آیا معصوم از علم غیب خود بهره میبرد؟ (پرسش)
آیا معصوم از علم غیب خود بهره میبرد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
آیا معصوم (ع) از علم غیب خود بهره میبرد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگر از این پرسش
پاسخ نخست
علامه طباطبایی در کتاب «معنویت تشیع و چند مقاله دیگر» در اینباره گفته است:
«امام دو نوع علم دارد: عادی و غیبی. پیامبر (ص) و امام (ع) مانند دیگران انسانند و با استفاده از حواس ظاهری، تجربه و عقل با جهان خارج ارتباط برقرار میکنند. در این نوع علم، تکلیف وجود دارد و احکام الهی وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه به آن تعلق میگیرد. از سوی دیگر، امام در هر حالی و شرایطی به اذن الهی به حقایق جهان هستی آگاهی دارد. این علم غیب شامل واقعیتهای گذشته، حال و آینده میشود و امام بر همه چیز آگاه است. علم غیب، موهبتی الهی است و خطا و تغییر در آن راه ندارد. در حقیقت علم امام، آگاهی بر قضای حتمی الهی و لوح محفوظ علم اللّه است. در نتیجه، هیچ تکلیفی به متعلق این گونه علم تعلق نمیگیرد؛ زیرا تکلیف در جایی معنا دارد که انجام یا ترک چیزی در اختیار مکلف باشد. امر و نهی درباره قضای حتمی بیهوده و بی اثر است؛ زیرا اراده انسانی در آن تأثیر ندارد. بنابراین، برای مثال، امام حسین (ع) با آن که علم غیب داشت و میدانست سرانجام مسلم بن عقیل چه میشود، او را به نمایندگی از خود به کوفه فرستاد؛ زیرا این قضای حتمی خدا بود»[۱].
پاسخهای دیگر
۱. آیتالله صافی گلپایگانی؛ |
---|
آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی در کتاب «معارف دین» در اینباره گفتهاست:
«انبیا و ائمه (ع) در روش زندگی و سلوک، معاشرات و معاملات و مجالست با اصحاب و مؤمنین و اغیار و اخیار و فجّار، به طور عادّی و متعارف رفتار میفرمودند، و به علم و قدرتی که به آنها اعطا شده، جز در موارد استثنایی، عمل نمیکردند؛ و از راه علم امامت از خود دفع خطر و فقر و امراض و ابتلائات را نمیفرمودند؛ چون غیر این روش، نقض غرض و منافی با حکمت و هدف بعثت انبیا و نصب ائمه (ع) است. روش و رفتار آنها در زندگی دنیا از معاملات و معاشرات، زناشویی، پوشیدن، نوشیدن و خوردن و خوابیدن و حال تندرستی و بیماری، صلح و جنگ، فقر و توانگری و حکومت و سیاست باید سرمشق دیگران باشد. به مردم درس زهد و قناعت، صبر و صداقت و پرهیزگاری، پارسایی و رضا و تسلیم و توکّل بدهند و اگر از علوم غیرعادّی خود در امور زندگی استفاده کنند، این مقاصد و مصالح تأمین نمیشود؛ و عمل و زندگی آنها نمونه و سرمشق و قابل پیروی و تأسّی نمی گردد»[۲].
|
۲. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در اینباره گفته است:
«در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم: «اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه اللّه بذلک»[۳]این وجه جمع، بسیاری از مشکلات را در زمینه علم پیامبر (ص) و امام (ع) حل میکند، از جمله اینکه: چگونه آنها، آب یا غذائی را که مثلًا مسموم بود میخوردند، در حالی که جایز نیست انسان به کاری که موجب خطر برای او است اقدام کند، باید گفت در این گونه موارد پیامبر (ص) یا امام (ع) اجازه نداشتهاند که اراده کنند تا اسرار غیب بر آنها آشکار گردد. همچنین گاه مصلحت ایجاب میکند پیامبر (ص) یا امام (ع) مطلبی را نداند، یا آزمایشی برای او صورت گیرد که موجب تکامل او گردد، همانگونه که در داستان لیلة المبیت آمده است که علی (ع) در بستر پیغمبر خوابید، در حالی که از خود آن حضرت نقل شده است که نمیدانست صبحگاهان که مشرکان قریش به آن بستر حمله میکنند شهید خواهد شد یا جان به سلامت میبرد؟ در اینجا مصلحت این است که امام از سر انجام این کار آگاه نگردد، تا آزمون الهی تحقق یابد، و اگر امام میدانست که در بستر پیامبر میخوابد و صبح سالم برمیخیزد چندان افتخاری محسوب نمیشد، و آنچه در آیات قرآن و روایات در اهمیت این ایثارگری وارد شده است چندان موجّه به نظر نمیرسید. آری مسأله علم ارادی، پاسخی است برای تمام اینگونه اشکالات»[۴].
