نفس الامر در عرفان اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نفس الامر در عرفان

بنابر مبانی عرفان، حق مطلق خداوند است و عالم سراسر ظهورات حق در جلوه‌های اَسمائی و صفاتی خدا هستند. بر این اساس، اولین جلوه ذات باری متعال، در اسم اعظم است که آیینه تمام نمای صفات کمالی پروردگار است. سایر اسماء، تعیّنات اسم اعظم هستند و از این‌رو، ملاک حقانیت سایر اسماء، وابسته به میزان بهره‌مندی آنها از اسم اعظم الهی است؛ و هم او مظهر حق و ملاک حقانیت سایر اسماء است. نتیجه چنین بینشی در موضوع نفس‌الامر آن است که چون مظهر تعیّن اول الهی، مجمع همه کمالات از صور ومعانی است و تمام اسماء معقول و محسوس، حقانیت خود را از اسم اعظم دریافت می‌کنند، ملاک حقانیت و صحت آنان نیز به اسم اعظم و آیت عظمای خداوند باز می‌گردد.

صائن‌الدین ابن ترکه، پیرامون نفس‌الامر ابراز داشته است: "نفس الأمر عبارة عما ثبت فيه الصور والمعاني الحقة، أعني العالم الأعلي الذي هو عالم المجردات، ويؤيده، اطلاق عالم الأمر علي هذا العالم، وذلك لأن كل ما هو حق وصدق من المعاني والصور، لابد وان يكون له مطابق في ذلك... وان العالم الأعلي هو الحي التام الذي فيه جميع الأشياء، وان هذا العالم الحسي كالصّنم والا نموذج لذلك العالم من ان اول فعل الحق هو العقل الأول، فلذلك صار له من القوة ما ليس لغيره"[۱].

به این ترتیب، مراتب اسماء الهی در تکوین، مانند مراتب نفس و قوای آن در عالم درون انسانی (عالم صغیر) است و همان طور که در عالم نفس، مراتب علوم تحصیلی و ادراک صوَر و معانی خارجی از قوه خیال آغاز می‌شود و در مراتب بالاتر، تا قوة واهمه و سپس عاقله به طور دقیق‌تر، اولاً ادراک می‌گردند و ثانیاً، خطایابی می‌شوند، بر همین منوال در نظام مراتب اسماء الهی نیز، آنچه از مدرَکات در عقول ناقص انسان‌ها نقش می‌بندد، حقیقت آن در عالم عقول و در عقل اول -که مخزن اسرار الهی است - موجود است. به همین خاطر، رابطه ادراکات و حقایق عوالم دون به فوق، رابطه رقیقت و حقیقت و ظل به ذی ظل است. پس بدیهی است که مناط صدق و کذب دریافت‌های عقول متوسط و علوم اکتسابی انسان‌های عادی، عقل کل و مخزن علوم اولین و آخرین است؛ که می‌باید مطهّر از همه ارجاس و ادناس باشد، تا مخزن علوم و اسرار الهی گردد. قیصری در مقدمه خود بر فصوص الحکم، ابتدا به صورت برهانی، علم الهی به همه امور عالم، از جزئی تا کلی را اثبات می‌نماید و سپس می‌گوید: "والحق من انصف، يعلم في نفسه، ان الذي ابدع الاشياء واوجدها من العدم الي الوجود، سواء كان العدم زمانيا او غير زماني؛ يعلم تلك الأشياء بحقايقها وصورها اللازمة لها، الذهنية والخارجية قبل ايجاده اياها، والا، لا يمكن اعطاء الوجود لها".

ایشان سپس نفس‌الامر را مخزن و معدن علم الهی معرفی می‌کند؛ که در مقام علم، عین ذات و در مقام عین، اول تعیّن ذاتی است: "فنفس الامر عبارة عن العلم الذاتي الحاوي لصور الاشياء كلها؛ كليها وجزئيها، صغيرها وكبيرها جمعا وتفصيلا؛ عينيه كانت أو علميه ﴿وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ[۲][۳].

نتیجه‌گیری نفس الامر در عرفان

نتایجی که در این بینش درباره نفس‌الامر و جایگاه عقل در نظام اسماء به دست می‌آید چنین است:

  1. علوم مجردات محضه از سنخ علوم حضوری است و چنین معارفی از این جهت که متن واقع است، خطاپذیر نیست؛ زیرا صدق و کذب و خطا و اشتباه، در علوم برهانی و حصولی (اکتسابی) راه دارد که سخن در آنها تطبیق دادن یک دریافت با واقع است؛ در حالی که در علوم حصولی، متن واقع معلوم بالذات عالم است[۴].
  2. هر آنچه از کمالات و معارف که در عوالم پایین است، حقیقت و اصل آن در عوالم فوق است. ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[۵]. رابطه مافوق با مادون، همانند رابطه حقیقت با رقیقت و ذی‌ظل با ظل است.
  3. معقولات و علوم برهانی در عالم حس، در صورت صحت، انعکاسی از حقایق عالم فوق است و همان طور که عالم خارج مادی، ملاک صدق مدرکات حسی است، حقایق عالم عقل نیز ملاک صدق مدرکات عقلی محض است.
  4. در این نگاه، نفس‌الامر اولین مظهر ذات باری است که در عین اجمال، همه علوم و حقایق به تفصیل در وجودش مکنون است. (نفس الامر) هو عبارة عن العلم الذاتي الحاوي لصور الأشياء كلها كلياتها وجزئياتها وصغيرها وكبيرها جملة وتفصيلا عينية كانت أو علمية[۶].
  5. همان طور که همه فیوضات تکوینی و تشریعی از طریق اسماء کلیه و مجرّدات عالیه بر عوالم دون سرازیر می‌گردد و به همین جهت اسماء کلیّه، مربی اسماء جزئیّه هستند، عالم عقلِ کل و مظهر اسم اعظم الهی نیز مربّی عقول ناقص انسان‌ها و مصدر علوم حقیقی در عالم انسانی است[۷].
  6. مصداق نفس‌الامر در این بیان، انسان کامل است که مظهر جامع اسماء الهی و معلم اسماء به سایر مخلوقات در حدّ استعداد آنها است. الإنسان الکبیر الذی هو الصادر الأول و لیس إلاحقیقة المحمدیة (ص) و باطن الانسان الکامل، و هو متحد مع حقیقة العلویّة (ع)[۸].
  7. برهان بر این مسئله را فناری در مصباح الانس به این ترتیب بیان داشته است: هرچند همه اسماء الهی بیانگر کمالات پروردگار است، ولی برخی اسماء استعداد ظهور همه آنها را ندارند؛ مانند عوالم مادّی و یا ملائک و برخی دیگر، که استعداد وجدان آنها را دارند، اما به دلیل نقص در طهارت، فاقد تواناییِ کافی و کامل جهت اظهار و ابراز آن هستند و از این‌رو، باید نزد انسان کامل تلمّذ نمایند؛ برخی دیگر، واجد هر دو جهت هستند و او تنها انسان کامل است. لان الظاهر من الآثار اما آثار بعض الحقائق و آثار الاخر مستهلکة – و هو فی غیر الإنسان – و إما آثار جمیع الحقائق - کما فی الإنسان - فإما بغلبة بعض الآثار و مغلوبیة الآثار الباقیة -کما فی غیر الکامل- أو بالاعتدال - کما فی الإنسان الکامل[۹]. بر اساس مبانی ذکر شده، ولایت، باطن نبوت است و نبوت، باطن رسالت است. در نتیجه، نفس‌الامر، همانا حقیقت ولایت و باطن ولایت و باطن نبوت است؛ چنان که سید حیدر در تبیین اصطلاح شریعت و طریقت و حقیقت، به این مطلب اشاره نموده است: الأصل فی نفس الأمر و هی النبوة و الرسالة و الولایة[۱۰].
  8. مصداق و مظهر نفس‌الامر در جامعه انسانی، وجود مبارک رسول خدا (ص) و بعد از ایشان، اوصیای حضرتش (ع) است و عقول آنها، ملاک صحت و سقم سایر عقول و فارق میان حق و باطل است. قال تعالی: ﴿مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ[۱۱] فشبه نوره بالمصباح یکن أقرب إلیه (تعالی) قبولا، فی ذلک الهباء، إلا حقیقة محمد (ص) المسماة بالعقل. فکان سید العالم بأسره، و أول ظاهر فی الوجود. فکان وجوده من ذلک النور الإلهی، و من الهباء، و من الحقیقة الکلیة. و فی الهباء وجد عینه، و عین العالم من تجلیه، و أقرب الناس إلیه علی بن أبی طالب (ع)، و أسرار الأنبیاء (ع)[۱۲].
  9. در برخی از روایات به این اسماء اشاراتی شده است؛ به عنوان مثال، امام صادق (ع) در شرح معنای قلم در آیه آغازین سوره قلم که می‌فرماید: ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ[۱۳].

