مقدمه

ابوالقاسم حسین بن علی بن حسین بن محمد بن یوسف مغربی بغدادی معروف به وزیر مغربی و ابن مغربی سیاستمدار شیعی، وزیر، ادیب، لغت شناس، مورخ، نسب‌شناس، کاتب، شاعر، مفسر، منجم، فیلسوف و حافظ قرآن که در سیزدهم ذیحجه سال ۳۷۰ه در مصر[۱] یا حلب به دنیا آمد. [۲] اصل او از بصره بود؛ [۳] ازاین رو او را مغربی می‌‌گفتند که جد پدرش، متصدی دیوان مغرب بوده [۴] یا در غرب بغداد حاکم بوده است؛ ولی ابن خلکان معتقد است وی حقیقه اهل مغرب است. [۵] وی از نوادگان بهرام گور ساسانی و پدر و جدش از خواص و کاتبان امیر سیف الدوله حمدانی بودند. مادرش فاطمه نیز دختر عالم بزرگ شیعی محمد بن ابراهیم نعمانی نویسنده الغیبه بوده است. [۶] بنا به نوشته پدرش در پشت کتاب مختصر اصلاح المنطق، وی بیش از چهارده سال نداشت که قرآن و بعضی کتب نحو و لغت و پانزده هزار بیت شعر کهن را حفظ کرد. فن خط را به خوبی آموخت و علم جبر، مقابله و دیگر فنون حساب را به اندازه ای که برای یک کاتب نیاز بود، فرا گرفت[۷] و هنوز هفده سالگی را به پایان نرسانده بود که دست به اختصار کتاب اصلاح المنطق ابن سکّیت (در لغت) زد و با حفظ عبارات و موارد سودمند، در تلخیص آن کوشید و در ترتیب باب‌های آن هر جا که لازم بود، تغییر داد و در نهایت آن را به درخواست پدرش به نظم درآورد. [۸] درخشش ادبی او در باب نظم و نثر باعث شد به وی لقب «ذوالجلاتین» بدهند. [۹] او در نظم و نثر از شیوه ابن معتز پیروی می‌‌کرد[۱۰] و با ادیب معروف معاصرش ابوالعلاء معرّی مراوده و مکاتبه داشت. [۱۱] ابوالعلاء رساله اغریضیه خود را به نام او تألیف کرده و برای او فرستاد. [۱۲] گویند شریف مرتضی نیز کتاب المقنع فی الغیبه را برای وزیر مغربی نوشت. [۱۳]

ابوالقاسم از پدرش و از وزیر ابوالفضل جعفر بن فضل بن فرات معروف به ابن حِنزابه، محمد بن حسین تنوخی، احمد بن ابراهیم بن فراس، ابوجعفر طحاوی، محمد بن عیسی نامی یشکری، ابوالحسن علی بن لؤلؤ حلبی، محمد بن داوود عسقلانی، یحیی بن علی اندلسی و برخی دیگر روایت کرده[۱۴] و علاوه بر فرزندش ابویحیی عبدالحمید که از دانشمندان زمان خود بود، ابوالحسن بن طیب فارقی، ابوالجوائز حسن بن باری واسطی، ابومحمد رزق‌اللّه بن عبدالوهاب تمیمی، ابوغالب محمد بن احمد بن بشران نحوی و برخی دیگر نیز از او روایت کرده‌اند. [۱۵]

