نقش رفق و مدارا در اصلاح امور و تنظیم روابط اجتماعی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
نقش رفق و مدارا در اصلاح امور و تنظیم روابط اجتماعی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

نقش رفق و مدارا در اصلاح امور و تنظیم روابط اجتماعی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌

آقای دکتر م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌ در کتاب «سیره نبوی» در این‌باره گفته‌ است:

«هیچ چیز مانند رفق و مدارا در اصلاح روابط اجتماعی و مناسبات انسانی و تنظیم آنها مؤثر نیست، و پیامبر اکرم (ص) آن را به زیبایی تمام به کار بست و جامعه را در جهت حق متحول ساخت. آن حضرت می‌فرمود: «إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ‏ كَمَا أُمِرْنَا بِإِقَامَةِ الْفَرَائِضِ»[۱].

سیاست[۲] الهی پیامبران و راه و رسم آنان در هدایت مردمان بر رفق و مدارا استوار بود که هیچ سیاستی بدون این امر راه به جایی نمی‌برد. امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «رَأْسُ‏ السِّيَاسَةِ اسْتِعْمَالُ‏ الرِّفْقِ‏»[۳].

تدبیر صحیح امور و سیاست درست، بهره‌مند از رفق و مدارا است و چنین تدبیر و سیاستی راه‌گشاست. از علی (ع) چنین نقل شده است: «نِعْمَ‏ السِّيَاسَةُ الرِّفْقُ‏»[۴].

در نگاه پیشوایان حق، رفق و مدارا اصلی کارا در روابط اجتماعی و مدیریت و رهبری است، چنان که در آموزه‌های امیر بیان، علی (ع) آمده است: «إِذَا مَلَكْتَ‏ فَارْفُقْ‏»[۵].

سیاست، حکومت و مدیریت فارغ از رفق و مدارا راه به جایی نمی‌برد و گرفتار آسیب‌های جدی و اساسی می‌گردد.

با همین جهت‌گیری است که امیر مؤمنان علی (ع) کارگزاران خود را به رفق و مدارا با مردمان فرمان می‌داد و از آنان می‌خواست تا آنجا که جا دارد این‌گونه عمل کنند و از شدت عمل بپرهیزند، چنان که وقتی قیس بن سعد بن عباده را به استانداری مصر گماشت، به وی چنین نگاشت: «وَ ارْفُقْ‏ بِالْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ فَإِنَّ الرِّفْقَ يُمْنٌ»[۶].

همچنین در نامه‌ای خطاب به مالک اشتر[۷] نوشت: «فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ‏ مِنَ‏ اللِّينِ‏ وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ»[۸].

هیچ چیز مانند رفق و مدارا روابط اجتماعی را در جهت مطلوب تسهیل نمی‌کند، که انسان به فطرتش متمایل به رفق و مدارا و منزجر از درشتی و خشونت است. از این‌رو هر کار که بر این مبنای فطری انجام شود، پذیرش نسبت به آن بیشتر و راه تحقق آن هموارتر خواهد بود؛ و اساسا با به کار گرفتن رفق و مدارا بهتر می‌توان بر مشکلات اجتماعی فائق آمد و به مقاصد اصلاحی دست یافت. در بیانات علی (ع) آمده است: «الرِّفْقُ‏ يُيَسِّرُ الصِّعَابَ‏ وَ يُسَهِّلُ شَدِيدَ الْأَسْبَابِ»[۹].

رفق نمودن و مدارا ورزیدن در امور چنان تأثیرگذار و راهگشاست که در تعالیم امیرمؤمنان علی (ع) آمده است: «الرِّفْق‏ُ يَفُّلُّ‏ حَدَّ الْمُخَالَفَةِ»[۱۰].

رفق و مدارا در اینجا چنان کارساز معرفی شده است که به وسیله آن می‌توان تیزی شمشیر مخالفت مخالفین را کند کرد، و مخالفت‌های اجتماعی را کاهش داد و زمینه لازم را برای ایجاد تحولات مثبت به سوی مقاصد والا فراهم نمود که برترین نمونه تربیت نبوی، علی (ع) فرمود: «مَنْ‏ كَانَ‏ رَفِيقاً فِي‏ أَمْرِهِ‏ نَالَ‏ مَا يُرِيدُ مِنَ‏ النَّاسِ‏»[۱۱].

سلوک اجتماعی و پیش بردن مقاصد اصلاحی جز با تکیه به چنین اصلی راه به جایی نخواهد برد که زندگی اجتماعی و روابط و مناسبات انسانی در گرو ملایمت و مداراست، چنان که پیامبر رحمت و مدارا فرمود: «الرِّفْقُ‏ نِصْفُ‏ الْعَيْشِ‏»[۱۲].