|
۳. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله جوادی آملی، در بیانات خود در اینباره گفته است:
|
۴. آیتالله سبحانی؛ |
---|
آیت الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
«معصومان، رهبر و اسوه و الگوی مردمند؛ بنابراین باید طوری زندگی کنند که بشود آنها را سرمشق قرار داد. اگر بنا بود پیامبر (ص) یا امام (ع) مشکلات خود را به وسیله اعجاز و علم غیب حلّ کند؛ دیگر چگونه میتوانست سرمشق زندگی مردمان باشد و آنان را به صبر و بردباری و جهاد و... فراخواند؟! کسی که مسلح به سلاحی علم غیب است که دیگران ندارند و همیشه از آن سلاح برای پیروزی خود استفاده میکند، نمیتواند الگوی مناسبی برای مردم باشد؛ زیرا در غم و رنج و مصیبت و مشکل انسانهای عادی شریک نیست. معصوم (ع) ، برای آن که بتواند به شکل عملی به تبلیغ و دعوت پردازد، از راه و روش وعلوم عادی و حس و تجربه و عقل استفاده میکند و از علم غیب بهره نمیگیرد؛ مگر در موارد استثنایی آن هم برای حفظ دین و ایمان مردم و هدایت آنها. جواب دیگری که در برخی از روایات هم بیان شده، آن است که علم امام (ع) اختیاری و ارادی است و فعلی نیست؛ یعنی امامان (ع) هر وقت بخواهند بدانند، خدای تعالی آنها را آگاه میکند. پس در مواردی که در سؤال ذکر شده، امام معصوم به اختیار و اراده خود نخواسته است بداند. این امر به هیچ وجه نقص و اشکال نیست؛ زیرا هرگاه اراده کنند، بلافاصله علم غیب را به دست میآورند. بنابراین روایات، آگاهی پیامبر و امام مثل کسی است که نامهای همراه داشته باشد، هرگاه بخواهد مضمون نامه را بداند، میتواند نامه را بگشاید؛ امّا گاه به جهت مصلحتی با آن که نامه را در دست دارد آن را نمیخواند. طبیعی است مردم علم غیب ندارند و به هیچ وجه نمیتوانند آن را به دست آورند؛ اما معصوم چنان کمال معنوی الهی دارد که هرگاه اراده کند، خدای حکیم بلافاصله آنان را از سرچشمه علوم غیبی سیراب میسازد».[۷] |
۵. آیتالله امینی؛ |
---|
آیتالله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در اینباره گفته است:
«پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) مانند سایر مردم زندگی میکردند و در اعمال و معاملات و معاشرتهایشان مانند بشر عادی بودند. با چشم میدیدند، با گوش میشنیدند، به وسیله حواسّ به اشیای خارج علم پیدا میکردند و طبق ظواهر و به وسیله مشاهده و گواه قضاوت و داوری میکردند. نیز در امور اجتماعی با مردم مشورت میکردند و برای معالجه به پزشک مراجعه میکردند. در زندگی عادیِ آنها استفاده از غیب معمول نبود. آنان با این که از علم غیب بهرهمند بودند، در زندگی خویش از آن استفاده نمیکردند و اعمال و رفتار خود را بر اطلاعات غیبی استوار نمیساختند، لکن اگر موضوع حرام و کار زشتی پیش آمد میکرد که انجام آن، حتی به خاطر جهل در نظرها قبیح و زشت بود و به مقام شامخ پیمبری برای اثبات امامت یا پیامبری لازم میشد، میتوانستند از نیروی غیبی استفاده نمایند. پیامبر (ص) و امام(ع) میتواند از حوادث غیبی و پیش آمدها و افعال آینده خود و دیگران آگاه شود، لکن این علم مسیر حوادث را تغییر نمیدهد و در افعال و ارادهها اثر نمیگذارد و منشأ تکلیف قرار نمیگیرد، زیرا علم به غیب عبارت است از مشاهده نظام هستی. مشاهده نظام هستی و آگاهی به این که چه میشود، تأثیری در انجام یا عدم آن ندارد، مانند پزشکی که میداند بیماری مریضش را خواهد کشت، که دانستن این مطلب جلوی آن حادث را نمیتواند بگیرد. به تعبیر دیگر: علم و آگاهی به وقوع، غیر از وقوع و انجام آن کار است. کسی که علم غیب دارد، اگر قدرت جلوگیری از آن را نداشته باشد، صرف دانستن نمیتواند از واقع شدن آن کار جلوگیری کند. علم غیب موهبتی الهی نزد پیامبر و امام است که به وسیله آن پیامبری یا امامت خود را اثبات میکند. در حقیقت علم غیب امانتی است نزد آنان که خداوند به آنان داده است. خداوند این علم را به آنان عنایت کرده تا بتوانند کار خود را پیش ببرند و برای مردم اتمام حجّت باشد. آنان در مواردی که مجاز هستند، باید از آن استفاده کنند. از برخی روایات استفاده میشود که هرگاه اراده میکردند غیب را بدانند، خداوند به آنان الهام میکرد و اگر اراده نمیکردند، از غیب خبر نداشتند: "لوشاء واعلموا؛ اگر میخواستند، علم پیدا میکردند". در برخی موارد آنان به صراحت میگفتند از آن بی اطلاع هستیم و در پارهای امور اظهار بی اطلاعی میکردند. در مورد قدرت و تواناییهای الهی که به آنان داده شده که مثلاً میتوانستند از جنّ و ملک برای پیروزی در اهداف خود استفاده کنند، به همین ملاک جواب داده میشود که مأمور نبودند از قدرتهای ماورایی و غیر مادی استفاده کنند، بلکه بایستی طبق قوانین موجود حاکم بر بشر عمل کنند»[۸].
