امام حسین در زمان ابوبکر در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

در دوران ابوبکر

اهل بیت (ع) از جمله امام حسن و امام حسین (ع) در فاجعه غم‌انگیز رحلت نبی اکرم (ص) می‌سوختند و غم و اندوه این مصیبت جانکاه بر دل‌هایشان سایه افکن شده و به تجهیز پیکر پاک برجسته‌ترین پیامبری که تاریخ بشر سراغ داشت، مشغول بودند که حادثه دیگری متوجه آنان شد و بر درد و رنج‌شان افزود و امید و آرزوهایی را که پیامبر اکرم (ص) در دل آنان و امت کاشته بود، بر باد داد و آن ماجرای به یغما بردن خلافت و کنار نهادن امام علی (ع) از عرصه رهبری و مصادره مقام و منصبی تلقی می‌شد که رسول اکرم (ص) به فرمان خدای متعال وی را برای احراز آن تعیین کرده بود.

این ضربه سهمگین، حلقه آغازین سلسله حرکت‌های دردسرآفرین و اضطراب‌آمیزی بود که خط حاکم، آن را پس از رحلت رسول اکرم (ص) در جهت به انزوا کشیدن و کنار نهادن کامل اهل بیت از جایگاه رهبری بعد از رسول خدا (ص) بر آن بزرگواران تحمیل نمود[۱].

شهادت جانسوز حضرت زهرا (س)‌

رحلت غمبار رسول اکرم (ص) تأثیری دردناک در روح پاک امام حسین (ع) که کمتر از هشت بهار از عمر شریف وی سپری شده بود، برجای نهاد. دیری نپایید که حسین (ع) به مصیبت جانکاه شهادت مادر گرامی‌اش فاطمه دخت رسول خدا (ص) با آن شکل فجیع و دردآور که از جور و ستم و بیداد و غصب حقوقش طی مدت زندگی‌اش پس از پدر، در رنج بود، دست به گریبان شد. رنج‌های مادر در روح لطیف امام حسین (ع) تأثیری بسزا داشت؛ زیرا هرگاه آن حضرت پس از رحلت رسول خدا (ص) به مادر مهربانش می‌نگریست او را گریان و اندوهگین و دل شکسته می‌یافت.

روایت شده که حضرت زهرا (س) پس از رحلت پدر بزرگوارش همواره سر مبارکش با پارچه‌ای بسته، پیکرش ضعیف و ناتوان و از پا افتاده، گریان و سوخته دل بود. لحظه به لحظه از هوش می‌رفت و به فرزندانش می‌فرمود: پدر بزرگوارتان که پیوسته به شما ارج و احترام می‌نهاد و یکی بعد از دیگری شما را در آغوش می‌گرفت کجاست؟ آن پدر بزرگواری که بیش از همه نسبت به شما مهربان بود، و اجازه نمی‌داد شما روی زمین راه بروید، کجاست؟ از این پس هیچ‌گاه نخواهم دید او این در را باز کند و شما را بر شانه خود سوار کند، چنان‌که همواره این کار را با شما انجام می‌داد[۲].

نقل شده که فاطمه زهرا (س) پس از رحلت پدر ارجمندش، امام حسن و حسین (ع) را با خود به بقیع می‌برد و تا شب پیوسته گریه می‌کرد و سپس امیر مؤمنان بدان‌جا می‌آمد و آنان را به خانه باز می‌گرداند. راویان به نقل از اسماء بنت عمیس مشروح سرگذشت شهادت آن مخّدره را یادآور شده‌اند: در بیان این ماجرا آمده است که امام حسن و امام حسین (ع) لحظاتی پس از وفات مادرشان وارد خانه شدند [و مادر را خوابیده دیدند] پرسیدند: ای اسماء! مادرمان هیچ‌گاه در این ساعت نمی‌خوابید.

اسماء گفت: فرزندان رسول خدا! مادرتان خواب نیست، او دنیا را وداع گفته است. [با شنیدن این جمله‌] امام حسن (ع) خود را روی بدن مادر افکند و گاهی او را می‌بوسید و می‌گفت: مادر! پیش از آن‌که روح از بدنم جدا شود با من سخن بگو. اسماء می‌گوید: حسین جلو آمد و پاهای مادر را بوسه زد و گفت: مادر! من فرزندت حسینم، پیش از آن‌که قلبم متلاشی شود و جان دهم با من سخن بگو. اسماء به آنان گفت: فرزندان رسول خدا! نزد پدرتان بشتابید و او را در جریان رحلت مادرتان قرار دهید. آن دو بزرگوار [به سرعت‌] بیرون رفتند به مسجد که نزدیک شدند صدای خود را به گریه بلند کردند. همه اصحاب و یاران، خود را شتابان به آن‌دو رسانده و پرسیدند: فرزندان رسول خدا! سبب گریه شما چیست؟ خدا چشمانتان را نگریاند[۳].

در روایتی دیگر آمده است پس از آن‌که امیر مؤمنان از غسل دادن زهرا (س) فراغت یافت صدا زد: امّ کلثوم! زینب! سکینه! فضّه! حسن! حسین! بیایید و از مادرتان‌ توشه برگیرید، اینک لحظه جدایی شما از مادرتان فرارسیده و وعده دیدارتان در بهشت خواهد بود».

امام حسن و امام حسین (ع) جلو آمده و فریاد می‌زدند: چه حزن و اندوهی! که پس از رحلت و فقدان جدّمان رسول خدا و مادرمان فاطمه پایانی ندارد.

امیر مؤمنان (ع) فرمود: خدا را گواه می‌گیرم [وقتی حسنین خود را روی بدن مادر افکنده بودند] زهرا (س) ناله‌ای کرد و دست‌هایش را از کفن بیرون آورد و آن‌دو را در آغوش گرفت که ناگهان هاتفی از آسمان فریاد زد: ای ابو الحسن (ع)! حسن و حسین را از روی بدن مادر بلند کن به خدا سوگند! که آن‌دو، فرشتگان آسمان را به گریه انداختند[۴].

به نقل بیشتر روایات امام حسن و امام حسین در مراسم نماز خواندن بر جنازه مادرشان حضور یافتند و انجام غسل و کفن آن مخدره را امیر مؤمنان (ع) عهده‌دار شد و شبانگاه به اتفاق حسن و حسین جسم شریف زهرا را از خانه بیرون برده و بر پیکر نازنینش نماز گزاردند...[۵]. در حقیقت، امام حسین (ع) در مدت کوتاهی به دو رخداد بزرگ و دردناک مبتلا گردید، نخست رحلت غم افزای جد بزرگوارش رسول خدا (ص) و دوم، شهادت جانکاه مادر گرامی‌اش فاطمه (س)، دخت نبی اکرم (ص)، پس از آن همه رنج و محنت و جور و جفایی که بر او، رخ داد.

اگر رنج و اندوه غصب حقوق پدر ارجمندش امیر مؤمنان (ع) و فاجعه غم‌انگیز کنار نهادنش از عرصه سیاسی را که به خانه‌نشینی وی انجامید، بر آن مصیبت‌ها بیفزاییم، شدت رنج و مصائبی که حسین را در سنّ کودکی در بر گرفته بود، به خوبی برایمان روشن می‌گردد.

واقعیت این است انواع تنگناهایی که از ناحیه خط حکومت وقت، به آن دسته از یاران رسول اکرم (ص) که پای بند روش الهی او بودند به ویژه بر علی بن ابی طالب امیر مؤمنان (ع) تحمیل می‌شد، سبب عمیق‌تر شدن مصیبت‌های امام حسین گشت، نظیر جلوگیری از رسیدن خمس و سایر حقوق به آن حضرت، چنان‌که این حقیقت در ماجرای ملّی کردن «فدک» که یکی از اهداف دشمن، ایجاد فشار مالی دیگری بر اهل بیت پیامبر و فرزندان امیر مؤمنان (ع) بود، به خوبی روشن است[۶].

منابع

پانویس

  1. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵، ص۸۳.
  2. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۱.
  3. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.
  4. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۹.
  5. بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۱۲.
  6. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵، ص۸۴.