قحطبة بن شبیب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نقش‌آفرینی در دعوت عباسی

اندکی پیش از آنکه انقلاب عباسیان در خراسان مستقر شود و فرماندهی در آنجا برای زدن ضربه نهایی به نصر بن سیار - که همراه با یارانش از میان قبایل عرب تمیم، بکر و قیس به نیشابور گریخته بود- آماده شود، فرماندهی عملیات نظامی به دستور ابراهیم امام از ابومسلم به قحطبة بن شبیب واگذار شد[۱]. ستاد فرماندهی در حمیمه به رخدادهای آن سوی خراسان نظر داشت و معتقد بود که ابومسلم از این منطفه فراتر نرود و عملیات نظامی در مناطق عربی به ناچار باید به فرمانده عربی سپرده شود.

قحطبه بر ترس و نیشابور چیره شد[۲] و نصر به دلیل ناممکن بودن مقاومت و بازگرداندن قدرت، از نیشابور به ری گریخت[۳]. حکومت مرکزی در دِمَشق از این تحولات شتاب‌زده در خراسان به وحشت افتاده، پی در پی سپاهیانی برای پیروزی بر نیروی انقلاب اعزام کرد؛ اما در این کار مهم شکست خورد. شهرهایی مثل اصفهان و نهاوند تسلیم شدند[۴] و راه به سوی عراق بر روی سپاه انقلاب باز شد. نصر در ری در جوی از شکست، بدون آنکه جنگی بکند، درگذشت[۵]. با مرگ او امویان فرماندهای بزرگ را از دست دادند که آنان را در این جنگ خونین، رهبری می‌کرد؛ مرگ او بر سرنوشت آنان تأثیر منفی گذاشت.

قحطبه در فضایی از پیروزی به سوی کوفه رهسپار شد؛ همزمان، استاندار اموی عراق، یزید بن هبیره، به سوی او حرکت کرد. میان ایشان جنگی رخ داد که به پیروزی قحطبه منجر شد. ابن‌هبیره به شهر واسط گریخت و در آنجا پناه گرفت؛ اما قحطبه زنده نبود که نتایج نهایی را ببیند و به هنگام عبور از رودخانه غرق شد[۶]. پسرش، حسن، در پیشروی پیروزمندانه خود جانشین او شد و در چهاردهم محرم ۱۳۲ ق. /۷۴۹ م. وارد کوفه شده، ابوسلمه خلال، رئیس داعیان عراق را به عنوان وزیر آل محمد به رسمیت شناخت. از این زمان ابوسلمه صاحب قدرت واقعی شد[۷].

به این صورت سرنوشت عراق مشخص شد. استقرار انقلاب در این سرزمین بعد از مشرق دست آوردی بزرگ بود، به گونه‌ای که امکان علنی شدن دعوت فراهم شد و خراسانی‌ها توانستند امام خود را از آل محمد بشناسند[۸].[۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ طبری، ج۷، ص۳۸۸.
  2. تاریخ طبری، ج۷، ص۳۸۹-۳۹۰.
  3. تاریخ طبری، ج۷، ص۳۹۰؛ تاریخ ابن‌اعثم، ج۴، ص۳۵۳.
  4. تاریخ طبری، ج۷، ص۴۰۵ - ۴۰۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۷۵.
  5. تاریخ ابن‌اعثم، ج۴، ص۳۵۳.
  6. تاریخ طبری، ص۳۵۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۷۷.
  7. تاریخ طبری، ص۳۵۷.
  8. محمود و الشریف، العالم الاسلامی فی العصر العباسی، ص۶۴.
  9. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۲۱.