عدالت اخلاقی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اخلاق جزء اهداف والا و مقدسی است که همه انسان‌ها برای رسیدن به سعادت دو سرا سخت بدان نیازمند هستند؛ البته مقصود از اخلاق در اینجا همان عدالت فردی و اعتدال در قوای نفس است که باعث پرهیزگاری و دوری از گناه می‌گردد. امام خمینی عدالت فردی را حالتی نفسانی می‌داند که انسان را بر ملازمت بر تقوا وادار می‌کند و مانع از این می‌شود که انسان گناهان کبیره، بلکه بنا بر اقوی صغیره‌ها را هم انجام دهد تا چه رسد به اصرار بر آنها[۱]. امام "حب نفس" را بزرگ‌ترین بت‌ها معرفی می‌کند که شکستن آن، از همه بت‌ها مشکل‌تر است. در واقع کوتاه‌ترین و با صرفه‌ترین راه برای تحقق عدالت اجتماعی در بین شهروندان یک جامعه، وجود انسان‌های عادل و باتقواست که در ایجاد توازن و تعادل در جامعه تلاش می‌کنند. بدیهی است که عدالت فردی مقدمه و سرمنشأ عدالت اجتماعی است و تنها کسی که قوای درونی‌اش را به حالت اعتدال رسانده است. قادر خواهد بود که در عرصه اجتماع نیز عدالت را نهادینه سازد و به همین نحو فقدان عدالت اخلاقی، عدم تحقق عدالت اجتماعی را در پی خواهد داشت. مرحوم نراقی در این باره می‌نویسد: کنه و حقیقت عدالت، تابع بودن جنبه‌های عملی به قوه عاقله است و اموری همچون مدیریت، برتری و سیاست نیک از لوازم آن می‌باشد[۲]. امام خمینی تحقق حکومت اسلامی را که وسیله و ابزاری برای استقرار عدالت در جامعه است، بدون خودسازی و تهذیب نفس، ناممکن دانسته و به همگان توصیه می‌کند که در هر جا و در هر رتبه و مقامی که هستند، قوانین اسلام را از خودشان شروع کنند و چنانچه خودشان را اصلاح نکنند، نمی‌توانند یک حکومت اسلامی تشکیل بدهند[۳].[۴]

اخلاق و عدالت، دو مفهوم تأمل برانگیزند که درباره آنها مباحث دامنه‌داری مطرح شده است. گاه هر دو از یک مقوله به شمار آمده‌اند؛ برای نمونه هر دو در دایره شرع و یا هر آنها عقلی دانسته شده‌اند. گاه نیز یکی از آنها داخل در محدوده دیگری معنا شده است؛ برای نمونه، عدالت، امری اخلاقی به شمار آمده است. تأثیر و تأثر این دو مفهوم بر یکدیگر و اهمیت هریک از آنها نسبت به دیگری نیز مورد تأمل واقع شده است. در این نسبت‌سنجی، ضمن دریافت و طرح پرسش‌های اساسی این بحث، با بررسی حوزه معنایی دو مفهوم عدالت و اخلاق و توجه به تمایزات آنها، برتری و اهمیت آنها نسبت به یکدیگر و تأثیر متقابلشان مورد توجه خواهد بود. به طور کلی، اخلاق مربوط به حالت درونی فرد و نظام دادن به غرایز شخصی انسان و عدالت مربوط به نظام اجتماعی است[۵]. اخلاق با خودِ انسان، یعنی با غرایز او در ارتباط است؛ از این رو به کنترل غرایز، اخلاق گفته می‌شود[۶]؛ اما عدالت مفهومی وسیع‌تر از اخلاق یافته و در کنار معنای فردی و اخلاقی‌اش، شامل حقوق اجتماعی نیز می‌شود و همین موضوع آن را برتر از اخلاق قرار داده است. عدالت به منزل بنیان و اساس اجتماع محسوب می‌شود.

این مطلب برگرفته از کلام امام علی (ع) در نهج البلاغه است. در خطبه‌ای از نهج‌البلاغه چنین آمده است که کسی از علی (ع) درباره برتری عدل و جود از حضرت می‌پرسد که عدل بهتر است یا جود؟ و امام در پاسخ، عدل را برتر از جود می‌داند. پاسخ امام مبتنی بر تمایز میان اخلاق و عدالت است[۷]. او می‌فرماید: عدل هر چیزی را در جای خود قرار می‌دهد و هر حقی را به ذی‌حق واقعی خود می‌رساند؛ اما جود و بخشش، امور را از محل خودشان خارج می‌کند. زیرا جود عبارت از این است که فرد از حق مسلم خویش بگذرد و بدون هیچ چشمداشتی آن را تقدیم دیگری کند. این سبب می‌شود که بخشش، امری استثنایی و غیر معمول باشد که به مواردی خاص محدود می‌شود؛ اما عدالت، اداره کننده‌ای عمومی و نوعی پایه و مبنای زندگی و اساس قواعد و مقررات حیات است. عدالت در اجتماع به منزله پایه‌های ساختمان است و جود و سایر خصائص اخلاقی از نظر اجتماعی به منزله نقش و نگارهای آن بنا دانسته شده است. نخست باید پایه درست باشد تا نوبت به رنگ‌آمیزی و زینت برسد. بنابراین، عدالت اولویت و برتری دارد[۸].

