مکتب کلامی بغداد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مکتب کلامی معتزله

به لحاظ تاریخی، بغداد پیش از آنکه پذیرای کلام امامیه باشد، میزبان کلام معتزله بوده است. کلام معتزله کار خود را با واصل بن عطا و عمرو بن عبید در قرن دوم هجری آغاز کرد.[۱] جایگاه نخستین معتزلیان شهر بصره بود.[۲] در آنجا عمرو بن عبید و ابراهیم نظّام از جمله معتزلیانی بودند که با هشام بن حکم مناظراتی انجام دادند.[۳] این مناظرات نشان‌دهنده روابط علمی میان معتزله بصره و امامیه بود، تا آنجا که برخی، نظّام معتزلی را شاگرد هشام بن حکم و متأثر از دیدگاه‌های او دانسته‌اند.[۴] اوایل قرن سوم هجری بِشر بن معتمر (۲۱۰ق) در بغداد ساکن شد و خود را به عنوان رئیس شاخه معتزله در بغداد معرفی کرد.[۵] این امر موجب تقسیم معتزله به بصره و بغداد شد که به لحاظ نظری و فکری در مواردی از معتزلیان بصره جدا و به شیعه نزدیک ساخت.[۶] یکی از مهم‌ترین دیدگاه‌های معتزلیان بغداد در بحث امامت، برتر دانستن امام على (ع) نسبت به سایر خلفا[۷] بود[۸] که شاید بتوان اوج آن را نگارش کتابی درباره اثبات تفضیل امیرالمؤمنین (ع) به وسیله ابوجعفر اسکافی (۲۴۰ق) دانست.[۹] این نزدیکی تا آنجاست که ابن راوندی از معتزله بغداد با عنوان متشیعة المعتزله یاد می‌کند.[۱۰] جالب آنکه پرچم‌دار این گرایش فکری یعنی بشر بن معتمر به جرم شیعه‌گری به دستور هارون عباسی به زندان افتاد.[۱۱] پس از بشر، بزرگانی همچون جعفر بن حرب، جعفر بن مبشر، ابوالحسین خیاط و ابوبکر بن اخشید (۳۲۶ق) ظهور کردند. در ادامه ابوعبدالله واسطی، ابوالعلاء، ابوعبدالله حبشی و به ویژه علی بن عیسی رمانی(۳۸۴ق) نقش‌آفرین بودند.[۱۲]

مکتب کلامی اشاعره

مکتب فکری اشاعره نسبت به معتزله ظهور و بروز کمتری در بغداد داشت. اما می‌توان از بزرگان این مکتب ابوالقاسم بجلی و ابوعلی بن شاذان را نام برد که در اواخر سده چهارم هجری در بغداد بودند. در همین دوره ابوبکر باقلانی (۴۰۳ق) از اندیشمندان بزرگ اشعری به بغداد مهاجرت کرد و حلقه درسی تشکیل داد.[۱۳] عبدالقاهر بغدادی (۴۲۹ق) با تصنیف الفرق بین الفرق گامی مهم در ترویج مکتب اشعری در بغداد برداشت.[۱۴] این دو نفر، معاصر با شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی بودند، هرچند بیشتر فعالیت اشاعره پس از این دوران انجام گرفت. توضیح آنکه در قرن پنجم هجری اشعریان ایرانی مبلّغ مکتب اشعری در بغداد بودند که با تأسیس نظامیه بغداد در سال ۴۵۹ قمری این مدرسه به پایگاهی برای تبلیغ و رشد مکتب اشعری تبدیل شد. امام محمد غزالی (۵۰۵ق) در این دوران، مدتی در نظامیه بغداد تدریس می‌کرد که نقشی بسزا در تاریخ کلام اشعری در بغداد ایفا کرد.[۱۵]

