منصور بن معتمر بن عبدالله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

منصور برادر مادری محمد بن علی سلمی و پسر عموی عتبة بن فرقد سلمی است. در اواخر دوره صحابه در کوفه زاده شد. وی هر چند هویّت خانوادگی منصور ناشناخته است، پارسایی و کرامت انسانی و نیز کثرت روایات او در عین دقّت و احتیاطش در حفظ و نقل حدیث، از مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیّت وی به شمار می‌‌رود. نیز نام او را در میان طبقات قراء و نیز در میان فقهای تابعی کوفه آورده‌اند.

او با روزه و نماز مأنوس بود و از خوراک وخواب به اندکی بسنده می‌‌کرد. چنان نماز می‌‌خواند که گویا چند لحظه دیگر خواهد مرد. روزگاری دراز روزها را روزه گرفت و شب‌ها را به عبادت گذراند تا آنکه ناتوان و بیمار شد[۱]. اما هر بامداد با محاسن خضاب کرده، چشمانی سرمه کشیده و مویی آراسته و روغن زده در میان مردم ظاهر می‌‌شد. دیری نگذشت که از زیادی گریه چشمان‌اش کم سو و به آب ریزش مبتلا شد. روزی مادرش بر او نهیب زد که بدن و چشمت بر تو حق دارند. او گفت: منصور را به حال خود واگذار که میان دو نفخه الهی، خواب درازی در پیش است.

از فرطِ عزّت نفس و مناعت طبع و نیز از خوف خدا، تصدی مقامِ قضای شهر کوفه را که کارگزار کوفه یوسف بن عمر به او پیش نهاد کرد، نپذیرفت و چون با تهدید او رو به رو شد با بی‌میلی آن را پذیرفت و به گونه ای رفتار کرد که بعد از دو ماه عزل شد و به لباسی کهنه و تنی لاغر و ناتوان رضایت داد.

عجلی و ابن جریر طبری به تشیع وی تصریح کرده‌اند. از حماد بن زید روایت است که منصور را در مکّه دیدم و او از (خشبیّه) بود. ذهبی می‌‌افزاید که خشبیّه همان شیعیان هستند[۲].

شیخ طوسی ذیل فهرست راویان و اصحاب امام باقر(ع) به (بَتَری) بودنِ منصور تصریح می‌‌کند. بتریّه فرقه‌ای بودند که حقانیت خلافت ابو بکر و عمر بن خطاب را با قول به برتری امام علی بن ابی طالب به هم آمیختند و رضایت آن حضرت به حکومت آنان را نشانه رضایت خدا بر تقدم خلافت آنان دانستند. اینان با شاخه‌هایی که داشتند، بعدها با عنوان (زیدیّه) ظهور یافتند[۳].

او که از طبقه پنجم راویان به شمار می‌‌رود از معتبرترین محدّثان کوفی در میان همه محدثان و رجالیون اهل سنّت است. وی را در ثبت احادیث، از امثال مالک بن انس، اعمش و حکم بن عتیبه بالاتر دانسته‌اند.

بخشی از روایات او - که نزدیک به دو هزار مورد است -[۴]، در منابع روایی معتبر اهل سنت و شیعه نقل شده است[۵] ابنِ سعد نیز به کثرت روایات او تصریح دارد.

منزلت روایی او چون شرح حالش، در میان رجالیون شیعی ناشناخته است؛ از میان رجالیون متقدّم شیعه، تنها شیخ طوسی نام او را با اندکی اختلاف، ذیل اصحاب و راویان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آورده، امّا اشاره‌ای به جرح و تعدیل او نکرده است.

در میان مشایخ روایی او کسانی چون: ابراهیم نخعی، سعید بن جبیر، مجاهد، زید بن وهب، و شعبی را نام برده‌اند و کسانی چون: اعمش، ایوب بن ابی تمیمه سختیانی، سفیان بن عیینه، شعبة بن حجاج، و سلیمان تیمی از او روایت کرده‌اند[۶].

او در یکی از این روایات نقل می‌‌کند: پیامبر(ص) حسن(ع) و حسین(ع) را فرا خواند و فرمود. شما را به آن چه که ابراهیم دو فرزندش اسماعیل و اسحاق را با آن تعویذ کرد، تعویذ می‌‌کنم، و چنین تعویذ کرد: « أُعِيذُكُمَا بِكَلِمَاتِ اَللَّهِ اَلتَّامَّةِ مِنْ كُلِّ عَيْنٍ لاَمَّةٍ وَ مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ وَ هَامَّةٍ»[۷]. و نیز از او روایت است که پیامبر(ص) فرمود: راست گویی به نیکی، نیکی به ایمان و ایمان به سوی بهشت راهنمایی می‌‌کند[۸]. او نیز از راویان حدیث غدیر است[۹]. وی سرانجام یک سال پس از قیام هواخانِ سیاه جامه بنی عبّاس به سال ۱۳۲ ﻫ.ق در مدینه وفات یافت[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. برخی تعداد این سالها را چهل تا شصت سال نوشته‌اند، امّا طبری به واژه (سنین) که به معنای سال هاست، اکتفا می‌‌کند (تاریخ طبری ۱۱/ ۶۴۸).
  2. در باره خشبیّه نک: مفاتیح العلوم ۲۹ و لغت نامه دهخدا ۶/ ۸۶۰۴.
  3. فرق الشیعة ۲۰ و محمدجواد مشکور، ترجمه الفرق بین الفرق ۱۷.
  4. تاریخ الثقات ۴۴۱.
  5. صحیح بخاری ۶/ ۲۶۹۲ (ح ۶۲ - ۶۹۶۰)؛ کتاب الامالی، مفید ۱۴۴ و کتاب الخصال ۷۸ و ۱۹۷.
  6. تهذیب الکمال ۲۸/ ۵۴۷ - ۵۵۰.
  7. حلیة الاولیاء ۵/ ۴۵.
  8. حلیة الاولیاء ۵/ ۴۳.
  9. الغدیر ۱/ ۲۴۰.
  10. الطبقات الکبری ۶/ ۳۳۷؛ المعارف ۴۷۴و کتاب الثقات ۷/ ۴۷۴.
  11. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 138.