نام حضرت فاطمه در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

کلمه فاطمه از فطم به معنی قطع گرفته شده است و فاطمه یعنی قطع کننده و جداکننده. در این که چرا به آن حضرت، فاطمه گفته می‌شود مطالب متنوع و زیبایی در سخنان نورانی ائمه اطهار آمده است. رسول الله (ص) فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ ابْنَتِي فَاطِمَةَ- لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ»[۱]؛ «بدان جهت دخترم فاطمه نامیده شده است که خدای عزوجل او و کسی که او را دوست بدارد از جهنم باز داشته است».

در حدیث نبوی دیگر آمده: «لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ کُنْهَ مَعْرِفَتِهَا»[۲]؛ «زیرا مردم از شناخت واقعی او محروم هستند».

شناخت فاطمه (س) تنها منحصر به کسانی است که آفرینش آنان از نور واحد باشد. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ اللَّهَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا عَنِ النَّارِ»[۳]؛ «او فاطمه نامیده شد؛ زیرا خداوند دوستدارانش را از آتش دوزخ بازداشته است».

امام صادق (ع) به یکی از دوستداران خود فرمود: «أَ تَدْرِي أَيُّ شَيْ‌ءٍ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي يَا سَيِّدِي قَالَ فُطِمَتْ مِنَ الشَّرَّ»[۴]؛«می‌دانی به چه دلیل او فاطمه (س) نامیده شد؟ گفتم: مولایم به من بگو. فرمود: او از شر و بدی جدا گردیده است». در روایتی آمده: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ أَعْدَائَهَا فُطِمُوا عَنْ حُبِّهَا»[۵]؛ او فاطمه (س) نامیده شد زیرا دشمنانش از دوستی او بریده شده‌اند.

یزید بن عبدالملک از امام باقر (ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ (س) أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ (ص) فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّي فَطَمْتُكِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُكِ عَنِ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِيثَاقِ»[۶]؛

وقتی که فاطمه (س) به دنیا آمد خدای عزوجل به فرشته‌ای وحی فرمود و او زبان محمد (ص) را به حرف درآورد و او را فاطمه نامید. پس خدای عزوجل فرمود: به راستی من تو را از علم باز گرفتم و تو را از آنچه زنان در هر ماه به آن مبتلا می‌شوند (قاعدگی) باز داشتم. سپس امام باقر (ع) فرمود: به خدا سوگند! همانا خدای تبارک و تعالی در میثاق فاطمه (س) را عالِم گردانید (و از علوم دیگران بی‌نیاز ساخت) و هر ناپاکی را از او دور کرد». بنابراین نام فاطمه (س) همانند نام پدر، همسر و فرزندانش از اسم‌های خدای تبارک و تعالی مشتق شده است.

مرحوم علامه مجلسی در ذیل این روایت می‌فرماید: فطمتك بالعلم أي أرضعتك بالعلم حتى استغنيت و فطمت... خداوند متعال زهرا (س) را آنقدر از علم خویش نوشاند که عالم به علوم ربانی شد و از دانش هر استاد و دانشمندی بی‌نیاز گردید. آن هم نه دانش حصولی بلکه دانش حضوری و شهودی. خداوند او را از ناپاکی روح و جسم نیز پاک گردانید و هر پلیدی را از او دور نمود[۷].

فاطمه (س) از مشهورترین نام‌های حضرت است که در زیارات نیز به آن اشاره شده است مانند: فاطمة الزهراء[۸]، فاطمه بنت محمد[۹] (فاطمه دختر محمد)، فاطمة بنت رسول[۱۰]، فاطمة البتول[۱۱] (فاطمه جدا شده از خلق)، فاطمه الکبری[۱۲] (فاطمه بزرگ‌تر) و فاطمة الانفطام[۱۳] (فاطمه جدا شده از جهل و شرک و بدی).

امام کاظم (ع) فرمود: «لَا يَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتاً فِيهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ أَوْ جَعْفَرٍ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ (ع)»[۱۴]؛ «فقر و ناداری در خانه‌ای که نام محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا یا طالب یا عبدالله یا فاطمه باشد وارد نمی‌شود».

از محمد بن مسلم ثقفی آمده که گفت از امام باقر (ع) شنیدم که می‌فرمود: «برای فاطمه (س) توقفی بر در جهنم است؛ هنگامی که روز قیامت شود میان دو چشم هر مردی نوشته می‌شود که مؤمن است یا کافر. پس فرمان می‌دهند که دوستداری که گناهانش زیاد شده به آتش برند. فاطمه (س) میان دو چشم او را می‌خواند که دوست دارنده است. آن‌گاه می‌گوید: خدای من و آقای من، مرا فاطمه نامیدی و کسانی را که مرا و ذریه مرا دوست دارند به سبب من از آتش جدا گردانیدی و منع کردی. وعده تو ثابت و حق است و تو خلف وعده نمی‌کنی. پس خداوند عزوجل می‌فرماید: راست گفتی ای فاطمه. من تو را "فاطمه" نام گذاردم و کسانی را که تو و ذریه تو را دوست می‌دارند به سبب تو از آتش جدا کردم. وعده من ثابت و حق است و خلف وعده نمی‌کنم. غیر از این نیست که من به این سبب امر کردم بنده خود را به سوی آتش تا تو در حق او شفاعت کنی. من تو را شفیع قرار دادم تا تو جایگاه خودت را در نزد من برای فرشتگان و پیغمبران و فرستادگانم و اهل موقف ظاهر کنی؛ پس میان دو چشمش هر کس را بخوانی که مؤمن نوشته شده است، دستش را بگیر و او را داخل بهشت کن»[۱۵].

در کافی از ابی ایوب روایت شده است:: سکونی گفت: من بر امام صادق (ع) وارد شدم در حالی که غمگین و گرفته بودم. امام به من فرمود: ای سکونی چرا غمگین هستی؟ گفتم: زنم دختری برایم به دنیا آورده است.

امام فرمود: ای سکونی! زمین سنگینی او را می‌کشد و خداوند هم روزی او را می‌دهد. آن دختر در زمانی غیر از تو، با عمری غیر از عمر تو، زندگی می‌کند و از روزی تو هم نمی‌خورد. به خدا قسم پس از سخن امام، غم و اندوه از من دور شد. بعد امام فرمود: نام او را چه گذاشته‌ای؟ گفتم: فاطمه. امام فرمود: آه آه آه و دستش را بر پیشانی‌اش گذاشت تا اینکه فرمود: ای سکونی! اگر نام او را فاطمه گذاشته‌ای پس هرگز به او ناسزا مگو و نفرین مکن و نزن»[۱۶].

حسن بن حسن می‌گوید که امام رضا (ع) از من پرسش فرمودند: چرا فاطمه (س)، فاطمه نامیده شد؟ گفتم: «فَرْقاً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْأَسْمَاءِ»؛ «تا میان او و دیگران تفاوت باشد». آنگاه حضرت فرمودند: «قَالَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنَ الْأَسْمَاءِ وَ لَكِنَّ الِاسْمَ الَّذِي سُمِّيَتْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِمَ مَا كَانَ قَبْلَ كَوْنِهِ فَعَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَتَزَوَّجُ فِي الْأَحْيَاءِ وَ أَنَّهُمْ يَطْمَعُونَ فِي وِرَاثَةِ هَذَا الْأَمْرِ فِيهِمْ مِنْ قِبَلِهِ فَلَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سَمَّاهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَاطِمَةَ لِمَا أَخْرَجَ مِنْهَا وَ جَعَلَ فِي وُلْدِهَا فَقَطَعَهُمْ عَمَّا طَمِعُوا فَبِهَذَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ طَمَعَهُمْ وَ مَعْنَى فَطَمَتْ قَطَعَتْ»[۱۷]؛

علت تمام نامگذاری‌ها همین است، اما سبب نامگذاری فاطمه (س) به فاطمه آن است که خداوند پیش از به وجود آمدن او می‌دانست که رسولش با زنانی از قبیله‌های متعدد پیمان زناشویی می‌بندد و آنها در وراثت حکومت او طمع می‌کنند. هنگامی که فاطمه (س) به دنیا آمد خداوند تبارک و تعالی او را فاطمه نام نهادند تا ارث ختمی مرتبت را از طمع ایشان محافظت کند و آن را در فرزندان فاطمه (س) قرار داد. پس به این دلیل فاطمه (س) را فاطمه نام نهاده‌اند؛ زیرا که طمع زنان پیامبر را قطع نمود»[۱۸].