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی، در مقاله «علم غیب ائمه» در اینباره گفته است:
«ائمه (ع) علیرغم علم غیب اعطایی و آگاهی از ماوراءالطبیعه به اذن الهی هرگز از این علم در امور شخصی بهره نبرده و مکلف به تکلیف ظاهری بودند»[۹].
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در کتاب «اصول عقاید اسلامی» در اینباره گفته است:
«با ذکر مثال پاسخ را بیان میکنیم: معمولاً بر روی اتومبیلهای دولتی مینویسند: "استفاده اختصاصی ممنوع". یعنی این اتومبیل در اختیار راننده است برای انجام امور اداری، نه کارهای شخصی. یا مسئول نیروی انتظامی یک منطقه، به مأمور تحت امر خود، یک عدد باتوم و کلت میدهد و او هر وقت و هر جا که به او دستور داده شد، از این امکانات استفاده میکند، نه در نزاعهای شخصی و یا هر جا که خودِ مأمور مایل باشد. خداوند نیز سه نیرو در اختیار اولیای خود قرار داده است: معجزه، علم غیب و دعای مستجاب. اما اولیای او از این نیروها و امکانات استفاده اختصاصی نمیکنند. امام حسین(ع) در صحرای کربلا تشنه است، اما برای رفع تشنگی خود دعا نمیکند. اگر انبیا و امامان به وسیله دعا، معجزه و علم غیب، مشکلات خود را حل کنند و به کارهای خود برسند، در آن صورت چگونه میتوانند برای دیگران الگو باشند. بلکه لازم است آنها نیز در تحمل مصیبتها و شدائد مثل دیگران باشند. آنها تنها حقّ دارند برای دعوت مردم به سوی خدا از معجزه، علم غیب و دعا استفاده کنند، ولی برای رفع مشکلات خودشان خیر»[۱۰].
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین رنجبر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رنجبر، در مقاله «بررسی علم امام حسین به شهادت» در اینباره گفته است:
«تبیین و تفسیر دیگری که درباره نسبت و رابطه علم غیب امامان (ع) با مکلف بودنشان به عمل به ظواهر امور در زندگی شخصی و اجتماعیشان شده، این است که هرچند معصومان (ع) در پرتو روح ولایت، آگاهی به مسائل پشت پرده و ماورای طبیعی دارند، اما به علل مختلف، از جمله جنبههای تربیتی، مجاز نیستند از این علم در امور شخصی و اجتماعی خویش استفاده کنند، چرا که این گونه بهرهبرداری سبب میشود تبلیغ عملی آنان از بین رفته و دیگر نتوانند به دیگران توصیه به صبر در مصائب و گرفتاریها کنند. کسی که در میدان جهاد و شهادت در راه خدا از این علم، بهرهگیری کند و هر نوع تیر بلا را از اصابت به هدف باز دارد و پیوسته خود را از حوزه بیماریها و گرفتاریها و ناراحتیها بیرون سازد، دیگر نمیتواند امت را به استقامت و تحمل سختیها دعوت کند، زیرا موج اعتراض متوجه او خواهد شد که: کسی میتواند ما را به مسائل معنوی و سازنده توصیه کند که خود نمونهای از این صفات برجسته انسانی باشد. بنابراین، انسانهای الهی چون سرمشق و الگودهنده به سایر انسانها هستند، در برابر مشکلات و ناگواریها همانند دیگر مردمان، تلاش میکنند و از اسباب و ابزار عادی برای رفع آنها کمک میگیرند و چه بسا به خاطر نارسایی و کمبود امکانات، کوشش آنان عقیم بماند.