مکتب کلامی امامیه

کلام امامیه تا پیش از این، در زمان حضور امامان (ع) در کوفه –که مرکز تجمع شیعیان بود– دوران اوج خود را سپری می‌کرد. هرچند امامان (ع) بیشتر در مدینه بودند، آمدوشدهای ایشان به کوفه و به ویژه اقامت پنج‌سالۀ امام صادق (ع) در شهر هاشمیه در نزدیکی کوفه، فرصتی طلایی برای غنا بخشیدن به معارف اعتقادی متکلمان شیعی در این شهر فراهم کرد.[۱۶] اما به‌تدریج –و شاید به دلیل پایان دوران حضور امامان معصوم (ع) و ساکن شدن نواب اربعه در بغداد–[۱۷] این مکتب رو به افول نهاد و پس از آن، با مهاجرت برخی متکلمان مکتب کوفه به بغداد زمینه برای شکل‌گیری مکتب کلامی بغداد فراهم شد. البته پیش از این، هشام بن حکم که از نامداران مکتب کلامی کوفه بود، وقتی در کوفه با بی‌مهری مواجه شد، به بغداد آمد[۱۸] و در مجلسی که یحیی بن خالد برمکی ترتیب داده بود، حاضر شد و به بحث و مناظره پرداخت.[۱۹] پیدایش نوبختیان در قرن سوم و چهارم – که جلالتی در خور، نزد دستگاه خلافت نیز داشتند– و جولان آنها در علم کلام با معرفی چهره‌ای همچون ابوسهل نوبختی (۳۱۱ق) موجب تمرکز کلام امامیه در بغداد شد.[۲۰] شاید فاصله گرفتن از حدیث و گرایش به عقل‌گرایی – آن هم در شهری که جولانگاه مکتب عقل‌گرای معتزلی بود– مهم‌ترین دستاورد حضور فکری نوبختیان در بغداد تا پیش از تأسیس مدرسه فکری شیخ مفید به شمار آید.[۲۱]

سرانجام بغداد در نیمه دوم قرن چهارم هجری شاهد حضور علمی بزرگ‌مردی از شیعیان یعنی شیخ مفید بود. نهضت کلامی شیخ مفید و شاگردان او تا قرن‌ها، دیگر مکاتب کلامی شیعه را تحت تأثیر قرار داد. جایگاه علمی او و سید مرتضی بسیار مهم بود، تا آنجا که از جاهای دور و نزدیک مسائل گوناگون علمی را در قالب نامه از ایشان می‌پرسیدند.[۲۲] موقعیت علمی مدرسه بغداد موجب مهاجرت بزرگانی همچون ابوالصلاح حلبی و ابوالفتح کراجکی به بغداد شده بود.[۲۳] از آنچه گذشت روشن می‌شود که مکاتب کلامی معتزله، اشاعره و امامیه به همراه دیگر مکاتب فکری، حضوری فعال در بغداد داشتند که به طور طبیعی سبب رقابت‌های علمی تنگاتنگی شد[۲۴]

