مکه در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

درباره نامگذاری مکه اقوال مختلفی نقل شده است: از آن جمله گفته‌اند: مکه در اصل ترکیبی از «مک» و «رب» بوده، مک به معنای «بیت» است و مکه یعنی بیت الرب یا بیت الله. در نقلی دگر آمده است: بک به عنوان یک پیوند، به معنای واحه و وادی آمده، مثل بعل بك که به معنای وادی بعل است بدین ترتیب، بر اساس نامی که بطلمیوس برای مکه گفته است (یعنی «ماکارابا» باید این شهر را به نام وادی رب بشناسیم. برخی هم «مکرابا» را از کلمه عربی مقرب گرفته‌اند، اصطلاحی که به احتمال، مربوط به کسانی می‌باشد که مدعی نزدیکی به خدا یا خدایان بوده‌اند»[۱].[۲]

بکه

﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۳].

واژه‌شناسی بکه

  1. روایتی از اعلام قرآن: بکه همان مکه است. بعضی کلمات در عربی هم با «م» تلفظ می‌شود و هم با «ب» مثل لازب و لازم. بعضی نیز گفته‌اند بکه موضع کعبه است و مکه بقیه شهر یا حرم است[۴].
  2. روایتی از دانشنامه قرآن: بکه لغتاً و مصداقاً همان مکه است. جمال الدین قاسمی در محاسن التأویل گفته است بعضی کلمات در عربی هست که هم با «میم» تلفظ می‌شود و هم با «ب» نظیر «لازب» و «لازم»، «النمیط» و «النبیط»، «راتب» و «راتم» و چند کلمه دیگر، بکه (مکه) هم از این گونه کلمات است[۵].
  3. روایتی از مفردات الفاظ القرآن: بکه، مکه است و این معنی از مجاهد است که می‌گوید مانند جمله: سبد رأسه و سمده است یعنی سرش را از تکبر بالا گرفت (گردن فرازی) که حرف (ب) و (م) تبدیل شده است.

با این اوصاف نیاز بیشتری به آوردن روایات دیگر در باب اثبات تبدیل «ب» و «م» وجود ندارد. اما اکنون می‌رسیم به این نکته که بکه کجاست؟[۶]

نظرات در خصوص مکان جغرافیایی بکه

برخی بزرگان مراد از «بکه» را زمین خانه دانسته و اضافه کرده‌اند: «اینکه آن را «بکه» نامیده‌اند، به جهت ازدحامی است که مردم در آنجا می‌کنند». بعد از آن افزوده‌اند: «بعضی «بکه» را اسم حرم و بعضی دیگر اسم مسجد الحرام و سومی آن را اسم مطاف و جای گردش و دور زدن دانسته‌اند»[۷].

از مالک بن انس نقل شده است که بکه موضع بیت الله و مکه بقیه شهر یا حرم است. «گفته شده ـ بکه ـ بطن و داخل مکه است و نیز آن را نام مسجد الحرام دانسته‌اند و همینطور خود کعبه و خانه و آنجایی که طواف می‌کنند. نام بکه، از تباک ـ یعنی ازدحام مشتق شده است زیرا مردم در طواف ازدحام می‌کنند و متراکم می‌شوند، در نامیدن ـ مکه ـ به ـ بکه ـ گفته‌اند از این جهت است که در آنجا تبک أعناق الجبابرة یعنی گردن‌های جباران و ستمگران را که ملحدند می‌کوبد و خورد می‌کنند»[۸].

در اینکه بکه یکی از اسامی «شهر مکه مکرمه» است شکی باقی نمی‌ماند. اما اینکه بکه غیر مکه است و یا مکه نام شهر است ولی بکه، نام حرم است به نظر می‌رسد «مکه» و «بکه» در لغت به یک معناست[۹].[۱۰]

مکه محل تولد و بعثت پیامبر

منظور آن دسته از آیاتی است که محل نخست حیات و زادگاه پیامبر را معرفی می‌کند و از آن جهت که او در آن زندگی کرده و دورانی را به سر برده و با او موافقت و مخالفت کرده و در آیاتی بازتاب یافته، و از این جهت در شناخت فضاشناسی نزول آیات و شرایط تاریخی و جغرافیایی آن قابل توجه است. همچنین این شهر از سویی مقدس و کانون گردهمایی مسلمانان و قبله و محل نشو و نمای پیامبران بوده است، و از سویی دیگر کانون تهاجمات علیه او را تشکیل داده و در نتیجه مخالفت‌های فراوانی را به وجود آورده است. به همین دلیل در آیات آخر نازل شده بر پیامبر برای حفظ قداست این شهر از ورود و خروج مشرکان منع می‌شوند.