زندگی سیاسی وزیر مغربی به سال ۴۰۰ه بر‌می‌‌گردد؛ آن هنگام که وی و پدرش از مقربان و ندیمان الحاکم فاطمی در مصر بودند؛ ولی با ظهور کشمکش‌های سیاسی در دستگاه خلافت فاطمی، خلیفه دست به کشتار شماری از امرای دولت زد و در این بین در سال ۴۰۰ه پدریا عمو و برادران وزیر مغربی کشته شدند و تنها وزیر مغربی توانست از مصر فرار کرده[۱۶] و به شام بگریزد. وی در شام به حاکم رمله حسان بن مفرج بن جراح طائی پناهنده شد و سعی کرد حاکم رمله و سپس با مسافرت به حجاز، امیر مکه ابوالفتوح حسن بن جعفر علوی را علیه الحاکم باللّه متحد کند. [۱۷] در نتیجه حاکم رمله با امیر مکه به عنوان خلافت بیعت کرد. در این میان الحاکم باللّه احساس خطر نمود و با بذل اموال به حاکم رمله، توانست از این اتحاد جلوگیری کند. [۱۸] پس از آن وزیر مغربی به عراق رفت و در بغداد به ابوغالب فخرالملک بویهی پیوست. القادر خلیفه عباسی او را متهم کرد که به منظور اخلال در دولت عباسی به بغداد آمده و از فخرالملک خواست او را از خود دور کند؛ ولی فخرالملک، وزیر مغربی را به واسط برد. مدتی بعد فخرالملک در واسط کشته شد و وزیر مغربی توانست با جلب نظر القادر به بغداد برگردد. [۱۹] پس از مدتی وزیر مغربی به موصل رفت و در آنجا به وزارت ابوالمنیع قرواش (از امرای بنی عقیل موصل) رسید و سپس در سال ۴۱۴ه در بغداد به وزارت مشرف الدین بویهی منصوب شد؛ اما پس از ده ماه وزارت در دستگاه آل بویه ابوالقاسم به دلیل اختلافاتی که با ترکان پیدا کرد، وزارت را رها کرده و نزد قرواش به موصل بازگشت و برای بار دوم در سال ۴۱۵ه وزیر و کاتب دربار او گشت. [۲۰] در همین سال (۴۱۵ه) در کوفه میان علویان و عباسیان نزاعی برخاست که با دخالت القادر باللّه و عزل نقیب کوفه علی بن ابی طالب عمر، داماد وزیر مغربی این نزاع پایان گرفت؛ اما وزیر مغربی در مورد عزل دامادش با خلیفه مخالفت کرد؛ ازاین رو خلیفه نیز به قرواش امیر موصل دستور داد تا ابن مغربی را از خود طرد کند. ابن مغربی این بار به دیاربکر هجرت کرد و نزد ابونصر احمد بن مروان امیر آن دیار رفت[۲۱] و وزارت او را تا پایان عمر عهده دار شد. [۲۲]

ابن مغربی با وجود شایستگی‌هایی که در باب سیاست از خود نشان داد و جامعیتی که در بسیاری از علوم داشت، او را فردی جسور، بی‌باک، بی‌تدبیر و متکبر دانسته‌اند. [۲۳] وی در نهایت در ماه رمضان سال ۴۱۸ه [۲۴] در میّافارقین (از شهرهای دیاربکر) مسموم شده و از دنیا رفت. [۲۵] طبق وصیتش جنازه او را به نجف اشرف منتقل کرده و به خاک سپردند. [۲۶]

آثار او عبارت‌اند از: المصابیح فی تفسیر القران، [۲۷] خصائص علم القران. [۲۸] افندی احتمال داده کتاب اخیر عیناً همان کتاب المصابیح باشد. [۲۹] اختصار غریب المصنف (مختصر غریب الکلام)، رساله‌ای درباره قاضی و حاکم، الالحاق بالإشتقاق، اختیار شعر ابی‌تمام، اختیار شعر البُحتُری، اختیار شعر المتنبّی والطعن علیه، اختصار مختصر اصلاح المنطق [۳۰] ابن سکیت در لغت. با اینکه ابن بسّام تصریح می‌‌کند: وزیر مغربی، اصلاح المنطق ابن سکیت را مختصر کرده، [۳۱] با وجود این، حاجی خلیفه گمان کرده وی اصلاح المنطق ابوحنیفه دینوری را تهذیب و تلخیص نموده است. [۳۲] نسخه‌های خطی از مختصر اصلاح المنطق که از آن با عنوان المُنَخّل نیز یاد می‌‌شود، در کتابخانه اسکو اسپانیا و بعضی کتابخانه‌های دیگر موجود است. [۳۳] اختصار الاغانی (اختیار الاغانی) نسخه‌هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس موجود است، [۳۴] المأثور فی مُلَح الخدور، السیرة النبویه گزیده‌ای از اثر ابن هشام، الایناس[۳۵] به گفته ابن خلکان کتاب الایناس با حجم کمش بسیار پرفایده بوده و بر وسعت اطلاعات نویسنده دلالت دارد. [۳۶] کتاب مذکور با عنوان الایناس فی علم الانساب چاپ شده است. [۳۷] ادب الخواص[۳۸] که با عنوان «ادب الخواص فی المختار من بلاغات قبائل العرب و اخبارها و انسابها و ایامها» به چاپ رسیده[۳۹] و ابن خلکان در مواردی از این کتاب نقل کرده است. [۴۰] دیوان ترسل، دیوان شعر[۴۱] و نثر. نمونه‌هایی از اشعار او در بعضی منابع آمده است؛ [۴۲] از جمله قصیده‌ای در سوگ سید رضی سروده که باخرزی قسمتی از آن را نقل کرده است. [۴۳] السیاسه (رسالةٌ فی السیاسه) که چاپ شده است، [۴۴] زیاداتی بر فهرست الندیم که در واقع تکمله‌ای بر آن بوده و یاقوت از آن نقل قول کرده است، [۴۵] العماد در نجوم، [۴۶] رساله‌ای در لغت و ادب مشتمل بر پاسخ به سؤالات و نامه‌ها که قسمتی از آن را ابن بسّام نقل کرده است، [۴۷] املائات که شماری از آن در تفسیر و تأویل قرآن بوده و احتمالاً همان المصابیح فی تفسیر القرآن سابق است، فضائل القبائل، اخبار بنی حمدان و اشعارهم، الشاهد و الغائب، [۴۸] اثری اصیل در فرهنگ تاریخی زبان عربی با توضیح در مورد ریشه‌ها و صورت‌های متداول قدیم و جدید لغات عرب، [۴۹] کتاب علم الصرف، [۵۰] رجال الوزیر المغربی[۵۱][۵۲]

