اسماعیل بن عیاش عنسی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

اسماعیل بن عیاش[۱]، تنها در یک سند تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تأویل الآیات الظاهرة ذکر شده است:

«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ خُزَيْمَةَ الرَّازِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي هَوْذَةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ جُوَيْبِرٍ عَنِ الضَّحَّاكِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ[۲] قَالَ نَزَلَتْ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ بَنِي أُمَيَّةَ. أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ[۳] یتصفحون القرآن و ما فیه من المواعظ و الزواجر، حتی لا یجترئوا علی المعاصی»[۴].[۵]

شرح حال راوی

مراد از راوی، اسماعیل بن عیاش بن سلیم العنسی[۶] ابو عتبه الحمصی[۷] از راویان سنی شامی است و شرح حال وی در کتاب‌های رجالی اهل سنت ذکر شده است. از وی با صفات «الأحول»[۸] و «الأزرق» نیز یاد شده است[۹].

اسماعیل بن عیاش در میان اهالی شام از نظر علمی بسیار محبوب بود[۱۰]؛ تا جایی که برخی معتقدند مردم شام، علم خود را از اسماعیل بن عیاش گرفته‌اند[۱۱]، حتی برخی نوشته‌اند که وی چهار هزار دینار از پدرش به ارث برد که همه آن را در راه طلب علم هزینه کرد [۱۲].

اسماعیل بن عیاش مردی عابد بود که بسیار به حج می‌رفت[۱۳] و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت[۱۴]. ایشان برای شنیدن و نقل حدیث به شهرهایی همچون مکه[۱۵]، مدینه[۱۶]، بغداد[۱۷]، سامرا[۱۸] و حجاز[۱۹]سفر، و در شهر بغداد در منزل سعید الجوهری سکونت کرد و در خیابان‌های این شهر به قرائت حدیث برای مردم می‌پرداخت[۲۰]. ایشان در میان خلفای عباسی نیز جایگاه ویژه‌ای داشت، چنان که منصور عباسی او را در بغداد، مسئول انبار لباس‌ها کرد[۲۱] و پس از مدتی وی را برای گرفتن خراج، به دمشق فرستاد[۲۲].

اسماعیل بن عیاش روایات فراوانی در فضائل امام علی(ع) نقل کرده است، چندان که مردم حمص بر اثر روایات او از تنقیص و عیب‌گویی امام علی(ع) دست کشیدند. عثمان بن صالح السهمی[۲۳]: "وكان أهل حمص يتنقصون علي بن أبي طالب، حتى نشأ فيهم إسماعيل بن عياش، فحدثهم بفضائله، فكفوا عن ذلك"[۲۴].[۲۵]

طبقه راوی

بیشتر علمای اهل سنت تاریخ ولادت اسماعیل بن عیاش را سال ۱۰۲ هجری قمری و تاریخ وفاتش را ۱۸۱ هجری قمری می‌دانند[۲۶]. برخی هم معتقدند که وی در سال ۱۸۲ هجری قمری از دنیا رفته است.

شیخ طوسی از اسماعیل بن عیاش الحمصی در اصحاب امام صادق(ع) نام می‌برد[۲۷] و با توجه به سال وفات اسماعیل بن عیاش می‌‌توان او را هم طبقه با اصحاب امام کاظم(ع) یعنی از راویان طبقه پنجم دانست؛ مؤیدش این است که آیت الله بروجردی از شرحبیل بن مسلم، که استاد حدیثی اسماعیل بن عیاش است، در طبقه چهارم[۲۸] نام برده است.[۲۹]

استادان و شاگردان راوی

اسماعیل بن عیاش از افراد متعددی روایت می‌کند؛ همچون جویبر، محمد بن زیاد الألهانی، شرحبیل بن مسلم، بحیر بن سعد، ابو بکر بن عبدالله بن ابی مریم، یحیی بن سعید الأنصاری، سهیل بن ابی صالح و عبدالله بن عثمان بن حثیم[۳۰] که از اساتید حدیثی ایشان شمرده می‌شوند؛ همچنین ابوهوذه، سلیمان الأعمش، فرج بن فضالة، عبدالله بن المبارک، یزید بن هارون، ابو داود الطیالسی، عبدالله بن صالح العجلی، محمد بن بکار بن الریان، ابو ابراهیم الترجمانی، داود بن عمرو الضبی و الحسن بن عرفة العبدی[۳۱] از اسماعیل بن عیاش روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی وی به شمار می‌روند.[۳۲]

