شهروندی در نهج البلاغه
مقدمه
واژه شهروندی در ادبیات امروز دو مفهوم را به ذهن متبادر میکند. نخست شهروندی به مفهوم حقوق شهروندی، که ناظر بر روابط دولت و مردم است؛ دوم شهروندی بهمعنای شهرنشینی از دیدگاه مسائل شهری که موضوع این مدخل است[۱].
زندگی شهری گرچه محصول تفکر و اندیشه معاصر است، اما مناسباتی را میطلبد که در فرهنگ دینی به آنها توجه میشود. شهرنشینان هنگامی که به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و به مسئولیتهای خویش در قبال شهر و اجتماع عمل کنند و به رتبه "شهروند" ارتقا مییابند. شهروندی در واقع معرف روابط مردم شهر، حقوق و تکالیف آنان در برابر یکدیگر و اصول و هدفها و وظایف و روش انجام آنهاست. شهروندان در زندگی اجتماعی شهری، داوطلبانه امکانات خود را در جهت کمک به پیشرفت و بهبود امور بهکار میگیرند. شهروندان فعال با توجه به تخصص و استعداد خود در سازمانها و کمیتههای گوناگون و سازمانهای غیر دولتی عضویت دارند و فعالیت میکنند. شرکت در نشستها و اجتماعات شهری، حضور در محکمههای عمومی، هیئت منصفه یا هیئتهای حل اختلاف، مشارکت در پروژههای اجتماعی برای پیشرفت جامعه و همچنین یافتن مشکلات و راهحل آنها بسیار سودمند خواهد بود. صاحبنظران بر این عقیدهاند که اجتماعات محلی و نهادهای مردممحور میتوانند با ارائه رفتارهای جدید و نهادینه ساختن آنها در جوامع، نقش مؤثری در ایجاد و بازتولید مفهوم شهروندی ایفا کنند. آنچه مسلم است، قوانین و فضایل رفتاری موجود در نهاد دین، میتواند منبعی برای استخراج و تدوین تعاریف، قوانین و روشهای شهروندی باشد. امام علی (ع) در ارتباط با زندگی اجتماعی و تعامل فرد و جامعه میفرماید: با مردم چنان زی که در مرگت بگریند و در بودنت به سراغت آیند و با تو انس گیرند[۲]. در فرهنگ دینی، روابط شهروندان بر اساس اخلاق فردی برقرار میشود. ارتقای سطح اخلاق در روابط شهروندی نه تنها عامل قانون را به حاشیه میکشاند، بلکه هزینههای دولت را نیز در موارد امنیتی کاهش میدهد[۳].
نمونههایی از قوانین اجتماعی در نهج البلاغه
- فرهنگ دینی اصل عدالت را مهمترین اصل میان آحاد جامعه میداند. از دیدگاه امام علی (ع) انسانها بر دو گونهاند: یا برادران و همآییناند یا در آفرینش با هم برابرند[۴]. پس همه انسانها در جایگاهی مساوی از جهت خلقت قرار گرفتهاند. این سخن، موضوع رفتار عادلانه در روابط شهروندی را میان همگان تسری میدهد[۵].
- موضوع بخشش و رحمت بر انسانها از دیگر مواضع اصولی مورد توجه نهج البلاغه است. انسانها در مسیر زندگی، رفتاری همراه با اشتباه و خطا دارند و هرگز مصون از خطا نیستند، امام (ع) با بیان این مسئله به کارگزار مصر میفرماید: هر انسانی از جمله شخصی که با خطای فرد دیگری مواجه شده نیز، مصون از خطا و اشتباه نیست. این امر روحیه عفو و بخشش را در مورد دیگران تقویت میکند[۶][۷].
- احترام به حقوق متقابل و مسئولیتهای ایجابی که در جامعه بر دوش افراد گذاشته میشود، از دیگران مصادیق توجه به موضوع شهروندی است. امام (ع) تأکید دارند که حق همیشه همراه با تکلیف است و به سود هیچکس به جریان نمیافتد، مگر اینکه تکلیفی بر عهدهاش گذاشته شود. در مقابل، تکلیفی بر عهده کسی گذاشته نمیشود، مگر آنکه حقی به سود او به جریان افتد. امام میفرماید: کسی را بر دیگران حقی نیست جز اینکه دیگری را نیز بر او حقی است و حقی از دیگری بر عهده کسی نیست جز اینکه برای او نیز بر گردن وی حقی است[۸]. از اینرو توجه به این امر را در شهروندان تقویت میکند که در برابر حقوقی که اجتماع برای افراد قائل است، مسئولیتهایی نیز بر گردن آنها مینهند که باید از عهده آنها برآیند و نسبت به آنها تعهد داشته باشند. امام (ع) در فرازی از نهج البلاغه از حقوق خداوند سخن میگوید که خدا بر گردن گروهی از مردمان نسبت به گروه دیگر نهاده است. برای نمونه در فرازی میفرماید: خداوند سبحان روزی فقرا را در اموال توانگران مقرر داشته، پس هیچ فقیری گرسنه نماند، مگر آنکه توانگری حق او را بازداشته است و خدای تعالی توانگران را بدین سبب بازخواست کند[۹]. توجه به این حکمت بهطور دقیق بر مسئله حقوقی که خداوند بر عهده بعضی نسبت به دیگری قرار داده است، صحه میگذارد[۱۰].
