نظام سیاسی غیر دینی با حاکمیت همگانی به چه معناست؟ (پرسش)
نظام سیاسی غیر دینی با حاکمیت همگانی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | دموکراسی در فقه سیاسی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
نظام سیاسی غیر دینی با حاکمیت همگانی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی اصغر نصرتی در کتاب «نظام سیاسی اسلام» در اینباره گفته است:
- «مفهوم دموکراسی: اگر چه به این نوع نظام سیاسی، جمهوری (Republic) نیز گفته میشود؛ ولی در غرب و نظامهای سیاسی با جهانبینی مادی، شکل و ماهیتی از حکومت جمهوری وجود دارد که به حکومت مبتنی بر دموکراسی، تعبیر میشود. “دموکراسی واژهای است، برگرفته از واژههای یونانی دموس (demos)؛ به معنی مردم و کراسیا (cratiaیا krato)؛ به معنی قدرت. دموس در کاربرد آتنی به معنی جمع روستاییان بوده است و از این رو هر واحد روستایی را در آتن (demoi) و ساکنان آن را (demotai) مینامیدند. در سده پنجم قبل از میلاد این واژه بر اجتماع همه مردم آتن اطلاق شد که برای اجرای کارهای حکومتی گردهم میآمدند و کنکاش میکردند. در نتیجه اصلاحات کلیستن، قانونگذار آتنی، اداره جامعه آتن به دست روستاییان افتاد و از آن پس حکومت آتن را دموکراسیا (demokratia) نامیدند؛ یعنی حکومت روستاییان. این معنی نیز اندک اندک گسترش یافت تا آنکه دموکراسی اسم عام شد، برای حکومتهایی که به دست همه مردم گردانده شود. در یک کلام، دموکراسی معنی قدرت مردم را یافت”[۱].
در تعریف دموکراسی گفتهاند که: “در کلیترین مفهوم به شیوهای از زندگی اجتماعی اشاره دارد که در آن هر فرد، حق پیدا میکند که از حیث مشارکت آزادانه در فعالیتهای اجتماعی از فرصتهای مساوی برخوردار باشد[۲]. دموکراسی در مفهوم سیاسی به نظام سیاسی گفته میشود که: گوناگونی اندیشه و باورها را تحمل میکند و در عین حال در جستجوی تحقق حداقل رفاه برای همگان است و دست به دست شدن قدرت دولتی از راههای مسالمتآمیز و بیخشونت یا با کمترین خشونت، از مهمترین دستاوردهای دموکراسی است”[۳].
امروزه دموکراسی به عنوان شیوهای از سازماندهی نظم اجتماعی، توزیع قدرت و روش برخورداری آحاد اعضای یک جامعه از آزادی، حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، مطلوبیت و محبوبیت فراوانی یافته و تا سرحد یک فلسفه سیاسی و اجتماعی به بخش عمدهای از باورها و افکار عمومی بشر تحمیل گردیده است.
- انواع دموکراسی
ملاحظه تاریخی: دموکراسی، در طول تاریخ به انواع و اشکال مختلفی پدید آمده است؛ همچون:
- دموکراسیهای باستانی در یونان، اسپارت و روم.
- دموکراسیهای شهری که در اواخر قرون وسطی که شهرها در ایتالیا و غیره بسط و گسترش پیدا کرد، در صدد برآمدند که با الگوی دموکراسی باستانی با به دست آوردن اختیارات اداره امور در شهرها دموکراسی برقرار سازند. این نوع دموکراسی را به جهت اینکه خارج از محدوده حکومت فئودالها بود، دموکراسی شهری نامیدهاند.
- دموکراسیهای مدرن، این نوع دموکراسی مربوط به سده ۱۸ میلادی به بعد است. در این معنی، دموکراسی عبارت از تعیین نوع حکومت است که تا حد امکان، کمال اجرای اختیارات و اقتدارات ملی را تضمین نماید و به این ترتیب تمام مردم را در بر گیرد.
