مختار ثقفی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از مختار بن عبید ثقفی)

مختار بن ابی عبیده ثقفی، در سال اول هجری در مدینه متولد شد. او مردی خردمند، شجاع، بخشنده و تیزهوش و دوستدار اهل بیت (ع) بود. در زمان حادثه کربلا در زندان بود اما پس از آن در سال ۶۴، به خونخواهی سید الشهدا (ع) قیام کرد و قاتلان امام حسین (ع) را کشت و سرانجام در شانزدهم ماه رمضان سال ۶۷ هجری در ۶۷ سالگی در جنگ با نیروهای مصعب بن زبیر در کوفه به شهادت رسید.

مقدمه

مختار بن ابی عبیده ثقفی، معروف به کیسان، در اصل از مردم طائف بود و مادرش دومة بنت وهب نام داشت. مختار از نخستین نوزادان مسلمانی بود که در سال اول هجری در مدینه متولد شد. پدر او در زمان عمر به مدینه رفت، مختار نیز همراه پدرش به مدینه منتقل گشت. سیزده ساله بود که به همراه پدر به سرحدّات عراق و ایران رفت و در جنگ قسّ ناطف (جسر) در نزدیکی کوفه شرکت کرد. این جنگ از او جنگجویی شجاع و بی‌پروا ساخت.

مردی بود خردمند، حاضر جواب، شجاع، بخشنده، تیزهوش، کارشناس فنون رزم و غلبه بر دشمن. در دوران علی (ع) به بنی هاشم پیوسته بود و با حضرت علی (ع) در عراق به سر می‌برد، پس از شهادت آن حضرت، ساکن بصره شد. در میان قوم خود، شریف بود. روایاتی در مدح او وارد شده است. مختار از مروّجین و ناشرین فضایل آل محمّد بود و پیوندش با اهل بیت (ع)، او را از ادبی سرشار و اخلاقی فاضل برخوردار ساخته بود. در نهان و آشکار هواداری از دودمان پیامبر می‌کرد[۱]. وی نقش بزرگی در حوادث مهم سیاسی و اجتماعی عصر خویش ایفا کرد، به طوری که چهره سیاسی ایشان در تعیین حوادث مهم و حرکت‌های سیاسی و موضع‌گیری‌های مشخص از روشن‌ترین چهره‌های تاریخ اسلام است.

میثم تمّار در زندان ابن زیاد، به مختار گفته بود که تو آزاد شده و به خونخواهی حسین (ع) خروج خواهی کرد و ابن زیاد را خواهی کشت[۲].

وی در دورانی که مسلم بن عقیل در کوفه بود، او را به خانۀ خویش برد و با او به نفع امام حسین (ع) بیعت کرد. ابن زیاد، پس از کشتن مسلم، او را تازیانه زد و زندانی کرد و در ایّامی که حادثۀ کربلا اتّفاق افتاد، او و میثم تمّار در زندان بودند. مختار، پس از مرگ یزید در سال ۶۴، به خونخواهی سید الشهدا (ع) قیام کرد و قاتلان امام حسین (ع) را کشت. او سرانجام در شانزدهم ماه رمضان سال ۶۷ هجری در ۶۷ سالگی در جنگ با نیروهای مصعب بن زبیر در کوفه به شهادت رسید[۳]. از امام باقر (ع) روایت است که: «لَا تَسُبُّوا الْمُخْتَارَ فَإِنَّهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ ثَأْرَنَا...»[۴]. قبر مختار، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم (ع) در کوفه قرار دارد[۵].[۶]

انتقام مختار بن ابی‌عبیده

مختار بن ابی‌عبیده ثقفی با نام انتقام از قاتلان امام حسین(ع) قیام کرد و جمع زیادی از آن جنایتکاران و قاتلان شهدای واقعه کربلا را مجازات نمود. درباره مختار چند روایت در کتب اربعه نقل شده است که یکی از آنها عقیده طرفداران وی را بیان می‌کند و دیگری کار وی را و سومی وضعیت او را در قیامت مشخص می‌کند که مشمول شفاعت امام حسین(ع) قرار می‌گیرد. اکنون به نقل آنها می‌پردازیم:

۱. در کافی در خبری چنین آمده است: یکی از یاران امام باقر(ع) به ایشان گفت: مردی از طرفدارن مختار با من دیدار کرد. او محمد بن حنفیه را امام می‌دانست و من پاسخی برای رد ادعای وی نداشتم. امام او را راهنمایی کرد که می‌گفتی نام امامان توسط پیامبر(ص) بیان شده است؛ حضرت به علی، علی به حسن و حسن به حسین(ع) وصیت کرده است؛ اما امام حسین(ع) نگفت من مانند تو امام هستم؛ بلکه وصیت حضرت را پذیرفت[۷]. یعنی برای محمد بن حنفیه وصیتی از سوی امام حسین(ع) نشده است.

این خبر از اعتقاد طرفداران مختار به امامت محمد بن حنفیه حکایت دارد؛ به همین جهت به طرفداران وی کیسانیه می‌گفتند[۸] و در این خبر به آنان «مختاریه» اطلاق شده است. در خبری امام می‌‌‌‌فرماید: همیشه سرّ ما مکتوم و پنهان بود تا اینکه در دست فرزندان کیسان قرار گرفت و آنان در راه‌ها و روستاهای کوفه آن را مطرح و فاش نمودند[۹]. کیسان را لقب مختار دانسته‌اند که به انتقام خون امام حسین(ع) قیام کرد[۱۰]: در نتیجه باید گفت منظور از فرزندان وی طرفداران اوست که در کوفه بودند. برخی برای کیسان معنای دیگر بیان کرده‌اند[۱۱]. این خبر نوعی تعریض به عملکرد مختار است.