  1. ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۱].
  2. ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ * فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۱۲].
  3. ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۳].
  4. ﴿إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ * وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ[۱۴]. نکته: جمله ﴿إِنَّمَا أُمِرْتُ... سخنی از زبان رسول خدا است و در معنای این است که فرموده باشد ﴿قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ “بگو من تنها مامور شده‌ام که... ”، و کلمه ﴿هَذِهِ اشاره است به مکه معظمه و در این تعبیر از دو جهت، شهر مکه تعظیم شده است، یکی از جهت اینکه کلمه ﴿رَبَّ را بر آن اضافه کرده و فرموده: ﴿رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ دوم از این جهت که آن را به حرمت توصیف کرده و فرموده ﴿الَّذِي حَرَّمَهَا و در این توصیف و تعظیم خود تعریض و گوشه‌ای است به مردمش، که به این نعمت بزرگ کفران کرده و شکر خدا را با پرستش او به جا نیاوردند و در عوض به عبادت بت‌ها پرداختند. و جمله ﴿وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ اشاره است به سعه ملک خدای تعالی، تا کسی توهم نکند که او تنها مالک مکه است، چون رب آنجا است و مانند سایر بت‌ها که هر یک مالک جزئی از عالم از قبیل آسمان و زمین و فلان شهر و فلان قوم و فلان قبیله‌اند، او هم یک معبودی است در عرض آنها، که یک ناحیه‌ای از عالم را مالک است[۱۵].
  5. ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا[۱۶].
  6. ﴿لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[۱۷].
  7. ﴿هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ[۱۸]. نکته: و قسم به این شهر امن -شهر مکه - ﴿هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ و خداوند بلد امینش خواند، چون امنیت یکی از خواصی است که برای حرم تشریع شده، و هیچ جای دیگر دنیا چنین حکمی برایش تشریع نشده، و این حرم سرزمینی است که خانه کعبه در آن واقع است، و خدای تعالی درباره آن فرموده: ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا[۱۹] و نیز دردعایی که قرآن کریم از ابراهیم خلیل (ع) حکایت کرده آمده: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا[۲۰] و در دعای دیگرش آمده: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا[۲۱] و در آیه مورد بحث با آوردن کلمه ﴿هَذَا و اشاره کردن به مکه احترام خاصی از آن کرده، و فهمانده که کعبه شرافت خاصی دارد[۲۲].
  8. ﴿وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ[۲۳].
  9. ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۲۴].
  10. ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا * سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا[۲۵].
  11. ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۲۶].
  12. ﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۲۷].
  13. ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ[۲۸].
  14. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ[۲۹].
  15. ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۳۰].
  16. ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[۳۱].
  17. ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۲].
  18. ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۳۳].
  19. ﴿كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ[۳۴].
  20. ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۵].
  21. ﴿رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا[۳۶].
  22. ﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا[۳۷].
  23. ﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ[۳۸].
  24. ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۳۹].
  25. ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا[۴۰].
  26. ﴿وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[۴۱].
  27. ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا[۴۲].[۴۳]

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. بعثت پیامبر در مکّه، درخواست ابراهیم و دعای آن حضرت و تقاضا از پیشگاه خداوند به هنگام ساختن کعبه به امر پروردگار: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ... * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛
  2. تقدیس شهر مکه و تبیین جایگاه تاریخی آن و اینکه این شهر از چه عظمتی معنوی برخوردار است. ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ؛
  3. کعبه این خانه مقدس که رمز وحدت مردم و مرکزی برای اجتماع دل‌ها و کنگره‌ای عظیم برای استحکام پیوندهای گوناگون است و در پرتو این خانه مقدس و مرکزیت معنوی آن، مردم می‌توانند به نابه‌سامانی‌های زندگی خویش سامان بخشند و کاخ سعادت خود را بر پایه آن استوار سازند و از این روست که کعبه قیام برای مردم است ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ در شهر مکه قرار گرفته است.
  4. پیامبر میفرماید: من مأمورم ﴿إِنَّمَا أُمِرْتُ پروردگار این شهر - مقدّس مکّه - را عبادت کنم ﴿أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ پروردگاری را عبادت کنم که این شهر را حرمت نهاده ﴿الَّذِي حَرَّمَهَا؛
  5. فتح بدون خونریزی و با امنیت مکّه، وعده خداوند به پیامبر و مسلمانان: ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ...؛
  6. مکه محل سکونت پیامبر و سکونت پیامبر در این شهر باعث مزید شرافت آن و سوگند خداوند به این شهر: ﴿لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ؛
  7. پر رونق بودن اقتصاد شهر مکّه، در عصر بعثت پیامبر: ﴿وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا...؛
  8. توطئه مشرکان برای آواره کردن پیامبر از شهر مکّه: ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ...؛
  9. تهدید مشرکان به نابودی در صورت آواره ساختن پیامبر از مکّه ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا؛
  10. اقدام مشرکان به اخراج پیامبر از مکّه﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ... إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا...، ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ...، ﴿وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ؛
  11. دلبستگی پیامبر به محل سکونت خود مکّه: و تهدید خداوند مشرکین را به دلیل اخراج پیامبر از مکه ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ و چه بسیار شهرهایی که از شهری که تو را بیرون کرد نیرومندتر بودند، ما همه آنها را نابود کردیم و هیچ یاوری نداشتند؛
  12. تلاوت آیات الهی بر مردمان مکّه، به وسیله پیامبر: ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا...، ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ، ﴿رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ؛
  13. وجود بازارهای متعدد مکّه، در عصر بعثت پیامبر: ﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ؛
  14. پیامبر از اهل مکه و بزرگ شده در میان مردم: ﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ... قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛
  15. فتح مکه و پیروزی نمایان پیامبر بر مشرکان از مصادیق فتح المبین: ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا، ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ[۴۴].

