اعجاز قرآن در کلام اسلامی
اعجاز به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی بهکار رفته است و واژه معجزه به معنای ناتوان کننده است. معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکانپذیر است، از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانهای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن و قرآن، معجزه جاویدان پیامبر اسلام (ص) است که مؤلفههای معجزه بودن مانند: تحدی؛ هماوردطلبی و ... را داراست.
تاریخچه بحث اعجاز قرآن
نخستین بار در اواخر قرن نخست هجری، شاهد ظهور اصطلاح معجزه درباره قرآن کریم هستیم؛ در روایتی از امام سجاد (ع) واژه معجزه در معنای مصطلح آن بهکار رفته است[۱]، چنانکه همین اصطلاح در روایتی از امام رضا (ع) نیز دیده میشود که در آن به "اعجاز در نظم" اشاره شده است[۲]؛ اما ظاهراً مجادلات کلامی در باب اعجاز قرآن و ظهور اصطلاح معجزه به قرن دوم هجری و پس از واصل بن عطا شیخ معتزله باز میگردد[۳]. این سخن بعدها مبنای نظریه نظّام معتزلی در قول به "صَرْفه" گردید که با وجود تفسیرهای متفاوت از صرفه تا مدتها در میان متکلمان به ویژه معتزلیان و دانشمندان شیعی، طرفدارانی داشت[۴].
سپس جاحظ به مخالفت با صرفه برخاست و با نگارش کتاب نظم القرآن، به دفاع از نظریه اعجاز در نظم قرآن پرداخت[۵].
مطالعات در باب اعجاز قرآن تا زمان معاصر ادامه داشته و فارغ از منازعات کلامی و بهطور گستردهتر مورد توجه قرار گرفته و یکی از مباحث زیربنایی و اصلی در حوزه علوم قرآنی قرار داده شده، با این تفاوت که قرآنپژوهان معاصر با بدیهی دانستن اصل اعجاز قرآن، به تحلیل و تبیین وجوه مختلف آن برآمدهاند[۶].
از اعجاز، علاوه بر علم کلام در "علوم القرآن" و کتابهای تفسیر قرآن نیز بحث میشود[۷].
نخستین موضعگیریها در برابر آیات قرآن به عصر نزول و دوران مکه باز میگردد که برخی سخن شناسان عرب را به خضوع در برابر آیات وحی وا داشت. در آن زمان تقریباً با تلاش قابل توجهی از سوی مخاطبان در پاسخگویی به تحدّی قرآن کریم و آوردن سورهای همانند یکی از سورههای آن مواجه نمیشویم[۸] و آنچه انجام شده در مقام معارضه با قرآن نبوده است[۹]، چنان که از سوی مسلمانان نیز ـ به جز تأکید بر آیات تحدّی ـ هیچگونه بحث و استدلالی برای اثبات اعجاز قرآن گزارش نشده است.
ظاهراً مجادلات کلامی در باب اعجاز قرآن و ظهور اصطلاح معجزه به قرن دوم هجری و پس از واصل بن عطا شیخ معتزله باز میگردد. این نظریه از واصل نقل شده است که اعجاز قرآن ذاتی آن نیست، بلکه به این است که خدا اندیشه مردم را از معارضه با آن باز گردانده است[۱۰]. این سخن بعدها مبنای نظریه نظّام معتزلی در قول به "صَرْفه" گردید که با وجود تفسیرهای متفاوت از صرفه تا مدتها در میان متکلمان به ویژه معتزلیان و دانشمندان شیعی، طرفدارانی داشت[۱۱].
نظّام با رد اعجاز در نظم و تألیف قرآن و در کنار طرح نظریه صرفه که عامل اعجاز قرآن را بیرون از متن قرآن معرفی میکند خبرهای غیبی موجود در قرآن را نیز جنبهای از اعجاز قرآن معرفی کرده است[۱۲]؛ آنگونه که ابوالحسن اشعری از نظّام نقل میکند ظاهر نظریه اعجاز در نظم قرآن کم و بیش در عصر نظّام مطرح بوده و نظّام از مخالفان آن بوده است[۱۳].