شاهد بر این ادعا، سیره و برخی از سخنان پیشوایان دین در این باره است : در روایات آمده است که معیار داوریهای پیامبر (ص) و ائمه(ع)، همان اصول قضائی اسلام یعنی اقامه شهود یا سوگند بوده است، نه علم غیب و آگاهیهای خارج از مجاری طبیعی، چنان که امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل میکنند: «إنّما اَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالبَیِّناتِ وَالاءیْمانِ وَبعضُکُمْ اگلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَاَیُّما رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ من مالِ أخِیهِ شَیْئاً فَإنّما قَطَعْتُ لَهُ بهِ قِطْعَةً مِنَ النّارِ»؛[۱۱] مقصود این است که هر کس بر ادعای خویش شاهد داشت و یا سوگند یاد کرد، من به نفع او داوری میکنم، چه راست بگوید و چه دروغ، البته اگر به دروغ چیزی را بگوید، همانند پارهای از آتش جهنم است»[۱۲]. |
۹. آقای هاشمی (پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)؛ |
---|
آقای هاشمی، در کتاب «پرسمان قرآنی نبوت» در اینباره گفته است:
«از آیات قرآن کریم استفاده میشود که پیامبران (ع) از علم غیب و علوم لدنی برخوردار بودند: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ...﴾[۱۳] منتهی این آگاهی از طریق الهی و به مقداری که خدا میخواست انجام میگرفت، در مورد سؤال پیامبر (ص) از مردم نیز از موارد بشری و مواردی بود که مکلف بود بر اساس علوم بشری با آنها برخورد شود، زیرا علم موهبتی آنها اثری در اعمالشان و ارتباطی با تکالیف خاصه آنها نداشت. آنها مانند سایر افراد انسانی بنده خدا و به تکالیف و مقررات دینی مکلف و موظف میباشند و طبق سرپرستی و پیشوایی که از جانب خدا دارند، با موازین عادی انسان باید انجام دهند. آنها با داشتن شخصیت الهی و روح ولایت در زندگی شخصی و رویارویی با مردم و پیشآمدهای اجتماعی و در مقام قضاوت و داوری، به علم عادی خود عمل میکنند. پیامبر اکرم (ص) با داشتن علم غیب از این سلاح در مواردی که اثبات نبوت و ولایت الهی به اِعمال آن نیاز دارد استفاده میکرد. در روایات نیز ملاک قضاوت و داوری آنان همان گواه ها و سوگندها و سؤال و جواب و عمل به سبب های عادی و صدور حکم ظاهری بود. البته، مواردی هم اگر مصلحت و تکلیف باشد از علم غیب استفاده میکنند؛ مثلا در روایت میخوانیم که پیامبراکرم (ص) پیش از ماه رمضان خطبهای در باره این ماه و برتریهای آن ایراد کردند و در فرازی از آن به گریه افتادند! علی (ع) گفت چرا گریه میکنید؟ فرمود: برای آن چه در چنین ماهی برای تو پیش میآید، گویا میبینم که در حال نماز هستی و شقیترین مردم همتای کشنده شتر صالح، محاسن تو را به خون سرت رنگین میکنند[۱۴]»[۱۵].