بکه

این نام در قرآن کریم یک بار آمده است. ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۴۵]. عده‌ای بکه را همان مکه دانسته‌اند که (م) آن تبدیل به (ب) شده و از لحاظ مفهوم به یک معنا هستند، ولی عده‌ای تفاوت اندکی بر آن دو قائل شده‌اند، به این صورت که مسجدالحرام یا کعبه را بکّه و نام شهر یعنی تمامی شهر را مکّه دانسته‌اند[۴۶]. امام ششم(ع) فرمود: بکّه نامیده شده از این جهت که مردم در آن به بکاء و گریه مشغولمی‌شوند[۴۷]. امام کاظم(ع) در پاسخ برادرش علی بن جعفر که پرسید چرا مکه را بکه می‌گویند؟ فرمود: چون مردم یکدیگر را در مسجدالحرام پیرامون کعبه با دستان‌شان هُل می‌دهند[۴۸]. برای بکه معانی مختلفی بیان شده است:

  1. بکه از «بکَّ» مشتق شده است، یعنی غرور گردن کشان و متکبران را در هم می‌کوبد، یاگردن آنان را می‌شکند.
  2. بکه در جایی نیز به معنای ازدحام آمده است.

با استفاده از برخی روایات و برخی اقوال می‌توان برای بکه چند معنی ذیل را نیز ذکر کرد:

  1. «سعید بن جبیر» می‌گوید: مکه را بکه می‌گویند از آن رو که در آنجا برای طواف ازدحام می‌کنند. امام باقر(ع) این معنا را تأیید فرموده‌اند[۴۹]. راوی می‌گوید امام باقر(ع) را در نماز دیدم، زنی از مقابل او گذشت، من رفتم او را برانم، حضرت فرمود: «او را به حال خود بگذار؛ چراکه اینجا را بکه می‌گویند. از آن جهت که بعضی با بعض دیگر ازدحام می‌کنند. زن از مقابل مرد می‌گذرد، در حالی که مرد در حال نماز است، یا مرد از مقابل زن می‌گذرد در حالی که زن نماز گزارد، در این مکان این امر را اشکالی نیست»[۵۰]. در روایتی آمده است: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ بَكَّةَ لِأَنَّهَا تُبَكُ فِيهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ»؛ «مکه را بکه گفته‌اند؛ زیرا در آنجا زنان و مردان به هم می‌خورند». در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که مکه نام مجموع شهر است و بکه نام محلی است که خانه کعبه در آنجا بنا شده است. «بَكَّةُ مَوْضِعُ الْبَيْتِ و مكة سائر البلاد»[۵۱].
  2. آن دیار را از آن رو بکه خواندند که گردن جباران و طاغوتیان را در هم می‌شکند و هیچ جبار و ستمگری، قصد سویی نسبت به آن نمی‌کند، مگر این که خوار و زبون خواهد شد. «إِنَّمَا سُمِّيَتْ بَكَّةَ لِأَنَّهَا تُبَكُّ أعْنَاقَ الجَبَابِرَةِ»[۵۲]؛ «قطرب» می‌گوید: وقتی عرب می‌گوید: بككت عنقه منظور این است که او را خوار و زبون کردم، و نخوت و غرور او را در هم شکستم. و از آنجا که گردن جبارانی که در مکه ظلم و ستم روا دارند در هم شکسته می‌شود و هرگز بی‌کیفر نمی‌ماند، آن را بکه نامند[۵۳].
  3. صاحب «مجمعالبحرین»[۵۴] می‌گوید: گفته‌اند که نام‌گذاری به بکه از آن جهت است کهمردم در درون و پیرامون آن به بکاء و گریه می‌پردازند[۵۵]. امام صادق(ع) فرموده‌اند: مکه را بکه می‌گویند: «لِبُكَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِيهَا»[۵۶].
  4. برخی از مفسرین نیز احتمال داده‌اند که بکه همان مکه بوده باشد که «م»در آن تبدیل به «ب» شده است، نظیر لازم و «لازب» که هر دو در لغت عرب به یک معنی است.[۵۷]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۳.
  2. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۶۰.
  3. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  4. ر.ک: کیانی، اعلام قرآن، ص۳۱.
  5. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ص۳۸۲.
  6. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص۳۱۵.
  7. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۳، ص۵۷۴.
  8. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات، ج۱، ص۳۰۰.
  9. ر.ک: ترجمه جوامع الجامع، ج۱، ص۴۵۸.
  10. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص۳۱۶؛ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲.
  11. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۷ و ۱۲۹.
  12. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان * در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۶-۹۷.
  13. «خداوند، خانه محترم کعبه را (وسیله) برپایی (امور) مردم کرده است و (نیز) ماه حرام و قربانی (بی‌نشان) و قربانی‌های دارای گردن‌بند را؛ چنین است تا بدانید خداوند آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و خداوند به هر چیز داناست» سوره مائده، آیه ۹۷.
  14. «جز این نیست که فرمان یافته‌ام تا پروردگار این شهر را که خداوند آن را محترم داشته است بپرستم و همه چیز از آن اوست و فرمان یافته‌ام که از فرمانبرداران باشم * و اینکه قرآن را بخوانم؛ آنگاه هر کس رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و آنکه گمراه شد بگو: من تنها از بیم‌دهندگانم» سوره نمل، آیه ۹۱-۹۲.
  15. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵ ص۵۷۹.
  16. «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.
  17. «نه، سوگند می‌خورم به این شهر، * که تو در این شهر ساکنی» سوره بلد، آیه ۱-۲.
  18. «و به این شهر امن و آرام (مکّه)،» سوره تین، آیه ۳.
  19. «آیا ندیده‌اند که ما حرمی امن پدید آوردیم؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷.
  20. «پروردگارا! اینجا را شهری امن کن» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
  21. «پروردگارا! این شهر را امن گردان» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
  22. ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۳۹.
  23. «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان می‌ربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند؟ اما بیشتر آنان نمی‌دانند * و پروردگارت شهرها را نابود نمی‌کند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند» سوره قصص، آیه ۵۷ و ۵۹.
  24. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  25. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند * بنا بر سنتی (انجام یافته) با پیامبران ما که پیش از تو فرستادیم و در سنّت ما هیچ دگرگونی نمی‌یابی» سوره اسراء، آیه ۷۶-۷۷.
  26. «چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟ آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱۳.
  27. «اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.
  28. «و چه بسیار (مردم) شهرهایی بودند توانمندتر از (مردم) شهری که تو را (از آن) بیرون کرد (ند)، ما آنها را نابود کردیم و یاوری نداشتند» سوره محمد، آیه ۱۳.
  29. «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون می‌آیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیده‌اند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون می‌کنند که چرا به خداوند- پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی می‌ورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است» سوره ممتحنه، آیه ۱.
  30. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  31. «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  32. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  33. «بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.
  34. «بدین‌گونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّت‌هایی گذشته‌اند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.
  35. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  36. «پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱۱.
  37. «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟» سوره فرقان، آیه ۷.
  38. «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.
  39. «بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.
  40. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.
  41. «و چیز دیگری که آن را دوست می‌دارید یاری از سوی خداوند و پیروزی نزدیک است و به مؤمنان مژده بده» سوره صف، آیه ۱۳.
  42. «چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد، * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمی‌آیند» سوره نصر، آیه ۱-۲.
  43. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص۷۸۲-۷۸۷.
  44. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص۷۸۲-۷۸۷.
  45. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  46. تاج العروس، زبیدی، ج۷، ص۱۱۱.
  47. راهنمایی حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۳.
  48. فصلنامه میقات حج، ش۵۳، ص۱۱۶.
  49. بحار الانوار، ج۸۰، ص۳۳۴.
  50. تاریخ مکه، دکتر محمد هادی امینی، ص۲۱.
  51. لسان العرب، ج۱۰، ص۴۰۳.
  52. مجمع البحرین، ج۵، ص۲۵۹.
  53. تاریخ مکه، دکتر محمد هادی امینی، ص۲۲.
  54. مجمع البحرین، جپنجم، ص۲۹۵.
  55. علل الشرایع، ص۳۹۷.
  56. بحار الانوار، ج۹۶، ص۷۸.
  57. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۹۷.