حضرت صادق (ع) فرمود: «سميت فاطمة لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا»[۱۹]؛ «فاطمه نامیده شد به جهت اینکه از زنان زمان خود به خاطر فضل و دین و حسب منقطع بود». امام صادق (ع) به یونس بنی ظبیان راوی حدیث، می‌فرماید: «أَ تَدْرِي أَيُّ شَيْ‌ءٍ تَفْسِيرُ فَاطِمَةَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي يَا سَيِّدِي قَالَ فُطِمَتْ مِنَ الشَّرَّ»[۲۰]؛ «آیا می‌دانی که تفسیر نام فاطمه چیست؟ یونس بن ظبیان می‌گوید: گفتم ای مولای من، شما به من خبر دهید. امام فرمود: از شر و بدی‌ها باز گرفته و جدا شده است».

رسول الله می‌فرماید: «سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِفُطمها عن الدُّنيا و لَذَّاتِها و شهواتها»؛ «به جهت انقطاع او از دنیا و لذات و شهوات آن، او فاطمه نامیده شده است». گویا از وقتی که آن فرشته نازل شد و پیامبر را به نطق در آورد و ایشان او را فاطمه خواند، دنیا را نخواست و از غیر خدا اعراض کرد و از گهواره تا گور روی دلش به سوی آخرت و پروردگارش بود. چون محبت دنیا از دلش بریده شد، مالک محبت حق شد و از این جهت در دنیا با آن همه قدرت و در کمال کرامت، آن زمان بسیار اندک را با نهایت سختی و عسرت گذرانید[۲۱].

«عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا فَاطِمَةُ أَ تَدْرِينَ لِمَ سُمِّيتِ فَاطِمَةَ قَالَ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّيَتْ قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النَّارِ»[۲۲]؛ «حضرت صادق (ع) از قول پدران بزرگوارش به نقل از رسول خدا (ص) می‌فرماید که رسول خدا به حضرت فاطمه (س) فرمود: می‌دانی برای چه فاطمه نامیده شدی؟ علی (ع) فرمود ای رسول خدا برای چه نامیده شد؟ ایشان فرمودند: برای اینکه او و شیعیانش از آتش جهنم دور شده‌اند».

همچنین ابن عباس می‌گوید: «هنگامی که فاطمه (س) گرامی دخت پیامبر پا به گیتی نهاد، پیامبر او را «منصوره» نام نهاد. آن‌گاه جبرئیل فرود آمده و عرض کرد: ای محمد، خداوند بر تو و بر تازه مولودت سلام می‌رساند»[۲۳].

از حضرت امام صادق (ع) پرسیدند که حضرت فاطمه (س) را به چه سبب زهرا نامیدند؟ فرمود: «برای آنکه برای فاطمه (س)، در بهشت، قبه‌ای از یاقوت سرخ است. بلندی آن قبه به قدر یک سال راه است و به قدرت حق تعالی در میان هوا ایستاده است. نه از بالا و نه از پایین چیزی آن را نگه نمی‌دارد؛ ستونی دارد که بر آن قرار می‌گیرد. آن را هزار در است و بر هر دری هزار فرشته ایستاده است. اهل بهشت آن قبه را می‌بینند همان طور که شما ستارگان را در آسمان مشاهده می‌کنید؛ آن‌گاه می‌گویند که این قبة زهراء و نورانی از آن فاطمه (س)، سید النساء است»[۲۴].

امام صادق (ع) در روایتی دیگر فرمودند: «لِفَاطِمَةَ (س) تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّاضِيَةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ»[۲۵]؛ «فاطمه (س) در بارگاه خدا دارای ۹ نام است که عبارت است از: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا است».

در مجموع فاطمه (س) به معنای فاعلی:

  1. فاطمه (س) امید قبائل مبنی بر ارث بری از خلافت را قطع کرد.
  2. فاطمه (س) دشمنان اسلام را که می‌پنداشتند پیامبر بدون نسل می‌ماند و کسی راه او را استمرار نمی‌بخشد مأیوس کرد.
  3. فاطمه (س) شیعیان خویش را از آتش جهنم باز می‌گیرد.

و فاطمه (س) به معنای مفعولی:

  1. فاطمه (س) و شیعیانش از آتش جهنم باز گرفته شده‌اند.
  2. فاطمه (س) از نفاس و عادت زنانه باز گرفته شده است.
  3. فاطمه (س) از جهل و نادانی باز گرفته شده و با علم و دانایی سیراب گشته است.
  4. فاطمه (س) از بدی جدا شده است.
  5. فاطمه (س) از اینکه خلق، حقیقت والای او را بشناسند، باز داشته شده است[۲۶].