در دنیای معاصر نوعی از دموکراسی با انتخابات همگانی محدود شکل گرفته است؛ مانند: کشور سویس که در آن زنها در انتخابات شرکت نکرده و همچنین در بعضی کشورها نوعی از انتخابات معین و مختص به طبقات یا افراد مشخصی از مردم برقرار گردیده است؛ مانند: حق رای برای کسانی که مالیات میپردازند.
- دموکراسی مسیحی که عبارت از اجرای اصول حکومت مردم به وسیله خود مردم از راه ایمان و وجدان و اخلاق مسیحیت است که نمونههای آن در اکثر کشورهای اروپایی به نام حزب دموکرات مسیحی دیده میشود.
- دموکراسی تودهای، نام حکومتهای کشورهایی است که از فردای پایان جنگ جهانی دوم بر مبنای اصول حکومت شوروی به وجود آمدند که از آن جمله است: آلبانی، آلمان شرقی، بلغارستان، مجارستان، لهستان، رومانی، چکسلواکی، چین، کره شمالی، و ویتنام. در این دموکراسی، اختیارات و اقتدارات حکومتی، به اصطلاح در دست زحمتکشان است”[۴].
ملاحظه روشی: تنوع حکومتهای دموکراسی با توجه به یکی از بارزترین خصوصیات آن، یعنی نحوه انتخاب مدیران عالی نظام و مشارکت مردم در تصمیمگیریهای حکومت، معین میشود. بر این اساس تحقق دموکراسی، به دو شیوه امکانپذیر است.
شیوه اول: دموکراسی مستقیم؛ که در آن هر نوع تصمیمگیری و گزینشی توسط آرای عمومی صورت میگیرد. این نوع دموکراسی را تنها در جوامع محدودی در گذشته تاریخ و در تعدادی از کانتونهای سویس، میتوان مشاهده نمود. در برخی از جوامع نسبت به بعضی از مسایل حساس کشوری، انتخاب به صورت مستقیم و با مراجعه به آرای عمومی صورت میگیرد. روشهای تحقق این دموکراسی به قرار زیر است: رفراندوم: رفراندوم شیوهای است که میتوان با مراجعه مستقیم به مردم، عقیده عمومی را سنجید.
ابتکار عام: روشی است که اگر مردم از تصویب لایحه قوه مقننه، راضی نباشند، میتوانند خودشان قانون وضع نمایند؛ چنانچه در سویس هر پنجاه هزار شهروند، میتوانند درخواستی را امضا نموده و در آن اقداماتی را که میخواهند جنبه قانونی پیدا کند، مشخص نمایند. این پیشنهاد به رأی مردم گذاشته میشود و در صورت تصویب به شکل قانون مصوب، در خواهد آمد.
بازخوانی: شیوه دیگری از اعمال دموکراسی مستقیم است که طی آن رأی دهندگان حق دارند هر مقام منتخب یا نمایندهای را که از انجام صمیمانه یا مسؤولانه وظایف باز میماند، بازخوانی نمایند[۵].
شیوه دوم، دموکراسی غیر مستقیم یا دموکراسی نمایندگی است که مردم به شکل مستقیم حکومت نمیکنند، بلکه به طور غیرمستقیم و توسط نمایندگانی که انتخاب مینمایند، حکومت میکنند. نمایندگان به صورت دورهای انتخاب شده و در برابر مردم پاسخگو هستند؛ به این ترتیب که اگر انتظارات مردم را برآورده نکنند، در دورههای بعدی انتخاب نمیشوند. در این نوع دموکراسی، احزاب از شمار بازیگران اصلی صحنه سیاست هستند؛ چون با سازماندهی اراده مردم، نقش واسطه و پل ارتباطی را میان حکومتکنندگان و حکومتشوندگان بازی میکنند[۶].