سپس جاحظ به مخالفت با صرفه برخاست و با نگارش کتاب نظم القرآن، به دفاع از نظریه اعجاز در نظم قرآن پرداخت. نظم القرآن اکنون در دست نیست و تنها در برخی دیگر از آثار جاحظ[۱۴] و آثار دانشمندان پس از وی از آن یاد شده است[۱۵].
در آغاز قرن چهارم، محمد بن زید واسطی در اثری به نام اعجاز القرآن که به دست ما نرسیده نظریه نظم قرآن جاحظ را پی گرفت؛ وی نخستین کسی بود که نام اعجاز القرآن را بر اثرش نهاد[۱۶]. در همین قرن ابوهاشم جبایی فصاحت را معیار اعجاز قرآن معرفی و آن را به روانی واژگان و نیکویی معنا تفسیر کرد. او این نظریه را در برابر نظریه نظم القرآن قرار داد و با نظریه نظم القرآن به شدت مخالفت کرد[۱۷]. ابوهاشم جبایی همچنین نبودِ ناسازگاری و اختلاف میان آیاتِ به تدریج نازل شده قرآن را دلیل دیگری بر معجزه بودن آن به شمار آورد[۱۸]. بدین ترتیب این نظریه که برگرفته از آیه ﴿أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا﴾[۱۹] است جنبه دیگری از اعجاز قرآن را پیش روی ما نهاد.
در نیمه دوم قرن چهارم رُمّانی در رسالهاش، «النکت فی اعجاز القرآن» به بیان وجوه مختلف اعجاز قرآن پرداخته و در کنار وجوه پیشگفته به "اعجاز در بلاغت" قرآن نیز توجه کرده و در ضمن بررسی ۱۰ صناعت ادبی موجود در قرآن به تبیین ویژگیهای بلاغی آن پرداخته است[۲۰]. خطّابی دانشمند معاصر رُمّانی نیز با تأکید بر اعجاز در بلاغت قرآن، تأثیرگذاری آیات را بر جان مخاطبان، وجه دیگری از اعجاز قرآن شمرد[۲۱] که پس از وی عنوان "اعجاز تأثیری" به خود گرفت[۲۲].
در آغاز قرن پنجم باقلانی معارف بلند قرآن کریم از پیامبری امّی را مورد توجه قرار داد و این جنبه را نیز به دیگر وجوه اعجاز قرآن افزود[۲۳]. سپس عبدالقاهر جرجانی با اینکه خود پیرو نظریه نظم قرآن بود؛ اما همه آنچه را بر فصاحت و بلاغت و نظم قرآن و بهطور کلی به جنبههای ادبی ـ هنری آن مرتبط میشد در دو کتاب دلائل الاعجاز و اسرار البلاغه به بحث گذاشت و رسماً دو دانش معانی و بیان را پایهگذاری کرد.
از آن پس بحث درباره اعجاز قرآن با وسعت بیشتری پی گرفته شد و مفسران به گردآوری وجوه گوناگون اعجاز قرآن و شرح و بسط آرای پیشینیان پرداختند و تقریباً تا قرن سیزدهم نظریه جدیدی در باب اعجاز قرآن دیده نمیشود[۲۴].
سیوطی در معترک الاقرآن فی اعجاز القرآن در رویکردی اغراقآمیز همه وجوه اعجاز قرآن را که پیش از وی مورد بحث قرار گرفته بود گرد آورد و تا ۳۵ وجه رساند؛ اما بسیاری از این وجوه همچون حُسن تألیف، وجود مجاز، تشبیه و استعاره، کنایه و تعریض، ایجاز و اطناب، صنایع بدیعی، اشتمال بر جملههای خبری و انشایی، قَسَمها و ضربالمثلها به تنهایی نمیتواند معیار اعجاز قرآن تلقی شود، بلکه باید مجموعه این آرایههای ادبی را تحت عنوان "اعجاز بیانی" مورد بحث قرار داد، افزون بر این، برخی از وجوهی را که سیوطی معرفی کرده ربطی به اعجاز قرآن ندارد[۲۵].