اگر از منظر اخلاق به مسئله نگریسته شود و اگر پرسش‌شونده یک عالم اخلاقی بود، چه بسا اخلاق بر عدالت برتری می‌یافت؛ زیرا بخشایش‌گر، نه تنها از آسیب رساندن به دیگران به دور است، بلکه از حق و امتیاز و حتی از جان خویش چشم پوشیده و با خواست و اختیار آن را به جامعه تقدیم می‌کند؛ اما انسان عادل از نظر اخلاق، به حق دیگران تجاوز نمی‌کند، مال کسی را نمی‌برد و متعرض ناموس کسی نمی‌شود؛ یعنی تنها حقوق در نظر گرفته شده برای افراد را محترم می‌شمرد. پاسخ امیرمؤمنان نشان‌دهنده آن است که ایشان از منظر فردی و اخلاقی به این مسئله ننگریسته است. آن حضرت، به تعبیری، برخوردار از فلسفه اجتماعی روشن و معینی بوده است. مبنای پاسخ امام علی (ع) این است که به عدالت از بُعد اجتماعی آن می‌نگرد و قضاوت خود را براساس آن انجام می‌دهد. بنابراین حوزه عملکرد و هدف‌های عدالت و اخلاق یکسان نیست و اینکه گاه عدالت در محدوده اخلاق مطرح گشته است، به برداشت خاص از این مفهوم باز می‌گردد.

علت اینکه عالمان مسلمان عدالت را اساس اخلاق دانسته‌اند، به تعریف آنها از اخلاق باز می‌گردد. از دیدگاه آنها، اخلاق عبارت از این است که طبیعت، یعنی غضب و شهوت و وهم، بر وجود انسان غالب نشود و به جای آن، عقل که به عدالت حکم می‌کند، فرمان‌روا باشد. در این هنگام، فعالیت طبایع و غرایز انسان تحت اختیار و اراده انسان و به دور از افراط و تفریط خواهد بود. عدالت و میانه‌روی از آن جهت مطابق عقل دانسته شده که اگر انسان از نظر ملکات اخلاقی در حد وسط باشد، حکم عقل به راحتی اجرا می‌شود و چیزی مزاحم روح نیست. بنابراین اخلاق را تعادل قوا و حد وسط معنا کرده و اساس آن را عدالت و توازن دانسته اند[۹].

پاسخ امام علی (ع) نه تنها حوزه‌های متفاوت اخلاق و عدالت را نشان می‌دهد، بلکه همچنین به جنبه‌های دیگری از تمایز این دو مفهوم از یکدیگر می‌پردازد. علت دیگر برتری عدالت بر جود و بخشش این است که جود امری اخلاقی است و تابع قوانین و مقررات قرار نمی‌گیرد. اخلاق بر علو نفس و پاکی و طهارت روح استوار بوده و زبان آن پند و اندرز است؛ ملاک اصلی یک امر اخلاقی، نیت و اراده آزاد فردی است. در غیر این صورت و با وارد شدن عنصر اجبار و تحکم، از اخلاقی بودن خارج می‌شود؛ زیرا قانون برخلاف اخلاق، با زبان امر و نهی سخن می‌گوید[۱۰]. در مقابل، عدالت تحت قانون و قاعده درآمده[۱۱] و مبنای قواعد و مقررات اجتماعی قرار می‌گیرد؛ زیرا پایه و مبنای قانون، تعیین حدود و مرزها و حقوق افراد نسبت به یکدیگر است و عدالت، حقوق را در جایگاه شایسته‌اش قرار می‌دهد.

جنبه دیگر مقایسه فوق که اولویت عدالت بر اخلاق را از نظر اجتماعی ثابت می‌کند، ملاحظه گیرنده یا دریافت‌کننده فضیلت است. گاه بدون در نظر داشتن موازنه اجتماعی، احسان و بخشش حساب نشده‌ای صورت می‌گیرد که گرچه از نظر جودکننده فضیلتی عالی به حساب می‌آید، اما به لحاظ اجتماعی به تباهی عمومی و خرابی اجتماع منجر می‌شود. صدقه، اوقاف، نذورات و بخشش‌های حساب نشده، همچون سیلی جامعه را ویران و روحیه افراد را خراب و تنبل و به لحاظ اخلاقی فاسد می‌سازد. امام سجاد (ع) در روایتی بیان می‌کند که بسیاری از مردم به واسطه احسان به آنها و اداره زندگی و کارشان از این راه، به تدریج در غفلت فرو رفتند. این موضوع همچنین ناظر به این آیه قرآن است که می‌فرماید: ﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۱۲].