یعنی زندگی و معاشرت اجتماعی سالم بدون رفق و مدارا میسر نیست، و روابط اجتماعی و مناسبات انسانی درست در پیوند با این اصل است، بلکه عقلانیت اقتضا می‌کند که بنای تعامل اجتماعی بر ملایمت باشد و شأن انسان عاقل این است که از مدارا به درستی بهره گیرد. از امیرمؤمنان (ع) وارد شده است: «عُنْوَانُ‏ الْعَقْلِ‏ مُدَارَاةُ النَّاسِ‏»[۱۳].

در دیدگاه علی (ع) از مختصات انسان عاقل بهره‌مندی او از رفق و مداراست که بدان به روابطی درست دست می‌یابد و در کارها موفق می‌شود: «عَلَيْكَ‏ بِالرِّفْقِ‏ فَإِنَّهُ‏ مِفْتَاحُ‏ الصَّوَابِ‏ وَ سَجِيَّةُ أُولِي الْأَلْبَابِ»[۱۴].

خردمندی اقتضا می‌کند که آدمی در روابط اجتماعی و به منظور پیشبرد مقاصد اصلاحی به درستی از رفق و مدارا بهره گیرد که درشتی و خشونت انسان‌ها را به عکس‌العمل و مقاومت می‌کشاند. هر چه روابط انسان‌ها لطیف‌تر شود و جامعه عقلانی‌تر گردد، رفق و مدارا در میان مردمان بیشتر جلوه می‌یابد که به بیان علی (ع): «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ‏ مُدَارَاةُ النَّاسِ‏»[۱۵].

راه و رسم پیشوایان معصوم بر رفق و مدارا استوار بود و پیامبر اکرم (ص) درباره این اصل بنیادی در روابط اجتماعی می‌فرمود: «أَعْقَلُ‏ النَّاسِ‏ أَشَدُّهُمْ‏ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ‏»[۱۶]. و نیز فرمود: «مُدَارَاةُ النَّاسِ رَأْسُ العَقْلِ»[۱۷].

همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «إِنَّ الرِّفْقَ رَأْسُ الْحِكْمَةِ»[۱۸]. مشخص است که در نگاه پیامبر اکرم (ص) رفق و مدارا تا چه اندازه کارساز است که از آن این‌گونه تعبیر شده است.

در اندیشه و سیره پیام‌آور رحمت، رفق و مدارا در پیوندی تنگاتنگ با ایمان است، و هر چه نور ایمان وجود آدمی را روشن‌تر و لطیف‌تر سازد، رفق و مدارا در رفتار و سلوک انسانی نمایان‌تر و راسخ‌تر می‌شود. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «رَأْسُ‏ الْعَقْلِ‏ بَعْدَ الْإِيمَانِ‏ بِاللَّهِ‏ مُدَارَاةُ النَّاسِ‏»[۱۹].

لازمه روابط لطیف انسانی، ملایمت و نرمی، و وسعت نظر و گشادگی، و گذشت و تحمل اجتماعی است؛ و این به معنای مداهنه و سازشکاری در حق و عوام‌زدگی نیست، بلکه رفق و مدارا به معنای یاد شده رکن رکین اخلاق اجتماعی است که اگر بدان بی‌اعتنایی شود و به درستی مورد توجه قرار نگیرد، نه تنها موجب ظهور اختلالات شدید اجتماعی می‌گردد، بلکه سبب تزلزل اعتقادی، دینی و ایمانی جامعه می‌شود. پیوند رفق و ایمان پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی است، به قسمی که هر چه آدمی در مراتب ایمان بالاتر رود، رفق و مدارایش افزون شود؛ و اساسا آنکه اهل رعایت رفق و مدارا در جهت حق است، اهل ایمان است. از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: «مَنْ‏ قُسِمَ‏ لَهُ‏ الرِّفْقُ‏ قُسِمَ لَهُ الْإِيمَانُ»[۲۰].

ایمان در انسان سخت و سنگ راه نمی‌یابد و با قلب بسته و تنگ نمی‌سازد و با خشونت و قساوت نمی‌ماند. امام باقر (ع) فرمود: «إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ‏ الْإِيمَانِ‏ الرِّفْقُ»[۲۱].

تندی و تیزی، و غلظت و سخت‌دلی از مشخصات خامی و رشدنایافتگی است. همچون میوه‌ای خام بر شاخ درخت که به سبب خامی، سخت به شاخه چسبیده است، و همانند جنینی که تا در مرتبه جنینی است از خون تغذیه می‌کند. آن میوه چون پخته گردد، نسبت به شاخه رفق می‌یابد، و آن جنین چون از مرتبه دانی بگذرد، شأن سابق را رها سازد و پا در وادی عالی گذارد.