مطالعات در باب اعجاز قرآن در زمان معاصر فارغ از منازعات کلامی و بهطور گستردهتر مورد توجه قرار گرفته و یکی از مباحث زیربنایی و اصلی در حوزه علوم قرآنی قرار داده شده، با این تفاوت که قرآنپژوهان معاصر با بدیهی دانستن اصل اعجاز قرآن، به تحلیل و تبیین وجوه مختلف آن برآمدهاند. در المنار از ۷ وجه از وجوه اعجاز قرآن یاد شده است[۲۶]. در میان وجوه یاد شده "اعجاز در تشریعیات" قرآن کریم نیز در کنار "اعجاز در معارف"، مورد توجه قرار گرفته است. در همین زمان بلاغی از مفسران شیعی نیز در کنار وجوه مختلف اعجاز، اعجاز در تشریعیات قرآن را نام برده؛ اما از سوی برخی فقیهان شیعی که جایگاهی برای اندیشههای فلسفی در تبیین معارف وحیانی و قرآن کریم معتقد نبودند، اعجاز در معارف قرآن به معنای عامش که شامل تشریعیات قرآن نیز باشد، یگانه وجه اعجاز قرآن معرفی شده و حتی برخلاف نظر مشهور که آیات تحدّی را به جنبههای لفظی و بیانی قرآن کریم ناظر میدانستند، این دسته آیات را ناظر به جنبههای علمی و معارفی قرآن معرفی کردند[۲۷].
همچنین رافعی در "اعجاز القرآن" و "البلاغة النبویه (کتاب)" با ارائه بحثی نسبتاً جامع، وجه دیگری از اعجاز را با عنوان "اعجاز در آهنگ و موسیقی" برخاسته از نظم الهی کلمات قرآن مطرح کرد. گرچه اعجاز در نظم آهنگ میتواند زیرمجموعه اعجاز بیانی قرآن قرار گیرد[۲۸] و کم و بیش در گذشته در ضمن مباحث نظم قرآن و اعجاز در فصاحت، اشاراتی مبهم به آن شده است؛ اما رافعی بهطور روشن و گسترده، با تأکید بر موسیقی برآمده از نظم حاکم بر چینش الفاظ قرآن، در هنگام قرائت و تأثیر آن بر مخاطب، این وجه اعجاز قرآن را مطرح ساخت[۲۹].
از سوی دیگر ابتدا رشید رضا[۳۰] و سپس طنطاوی در جواهر القرآن در رویکردی بیسابقه به کشفیات علوم تجربی در زمینههای مختلف و تطبیق آنها بر قرآن کریم، زمینه طرح "اعجاز علمی" آن را فراهم آوردند که با اقبال نسبتاً گستردهای از سوی دانشمندان اسلامی مواجه گردید و تألیفات فراوانی در این حوزه عرضه شد. در دهههای اخیر نظریه «نظم ریاضی» و «اعجاز عددی» نیز به دایره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد. کاشف این نظریه، رشاد خلیفه پژوهشگر مصری با دکترای بیوشیمی بود که پس از سه سال کار مداوم با رایانه بر روی قرآن نظریه اعجاز عددی را عرضه کرد. وی نتیجه پژوهش خود را در دو کتاب معجزة القرآن الکریم و علیها تسعة عشر ارائه داد و نظم ریاضی موجود در قرآن را نشانه وحیانی بودن و عدم تحریف به زیادی یا نقصان قرآن دانست. شگفتی و فوقالعادگی نظم ریاضی بهکار رفته درباره تعداد و تکرار حروف و کلمات قرآن و نیز تکرار کلمات متناظر یا متضاد قابل انکار نیست؛ اما ادعاهای رشاد خلیفه نیز مبالغهآمیز و گاه خلاف واقع و تکلفآمیز مینماید، ازاینرو با اینکه پس از وی گروهی به بسط نظریه او روی آوردند، گروهی نیز به شدت به نقد آن پرداختند.