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین مهریزی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی، در مقاله «رابطۀ علم غیب ائمه و عمل آنها چیست؟» در اینباره گفته است:
«یکی از مسائلی که سبب لغزش و مغالطه در این مبحث شده، توجه نکردن به این نکته است که علم غیب، مانع انجام دادن تکالیف ظاهری نیست. به تعبیر دیگر پیامبر (ص) و امامان (ع)، از علم غیب برخوردار بودند؛ ولی هرگز آن علم را مبنای انجام تکالیف، قرار نمیدادند. پیامبر خدا (ص) در قضاوتها و داوریها و رفتن به میدان نبرد و جنگ، به ظاهر عمل مینمود و میفرمود: «إِنَّمَا أقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّناتِ وَالأیْمَانِ وَ بَعْضُکُمْ ألْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَأیُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أخِیهِ شَیْئاً فَإنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَهً مِنَ النَّارِ»[۱۶] اگر چنین نباشد، توجیه رفتن پیامبر به سوی مکه و مُحرم شدن ایشان و منجر شدن آن به صلح حدیبیه، جریان جنگ اُحُد و ... و بسیاری از کارهای دیگر ایشان، دشوار خواهد بود. به سخن واضحتر، پیشوایان دینی در امور اجتماعی و روابط بین انسانها، راههای متعارف دانش و آگاهی را مبنا قرار میدادند و از آگاهیهای غیبی خویش، هرگز استفاده نمیکردند. آنان فقط گاهی برای اظهار معجزه یا کرامت، چنین مینمودند و این، روش معمول و متعارف آنان نبود. علامه محمد باقر مجلسی در جلاءالعیون و نیز در رسالهای که دربارۀ حکمت شهادت امام حسین (ع) تدوین کرده، نوشته است: شبههای در خاطر عوام است که ایشان با وجودی که میدانست که شهید خواهد شد، چرا به صحرای کربلا رفت و اهل بیت خود را برد؟ این شبهه، چندین پاسخ دارد: پاسخ مُجملش آن است که احوال پیشوایان دین را در موضوع علم غیب و اطلاع بر قضا و قدر به احوال خود، قیاس نباید کرد و تکلیف ایشان، تکلیفی دیگر است؛ و اگر جمعی که بر اسرار قضا و قدر حقتعالی مطلعاند، تکلیف ایشان در این باب، مانند تکلیف ما باشد و توان رفع آن قضاهایی را که بر آنها مطلع گردیدهاند، از خود بکنند، باید که هیچ قضایی در ایشان، جاری نگردد و به هیچ بلایی مبتلا نشوند و همۀ امور موافق خواهشبدنی ایشان واقع شود؛ و این خلاف مصلحت علیم قدیر است. پس باید که ایشان به علم واقع، مکلف نباشند و در تکالیف ظاهری با سایر مردم، شریک باشند؛ چنان که ایشان در باب طهارت و نجاست اشیا و ایمان و کفر عباد، به ظاهر مکلف بودند؛ و اگر به علم واقع مکلف میبودند، با هیچکس نباید معاشرت کنند و همهچیز را نجس بدانند و حکم به کفر اکثر عالم بکنند ... و هر گاه چنین باشد، پس امام حسین، به حسب ظاهر، مکلف بود که با وجود اعوان و انصار، با منافقان و کفار جهاد کند. علامه طباطبایی نیز در رسالهای که دربارۀ علم غیب امام (ع) تدوین کرده و به صورت غیرمستقیم، نقد برخی دیدگاهها در زمینۀ هدف قیام امام حسین (ع) است، چنین مینویسد: از راه نقل، روایات متواتری است که .... امام از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز، واقف و از همه چیز، آگاه است و هر چه را بخواهد، به اذن خدا به ادنا توجهی میداند...؛ اما هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم، از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمیالوقوع میباشد، تعلق نمیگیرد و همچنین، قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمیکند... این علم موهبتی امام، اثری در اعمال او و ارتباطی با تکالیف خاصۀ او ندارد و اصولاً هر امر مفروض، از آن جهت که متعلق قضای حتمی و حتمیالوقوع است، متعلق امر یا نهی یا اراده و قصد انسانی نمیشود... ظواهر اعمال امام را که قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری است نباید دلیل نداشتن این علم موهبتی و شاهد جهل به واقع گرفت؛ مانند اینکه گفته شود اگر سیدالشهدا (ع) علم به واقع داشت، چرا حضرت مسلم را به نمایندگی خود به کوفه فرستاد؟ چرا توسط صیداوی نامه به اهل کوفه نوشت؟ چرا خود از مکه رهسپار کوفه شد؟ پاسخ همۀ این پرسشها، از نکتهای که تذکر دادیم، روشن است و امام در این موارد و نظایر آنها، به علومی که از مجاری عادی و از شواهد و قرائن به دست میآید، عمل فرموده است»[۱۷]. |
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین پیشوایی؛ |
---|
[[File:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حجت الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی و دیگر نویسندگان، کتاب «مقتل جامع سیدالشهداء» در اینباره گفتهاند:
«هر چند معصومان (ع) در پرتو روح ولایت، به مسائل پشتپرده و ماورای طبیعی آگاهاند، به علل مختلف، از جمله دلایل تربیتی، مجاز نیستند از این علم در امور شخصی و اجتماعی خویش استفاده کنند؛ چرا که اینگونه بهرهبرداری سبب میشود تبلیغ عملی آنان خدشهدار شود و دیگر نتوانند صبر در مصائب و گرفتاریها را به دیگران توصیه کنند. کسی که در میدان جهاد و شهادت در راه خدا از این علم، بهرهگیری کند و هر نوع تیر بلا را از اصابت به هدف باز دارد و پیوسته خود را از حوزه بیماریها و گرفتاریها و ناراحتیها برهاند، دیگر نمیتواند امت را به استقامت و تحمل سختیها دعوت کند؛ زیرا با اعتراض پیروانی مواجه خواهد شد که میگویند: کسی میتواند ما را به مسائل معنوی و سازنده توصیه کند که خود نمونهای از این صفات برجستهی انسانی باشد. بنابراین انسانهای الهی چون سرمشق و الگودهنده به انسانهای دیگر هستند، در برابر مشکلات و ناگواریها همانند همه مردم، تلاش میکنند و از اسباب و ابزارهای عادی برای رفع آنها کمک میگیرند و چه بسا به دلیل نارسایی و کمبود امکانات، کوشش آنان عقیم بماند».]]]]