به جهت برتری اجتماعی عدالت بر اخلاق، میان عادل و عدالت‌خواه تمایز گذارده می‌شود. علی (ع) ضمن عادل بودن، عدالت‌خواه نیز بود و از همین رو به شهادت رسید[۱۳]. عدل فردی و اخلاقی به قتل انسان نمی‌انجامد، بلکه تنها باعث احترام و محبت به او می‌شود، اما همین که به عرصه ارتباط با سایران و به مرحله عمل اجتماعی می‌رسد، برای فرد خطرساز می‌شود. برای نمونه، علی (ع) عطف بماسبق می‌کرد[۱۴] و حق‌هایی را که در گذشته ضایع شده بود به صاحبان آنها باز می‌گرداند. این موضوع نارضایتی‌هایی را برای افراد منتفعی که اکنون زیان می‌دیدند به وجود آورد. اسلام نیز زمانی رو به توسعه و پیشرفت نهاد که از شکل یک آیین اخلاقی صرف خارج شده و به صورت یک انقلاب اجتماعی در آمد[۱۵].

عدالت و اخلاق، تأثیراتی نیز بر یکدیگر می‌نهند که به برخی از آنها اشاره شد. از دیگر تأثیرات عدالت بر اخلاق این است که عدالت به نوعی ضامن رعایت اخلاق است؛ زیرا عادل، هم به حدود خویش آگاه است و هم به حقوق دیگران و از این رو سعی در حفظ حدود و حقوق خویش و عدم تجاوز به حقوق مردم می‌کند[۱۶].[۱۷]

رابطه عدالت با اخلاق

آیت‌الله خامنه‌ای، علت پیشرفت و تبدیل شدن جامعه کوچک مسلمانان در صدر اسلام را به یک ملت عظیم، مقتدر و ملتی زنده، داشتن اخلاق و فرهنگ و خلقیات اسلامی می‌دانند که جامعه بر اساس آن رشد و پرورش یافته بود. ایشان در تحلیل علت شکست مکتب کمونیسم می‌فرمایند: "آن عدالت اجتماعیای که کمونیست‌ها، بی توجه به اصلاح فرهنگ مردم و پذیرش اختیاری آنها بر آنها تحمیل کردند، سبب ناکامی کمونیسم گردید به اسم عدالت اجتماعی، همه چیز را به هم ریختند و هیچ فایده‌ای به بار نیاوردند. بنابراین کشورهای کمونیستی، تجربه مهم تاریخ برای بشریت بودند؛ چرا که به زعم خودشان با ایجاد حکومت و دولت کمونیستی به دنبال تحقق عدالت اجتماعی بودند؛ اما نتیجه آن عدالتخواهی، ظهور تزار جدید و استالین بدکار و فاسد، ظالم و قسیالقلب بود. بنابراین عدالت اجتماعی که از اخلاق و فرهنگ صحیح جدا باشد، نتیجه‌اش ضد عدالت می‌شود"[۱۸].

آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند: عدالت اجتماعی، به مقدار زیادی وابسته به اخلاق است. هرچند که بخش عمده آن مربوط به مقررات و قوانین جامعه است؛ اما مقررات و قوانین، بدون این که افراد از اخلاق الهی و اسلامی برخوردار باشند، چندان کارساز نخواهد بود. ایشان با اشاره به درآمدهای بالای برخی از افراد جامعه که به دلیل داشتن تخصص خاص و یا نیاز جامعه حاصل شده است؛ این نوع درآمدها و جمع کردن ثروت را اخلاق مادی، شیطانی و حیوانی بیان می‌کنند، در حالی که در اخلاق انسانی، به خصوص اخلاق اسلامی این نوع ثروت اندوزی توصیه نشده است؛ بلکه توصیه شده، پس از تأمین نیاز ضروری و خواسته‌های خودتان به بقیه انسان‌هایی که در آن جامعه هستند کمک نمایید. در جامعه اخلاق محور، ثروتمندان ثروت خود را برای ساخت مدرسه، بیمارستان، فضاهای آموزشی، رسیدگی به عقب افتادهها، معلولین جسمی و ذهنی استفاده می‌کنند و این نوع رفتار موجب ایجاد تعادل و عدالت در جامعه می‌شود[۱۹].

منابع

پانویس

  1. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۱۰.
  2. نراقی، جامع السعادات، ص۶۴.
  3. صحیفه امام، ج۸، ص۲۸۳-۲۸۴.
  4. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، «عدالت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی.
  5. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۰۲.
  6. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۲۷۶.
  7. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۱۵.
  8. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۱۳-۲۰.
  9. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۸۱.
  10. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۷۰.
  11. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۶.
  12. «داستان آنچه در زندگی این جهان می‌بخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم می‌ورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷.
  13. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۷-۲۴۹.
  14. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۴.
  15. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۵.
  16. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۱، براساس آیه ۱۵۲ انعام.
  17. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی، چلچراغ حکمت.
  18. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار وزیر و مسئولان «وزارت ارشاد» و اعضای «شوراهای فرهنگ عمومی کشور»، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
  19. زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲.