ضرار بن ضمره در تراجم و رجال
مقدمه
ضرار فرزند ضمره یا حمزه[۱] از تابعین اصحاب و خوش نام و سخنگویی فصیح و از شیعیان راستین و ارادتمندان مخلص امیرمؤمنان (ع) بود[۲]. در تاریخ کمتر به شرح حال و سوابق او پرداخته شده و نامی از او در جنگهای عصر شکوفایی اسلام و نیز در جنگهای عصر خلافت امیرالمؤمنین (ع) نیامده است، تنها ملاقات او با معاویه و حق گویی و ثناخوانی او از حضرت علی (ع) که حکایت از ارتباط مداوم و نزدیک او با آن حضرت دارد، آمده است، از این رو در این جا به ذکر همین ملاقات بسنده میکنیم که هم شوکت و قدرت دستگاه معاویه مانع حق گویی او نشد و هم با کمال شهامت و شجاعت حضرت علی علی را به شایستگی معرفی کرد.
ضرار در ملاقاتی با معاویه با کمال جرئت و شهامت ارادت خود به مولا و مقتدایش امیر مؤمنان علی (ع) اظهار کرد از جمله سخنان او در برابر معاویه این بود: ای معاویه، به خدا سوگند علی بلند همت، ژرف اندیش و نیرومند بود، سخن حق میگفت و به عدالت حکم میراند، علم از سراسر وجودش میجوشید و حکمت و دانش از همه وجودش تراوش میکرد. او از دنیا و زرق و برق آن بیم داشت و با شب و تنهایی انس میورزید، اشکش روان بود و تفکر و اندیشهاش بسیار و طولانی بود.
ای معاویه، علی (ع) لباس کوتاه و غذای خشک و خشن را خوش میداشت و در میان ما چون یکی از ما بود، هرگاه از او میپرسیدیم جواب میداد و چون فتوایی از او میخواستیم آگاهمان میکرد. به خدا قسم با همه نزدیکی ما به او و محشور بودن او با ما، باز از هیبت آن بزرگوار یارای سخن گفتن نداشتیم.
آری، علی (ع) دینداران را تعظیم میکرد و فقرا و مساکین را به خود نزدیک مینمود و هرگز قدرتمندان نمیتوانستند از ناحیه او به خواستههای باطل شان برسند، و هیچ ضعیف و ناتوانی از عدل او نومید نمیشد.
ضرار در ادامه گفت: ای معاویه، گواهی میدهم بعد از نیمه شبی از شبها که گیسوی شب فرو هشته و ستارگان در حال فرو شدن بودند، علی (ع) را در محراب عبادتش دیدم که محاسن شریفش را به دست گرفته و مانند مارگزیدهای به خود میپیچید و چون افراد مصیبت زده گریه میکرد و میگفت: "ای دنیا، از من دور شو، آیا خود را به من عرضه میداری یا به من دل بستهای؟ هرگز، هرگز، برو دیگران را فریب ده که من تو را سه طلاقه کردم و در آن حق رجوع برای من نیست، گول تو را نمیخورم که عمرت کوتاه و ارزشت اندک است. آه از کمی توشه و دوری راه و طول سفر و مسیر خوفناک و دهشت انگیز"[۳].
ضرار میگوید: چون سخن من به اینجا رسید، معاویه گریست و گفت: خدا ابوالحسن علی را رحمت کند، به خدا سوگند او چنین بود.
سپس معاویه پرسید: ای ضرار، حزن و اندوهت برای علی چه گونه است؟
ضرار گفت: اندوه من مانند مادری است که یگانه فرزندش را در دامنش سر بریده باشند[۴].
آری این یار راستین امیرالمؤمنین (ع) توانست با سخنان حق و پر صلابتش معاویه آن دشمن دیرین حضرت را محزون سازد و تاریخ را به نفع حقانیت علی (ع) منقلب نماید، روح او و همه یاران جان برکف مولایمان علی (ع) با آن حضرت محشور باد.[۵]
منابع
پانویس
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۲۲۴.
- ↑ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ «يا دنيا غري غيري، أبي تعرضت أم إلى تشوقت هيهات هيات طلقتلي ثلاثا لا رجعة لي فيك فعمرك قصير، و خطرك كبير و عيشك حقير»؛
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۲۲۵؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۰۵؛ داستان ملاقات ضرار با معاویه را سید رضی در نهج البلاغه (حکمت ۷۵) با کمی تفاوت نقل کرده؛ چون از نظر محتوا و لفظ شباهت به نقل فرق دارد، از آوردن آن خودداری کردیم.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۶۲-۷۶۴.