|
۱۲.پژوهشگران وبگاه گفتگوی دینی؛ |
---|
پژوهشگران «وبگاه گفتگوی دینی» ، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«گرچه بر اساس روایات متعدد ائمه (ع) از راه مختلف از رخ داد شهادت شان آگاه بودهاند، ولی در امور زندگی و متعارف، مانند جنگ و صلح، مبارزه و مسافرت و مانند آنها از علم غیب خود استفاده نمیکردند. آنان مانند دیگران، اگر بیمار بشوند، دارو مصرف میکنند، گرسنه میشوند، غذا میخورند، خسته میشوند، استراحت میکنند، مسافرت میکنند. ممکن است در ضمن مسافرت دچار مشکل شوند. نکته دیگر این که گرچه امامان (ع) از علم خدادادی برخوردار بودند و از گذشته و آینده خبر میدادند و از نحوه شهادت خود با خبر بودند، ولی مؤظف نبودند طبق علمشان عمل کنند، بلکه در همه موارد (مگر مصلحت ایجاب کند) مطابق آن چه علوم عادی اقتضا میکرد، عمل مینمودند. همانگونه که خداوند میتوانست در تمام برخوردهای بین کفر و توحید، پیامبران و امامان و اولیای الهی و رهروان راه حق را پیروز گرداند و کفر و کافران را مغلوب نماید، ولی این کار را جز در موارد استثنایی انجام نداد، چرا که سنت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش رود. چه این علم غیب در واقع گزارش از متن واقع است و قابل تغییر نیست . از این رو باید گفت : گرچه امیر مؤمنان علی (ع) شهادت خود را میدانست و قاتل خویش را میشناخت، لکن این علم افاضی (خدادادی) بود و بر حضرت لازم نبود طبق آن عمل نماید و به مسجد نرود؛ بلکه وظیفه آن بود که طبق علم عادی رفتار نمایند. ابن ملجم تصمیمش مبنی بر شهادت علی (ع) را مخفی نگه داشته بود و از این امر کسی غیر از همدستانش با خبر نبود. موقعی که علی (ع) به مسجد تشریف برد، در ظاهر مطلبی که دلالت کند فردی در مسجد مصمم بر قتل حضرت است، وجود نداشت. از این رو حضرت مثل سایر روزها برای اقامه نماز جماعت به مسجد تشریف برد، و بر اساس علم عادی خود رفتار نمود، و به علم غیر عادی خود ترتیب اثر نداد، چون مکلف و مأمور نبود به علم غیبی خود عمل کند. چنان که در قضاوت، و حکومت و تدبیر امور و انجام سایر تکالیف، طبق راهها و علمهای معمولی عمل میفرمود، نه طبق علم غیب. اگر در ظاهر آب نبود، ولی از راه علم غیب از وجود آب اطلاع داشت، تکلیفش مثل دیگران تیمم بود. اما درباره عمل کرد امام حسین (ع) غیر از این نکته مسایل دیگر نیز قابل طرح است؛ زیرا اگر فلسفه قیام حسینی خوب درک شود، پاسخ روشنی به دست خواهد آمد. در ابتدا باید اشاره شود که امر به معروف و نهی از منکر یکی از اصول عملی اسلام است، که از مهمترین و عالیترین واجبات اسلامی است. در قرآن میفرماید: ﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾[۱۸] امام خمینی میفرماید: اگر معروف و منکر از موضوعاتی باشد که از نظر اسلام بسیار مهم است و امر به معروف و نهی از منکر در چنین موضوعی، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است. با توجه به این نکته حال باید گفت: امام حسین (ع) در موقعیتی بود که اصل اسلام و سنت پیامبر در حال از بین رفتن یا تحریف بود. حضرت اباعبدالله الحسین (ع) دیدند اگر در آن برهه از زمان و در آن اوضاع خاصی که بر جامعه اسلامی حاکم بود، امر به معروف و نهی از منکر نکند، اصل اسلام در خطر است و فاتحه اسلام خوانده میشود؛ نیز زحماتی که جدّ بزرگوارش برای اسلام کشیده و جان فشانی شهیدانی که خونشان را در راه اسلام نثار