- رعایت قانونهای اجتماعی در تمام شرایط از جمله مواردی است که در سیره و سنت امام (ع) نمود دارد. نقل است که امام (ع) در روزگار خلافت زره خود را نزد مردی نصرانی یافتند و متعرض او شدند. در دادگاه نیز شریح قاضی رأی به نفع مرد نصرانی داد و امام نیز در برابر قانون تسلیم شد. در مواردی چند امام (ع) به حکم قوانین اجتماعی متضرر شدند اما از آن سربرنتافتند[۱۱].
- امام (ع) اصلی اساسی در روابط اجتماعی مطرح میکند که دارای اهمیت فراوان است. اگر تنها این اصل مورد توجه قرار گیرد، مشکلات زیادی از جامعه حذف خواهد شد. امام (ع) میفرماید: پسرکم، خود را میان خویش و دیگران میزان بشمار، پس آنچه برای خود دوست میداری برای دیگران دوست بدار و آنچه تو را خوش نیاید برای او ناخوش بشمار و ستم مکن چنانکه دوست نداری بر تو ستم رود و نیکی کن چنانکه دوست میداری به تو نیکی کنند. آنچه از جز خود زشت میداری برای خود زشت بدان و از مردم برای خود آن را بپسند که از خود میپسندی در حق آنان و مگو آنچه را ندانی، هر چند اندک بود آنچه میدانی و مگو آنچه را دوست نداری به تو گویند[۱۲]. چنین برداشتی از نحوه تعامل با دیگران، میزانی به دست میدهد و بر مبنای آن مناسبات بین افراد بهگونهای رقم خواهد خود که حدود و حرمت افراد مصون بماند[۱۳].
- پرهیز از تکبر و غرور در اجتماع از نکات کلیدی است که امام درباره حقوق شهروندی برمیشمرد. امام (ع) بر رذیلت تکبر و پرهیز از آن تأکید فراوان دارد[۱۴].
- از جمله آسیبهای روابط اجتماعی تمرکز بر عیب دیگران است بهگونهای که آدمی را از عیوب خویشتن غافل میگرداند. امام (ع) در کلامی انسان متقی را اینگونه توصیف میکند که در هر صبح و شام نفس خود را وامیپاید و به نفس خویش بدگمان است و پیوسته خود را سرزنش میکند[۱۵]. گویا در فرهنگ دینی انسانها باید بیش از هر چیز از خود مراقبت کنند. امام در فرازی دیگر آن انسانی را میستاید که واکاویدن عیبهایش او را از واکاوی عیب دیگران بازمیدارد، بهگونهای که گویی هرگز مردم پیرامونش عیبی ندارند و همه عیبها از اوست[۱۶]. امام (ع) میفرماید: بهراستی شایسته است که پاکان و پاکماندگان و گنهکاران و فریبخوردگان رحمت آرند و بیشتر به شکر و سپاس الهی بپردازند و زبان به بدگویی آنها نگشایند تا چه رسد به عیبجویی از برادران و سرزنش آنان در لغزشها. چرا پردهپوشی الهی از گناهان را به یاد نمیآورد که بسی انبوهتر از گناه دیگران باشد و چگونه آنان را برگناهی نکوهش کند که خود در همان گرداب دست و پا میزند یا در گناهی دیگر که از آن بسی بزرگتر است. به خدا سوگند، اگر گناهش هم کوچکتر باشد، ولی گستاخی او بر عیبجویی مردم از همه خطرناکتر است. ای بندگان خدا، در عیبجویی گنهکاران شتاب مکنید، چه بسا مورد آمرزش قرار گیرند؛ و خود را از گناه کوچک هم در امان نبینید، شاید همان شما را به عذاب کشد. پس آن که عیبی از دیگران داند، باید آن را با پرداختن به اصلاح خود بپوشاند و باید خودسازی و پالایش نفس خود را از گناهان، مانع از افشای گناهان دیگران سازد و بر پاکیِ خود از گناهانی که دیگران را گرفتار کرده است صبح و شام شاکر باشد[۱۷][۱۸].
- مورد دیگر در این زمینه توجه به اصل مهم و حیاتی گسترش نیکیها و جلوگیری از انتشار زشتیها و ناپاکیهاست. این اصل مهم در فرهنگ دینی با عنوان عمر به معروف و نهی از منکر یاد شده است[۱۹].
- امام (ع) به نکتهای بسیار مهم در فرهنگ شهروندی اشاره میکند و آن، اصل اعتقاد به برائت انسانهاست تا زمانی که خلاف آن اثبات شود. از اینرو در روابط شهروندی نباید به دیگران گمان بد برد و تا جایی که ممکن است باید گفتار و کردار دیگران را حمل بر صحت کرد. امام (ع) میفرماید: به سخنی که از دهان کسی بیرون میآید، گمان بد مبر و چندان که توانی احتمال نیکی بر[۲۰].[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 516.
- ↑ «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۹
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 516-517.
- ↑ نک: نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 517.
- ↑ «يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ»؛ نک: نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 517.
- ↑ «لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ، وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ؛ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۲۰
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 517.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 518.
- ↑ «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ، وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ، وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ، وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 518.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 518.
- ↑ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۷
- ↑ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۷
- ↑ «وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ، أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَةِ، وَ يَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ. فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ، أَ مَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي عَابَهُ، بِهِ وَ كَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَكِبَ مِثْلَهُ، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِعَيْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ فِيمَا سِوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ؛ وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي الْكَبِيرِ وَ عَصَاهُ فِي الصَّغِيرِ [لَجُرْأَتُهُ] لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَيْبِ النَّاسِ أَكْبَرُ. يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ، فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ. فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ، وَ لْيَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ [غَيْرُهُ بِهِ] بِهِ غَيْرُهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 518-519.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 519.
- ↑ «لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً، وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۵۲
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 519.