ویژگیهای پیامبران یا امامان چگونه عصمت آنان را اثبات میکند؟ (پرسش)
ویژگیهای پیامبران یا امامان چگونه عصمت آنان را اثبات میکند؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | اثبات عصمت پیامبران |
مدخل وابسته | ویژگیهای پیامبران |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
ویژگیهای پیامبران یا امامان چگونه عصمت آنان را اثبات میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ نخست

آقای دکتر بهروز مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در اینباره گفته است:
«یکی از ادلهای که برخی متکلمان با استناد به آن، به اثبات عصمت انبیا و امامان تمسک کردهاند، پارهای از ویژگیهای خاص انبیا و ائمه است. این دلیل به بیانهای مختلفی تقریر شده است و بیش از هر چیز به حکما نسبت داده میشود. شیخ الرئیس بوعلی سینا بیان جامعی در این باب دارد که تحت عنوان «خصایص نبوت و لوازم آن» آورده است[۱]. آن بیان چنین است: از جمله خصایص نبوت عصمت است و آن نیز تنها هنگام کمال دو قوه نظری و عملی تحقق مییابد؛ زیرا عصمت بر دو قسمت است که یکی به علم باز میگردد و دیگری به عمل.
اما قسم نخست یعنی عصمتی که به علم باز میگردد، آن است که نبی در همه شئون و امور علمی و ابعاد ادراکی خود معصوم باشد و هنگام تشریح کمال قوه نظری او روشن گشت که پیامبر وحی را به وسیله عقل مستفاد از پیشگاه حکیم علیم دریافت میکند و آن معرفتها و آگاهیها و دانشهای دریافت شده در حس مشترک او مجسّم و متمثّل میگردد و بهگونهای که وهم بر او مداخله نمیکند و سایر قوای مقهوره با او به بازی نمینشیند، پس جز حق نمیبیند و جز حق نمیاندیشد؛ همانگونه که جز حق از برای او مجسّم و متمثّل نمیشود؛ زیرا به مقامی رسیده است که بر مدار حق میگردد. پس نه قلب او آنچه را دیده است دروغ میگوید و نه دیده او به هنگام دیدن حق مضطرب و پریشان میشود و از نگاه مستقیم سر باز میزند[۲]؛ چه معارف و دانشها را از نزد حکیم علیمی دریافت کرده است که در آنجا خطا را مجالی نیست؛ زیرا میان عارف و منشأ عرفان او واسطهای نیست؛ ازاین رو از این علم به علم لدّنی تعبیر میشود؛ چون از خود او سرچشمه گرفته است. مقصود از علم لدّنی دانشی خاص نیست که موضوع و محمولی خاص باشد، بلکه به لحاظ استفاده آن از پیشگاه معلّم الهی، لدنّی نامیده میشود؛ همانگونه که به لحاظ استفاده آن از جویبارهای منشعب از علم الهی، غیرلدنّی است.
پس چون نصاب و حدّ عصمت علمی در این مرحله یعنی مرحله تلقّی و اخذ و دریافت تمام گشت، نوبت به عصمت در مرحله دوم میرسد و آن مرحله حفظ و ضبط است؛ بهگونهای که نبی از سهو و خطا نیز مصون و محفوظ باشد؛ چراکه تنها وحی قانون کامل برای سعادت انسان است و اگر وحی از پیشگاه معلّم الهی که عقل فعّال است از زوال مصون و از سهو و خطا معصوم نباشد، هر آینه سودی ندارد. افزون بر آن، عقل مستفاد به جهت دوام حضور و شدت و قوت شهودش در برابر عقل فعال هیچ مجالی برای فراموشی یا سهو و خطا ندارد؛ پس آنچه را که عقل فعال به اذن پروردگار توانا او را خوانا کرد، فراموش نمیکند. ابن سینا دراین باره چنین میگوید: «انبیا از هیچ رو دچار خطا یا سهو نمیگردند»[۳].