آن‌که پخته گردد و نور ایمان بر جانش نشیند، آسان‌گیر و ملایم و با گذشت شود، و آنکه در خامی بماند و در ظلمت کفر فرو رود، سخت‌گیر و تند و اهل خشونت گردد. حضرت رضا (ع) از پدرانش روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «الْمُؤْمِنُ‏ هَيِّنٌ‏ لَيِّنٌ‏ سَمْحٌ‏ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ وَ الْكَافِرُ فَظٌّ غَلِيظٌ لَهُ خُلُقٌ سَيِّئٌ وَ فِيهِ جَبَرِيَّةٌ»[۲۲].

رسول حق، اهل رفق و مدارا بود و مؤمن به او، مؤمن نمی‌گردد تا به سیره او تأسّی جوید. از حضرت رضا (ع) روایت شده است که فرمود: «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى‏ يَكُونَ‏ فِيهِ‏ ثَلَاثُ‏ خِصَالٍ‏ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ... وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ نَبِيَّهُ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ فَقَالَ‏ ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ[۲۳]»[۲۴]»[۲۵]

منبع‌شناسی جامع سیره اجتماعی معصومان

پانویس

  1. «ما جمعیت پیامبران، همان‌طور که به برپا کردن واجبات فرمان یافته‌ایم، به مدارا با مردمان فرمان داده شده‌ایم» أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، الامالی، قدم له السید محمد الصادق بحر العلوم، المطبعة الحیدریة، النجف، ج۲، ص۱۳۵؛ بحار الانوار، ج۷۵، ص۵۳ [«بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ‏»آمده است].
  2. «السِّيَاسَةُ اسْتِصْلاَحُ الْخَلْقِ بِإِرْشَادِهِمْ إِلَى الطَّرِيقِ الْمُنَجِّي فِي الْعَاجِل وَالآْجِل» (سیاست سامان دادن مردمان است با راهنمایی و هدایت آنان به سوی راه نجات در دنیا و آخرت). سعید الخوری الشرتونی، اقرب الموارد، افست مکتبة المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۳ ق. ج۱، ص۵۵۷؛ لویس معلوف الیسوعی، المنجد، الطبعة الحادیة و العشرون، دارالشرق، بیروت، ۱۹۷۳ م. ص۳۶۲.
  3. «سر سیاست به کار بردن رفق و مدارا است» عبدالواحد التمیمی الآمدی، غررالحکم و دررالکلم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۱، ص۳۷۲.
  4. «رفق و مدارا خوب سیاستی است.» عبدالواحد التمیمی الآمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج۲، ص۲۹۴.
  5. «هرگاه زمامداری شدی، باید رفق و مدارا پیش گیری.» عبدالواحد التمیمی الآمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۲۷۵.
  6. «نسبت به خواص و عموم مردم رفق پیش گیر که رفق میمنت دارد.» أبواسحاق ابراهیم بن محمد الکوفی المعروف بابن هلال الثقفی، الغارات، حققه و علق علیه السید عبد الزهراء الحسینی الخطیب، الطبعة الاولی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ص۱۲۷.
  7. سید محمد مهدی جعفری، پرتوی از نهج البلاغه، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۲-۱۳۸۱ ش. ج۴، ص۴۳۹.
  8. «در آن چه تو را مهم می‌نماید از خدا یاری جوی، و سخت‌گیری را با لختی نرمی بیامیز، و تا آنجا که رفق و مدارا جا دارد، راه رفق و مدارا را بپوی، و هنگامی که جز سخت‌گیری به کار نیاید، بدان روی آر. با مردمان فروتنی پیش گیر و آنان را با گشاده رویی بپذیر و با نرمخویی با ایشان رفتار نما.» أبوالحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، نهج البلاغه، ضبط نصّه و ابتکر فهارسه العلمیة صبحی الصالح، الطبعة الاولی، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، ۱۳۸۷ ق. نامه ۴۶.
  9. «ملایمت [در امور] دشواری‌ها را آسان می‌سازد و سبب‌های سخت را سهل می‌نماید.» غررالحکم، ج۱، ص۸۹.
  10. «رفق تندی مخالفت را کند می‌سازد.» جمال الدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میر جلال‌الدین حسینی ارموی، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۰ ش. ج۱، ص۱۵۰.
  11. «هر که در کار خویش، رفق پیش گیرد، بدانچه از مردمان خواهد دست یابد.» الکافی، ج۲، ص۱۲۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۵؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۶۴.
