فدک در معارف و سیره رضوی
مقدمه
سیر تاریخی فدک، یکی از شگفتیهای تاریخ اسلام بود که هر یک از خلفا، در برابر آن موضعی داشتند. یکی میگرفت و دیگری پس میداد، و این وضع آن قدر ادامه یافت تا این سرزمین به کلی ویران شد. برای پی بردن به فراز و نشیبهایی که در این روستای آباد پدید آمد کافی است مقطعهای زیر را مورد توجه قرار دهیم:
- فدک در آغاز پس از سقوط خیبر، از طریق مصالحه از یهودیان به پیامبر (ص) منتقل شد و اختیار آن به طور کامل با شخص پیامبر (ص) بود.
- طبق اسناد معتبر تاریخی، پیامبر (ص) آن را در حیات خود طبق دستور قرآن و آیه «ذات القربی حقه» به فاطمه زهرا (س) بخشید[۱].
- در زمان خلیفه اول، این آبادی غصب شد، و در اختیار حکومت وقت قرار گرفت، و آنها با سرسختی عجیبی در حفظ این وضع کوشیدند.
- این امر همچنان ادامه داشت تا زمان عمر بن عبدالعزیز که نسبت به اهل بیت پیغمبر (ص) روش ملایمتری داشت، رسید. او فدک را به فرزندان فاطمه (س) برگرداند.
- دیری نپایید که یزید بن عبدالملک، آن را مجدداً غصب کرد.
- سرانجام بنی امیه منقرض شدند و بنی عباس روی کار آمدند. ابوالعباس سفاح، خلیفه معروف عباسی، فدک را به عبد الله بن حسن بن علی (ع)، به عنوان نماینده بنی فاطمه (س) باز گرداند.
- چیزی نگذشت که منصور عباسی آن را از بنی حسن گرفت و با روی کار آمدن مهدی عباسی، فدک به فرزندان فاطمه (س) باز گردانده شد.
- موسی الهادی، بار دیگر فدک را غصب کرد و هارون الرشید نیز همین راه را ادامه داد.
- «مأمون»، به خاطر تظاهر به علاقه شدید نسبت به اهل بیت پیغمبر (ع) و فرزندان امام علی (ع) و فاطمه زهرا (س)، فدک را با تشریفاتی خاص به فرزندان فاطمه (س) بازگرداند.
در تاریخ آمده است که مأمون به قثم بن جعفر، فرماندار مدینه چنین نوشت: "انه كان رسول الله اعطى ابنته فاطمة فدكاً و تصدق علبها بها، وأن ذلك كان امراً ظاهراً معروفاً عند آله (ع) ثم لم تزل فاطمة تدعى منه بما هي اولى من صدق عليه، و انه قد رأى ردها الى ورثتها و تسليمها إلى محمد بن يحيى بن الحسين بن زيد بن علي... و محمد بن عبدالله بن الحسين... ليقوما بها لأهلهما" (رسول خدا (ص)، فدک را به دخترش، فاطمه (س) بخشید، و این امری آشکار و معروف نزد اهل بیت پیامبر (ص) بود، پس همواره فاطمه (س) مدعی آن بود و قول او از همه شایستهتر به تصدیق و قبول است، و من صلاح میبینم که آن به ورثه آن حضر داده شود، و به محمّد بن یحیی و محمد بن عبدالله (نوههای امام زین العابدین (ع)) بازگردانی تا آنها به اهلش برسانند).
ابن ابی الحدید میگوید: مأمون برای رسیدگی به شکایات مردم نشسته بود، اولین شکایتی که به دست او رسید و به آن نگاه کرد، مربوط به فدک بود، همین که شکایت را مطالعه کرد، گریست و به یکی از مأموران گفت: صدا بزن وکیل فاطمه (س) کجاست؟ پیرمردی جلو آمد و با مأمون سخن بسیار گفت. مأمون دستور داد حکمی را نوشتند و فدک را به عنوان نماینده اهل بیت (ع)، به دست او سپردند. هنگامی که مأمون این حکم را امضاء کرد، دعبل برخاست و اشعاری سرود که نخستین بیت آن این بود: أصبح وجه الزمان قد ضحكا * بردّ مأمون هاشما فدكا (چهره زمان خندان شد،؛ چراکه مأمون فدک را به بنی هاشم بازگرداند).
متوکل عباسی، به خاطر کینه شدیدی که از اهل بیت (ع) در دل داشت، بار دیگر فدک را از فرزندان فاطمه (س) غصب کرد. اما منتصر ـ فرزند متوکل ـ آن را به صاحبان اصلیش داد و تا انتهای خلفای عباسی، فدک دست به دست گردید. بدیهی است روستایی که هر روز بازیچه دست سیاستمداران کینهتوز باشد، به سرعت رو به ویرانی میگذارد، سرانجام فدک و تمام آبادی آن ویران، و درختانش خشک شد![۲]
منابع
پانویس
- ↑ میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۸۸؛ کنزالعمال، ج۲، ص۵۸.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۵۳۷.