بیاناتی را به عبدالرحمن قَصیر (راوی حدیث) می‌فرمایند[۱۴]. قیصری در مقدمه خود بر فصوص الحکم، به برخی از این اسامی اشاره می‌کند: جعل بعض العارفین، العقل الأول، عبارة عن نفس الامر، حق، لکونه مظهرا للعلم الالهی من حیث احاطته بالکلیات، المشتملة علی جزئیاتها، و لکون علمه مطابقا لما فی علم الله تعالی. و کذلک النفس الکلیة، المسماة باللوح المحفوظ بهذا الاعتبار، عبارة عن نفس الأمر[۱۵][۱۶]

منابع

پانویس

  1. تمهید القواعد، ص۳۱.
  2. «ما بر شما گواهیم و همسنگ ذرّه‌ای در زمین یا در آسمان، از پروردگارت پنهان نمی‌ماند» سوره یونس، آیه ۶۱.
  3. شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ص۲۸۸.
  4. عبارت میرداماد در این باره چنین است: "أما النسب العقدية في الأذهان العالية التي هي الأنوار المفارقة الشاهقة المرتفعة عن أفق الزمان، فأمرها في الصدق أرفع وأعلي من ذلك كله؛ فإن علم الأنوار العقلية والمفارقات النورية أجل من أن يوصف بالصدق. وإنما هو قراح الحق، بمعني أنه الواقع الذي به يقاس الصدق و التحقق، لا المطابق للواقع الذي هو الصادق و المتحقق" (مصنفات میرداماد، ص۴۸).
  5. «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.
  6. کتاب التعریفات، ج۲، ص۱۰۸.
  7. والكل راجع إلی شخص واحد الذي هو الرسول أو إلي حقيقه واحده التي هي الشريعه، فيطابق هذا قولنا الذي قلنا: ان الشرع النبوي و الوضع الالهي حقيقة واحدة مشتملة علي هذه المراتب، و أن هذه المراتب أسماء صادقة عليها علي سبيل الترادف (أنوار الحقيقة و أطوار الطريقة و أسرار الشريعة، ص۳۰).
  8. أنوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعة، ص۳۰.
  9. مصباح الأنس بین المعقول و المشهود، ص۳۶۴.
  10. أنوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعة، ص۲۹.
  11. «مثل نور او چون چراغدانی است» سوره نور، آیه ۳۵.
  12. الفتوحات المکیة (عثمان یحیی)، ج۲، ص۲۲۷.
  13. «نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.
  14. امام صادق (ع)، در توضیح معنای قلم در آیه اول سوره قلم می‌فرمایند: «إِنَّ‏ اللَّهَ‏ خَلَقَ‏ الْقَلَمَ‏ مِنْ‏ شَجَرَةٍ فِي‏ الْجَنَّةِ يُقَالُ لَهَا الْخُلْدُ ثُمَّ قَالَ لِنَهَرٍ فِي الْجَنَّةِ كُنَّ مِدَاداً فَجَمَدَ النَّهَرُ- وَ كَانَ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الثَّلْجِ وَ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ- ثُمَّ قَالَ لِلْقَلَمِ اكْتُبْ قَالَ وَ مَا أَكْتُبُ يَا رَبِّ- قَالَ اكْتُبْ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَكَتَبَ الْقَلَمُ فِي رَقٍّ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الْفِضَّةِ- وَ أَصْفَى مِنَ الْيَاقُوتِ- ثُمَّ طَوَاهُ فَجَعَلَهُ فِي رُكْنِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَتَمَ عَلَى فَمِ الْقَلَمِ فَلَمْ يَنْطِقْ بَعْدُ وَ لَا يَنْطِقُ أَبَداً، فَهُوَ الْكِتَابُ الْمَكْنُونُ الَّذِي مِنْهُ النُّسَخُ كُلُّهَا، أَ وَ لَسْتُمْ عَرَباً فَكَيْفَ لَا تَعْرِفُونَ مَعْنَى الْكَلَامِ، وَ أَحَدُكُمْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ انْسَخْ ذَلِكَ الْكِتَابَ- أَ وَ لَيْسَ إِنَّمَا يُنْسَخُ مِنْ كِتَابٍ أُخِذَ مِنَ الْأَصْلِ- وَ هُوَ قَوْلُهُ: ﴿إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (تفسیر القمی، ج۲، ص۳۸۰).
  15. شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ص۲۸۸. عبارات آیت‌الله حسن‌زاده آملی درباره اسامی دیگر صادر اول چنین است: و الصادر الاول یسمی فی الصحف العرفانیة بالنفس الرحمانی و النفس الإلهی، و الهیولی الکلی، والماء الذی هو اصل کل شیء، والبخار العام و التجلی الساری و الرق المنشور و النور المرشوش و الخزانة الجامعة و ام الکتاب المسطور و الوجود العام و مادة الموجودات و الرحمة العامة و الرحمة الذاتیة و الامتنانیة و صورة العماء و الوجود المنبسط و العنصر و العنصر الأول و اصل الاصول و هیولی العوالم غیر المتناهیة و اب الأکوان و ام عالم الامکان و الجوهر الهیولانی و غیرها من الأسامی المذکورة فی محالها، فراجع الی الرسالة المذکورة و مصباح الانس و شرح القیصری علی الفص العیسوی و الیعقوبی من فصوص الحکم (عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون، ص۵۱۰).
  16. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۷۹-۱۸۴.