  12. «رفق نیمی از زندگی و معاشرت و گذران حیات است.» أبوبکر عبدالله بن محمد المعروف بابن أبی الدنیا، اصلاح المال، تحقیق و دراسة مصطفی مفلح القضاة، دارالنشر للجامعات المصریة، ۱۴۱۰ ق. ص۲۲۸؛ احمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن واضح الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت، ج۲، ص۱۰۸؛ أبوحنیفة النعمان بن محمد التمیمی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، دار المعارف، القاهرة، ۱۳۸۹ ق. ج۲، ص۲۵۴؛ بحار الانوار، ج۷۱، ص۳۴۹؛ و از امام کاظم (ع): الکافی، ج۲، ص۱۲۰، ج۴، ص۵۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۴؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۶۲.
  13. «دلیل عقل مدارا با مردم است.» غررالحکم، ج۲، ص۴۱.
  14. «بر تو باد به رفق، زیرا که آن کلیه درستی [امور] و از مختصات خردمندان است.» غررالحکم، ج۲، ص۲۰.
  15. «حاصل عقل مدارا با مردم است.» غررالحکم، ج۱، ص۳۲۲.
  16. «خردمندترین کس آن است که بیشترین مدارا را با مردم داشته باشد.» أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، الامالی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۰ ق. ص۲۸؛ همو، معانی الاخبار، عنی بتصحیحه علی اکبر الغفاری، مکتبة الصدوق، طهران، ۱۳۷۹ ق. ص۱۹۶؛ مشکاة الانوار، ص۲۱۹؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۲-۵۳؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۹.
  17. «مدارا با مردم سر عقل است.» أبوشجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه الدیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق السعید بن بسیونی زغلول، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۴، ص۱۵۶؛ و چنین نیز وارد شده است: «رَأْسُ العَقْلِ الْمُدَارَاةُ». الجامع الصغیر، ج۲، ص۳؛ فیض القدیر، ج۴، ص۲.
  18. «بی‌گمان رفق سَرِ حکمت است.» کنزالعمال، ج۳، ص۵۱؛ و از امیر مؤمنان علی (ع): «رَأْسُ‏ الْحِكْمَةِ مُدَارَاةُ النَّاسِ‏». شرح غررالحکم، ج۴، ص۵۲.
  19. «سَرِ عقل بعد از ایمان به خدا مدارا با مردم است.» البیان و التبیین، ج۲، ص۱۶، ۲۲۳؛ تاریخ العقوبی، ج۲، ص۹۸، ۱۰۴؛ نصر بن محمد بن ابراهیم السمرقندی، بستان العارفین، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۴۲، ۸۵؛ تنبیه الغافلین، ص۲۰۵؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۱۱۵؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۳؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳.
  20. «هر که از نرمی برخوردار شد، از ایمان برخوردار شد.» الکافی، ج۲، ص۱۱۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۶.
  21. «هر چیز قفلی دارد (حفاظی دارد) و قفل (حفاظ) ایمان رفق است.» الکافی، ج۲، ص۱۱۸؛ مشکاة الانوار، ص۱۸۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۵.
  22. «مؤمن آسان‌گیر و نرم و با گذشت و دارای اخلاقی نیکو است، و کافر تندخو و سخت‌دل و دارای اخلاقی بد است که در او تکبر و خودخواهی سریان دارد.» امالی الطوسی، ج۱، ص۳۷۶؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۱۱؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۹۱.
  23. «مؤمن، مؤمن نیست مگر آن‌که سه خصلت و راه و رسم در او باشد: راه و رسمی از پروردگارش، راه و رسمی از پیامبرش، و راه و رسمی از ولیّ او... و اما راه و رسم پیامبرش مدارا با مردم است، زیرا خدای عز و جل پیامبرش را به مدارا با مردم فرمان داده و فرموده است: گذشت پیش گیر و به نیکی فرمان ده» «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  24. الکافی، ج۲، ص۲۴۱-۲۴۲؛ الخصال، ج۱، ص۸۲؛ معانی الاخبار، ص۱۸۴؛ ابراهیم بن محمد الجوینی الخراسانی المعروف بابن المؤید، فرائد السمطین، مؤسسة المحمودی، بیروت، ۱۴۰۰ ق. ج۲، ص۲۲۱-۲۲۲؛ أبومحمد الحسن بن محمد الدیلمی، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، الطبعة الثانیة، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ص۱۱۱ [از امام صادق (ع)]؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۷.
  25. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲ ص ۲۵-۳۳.