طاغوت در فقه سیاسی
معناشناسی
طاغوت عبارت است از شیطان، کاهن، سردمداران ضلالت و گمراهی[۱]، هر تجاوزگر و معبود غیرِ خدا[۲]، بت و صنم، سلطان ظالم و متجاوز از حدّ خود به استغنا و استکبار[۳].
﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ﴾[۴].
در قرآن کریم طاغوت مظهر ظلم، تعدی، ضلالت و گمراهی است و اهل ایمان از قبول سرپرستی و جنگیدن در راه طاغوت و تحاکم به طاغوت بهشدت نهی شدهاند: ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۵].[۶]
ویژگیهای طاغوت
- نهتنها تابع احکام خدا نیست، بلکه در برابر خدا عصیان و طغیان هم میکند؛
- دارای مقام یا دستگاهی ارزش گذار یا آمر و ناهی است؛
- ارزشهایی که وضع یا عرضه میکند، خلاف ارزشهای توحیدی است؛
- دستگاهی فرهنگی و تبلیغاتی است؛
- در کنار دستگاه فرهنگی و تبلیغاتی، از زور و قوه قهریه برای تحمیل ارزشها از طریق اوامر و نواهی خود استفاده میکند[۷].[۸]
طاغوت
طاغوت در فرهنگ سیاسی قرآن به معنای متجاوز و خدایان و فرمانروایان دروغین آمده است. مفهوم «طاغوت» از عناوین مهم فقه سیاسی در بحث حکومت جور به شمار میرود. در منابع اسلامی (قرآن و سنت) از اطاعت اهل معاصی نهی شده و اطاعت آنها، عبارت طاغوت تلقی شده است. طاغوت بر معانی متعددی اطلاق میشود که از جملۀ آنها «رؤسای ضلال» است. حاکمی که منصوب از جانب خدا، رسول، اما یا نایب او نباشد و نیز فاقد شرایط عدالت و تقوا بوده و مرتکب معاصی شود و از طرفی اطاعت خود را لازم بداند از مصادیق قطعی طاغوت محسوب میشود. بنابراین، هر حکومتی که از جانب خدا و به اذن او نباشد، طاغوتی، و مداخله در کار خدا و حکومت خدا است، و هرگونه پذیرش و فرمانبری از آن، پذیرش از فرمان طاغوت، و حرکت در جهت مخالف دعوت انبیا است، که در قرآن مجید در مثل این آیه بیان شده است: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...﴾[۹].
نظر به اینکه مفهوم طاغوت، چون اعم است، شامل فرمانروایان مستبد، و حکومتهای غیرشرعی و طغیانگر نیز خواهد بود. همچنین، هر ولایتی باید از جانب خدا و مستند به خدا باشد، حتی ولایت پدر بر فرزند صغیرش، و ولایت شخص بر نفس و مال خودش و ولایت فقیه در عصر غیبت امام عصر(ع) و ولایت پیغمبر(ص) و امام(ع)، همه باید از جانب خدا باشد، و هر ولایتی از جانب او نباشد، هیچ اعتبار و اصالتی ندارد. و اگر خدا پدر را بر فرزند صغیرش ولایت نداده بود، ولایت بر او نداشت، و اگر شخص را بر خود و مالش ولایت نداده بود، یا مالکیت او را بر آنچه حیازت کرده یا زمینی که آن را احیا و آباد کرده یا به هر سببی از اسباب تملّک، مالک شده، مقرر نفرموده بود، ادّعای مالکیّت او، ادّعای مالکیت در ملک خدا بدون اذن او بود[۱۰].[۱۱][۱۲]
پرسش های وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۹.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۲۰-۵۲۱.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۸۵.
- ↑ «بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، «طاغوت»، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۳۹۶-۱۳۹۷.
- ↑ جلالالدین فارسی، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، ص۵۷۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۳۹۹.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.».. سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ مفردات راغب ماده «طغی».
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۲، ص۲۵۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۲۹.