وجوب عقلی نصب حاکم
مقدمه
ادلّه عقلی فراوانی وجوب عقلی نصب حاکم از سوی خداوند را اثبات میکنند که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
دلیل اول: این دلیل دو مقدمه دارد:
- حاکمیت برای خداوند متعال ذاتی است. این مطلب با براهین عقلی و نقلی اثبات شده است چنان که در مبحث جهانبینی سیاسی توضیح داده شد.
- عدم اِعمال حاکمیت از سوی خداوند به دلیل ذاتی بودن حاکمیت برای خداوند محال است.
بر اساس دو مقدمه فوق عدم نصب حاکم از سوی خداوند محال است؛ زیرا اِعمال حاکمیت خداوند تنها از طریق نصب حاکم تحقق میپذیرد، و عدم نصب حاکم به معنای عدم اِعمال حاکمیت از سوی خداوند است.
دلیل دوم: این دلیل سه مقدمه دارد:
- وجود حاکم برای جامعه بشر ضرورت عقلی تکوینی و تشریعی است. در مباحث گذشته این مطلب با براهین عقلی و شرعی اثبات شد.
- در نتیجه ضرورت وجود حاکم در جامعه بشر، لازمه عدم نصب حاکم از سوی خداوند واداشتن مردم - به تعبیری دیگر: الجاء مردم - به خضوع و سرسپردن به حکومت طاغوت است. در گذشته توضیح دادیم هر حاکمی بجز خداوند و حاکمان مأذون و منصوب از سوی او؛ طاغوت یعنی حاکم ناروا و نابحق است.
- همان گونه که حکومت طاغوت عقلاً قبیح و نارواست، واداشتن و الجاء مردم به سرسپردگی به حکومت طاغوت نیز عقلاً قبیح و نارواست.
نتیجه آنکه: عدم نصب حاکم از سوی خداوند عقلاً ناروا و قبیح است. و فعل ناروا بر خدای حکیم محال است.
دلیل سوم: عدم نصب حاکم از سوی خداوند معلول یکی از چند سبب است که همگی ممتنع است:
این سه همگی بر ذات خداوند محال است؛ بنابراین ترک نصب حاکم شایسته از سوی خداوند محال است.
دلیل چهارم: این دلیل سه مقدمه دارد:
- شکی نیست که مصالح و منافع و نیز مضار و مفاسدی وجود دارد که تحصیل آن مصالح و منافع و اجتناب و دفع آن مفاسد و مضار برای سعادت بشر ضروری است.
- عدم نصب حاکمی که عالم به مصالح و مضار و قادر و امین بر تأمین مصالح و منافع و دفع مفاسد و مضار باشد، موجب تفویت مصالح و منافع ضروری، و وقوع در مضار و مفاسد مهلکه میشود، و در نتیجه منجر به شقاوت و بدبختی جامعه بشر میشود.
- تفویت مصالح و منافع ضروری، و نیز عدم صیانت جامعه بشر در برابر مفاسد و مضار مهلکه قبیح است، و به عبارتی دیگر: عدم تأمین وسیله ضروری برای زندگی سعادتمند بشر - که مصداق آن در اینجا حاکم عالم و امین است - موجب تفویت سعادت بر بشر، و اِلقای او در منجلاب هلاکت و شقاوت است، و چنین رفتاری بر خداوند عادل حکیم ممتنع و محال است.
نتیجه: وجوب عقلی نصب حاکم امین و عادل و عالم به منافع و مضار از سوی خداوند حکیم است.
دلیل پنجم: حاکم مشروع - یعنی حاکمی که حاکمیت او مشروع است - از دو حال خارج نیست یا مشروعیت او بالذات است، که در خداوند حکیم منحصر است، یا مشروعیت او بالغیر است که در حاکم منصوب از سوی خدا منحصر است. و از آنجا که اِعمال حاکمیت خداوند بر جامعه بشری اِعمال حاکمیت مستقیم نیست؛ بنابراین تنها راه اِعمال حاکمیت خداوند بر جامعه بشر نصب حاکم از سوی اوست.
نتیجه: وجوب نصب حاکم از سوی خداوند برای اِعمال حاکمیت الهی بر جامعه بشری است.
دلیل ششم: ادلّه عقلیهای که بر حصر حق حاکمیت در ذات اقدس متعال دلالت دارند، وجوب نصب حاکم از سوی خداوند را نتیجه میدهند؛ بدین بیان: با توجه به حصر حاکمیت حق در ذات خداوند، اگر تعیین و نصب حاکم از سوی خدا واجب نباشد مستلزم مشروعیت حاکم غیر الهی است که با اصل حصر حاکمیت در ذات اقدس حق تعالی در تضاد است، توضیح استلزام: در فرض عدم مباشرت خداوند در اِعمال حاکمیت، عدم وجوب نصب حاکم از سوی خداوند، به معنای جواز اِعمال حاکمیت غیر خداوند است؛ زیرا عدم جواز حاکمیت غیر خداوند بیش از دو فرض ندارد: یا اِعمال حاکمیت مستقیم خداوند، و یا اِعمال حاکمیت غیر مستقیم او که از طریق نصب حاکم تحقق مییابد، اگر این دو فرض منتفی باشند لازم آن تحقق فرض سوم است که جواز اِعمال حاکمیت غیر خداوند است. با توجه به بطلان قطعی فرض سوم، و عدم تحقق فرض اول که حاکمیت مستقیم خداوند است، فرض دوم که نصب حاکم از سوی خداست متعیّن است.
دلیل هفتم: کلّیه ادلّه عقلیهای که بر ضرورت وجود حکومت عدل و وجوب عقلی تأسیس آن دلالت دارند بالالتزام بر وجوب نصب حاکم از سوی خداوند دلالت میکنند؛ زیرا تأسیس حکومت عدل بر نصب حاکم عدل از سوی خداوند توقف دارد. توضیح آنکه با توجه به حصر حق حاکمیت در ذات خداوند مشروعیت هر حاکمی جز خداوند متوقف بر اذن و نصب اوست، و حکومت هر حاکمی که مأذون و منصوب از سوی خداوند نباشد ظلم و بیعدالتی است؛ زیرا تسلط به ناحق بر جان و مال مردم است، بنابراین تأسیس حکومت عدل جز از طریق نصب و تعیین الهی امکانپذیر نیست.[۱]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۴، ص ۲۶.