منابع

  1.   جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. معجم الأدباء ۱۰ / ۸۰؛ المنتظم ۱۵ / ۱۸۵.
  2. بغیة الطلب ۶ / ۲۵۳۲.
  3. سیر اعلام النبلاء ۱۷ / ۳۹۵.
  4. سیر اعلام النبلاء ۱۷ / ۳۹۵؛ بغیة الطلب ۶ / ۲۵۳۲.
  5. وفیات الاعیان ۲ / ۱۷۷.
  6. رجال نجاشی ۱ / ۱۹۱؛ بغیة الطلب ۶ / ۲۵۳۲.
  7. الذخیره فی محاسن اهل الجزیره ۴ / ۲۳۷.
  8. الوافی بالوفیات ۱۲ / ۴۴۱.
  9. دُمیة القصر ۱ / ۱۱۶.
  10. تتمة یتیمة الدهر ۵ / ۳۵.
  11. دمیة القصر ۱ / ۱۱۵.
  12. الوافی بالوفیات ۲ / ۴۴۴.
  13. طبقات اعلام الشیعه ۲ / ۶۵.
  14. بغیة الطلب ۶ / ۲۵۳۳؛ لسان المیزان ۲ / ۳۰۱.
  15. بغیة الطلب ۶ / ۲۵۳۴.
  16. الاشاره الی مَن نال الوزاره ۴۷.
  17. معجم الادباء ۱۰ / ۸۰ و ۸۱.
  18. الکامل فی التاریخ ۹ / ۳۳۲.
  19. معجم الادباء ۱۰ / ۸۱؛ الوافی بالوفیات ۱۲ / ۴۴۲.
  20. الکامل فی التاریخ ۹ / ۳۳۱ و ۳۳۵.
  21. الکامل فی التاریخ ۹ / ۳۳۶.
  22. معجم الادباء ۱۰ / ۸۲.
  23. بغیة الطلب ۶ / ۲۵۳۳.
  24. رجال نجاشی ۱ / ۱۹۲.
  25. مختصر تاریخ دمشق ۷ / ۱۱۴.
  26. الذخیره ۴ / ۲۳۹؛ وفیات الاعیان ۲ / ۱۷۶.
  27. معالم العلماء ۱۳۸.
  28. رجال نجاشی ۱ / ۱۹۱.
  29. ریاض العلماء ۲ / ۱۴۶.
  30. رجال نجاشی ۱ / ۱۹۱ و ۱۹۲.
  31. الذخیره ۴ / ۲۳۷.
  32. کشف الظنون ۱ / ۱۰۸.
  33. الذریعه ۲۳ / ۲۰ و ۲۱؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی ۶ / ۱۷۹.
  34. دایرة المعارف بزرگ اسلامی ۶ / ۱۷۹.
  35. الوافی بالوفیات ۱۲ / ۴۴۳ و ۴۴۴.
  36. وفیات الاعیان ۲ / ۱۷۲.
  37. دایرة المعارف بزرگ اسلامی ۶ / ۱۷۹.
  38. الوافی بالوفیات ۱۲ / ۴۴۳.
  39. دایرة المعارف بزرگ اسلامی ۶ / ۱۷۹.
  40. وفیات الأعیان ۲ / ۱۷۲ و ۱۷۷.
  41. الوافی بالوفیات ۱۲ / ۴۴۳.
  42. معجم الادباء ۱۰ / ۸۲ ـ ۹۰؛ الوافی بالوفیات ۱۲ / ۴۴۶ ـ ۴۴۶؛ اعیان الشیعه ۶ / ۱۱۴ ـ ۱۱۶.
  43. دمیة القصر ۱ / ۱۱۹.
  44. الأعلام ۲ / ۲۴۵.
  45. معجم الادباء ۱۸ / ۱۰۴.
  46. کشف الظنون ۲ / ۱۴۴۱.
  47. الذخیره ۴ / ۲۳۹ ـ ۲۵۹.
  48. طبقات المفسرین (داوودی) ۱ / ۱۵۶.
  49. دایرة المعارف بزرگ اسلامی ۶ / ۱۷۹.
  50. الشیعه و فنون الإسلام ۹۱.
  51. الذریعه ۱۰ / ۱۵۸.
  52. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۳، ص۱۴۵-۱۴۷.