نکته قابل توجه در بحث اعجاز قرآن در همه ابعادش به شخصیت آورنده آن مربوط میشود. به گواهی تاریخ، پیامبر اسلام (ص) به عنوان آورنده قرآن امّی بود[۳۱] و قرآن کریم نیز بر آن تأکید کرده است: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۳۲] وی تا پیش از پیامبری و نزول قرآن نه کتابی خوانده بوده و نه خط مینوشت: ﴿وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾[۳۳]، در محیطی دور از فرهنگ و شکوفایی علمی، با سپری کردن دوران یتیمی، فقر و گمگشتگی ﴿أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَائِلا فَأَغْنَى﴾[۳۴] قرآن را بر بشر عرضه کرد. این همه در کنار ویژگیهای قرآن کریم همراه با آیات تحدّی، اعجاز قرآن را تردیدناپذیر ساخت. در همین راستا برخی مفسران با ارجاع ضمیر ﴿مِّثْلِهِ﴾ به ﴿عَبْدِنَا﴾ در آیه ﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾[۳۵] معتقدند قرآن به این وجه نیز تحدّی کرده است و بر اعجاز آن با توجه به ویژگیهای آورندهاش تأکید کردهاند[۳۶][۳۷]
از اعجاز، علاوه بر علم کلام در علوم القرآن و کتابهای تفسیر قرآن نیز بحث میشود و در علم کلام هم در نبوت عامه و هم در نبوت خاصه مطرح گردیده است. در نبوت خاصه درباره معجزات پیامبر اسلام (ص) بحث میشود که مهمترین آنها قرآن کریم است. درباره اعجاز قرآن علاوه بر بحثهایی که در کتابهای کلامی و تفسیری شده کتابهای جداگانهای نیز تألیف گردیده است.
اولین کسی که درباره اعجاز قرآن دست به تألیف زده، ابو عبیده معمر بن مثنی بوده، با این حال قدیمیترین اثری که در این زمینه به دست ما رسیده، رساله بیان اعجاز القرآن نوشته، ابو سلیمان محمد بن محمد بن ابراهیم بُستی است[۳۸]. از آن زمان تاکنون دانشمندان بزرگی از همه فرقهها چه در کتابهای کلامی و تفسیری و چه به صورت مستقل، مطالب ارزشمندی درباره اعجاز قرآن نوشتهاند که کتابهای "الموضح عن جهة اعجاز القرآن" از سید مرتضی، "دلائل الاعجاز" از عبدالقاهر جرجانی، "الطراز فی أسرار البلاغة وحقائق الاعجاز" از یحیی بن حمزه علوی زیدی و در دوره معاصر "المعجزة الخالدة" تألیف هبة اللّه شهرستانی، "اعجاز القرآن"، نوشته مصطفی صادق الرافعی از زمره آنها هستند[۳۹].
نظریه صرفه
در مقابل اندیشه اعجاز ادبی قرآن، برخی متکلمین رأی دیگری ارائه کردند که به نظریه صرفه معروف است. این نظریه برای نخستین بار در قرن سوم توسط "ابو اسحاق نظّام"، پیشوای معتزلیان و "عیسی بن صبیح مزدار" ملقب به راهب معتزله مطرح شد. پس از آنها گروهی دیگر از متکلمان اهل سنت و امامیه آن را پذیرفتند[۴۰].
قائلین به نظریه صرفه معتقدند هر چند قرآن در جایگاه بسیار بلندی از فصاحت و بلاغت قرار دارد، اما آوردن کلامی همانند قرآن امکان دارد و خارج از حیطه قدرت انسان نیست و بعضی از انسانها توانایی معارضه با قرآن را دارند ولی خداوند با قدرت خویش از این کار جلوگیری میکند و نمیگذارد کسی در انجام این کار کامیاب شود چنان که خداوند فرموده است: کسانی که ناروا راه خودخواهی و استکبار را در پهنای زمین برگزیدند از هرگونه گزند و آسیب رسانی به آیات خویش باز میداریم[۴۱] با این همه در تبیین نظریه صرفه سه تفسیر مختلف ارائه شده است[۴۲].
- خداوند انگیزه کسانی که در صدد معارضه با قرآن برمیآیند را از بین میبرد و همت انجام این کار را از آنها باز میستاند[۴۳].
- خداوند پس از بعثت پیامبر (ص) مردم را از علومی که برای معارضه با قرآن لازم بود، محروم ساخته است و این امر به دو صورت تحقق یافته است:
- خداوند کسانی که انگیزه و دانش لازم را برای معارضه با قرآن دارند به قهر و جبر از این کار باز میدارد[۴۵][۴۶]
نقد نظریه صرفه
بر نظریه صرفه نقدهای فراوانی وارد شده است که به چند مورد اشاره میشود:
- نظریه صرفه با آیات تحدّی[۴۷] منافات دارد، زیرا ظهور این آیات آن است که خود قرآن با تمام ویژگیهای منحصر به فردش ذاتاً معجزه است.
