) عَيْنَ كَذَا وَ عَيْنَ كَذَا» (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲۳، ح۲۸۷۱).
  23. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۸.
  24. «قِیلَ لَهُ [أی لِلحُسَیْنِ (ع)]:مَا أَعْظَمَ‏ خَوْفَكَ‏ مِنْ‏ رَبِّكَ‏ فَقَالَ لَا يَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِي الدُّنْيَا» (المناقب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۶۹).
  25. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۹.
  26. «بی‌گمان او سرکشان را دوست نمی‌دارد» سوره نحل، آیه ۲۳.
  27. .«مَرَّ حُسَيْنُ بنُ عَلِيٍّ (ع) عَلى مَسَاكِينَ، فَجَلَسَ إلَيْهِم، ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ» (الزهد، ابن حنبل، ص۲۱۳؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۶، ص۲۵۹۰).
  28. «بی‌گمان او سرکشان را دوست نمی‌دارد» سوره نحل، آیه ۲۳.
  29. «مَرَّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) بِمَسَاكِينَ قَدْ بَسَطُوا كِسَاءً لَهُمْ وَ أَلْقَوْا عَلَيْهِ كِسَراً فَقَالُوا هَلُمَّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَثَنَى وَرِكَهُ فَأَكَلَ مَعَهُمْ ثُمَّ تَلَا إِنَّ اللَّهَ‏ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ ثُمَّ قَالَ قَدْ أَجَبْتُكُمْ فَأَجِيبُونِي قَالُوا نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَامُوا مَعَهُ‏ حَتَّى‏ أَتَوْا مَنْزِلَهُ‏ فَقَالَ لِلْجَارِيَةِ أَخْرِجِي مَا كُنْتِ تَدَّخِرِينَ» (تفسیر العیّاشی، ج۲، ص۲۵۷، ح۱۵).
  30. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۴۹.
  31. «‏ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ مَرَّا عَلَى‏ شَيْخٍ‏ يَتَوَضَّأُ وَ لَا يُحْسِنُ فَأَخَذَا بِالتَّنَازُعِ يَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْتَ لَا تُحْسِنُ الْوُضُوءَ فَقَالا أَيُّهَا الشَّيْخُ كُنْ حَكَماً بَيْنَنَا يَتَوَضَّأْ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا سَوِيَّةً ثُمَّ قَالا أَيُّنَا يُحْسِنُ قَالَ كِلَاكُمَا تُحْسِنَانِ الْوُضُوءَ وَ لَكِنَّ هَذَا الشَّيْخَ الْجَاهِلَ هُوَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ يُحْسِنُ وَ قَدْ تَعَلَّمَ الْآنَ مِنْكُمَا وَ تَابَ عَلَى يَدَيْكُمَا بِبَرَكَتِكُمَا وَ شَفَقَتِكُمَا عَلَى أُمَّةِ جَدِّكُمَا» (المناقب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۴۰۰).
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۵۰.
  33. «فِي قَوْلِهِ تَعَالَى‏ يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي يَعْنِي‏ الْحُسَيْنَ‏ بْنَ‏ عَلِيٍّ» (تفسیر القمّی، ج۲، ص۴۲۲؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۱۹، ح۱۱).
  34. «‏لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ‏ بْنِ‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ‏ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ (ع) صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِكُمْ إِلَّا كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ- إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص)‏ أَنَّ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِيمِهِمْ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ» (معانی الأخبار، ص۲۸۸، ح۳).
  35. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۵۱.