کردند، در معرض بی اثر شدن است. از این رو بر خود لازم دانست که قیام کند، گرچه جان خود و بستگانش را در این راه فدا کند. یک روز پیش از حرکت امام حسین (ع) از مدینه به طرف مکه مروان بن حکم حضرت را در کوچه دید و گفت: یا اباعبدالله! تو را نصیحت میکنم به این که با یزید بیعت کنی که خیر دین و دنیایت در بیعت با یزید است. حضرت در پاسخ فرمود: وقتی فردی مانند یزید حاکم امت اسلام باشد، فاتحه اسلام خوانده است. بنابراین معلوم است که در آن زمان و موقعیت، اساس اسلام در خطر بود. حضرت در جای دیگر فرمود: آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود؟ آیا نمیبینید قوانین الهی پایمال میشود؟ آیا نمیبینید این همه مفاسد پیدا شده و احدی نهی نمیکند؟ در چنین اوضاعی، مؤمن باید از جان خود بگذرد و لقای پروردگار را در نظر بگیرد. در نتیجه عمل حضرت مصداق عملی امر به معروف و نهی از منکر بود. در نتیجه بخشی آن نیاز به آن همه جان فشانی و سختی وجود داشت، به علاوه این عمل عین تکلیف حضرت محسوب میشد. در نتیجه تلاش در این مسیر محذوری نداشت. بنابراین اساس قیام امام برای نجات مردم از جهالت نوین و گمراهی جدید بود که به نام دین و خلیفه مسلمانان میخواست از سوی یزید اجرا شود. حضرت با قیام خود حقایق را روشن ساخت. برای ابد روشن نمود که جهالت نوین یزیدی ربطی به دین ندارد. نباید نفاق در لباس دین مردم را به حقایق آسمانی بدبین کند»[۱۹]. |
۱۳.پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ |
---|
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» ، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
|
۱۴.پژوهشگران وبگاه مرکز ملی پاسخگویی به سؤلات دینی؛ |
---|
پژوهشگران «وبگاه مرکز ملی پاسخگویی به سؤلات دینی»، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«براساس آیات قرآن، علم غیب مخصوص خدا است. نیز از آیات برداشت میشود که بندگان خاص و برگزیده خود را از برخی امور غیبی آگاه میسازد. بنابراین اگر پیامبران و معصومان (ع) از آینده آگاهی دارند و از آن خبر میدهند، از ناحیه خدا و به اذن و اراده اوست. از آیات و روایات به دست میآید که اراده و مشیت الهی بر آن است که پیامبر و امام همانند مردم عادی باشند. مانند آنان زندگی کنند و مورد آزمون الهی قرار گیرند. در رفتار خویش با مردم براساس علم غیب عمل نکنند. پیامبر و امام بر اساس اراده و مشیت الهی عمل میکردند. رفتارشان مانند افرادی بود که هیچ اطلاعی از آینده ندارند. این گونه عمل کردن بسیار دشوار است. توان، تحمّل و ظرفیت فوقالعاده میطلبد، و خود از کرامات است. پیامبران در معامله و داد و ستد با مردم و عزل و نصب کارگزاران و قضاوت و برخوردها به علم عادی رفتار میکردند. پیامبر و امام، با منافقان بر اساس ظاهر اسلامی آنان رفتار میکردند. در معاشرت و داد و ستد و ازدواج و... با آنان مانند دیگران عمل میکردند. پیشوایان معصوم (ع) الگوی دیگران بودند؛ بنابراین باید بر اساس علم عادی رفتار میکردند. در کتاب شریف کافی، بابی با عنوان "الائمه اذا شاؤوا أن یعلموا علموا" وجود دارد. در این باب روایاتی جمعآوری شده که بیانگر آن است که امامان هرگاه اراده دانش کنند، آگاه میشوند. اما چون اراده الهی در امور مربوط به آنها بر اساس عمل به علم عادی بود، آنان نیز همان را اراده میکردند. اراده استفاده از غیب در این امور نمیکردند»[۲۲].