هر کدام از دموکراسیهای مستقیم یا غیرمستقیم را به نوبه خود میتوان به دموکراسی پارلمانی و ریاستی تقسیم نمود. در شکل پارلمانی، پیوند محکمی بین قوه مجریه و مقننه برقرار بوده و دوره تصدی مقام اجرایی به اراده قوه مقننه بستگی دارد. کابینه دارای اختیارات حکومتی و در برابر قوای مقننه مسؤول است؛ یعنی در واقع قوه مقننه، نوعی برتری حقوقی و قانونی بر قوه مجریه دارد. در این نظام حکومتی، یک مقام اسمی در رأس قوه مجریه قرار دارد و کابینه را از میان حزب اکثریت یا از ائتلاف احزاب در قوه مقننه تشکیل میدهد. انواع مسؤولیتهای کابینه در قبال پارلمان، عبارتند از: عدم تصویب تقاضای مالی یا بودجه، ردّ لوایح عادی تقدیمی وزیران، پیشنهاد توبیخ، سؤال و استیضاح که با رأی رسمی عدم اعتماد، کابینه را ساقط میشود.
این شکل از حکومت در بریتانیا به وجود آمد و در کشورهایی؛ مانند: فرانسه، کانادا، استرالیا و هند رسمیت پیدا نمود.
در شکل ریاستی، بین قوای مقننه و مجریه، جدایی کامل برقرار است. سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه جدا از هم و در قدرت، متناسب با یکدیگر هستند و هر کدام در حوزه خاص خود عمل میکنند. رییس اجرایی در این نوع حکومت، اسمی نیست. بلکه هم رییس دولت و هم حکومت است. کابینه او مرکب از مشاوران، معاونان و دستیارانی است که به طور کامل از او پیروی میکنند و تنها در برابر او مسؤول هستند؛ البته نه او و نه اعضای کابینه، هیچکدام نمیتوانند از اعضای قوه مقننه باشند و دوره تصدی وی، مدت معینی دارد که به قوه مقننه بستگی ندارد. برای بازخواست رئیس قوه مجریه طبق قانون اساسی روش خاصی وجود دارد. نمونه حکومت ریاستی را میتوان ایالات متحده آمریکا مثال زد.
همچنین هر کدام از حکومتهای ریاستی یا پارلمانی، میتوانند به شکل تک ساخت و فدرال اداره شوند. در حکومت تک ساخت یا یونیتری، یک حکومت مرکزی با اقتدار کامل وجود دارد. همه اختیارات حکومت در وهله نخست به حکومت مرکزی میشود که اختیار کامل دارد تا با صلاح و نظر خود، آن اختیارات را در تقسیمات کشور توزیع نماید. ممکن است که مدیریت کشور در این نوع حکومت به چند واحد، استان، ناحیه یا منطقه تقسیم شده شود.
در حکومت فدرالی، قدرت بین دولت مرکزی و ایالتها تقسیم شده است و هر ایالت در منطقه و امور داخلی، سیاست خاص خود را اعمال میکند. این نوع حکومت، معمولاً در کشورهایی که دارای قلمرو وسیع، نواحی و جغرافیای متنوع، نژادهای ناهمگون و صاحب ملیتها، زبانها و ادیان متعدد هستند، رایج است.
معمولاً در قانون اساسی حکومتهای فدرال، به جز امور بسیار مهم، از قبیل: امور بینالملل، جنگ، صلح، پول رایج و مهاجرت، سایر اختیارات به دولتهای محلی واگذار میشود[۷](...)»[۸]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، ص۲۹۳.
- ↑ فرهنگ علوم اجتماعی، ص۴۱۴.
- ↑ مبانی سیاست، ص۱۷۴.
- ↑ فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۹۸-۳۰۰.
- ↑ بنیادهای علم سیاست، ص۳۱۵-۳۱۹.
- ↑ برای استفاده بیشتر نگاه کنید به: بنیادهای علم سیاست، ص۳۲۸-۳۳۳.
- ↑ بنیادهای علم سیاست، ص۳۳۵-۳۴۲.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۶۳.