«واو» نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند در آنچه به این دو مرحله باز میگردد؛ یعنی مرحله تلقی معارف الهیه بهگونهای است که اصلاً خطا و غلط به آنها راه نمییابد و مرحله حفظ آن معارف از زوال بهطور ی که سهو و خطا اصلاً به آنها راه نیابد و حاصل آن صیانت و حفظ و عصمت وحی است از راه یافتن باطل، از نظر حدوث و بقا و از اینجاست که لزوم عصمت در مرحله سوم یعنی مرحله ابلاغ و روشن میشود؛ بهگونهای که جز آنچه به او وحی کرده است تبلیغ نمیکند و از روی هوی و هوس املا نمیکند؛ پس نه خطا میکند و نه دچار فراموشی میشود، همانگونه که در حفظ و ضبط خطا نمیکند و فراموش نمینماید.
اما قسم دوم یعنی عصمت عملیه، آن است که نبی در جمیع شئون و شعور عملی و ابعاد فعلیتش معصوم باشد بهگونهای که آنچه را سزاوار و شایسته انجام است، انجام میدهد و آنچه را شایسته و سزاوار ترک میباشد رها میکند تا اینکه جذب و دفع یعنی حب و بغض او در راه خدای تعالی و برای او باشد.
ملاعبدالرزاق لاهیجی این برهان را در چند سطر کوتاه اینگونه بیان کرده است: «بدان که به طریقه حکما ثبوت عصمت در کمال ظهور است؛ چه بنا بر تحقق خاصیت ثالثه، جمیع قوای نفسانی مطبع و منقاد عقلاند و عقلِ من حیث هو عقل، ممتنع است که اراده معصیت و فعل قبیح از او صادر گردد»[۴].
همانطور که ملاحظه گردید بیان لاهیجی تنها عصمت در مرحله عمل را اثبات میکند؛ اما بیان ابن سینا عصمت در همه مراحل اخذ، ضبط و بازخوانی وحی حتی نسبت به اشتباه و فراموشی و خطا و نیز عصمت عملی را شامل میشد. البته با بیانی که ابن سینا از کمال قوه عقلیه در پیامبر داشت حتی عصمت از خطا و سهو در امور عادی زندگی نیز ثابت میشود. مرحوم ملامحسن فیض نیز بیانی در این دلیل دارد که الهام گرفته از استدلال هشام بن حکم در عصمت امام میباشد که در فصل نخست به روایت آن اشاره کردیم.
میبایست که پیامبر معصوم از گناه و محفوظ از کبایر و صغایر باشد چه عمداً و چه سهواً؛ همه اینها بدین خاطر است که طبیعت مردم از او متنفر نشود، بلکه از روی طوع و رغبت از او اطاعت کنند و چگونه پیامبر مرتکب گناه شود؟ و حال آنکه ریشه همه گناهان چهار چیز است: حرص، حسد، غضب و شهوت. اما اینکه پیامبر حسود نیست بدان خاطر که حسد انسان به مافوق خود است و فوق مرتبه نبی مرتبهای نیست. همچنین روا نیست که پیامبر به خاطر امری از امور دنیا خشمگین شود مگر اینکه غضبش برای خدای تبارک و تعالی و اقامه حدود الهی و امثالِ آن باشد.
همچنین جایز نیست که از شهوات و خواستههای نفسانی پیروی کند و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد؛ زیرا خدای متعال آخرت را محبوب پیامبر گردانیده همچنان که دنیا را به او تعویض نموده است و او همانگونه که این دنیا را میبیند آخرت را نیز مشاهده میکند. آیا دیده شده که کسی صورتی زیبا را گذاشته و چهرهای زشت را برگزیند و یا طعامی پاکیزه را به خاطر این دنیای ناپایدار از دست دهد. هشام بن حکم که از اصحاب بزرگوار امامیه میباشد در عصمت امام این چنین استدلال نموده است[۵].