|
۱۵. پژوهشگران وبگاه پژوهه. |
---|
پژوهشگران «وبگاه پژوهه» وابسته به «پژوهشکده باقرالعلوم» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«در این باره باید گفت که معصوم (ع)، علم غیب دارد و با اجازۀ پروردگار از حقایق موجود در جهان هستی با خبر میشود. این نوع دانش، رویدادهای گذشته، حال و آینده را دربر میگیرد. در علم به اسرار غیبی، خطا و تغییر راه ندارد. در حقیقت، این علم معصوم (ع)، آگاهی به قضای حتمی پروردگار است؛ یعنی دانستن آنچه اتفاق میافتد. ولی چون انسان معصوم (ع) میداند که این قضای الهی بر طبق مصلحت و حکمت است، تسلیم محض آن میشود. آری، امام (ع) دارای علم غیب است؛ ولی از سوی دیگر، رهبر و راهنمای مردم است. بنابراین باید به گونهای زندگی کند که دیگران بتوانند، او را سرمشق خود قرار بدهند. اگر بنا بود (...) امامان (ع)، برای حلّ مشکلات و موانع، از چیزی کمک بگیرند که مردم آن را در اختیار ندارند، دیگر نمیتوانستند الگویی برای زندگی پیروانشان باشند و آنان را به بردباری، تلاش، جهاد و ... فرا بخوانند. بنابراین، پیشوایان معصوم (ع)، همواره از ابزارهای طبیعی بهره میبرند و از امور خاص، برای پیروزی خویش مدد نمیگیرند؛ مگر در موارد استثنایی، مثل حفظ دین و عزت آن، حفظ ایمان مردم و هدایت انسانها.»[۲۳] |
پرسشهای وابسته
- آیات مشتمل بر بهرهمندی معصوم از علم غیب کداماند؟ (پرسش)
- روایات مشتمل بر بهرهمندی معصوم از علم غیب کداماند؟ (پرسش)
- آیا معصوم موظف نیست مطابق علم غیبش رفتار کند؟ (پرسش)
- اگر معصوم از علم غیب خود بهره نمیبرد پس فایدهاش چیست؟ (پرسش)
- اگر معصومان علم غیب داشتند پس چرا در برخی از رفتارهایشان اثرگذار نبوده است؟ (پرسش)
- اگر معصوم علم غیب دارد پس چرا کاری میکند که منجر به مرگش میشود؟ (پرسش)
- اگر معصوم علم غیب دارد پس چگونه با قاتل خود ازدواج میکرد؟ (پرسش)
- اگر امام علم غیب دارد پس چگونه در مواردی از قرعه استفاده میکند؟ (پرسش)
- چرا معصوم همیشه مطابق علم غیب خود عمل نمیکند؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ معنویت تشیع و چند مقاله دیگر
- ↑ معارف دین، ج۱، ص۹۱ ..
- ↑ «هنگامی که امام اراده میکند چیزی را بداند خدا به او تعلیم میدهد».
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۵،ص ۱۵۵
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی حوزه
- ↑ وبگاه بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسرا
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۲۵۵ و ۲۷۰
- ↑ بررسی مسائل کلّی امامتص ۳۲۰.
- ↑ علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیتشناسی، ص ۱۷ و ۱۸.
- ↑ اصول عقاید اسلامی، ص ۳۶.
- ↑ «من میان شما با شاهد و قسم داوری میکنم و برخی از شما در ادعای خود، زیرکتر است، پس هر مردی که از مال برادرش به سود او گرفتم و به او دادم، آن مال همانند پارهای از آتش است». ابوجعفر محمد بـن یـعقوب الکـلینی، الفروع من الکافی، تصحیح و تـعلیق عـلی اکـبر الغفاری، ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ بررسی علم امام حسین به شهادت، فصلنامه کلام اسلامی، شماره ۵۲، ص ۱۰۱.
- ↑ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید»؛ سوره هود، آیه ۴۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۹۰، باب۱۲۶.
- ↑ پرسمان قرآنی نبوت.
- ↑ «من در میان شما، به بیّنهها (دلایل و گواهان روشن) و سوگندها داوری میکنم. برخی از شما در استدلال، گویاتر از دیگری است. اگر من به سبب ادلۀ ظاهری که در واقع، مخدوش بودهاند به کسی مالی را از اموال برادرش دادم، در واقع، قطعهای از آتش را به او دادهام».
- ↑ پایگاه تخصصی امام حسین.
- ↑ «مسلمانان بهترین امتی هستید (یا بودید) که خدا برای مردم جهان نمایان فرمود، زیرا امر به معروف و نهی از منکر میکنید و ایمان به خدا دارید» سوره آل عمران آیه۱۱۰.
- ↑ وبگاه گفتگوی دینی
- ↑ وبگاه پرسمان
- ↑ وبگاه پرسمان
- ↑ وبگاه مرکز ملی پاسخگویی به سؤلات دینی
- ↑ وبگاه پژوهه