«لِأَنَ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»[۲۷]؛ «چرا که خلق از شناخت او باز گرفته شده‌اند». حقیقت او چنان والا و در اوج است که خلق نمی‌تواند کُنه او را بیابند و او را آن‌گونه که هست، بشناسند[۲۸].

منابع

پانویس

  1. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، سید نورالله حسینی مرعشی تستری، ج۱۰، ص۱۶؛ عیون أخبار الرضا (ع)، شیخ صدوق، ج۲، ص۷۲.
  2. تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفی، ص۲۱۸.
  3. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۶.
  4. مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب مازندرانی، ج۳، ص۳۳۰؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۷۸.
  5. الخصائص الفاطمیة، عبدالعظیم بن باقر کجوری، ص۱۶۳.
  6. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۳.
  7. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۳.
  8. موسوعة زیارات المعصومین، سید هادی رفیعی پور، ج۱، ص۲۸۱.
  9. موسوعة زیارات المعصومین، سید هادی رفیعی پور، ج۱، ص۲۸۶.
  10. موسوعة زیارات المعصومین، سید هادی رفیعی پور، ج۱، ص۲۸۷.
  11. موسوعة زیارات المعصومین، سید هادی رفیعی پور، ج۱، ص۲۸۷.
  12. موسوعة زیارات المعصومین، سید هادی رفیعی پور، ج۵، ص۱۱۲.
  13. موسوعة زیارات المعصومین، سید هادی رفیعی پور، ج۵، ص۱۰۳.
  14. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۶۶۲.
  15. «لِفَاطِمَةَ (س) وَقْفَةٌ عَلَى بَابِ جَهَنَّمَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْ كُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ فَيُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَى النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَةُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي سَمَّيْتَنِي فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِي مَنْ تَوَلَّانِي وَ تَوَلَّى ذُرِّيَّتِي مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقْتِ يَا فَاطِمَةُ إِنِّي سَمَّيْتُكِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِكِ مَنْ أَحَبَّكِ وَ تَوَلَّاكِ وَ أَحَبَّ ذُرِّيَّتَكِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِيَ الْحَقُّ وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِيعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِي هَذَا إِلَى النَّارِ لِتَشْفَعِي فِيهِ فَأُشَفِّعَكِ وَ لِيَتَبَيَّنَ لِمَلَائِكَتِي وَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي وَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُكِ مِنِّي وَ مَكَانَتُكِ عِنْدِي فَمَنْ قَرَأْتِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِناً فَخُذِي بِيَدِهِ وَ أَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ»؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۷۹؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۴.
  16. کافی، محمد بن کلینی رازی، ج۶، ص۴۸؛ وسائل الشیعة، محمد بن حسن حر عاملی، ج۱۵، ص۲۰۰.
  17. جنة العاصمة در تاریخ ولادت و حالات حضرت فاطمه (س)، سید محمد حسین میرجهانی طباطبایی، ص۵۱؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۷۸؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۳.
  18. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳؛ نام‌ها و القاب حضرت زهرا (س) شیخ احمد رحمانی همدانی، ص۱۴.
  19. بحارالانوار (ط - بیروت)، ج۴۳، ص۱۵.
  20. الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۱۴.
  21. نک: ریاحین الشریعة، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۱، ص۴۳-۴۶.
  22. کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، علی بن عیسی اربلی، ج۱، ص۴۶۳.
  23. فاطمه زهرا (س)، سرور دل پیامبر، ص۶۴؛ لسان المیزان، ابوالفضل أحمد بن علی بن حجر عسقلانی، ج۳، ص۲۶۷؛ معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (از ولادت تا شهادت مظلومانه)، احمد متوسل، ص۳۶.
  24. جلاء العیون: زندگانی و مصائب چهارده معصوم، محمدباقر مجلسی، ص۹۳؛ معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (از ولادت تا شهادت مظلومانه)، ص۳۸
  25. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۰؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۵۹۲.
  26. زخم خورشید (کاوشی در زندگی حضرت زهرا (س))، مهدی حسینیان قمی، ص۱۰۵.
  27. بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۵.
  28. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی، ج۱، ص۲۱۶.