- بر اساس نظریه صرفه، بزرگان فصاحت و بلاغت عرب، ذاتاً توانایی آوردن مثل قرآن را داشتند، ولی خداوند پس از بعثت پیامبر اکرم (ص) و نزول قرآن به طریق خارقالعاده از این کار جلوگیری کرده است، بنابراین باید قبل از نزول قرآن صرفی نبوده و لازم میآید میان عرب جاهلی سخنانی که به لحاظ فصاحت و بلاغت همانند قرآن باشند، یافت شود در حالی که هیچ یک از آثار به جای مانده از ادبیات دوران جاهلیت همتای قرآن نیست. همین امر نشان میدهد که اعجاز قرآن صرفه نیست بلکه به کمالات ذاتی آن است که در تک تک آیاتش، وجود دارد[۴۸][۴۹]
شرایط و عوامل زمینهساز اختلاف
نخست: ویژگیهای انسان
انسان دارای تکامل تدریجی است و این تکامل تدریجی، تفاوت محسوسی را در دستاوردهای فکری و علمی انسان به دنبال دارد.
تأثیرپذیری و خطاپذیری انسان از جمله عوامل پیدایش اختلاف در آثار اوست. به دلیل همین خطاپذیری، پس از پی بردن به خطا، گفته پیشین خود را نقص میکند.
از سوی دیگر انسانها از نظر استعداد متفاوتاند لذا آثارشان در زمینههای مختلف از جهت قوت و ضعف متفاوت است.
هر فردی، برخی کمالات را دارا میشود و در برخی از آنها به اوج میرسد و این محدودیت هم، موجب تفاوت آثار متعدد یک انسان میشود.
انسان مانند تمام موجودات عالم، محکوم به تحول و تکامل است و نمیتوان داستانهایی برای همه شئون بشری عرضه کند که با تکامل بشر، متحول نشود.
خلاصه: تکامل تدریجی، خطا و تأثیرپذیری، تفاوت استعدادها و محدودیت انسان، سبب پیدایش ناهماهنگی در آثار اوست[۵۰].
دوم: ویژگیهای قرآن
شرایط و مدت زمان نزول قرآن و برخی ویژگیهای آن بهگونهای است که با عوامل اختلاف آفرین در آثار انسانی تطابق دارد. پیامبر در طی ۲۳ سال نزول قرآن، در شرایط و اوضاع و احوال فردی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بسیار گوناگونی قرار داشت که زمینه تأثیرپذیری و اختلاف در اندیشههای پیامبر را فراهم میآورد اما هیچ ناهماهنگی در قرآن به چشم نمیخورد و اگر هست تأمل و دقت رنگ میبازد[۵۱].
جستارهای وابسته
- ارضای خواص به قرآن
- ارضای عاطفی به قرآن
- ارضای عقل به قرآن
- ارضای عوام به قرآن
- اعجاز آسانحفظی قرآن
- اعجاز آسانفهمی قرآن
- اعجاز تأثیری قرآن
- اعجاز تصویری قرآن
- اعجاز تناسب آیات
- اعجاز تناسب سوره ها
- اعجاز جامعیت قرآن
- اعجاز جاودانگی قرآن
- اعجاز صوتی قرآن
- اعجاز عدم تحریف قرآن
- اعجاز محتوایی قرآن:
- اعجاز نزولی قرآن
- بلاغت قرآن:
- ترتیب قرآن:
- رفع نیاز بشری به قرآن
- هدایت قرآن
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۱؛ ج۲۱، ص۲۳۸ـ۲۳۹.
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۸۶؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۱۱.
- ↑ مباحث فی اعجاز القرآن، ص۴۰.
- ↑ التمهید، ج۴، ص۱۳۸ـ۱۹۰.
- ↑ اعجازالقرآن، رافعی، ص۲۷؛ الکشاف، ج۱، ص۲.
- ↑ سید محمود دشتی، غلام علی عزیزیکیا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ج ۳، ص ۵۶۲.