منابع

پانویس

  1. گفتنی است برخی نویسندگان، دوازده فرقه فرعی برای معتزله ذکر کرده‌اند (محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، ۵۶-۹۷). برخی دیگر از ایشان هم بیست فرقه ذکر کرده‌اند (عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الملل و النحل، ۸۲-۸۳).
  2. نامدارانی همچون ابوالهذیل علاف (۲۲۷ یا ۲۳۰ق)، ابراهیم نظّام (حدود ۲۳۱ق)، جاحظ (۲۵۵ق)، ابوعلى جبایی (۳۰۳ق)، ابوهاشم جبایی (۳۲۳ق) و قاضی عبدالجبار معتزلی (۴۱۵ق) همگی متعلق به معتزله بصره‌اند. برای آشنایی اجمالی با مکتب معتزله بصره ر. ک: رشید الخیون، معتزلة البصرة و بغداد، ص۶۳-۲۶۲.
  3. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۲۷۱-۲۷۴.
  4. على سامی النشار، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۱، ص۴۸۵. برای تفصیل بیشتر ر. ک: رسول جعفریان، مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه، ص۴۴-۴۷.
  5. عبدالجبار معتزلی، المنیة و الامل، ص۴۹؛ احمد بن یحیی بن مرتضی، طبقات المعتزلة، ص۵۲. برای آشنایی بیشتر با بشر بن معتمر و شاگردان او، ر. ک: احمد شوقی ابراهیم العمرجی، المعتزلة فی بغداد، ص۱۴۹-۱۶۱.
  6. در باب نقاط اشتراک و اختلاف معتزله بصره و بغداد، ر. ک: یعقوب جعفری، «دیدگاه‌های مختلف معتزله بصره و معتزله بغداد»، مجله کلام اسلامی، ش۱۳، قم، ۱۳۷۴، ص۴۰-۴۵. گفتنی است شیخ مفید نیز در رساله‌ای به نام المقنعة به بررسی مقدار وفاق معتزلیان بغداد با باورهای منقول از ائمه شیعه در باب امامت پرداخته است. نکته جالب توجه آنکه بشر بن معتمر کتاب‌هایی نیز در رد بزرگان معتزلی بغداد نوشته است؛ مانند الرد على النظّام، الرد على ابی الهذیل، الرد على ابی شمر، الرد على ضرار (ر. ک: محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تعلیق یوسف على طویل، ص۲۸۷).
  7. رسول جعفریان، مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه، ص۵۷.
  8. ابن ابی الحدید درباره اعتقاد اسکافی و سایر معتزله بغداد نسبت به افضلیت امام علی (ع) می‌نویسد: وَذکر شیخنا أبو جعفر الإسکافی رحمه الله تعالى وکان من المتحققین بموالاة على (ع) والمبالغین فی تفضیله وإن کان القول بالتفضیل عاما شائعاً فی البغدادیین من أصحابنا کافة إلا أن أبا جعفر أشدهم فی ذلک قولاً وأخلصهم فیه اعتقاداً... (عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳).
  9. اسکافی در ابتدای کتاب خود بیان می‌کند که دلیل روی‌گردانی مردم از امام على (ع)، کینه نسبت به ایشان و تعصبات جاهلی بوده است (ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنه، ص۱۷).
  10. ر. ک: ابوالحسین خیاط، الانتصار، ص۱۵۶.
  11. احمد بن یحیی بن مرتضی، طبقات المعتزلة، ص۵۳؛ عبدالجبار اسدآبادی معتزلی، المنیة و الامل، ص۴۹.
  12. احمد پاکتچی، مدخل «بغداد»، در: دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۳۲۱-۳۲۲. برای آشنایی اجمالی با مکتب معتزله بغداد، ر. ک: رشید الخیون، معتزلة البصرة و بغداد، ص۲۶۳-۳۵۰.
  13. عبدالکریم بن محمد تمیمی سمعانی، الانساب، ج۲، ص۵۲؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۶، ص۱۷۶.
  14. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۴۸.
  15. احمد پاکتچی، مدخل «بغداد»، در: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ص۳۲۵. البته به نظر می‌رسد رواج مکتب اشعری بیشتر پس از پراکنده شدن علمای شیعه و مهاجرت شیخ طوسی به نجف بوده است.
  16. محمد حسین رجبی، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص۴۵۱-۴۵۲.
  17. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۰۳؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص۳۷۱.
  18. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۲۵۵؛ احمد بن على نجاشی اسدی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی بشیری زنجانی، ص۴۳۳.
  19. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۲۵۰-۲۶۲.
  20. احمد پاکتچی، مدخل «بغداد»، در: دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۳۲۳-۳۲۴.
  21. ر. ک: آندرو جی. نیومن، دوره شکل‌گیری تشیع دوازده‌امامی، ترجمه و نقد مؤسسه شیعه‌شناسی، ص۱۳۱.
  22. این مدعا با نگاهی به آثار برجای‌مانده از ایشان، مانند المسائل السرویة، المسائل الصاغانیة، المسائل العکبریة و... روشن می‌شود.
  23. در فصل نخست این مدعا مستند شد.
  24. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص ۴۳۸-۴۴۲.