برخی از این طریقه استدلال به «محکومیت عوامل گناه در وجود پیامبران» یاد نموده است[۶]. این نظریه عوامل گناه را یا از ناحیه عدم تشخیص زشتی عمل بد میداند یا از ناحیه غلبه شهوات و هوسها که هر دو عامل یعنی جهل به عواقب گناه و زشتی اعمال بد و نیز مغلوب شهوت واقع شدن در انبیا که وجودهای کاملی هستند، منتفی است و آن گاه حدیث معرفت هشام بن حکم[۷] را به عنوان شاهد ذکر کرده است. البته باید متذکر شد که این استدلال با این بیان اخیر تنها عصمت از گناهان عمدی و بعد از بعثت را اثبات مینماید؛ همانطور که بیان مرحوم فیض نیز بیش از این را اقتضا نمیکرد.
یکی از معاصران[۸] با توجه به مبنایی که در حقیقت عصمت اتخاذ کرده است، دلیل نخست خود را در ادلّه عصمت، «بینش درونی» عنوان کرده است. او میگوید: شریعتگذار باید به اعلا درجه تکامل، شفافیت دل، غلوّ روح، سرحدّ تقوا، مکاشفه و درنتیجه عصمت به تمام معنا رسیده باشد تا از این رهگذر، واقعیات مخفی نزد او مکشوف و به عیان قابل لمس باشد. در غیر این صورت نبی قادر نخواهد بود در مواجهه با حوادث مواضع لازم را در پیش گیرد. خدا به نبی حکمت عطا میکند. حکمت (بینش) همواره با عصمت پیوند داده شده است (قُرِنَتِ الْحِكمَةُ بِالْعِصْمَةِ). بینش و خودآگاهی حکیم توأم با عصمت است. آن گاه از صدرالمتألهین مطلبی نقل میکند که عصاره آن چنین است: پیامبر، درون و باطن خود را کامل کرد. پیش از آنکه ابراز کند، به دل صفا داد و سیرت خود را صیقل داد. بر این اساس به افکارش جهت داد. سپس تراوشهای این نهاد گرانمایه را از مجرای زبان بر ملا ساخت. پس حضرت رسول (ص) پیش از آنکه به ظاهر مبعوث گردد، نفس امارهاش را تسخیر کرده، روحش جلا یافته بود. پس با توجه به این، به مقام نبوت رسید. پس هرچه بر زبان جاری میسازد و هر فعلی انجام میدهد، حاکی از یک سویی ظاهر کردارش با منویات قلبی اوست[۹].
دلیلی که این فاضل معاصر بیان کرده است با این حد از بیان نمیتواند دلیلی بر ضرورت عصمت بداند، مگر اینکه همانند ابن سینا مقدمات دیگری به آن ضمیمه گردد. این پژوهشگر معاصر، دلیل سومی را تحت عنوان «شایستگی تلقّی وحی» اقامه کرده است، که در آن به تفصیل از اینکه انبیا قبل از بعثت، خود را به عنوان علت قابلی و محل پذیرش فیض نبوت باید مهیّای چنین رسالت سنگینی نمایند، یاد میکند[۱۰]. این دلیل میتواند تکملهای بر دلیل او باشد. وی در ضمن این بیان روایتی از رسول اکرم (ص) نقل میکند: «لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ»[۱۱]: خداوند هیچ پیامبری برنینگیخت مگر آنکه آن پیامبر از لحاظ عقل به کمال رسیده باشد و عقل او از عقول تمام امتش برتر باشد»[۱۲].
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ عبدالله جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص۲۶۵.
- ↑ ﴿مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى﴾ «دل، آنچه میدید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱۱، ﴿مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى﴾ «چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید» سوره نجم، آیه ۱۷.
- ↑ ابن سینا، الهیات شفا، فصل ۹ از مقاله اولی.
- ↑ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۶۷.
- ↑ ملامحسن فیض کاشانی، راه نجات، ص۳۶-۳۷.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، رهبران بزرگ و مسئولیتهای بزرگتر، ص۲۲۲-۲۴۲.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۷.
- ↑ محمدهای معرفت، تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۸۰-۸۲.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج۳،ص ۴۵۴. کتاب الحجه.
- ↑ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیاء از آدم تا خاتم، ص۸۶-۸۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، کتاب عقل و جهل، ج۱، حدیث ۱۱.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۱۱.