- ↑ بهدار، محمد جواد، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۲۴-۳۳۰.
- ↑ المغنی، ص۲۷۳.
- ↑ ر. ک: التمهید، ج۴، ص۲۱۸ـ۲۸۱؛ اعجاز القرآن، نصار، ص۱۱۲ـ۱۶۵.
- ↑ مباحث فی اعجاز القرآن، ص۴۰.
- ↑ التمهید، ج۴، ص۱۳۸ـ۱۹۰.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ مباحث فی اعجاز القرآن، ص۴۱.
- ↑ اعجازالقرآن، رافعی، ص۲۷؛ الکشاف، ج۱، ص۲.
- ↑ الفهرست، ص۳۰۳.
- ↑ المغنی، ص۱۹۷.
- ↑ المغنی، ص۳۲۸.
- ↑ آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند؛ سوره نساء، آیه۸۲.
- ↑ ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۶.
- ↑ بیان اعجاز القرآن، ص۶۶ـ۶۷.
- ↑ بیان اعجاز القرآن، ص۷۰ـ۷۲؛ مناهل العرفان، ج۲، ص۲۸۴ به بعد.
- ↑ اعجاز القرآن، رافعی، ص۳۳.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۰ـ۳۳؛ التسهیل، ج۱، ص۱۴؛ البرهان فی علومالقرآن، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۳۹.
- ↑ معترک الاقران، ج۱، ص۱۲، ۲۲ـ۲۳، ۴۳، ۵۸، ۶۶، ۷۳، ۸۳، ۱۰۳، ۱۶۳، ۳۵۷، ۳۶۶، ۳۸۵.
- ↑ تفسیر المنار، ج۱، ص۱۹۸ـ۲۱۰.
- ↑ ابوابالهدی، ص۳؛ بیانالفرقان، ج۲، ص۱۹۶ـ۱۹۷، ۱۹۹، ۲۰۶.
- ↑ علوم قرآنی، ص۳۷۴ـ۳۸۰.
- ↑ اعجاز القرآن والبلاغة النبویه، ص۲۲۰ـ۲۳۵.
- ↑ تفسیر المنار، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۳.
- ↑ السیر والمغازی، ص۱۲۱؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۸۵.
- ↑ همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه۱۵۷.
- ↑ و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی میخواندی و نه به دست خویش آن را مینوشتی که آنگاه، تباهاندیشان، بدگمان میشدند؛ سوره عنکبوت، آیه۴۸.
- ↑ آیا یتیمت نیافت و در پناه گرفت؟ و تو را گمگشته یافت و راه نمود. و تو را نیازمند یافت و بینیاز کرد؛ سوره ضحی، آیه ۶ ـ ۸.
- ↑ و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه:۲۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۱، ج۱، ص۲۴۰؛ التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۱۸.
- ↑ سید محمود دشتی، غلام علی عزیزیکیا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ج ۳، ص۵۶۰ ـ ۵۶۴.
- ↑ علوم قرآنی، ص ۳۴۳.
- ↑ بهدار، محمد جواد، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۲۴-۳۳۰.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۳۷۸، اوائل المقالات، ص ۱۶۶ و ۱۶۷و تقریب المعارف، ص ۱۵۷.
- ↑ سوره اعراف، آیه:۱۴۶؛ الالهیات، ج۳، ص ۳۳۸.
- ↑ الطراز، ج۳، ص ۳۹۱ و ۳۹۲، قواعد المرام، ص ۱۳۲.
- ↑ شرح المواقف، ص ۲۴۶.
- ↑ اعجاز القرآن، ص ۱۴۴، قواعد المرام، ص ۱۳۲و شرح المواقف، ج۸، ص ۲۴۶.
- ↑ الذخیره، ص ۳۷۸ و مناهج الیقین ص ۴۲۱.
- ↑ بهدار، محمد جواد، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۲۴-۳۳۰.
- ↑ سوره هود، آیه:۱۳- ۱۴؛ سوره یونس، آیه:۳۸- ۳۹.
- ↑ البیان فی تفسیر القرآن، ص ۸۳.
- ↑ بهدار، محمد جواد، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۲۴-۳۳۰.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۵۱ - ۱۵۲.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۵۳.