مذهب راوی

با توجه به توصیف و توثیق فراوان اسماعیل بن عیاش نزد علمای اهل سنت[۳۳]، سنی مذهب بودن اسماعیل بن عیاش امری مسلم به نظر می‌رسد[۳۴]. البته روایات ایشان درباره فضائل امام علی(ع) فراوان بوده و به محبت اسماعیل بن عیاش به امام علی(ع) اشاره می‌کند، چنان‌که ذهبی می‌نویسد: "عن عثمان بن صالح، قال: كان أهل مصر ينتقصون عثمان حتى نشأ فيهم الليث بن سعد، فحدثهم بفضائل عثمان فكفوا عن ذلك، وكان أهل حمص ينتقصون عليا، حتى نشأ فيهم إسماعيل بن عياش، فحدثهم بفضائل علي، فكفوا عن ذلك"[۳۵].[۳۶]

جایگاه حدیثی راوی

گذشت که اسماعیل بن عیاش در کتاب‌های رجالی اهل سنت عنوان شده و سنی مذهب است. رجالیان سنی نیز به وثاقت او نظر دادند و با تعابیر مختلفی مانند "هذا فقيه"، "ثقة عدل"، "أعلم الناس بحديث الشام"، "ولا يدفعه دافع"، "ما رأيت أحفظ من إسماعيل بن عياش" و "ما رأيت شامياً و الا عراقياً أحفظ من إسماعيل بن عياش" به ستایش وی پرداختند[۳۷].

ذهبی: "وكان من بحور العلم، صادق اللهجة، متين الديانة، صاحب سن واتباع وجلالة و وقار"[۳۸].

بعضی هم میان روایاتش فرق گذاشتند و چنین گفتند: "ليس به بأس في أهل الشام، و العراقيون يكرهون حديثه"؛ "إذا حدث عن الشاميين، وذكر الخبر، فحديثه مستقيم، و إذا حدث عن الحجازيين و العراقيين، خلط ما شئت"، "ثقة عند يحيى بن معين و أصحابنا"؛"في روايته عن أهل العراق و أهل المدينة اضطراب كبير"؛ "كان عالماً بناحيته"؛ "إذا حدث عن غیر أهل بلده، ففيه نظر"[۳۹].

چند نمونه از روایات اسماعیل بن عیاش:

  1. «... عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَيَّاشٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي وَائِلٍ قَالَ: نَظَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى الْحُسَيْنِ(ع) فَقَالَ إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ كَمَا سَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) سَيِّداً وَ سَيُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلًا بِاسْمِ نَبِيِّكُمْ يُشْبِهُهُ فِي الْخَلْقِ وَ الْخُلُقِ يَخْرُجُ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنَ النَّاسِ وَ إِمَاتَةٍ لِلْحَقِّ»[۴۰].
  2. «... إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَيَّاشٍ بِإِسْنَادِهِ أَنَّ عَلِيَّاً(ع) قَضَى عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) بقضية فَأَعْجَبَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحِكْمَةَ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[۴۱].
  3. «... قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَيَّاشٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ رِفَاعَةَ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا أُمَامَةَ الْبَاهِلِيَّ يَقُولُ وَ اللَّهِ لَا يَمْنَعُنِي مَكَانَ مُعَاوِيَةَ أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ فِي عَلِيٍّ(ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ عَلِيٌّ أَفْضَلُكُمْ وَ فِي الدِّينِ أَفْقَهُكُمْ وَ بِسُنَّتِي أَبْصَرُكُمْ وَ لِكِتَابِ اللَّهِ أَقْرَؤُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّ عَلِيّاً فَأَحِبَّهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّ عَلِيّاً فَأَحِبَّهُ»[۴۲].[۴۳]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: تنقیح المقال، ج۱۰، ص۲۶۶، ش۲۳۷۷؛ الإفصاح عن أحوال رواة الصحاح، ج۱، ص۱۳۵، ش۱۱۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۵۷، ش۳۸۸، ص۶۵۸، ش۳۸۹؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۹۶، ش۸۶۳. ب. منابع سنی: تاریخ ابن معین، ج۲، ص۳۱۸، ش۵۰۳۲؛ التاریخ الکبیر (بخاری)، ج۱، ص۳۶۹، ش۱۱۶۹؛ الضعفاء والمتروکین، ص۱۵۱، ش۳۴؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۸۸، ش۱۰۲؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۹۱، ش۶۵۰؛ المجروحین (ابن حبان)، ج۱، ص۱۲۴؛ الکامل (ابن عدی)، ج۱، ص۲۹۱، ش۱۲۷؛ تاریخ اسماء الثقات، ص۲۷، ش۹؛ علل الترمذی الکبیر، ص۳۹۰، ش۶۶؛ الأنساب (سمعانی)، ج۹، ص۳۹۵، ش۲۸۲۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۳۵، ش۷۵۶؛ تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۶۳، ش۴۷۲؛ الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب السته، ج۱، ص۲۴۸، ش۴۰۰؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۱۲۸، ش۶۹۷؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲۵۳، ش۲۴۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۱۲، ش۸۳؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۴۰، ش۹۲۳؛ العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۲۷۸، ش۱۸۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۷۰؛ إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج۲، ص۱۹۶، ش۵۱۲؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۸، ش۴۷۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۸۰، ش۵۸۴؛ طبقات المدلسین، ص۳۷، ش۶۸؛ لسان المیزان، ج۷، ص۱۷۸، ش۲۳۳۲.
  2. آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ سوره محمد، آیه ۲۲.
  3. آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند سوره نساء، آیه ۸۲.
  4. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۲۴۱ به نقل از تأویل الآیات الظاهره، ص۵۶۸.
  5. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 213-214.
  6. سمعانی: العنسی: بفتح العین المهملة و سکون النون و فی آخرها سین مهملة، هذه النسبة إلی عنس، و هو عنس بن مالک بن أدد ابن زید، و هو من مذحج فی الیمن، و جماعة منهم نزلت الشام و أکثرهم بها، منهم... أبو عتبة إسماعیل بن عیاش العنسی، الحمصی؛ (الأنساب (سمعانی)، ج۹، ص۳۹۵، ش۲۸۲۵).
  7. سمعانی دو گونه ضبط برای کلمه حمصی ذکر کرده است: أ. الحِمصِی حمص بکسر الحاء و سکون المیم و الصاد غیر المنقوطة بلدة من بلاد الشام؛ (الأنساب (سمعانی)، ج۴، ص۲۴۸، ش۱۲۱۸). ب. الحمصِی بکسر الحاء المهملة و تشدید المیم المکسورة و فی آخرها الصاد المهملة، هذه النسبة إلی الحمص و هو من الحبوب؛ (الأنساب (سمعانی)، ج۴، ص۲۵۱، ش۱۲۱۹). اسماعیل بن عیاش الحِمصِی؛ منسوب به حمص از شهرهای شام است.
  8. الأحول بفتح الألف و سکون الحاء المهملة، هذا من الحول فی العین؛ (الأنساب (سمعانی)، ج۱، ص۱۲۸، ش۶۹).
  9. إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج۲، ص۱۹۶، ش۵۱۲.
  10. تاریخ ابن معین، ج۲، ص۳۳۳، ش۵۱۴۶.
  11. تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۲۲، ش۳۲۷۶.
  12. المنتظم (ابن جوزی)، ج۹، ص۶۷، ش۹۸۳.
  13. تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۳۶، ش۷۵۶.
  14. عن أبی الیمان: کان منزل إسماعیل بن عیاش إلی جانب منزلی، و کان یحیی اللیل؛ (تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۶۹، ش۴۷۲).
  15. المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۴۲۳.
  16. الکامل (ابن عدی)، ج۱، ص۲۹۲، ش۱۲۷.
  17. تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۱۹، ش۳۲۷۶.
  18. تاریخ بغداد، ج۵، ص۳۷۰، ذیل شماره ۲۹۲۴.
  19. الجرح والتعدیل، ج۲، ص۱۹۲، ش۶۵۰.
  20. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۲۰.
  21. ر.ک: المنتظم (ابن جوزی)، ج۹، ص۶۷، ش۹۸۳.
  22. ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۳۶، ش۷۵۶.
  23. ابن حجر عسقلانی: عثمان بن صالح السهمی أبو یحیی المصری من شیوخ البخاری و ثقه ابن معین و الدارقطنی و قال أبو حاتم شیخ...؛ (مقدمه فتح الباری، ص۴۲۲).
  24. تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۷۰.
  25. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 214-216.
  26. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۲۶، ضمن شماره ۳۲۷۶.
  27. رجال الطوسی، ص۱۵۹، شماره ۱۷۸۷.
  28. طبقات رجال التهذیب، ص۴۷۸.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 216-217.
  30. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۲۴۱؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۱۹، ش۳۲۷۶. برای مطالعه بیشتر: ر.ک: تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۶۳، ش۴۷۲.
  31. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۲۴۱؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۱۹، ش۳۲۷۶. برای مطالعه بیشتر: ر.ک: تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۶۳، ش۴۷۲.
  32. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 217.
  33. در بحث جایگاه حدیثی راوی خواهد آمد.
  34. در برخی نسخه‌های رجال شیخ طوسی، عنوان اسماعیل بن عیاش الحمصی دیده می‌شود. (ر.ک: الرجال، ص۱۵۹، ش۱۷۸۷) لکن این عنوان تصحیف، و نام درست اسماعیل بن عیاش النصری است. (ر.ک: تنقیح المقال، ج۱۰، ص۲۶۸، ش۲۳۷۸؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۵۸، ش۳۹۰).
  35. سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۱۶.
  36. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 217-218.
  37. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۷۳.
  38. سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۱۳ - ۳۱۴.
  39. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۷۳.
  40. الغیبه (نعمانی)، ص۲۱۴، ح۲.
  41. شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار(ع)، ج۲، ص۳۰۹، ح۶۳۱.
  42. الامالی (مفید)، ص۹۰، ح۶.
  43. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 218-220.