در خبری آمده ابن‌حنفیه مدعی بود امام حسین(ع) به کسی وصیت نکرده است و در نتیجه امامت به من که برادر و بزرگ‌تر هستم منتقل می‌شود. امام سجاد(ع) پاسخ می‌دهد: امام حسین(ع) قبل از رفتن به عراق و نیز قبل از شهادتش به من وصیت کرده و تو مدعی چیزی مباش که حقّت نیست و وصیت و امامت در خاندان حسین(ع) است[۱۲]. از خبری که ابن‌نما آورده[۱۳] و در بحار الأنوار بازتاب یافته است، استفاده می‌شود که امام سجاد(ع) امور مربوط به قیام مختار را به عمویش ابن‌حنفیه واگذار کرده است. حضرت خطاب به ایشان فرمود: اگر بنده‌ای آفریقایی در صدد انتقام برآید، باید از او حمایت کرد و خطاب به محمد بن حنفیه می‌افزاید: ای عمو، تو را در امور مربوط به قیام بر ضد قاتلان حضرت ولایت دادم؛ آن‌گونه که می‌خواهی، عمل کن[۱۴]؛ در نتیجه مختار به دستور امام سجاد(ع) از ابن‌حنفیه در قیام خود کسب تکلیف می‌کرده است.

۲. خبری در تهذیب درباره وضعیت مختار نقل شده است. امام صادق(ع) می‌فرماید: پیامبر(ص) از صراط می‌گذرد، بعد علی(ع) و بعد حسن(ع) و بعد از حسن، حسین(ع) می‌گذرند. در وسط صراط که قرار می‌گیرند، مختار امام حسین(ع) را صدا می‌زند: ای ابوعبدالله، من انتقام تو را گرفتم. رسول خدا(ص) به امام حسین(ع) می‌فرماید: به او پاسخ بده. امام حسین(ع) مانند یک عقاب تیزپرواز خود را به آتش می‌زند و مختار را نجات می‌دهد. در ادامه آمده است: اگر قلب مختار شکافته شود، در قلب او دوستی آن دو وجود دارد[۱۵].

شرح و بررسی: علامه مجلسی در شرح این حدیث به نکاتی اشاره می‌کند:

  1. درباره مقصود از کلمه «دو»، سه وجه بیان کرده است: ممکن است مراد دو خلیفه اول باشد یا امکان دارد حب مال و ریاست باشد و ممکن است حب حسن و حسین(ع) باشد.
  2. درباره مختار این‌گونه اظهار نظر می‌کند: بدان که اخبار و اقوال درباره مختار اختلاف دارند و بیشتر اصحاب ما و علمای شیعه بر این نظر هستند که مختار قابل تقدیر است و زیارت‌کننده وی پاداش دارد؛ بلکه گریه‌کننده بر وی دارای پاداش است[۱۶].

علامه مجلسی در ادامه به نقل روایاتی می‌پردازد که بر تأیید مختار دلالت دارد و از ابن‌ادریس خبری مشابه خبر تهذیب الأحکام نقل می‌کند[۱۷]. خبر معتبری دربارۀ مختار در رجال کشی از امام باقر(ع) نقل شده که می‌‌‌‌فرماید: مختار را ناسزا نگویید؛ زیرا وی قاتلان ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت و بیوه‌زنان ما را به ازدواج درآورد و در میان ما در زمان سختی، اموالی را تقسیم کرد[۱۸]. شارحان کتب اربعه این خبر و اخبار دیگری را درباره مختار، نقل کرده‌اند[۱۹]. در رجال کشی روایات مختلفی در مدح مختار نقل شده است[۲۰]. کتاب وافی بعد از نقل خبر رجال کشی، به معرفی مختار می‌پردازد و چند روایت در تأیید وی از رجال کشی نقل می‌کند[۲۱].

در جمع‌بندی این روایات، اگر خبر ارجاع وی توسط امام سجاد(ع) به محمد بن حنفیه را درست بدانیم و اینکه مختار با ارسال سر عبیدالله بن زیاد و عمر سعد برای امام سجاد(ع)، آن حضرت را خوشحال کرد، اعتقاد وی به امامت آن حضرت تأیید می‌شود. وقتی که امام سجاد(ع) از کشته‌شدن این دو جنایتکار آگاه شد، سجده شکر به جای آورد و فرمود: خدا به مختار جزای خیر دهد[۲۲]؛ درنتیجه می‌توان گفت او مورد عنایت بوده است؛ البته این احتمال بعید نیست که در هنگام حکمرانی تخلفاتی کرده باشد، اما از جهت عقیده مشکلی نداشته است[۲۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سفینة البحار، ج۱، ص۴۳۵؛ مقتل الحسین، مقرّم، ص۱۶۷.
  2. سفینة البحار، ج۱، ص۴۳۴.
  3. انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۶.
  4. بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۴۳.
  5. سوگنامه آل محمد، ص۵۴۴.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۴۴۰؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۱.
  8. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۵۴۳؛ محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج‌۸، ص۹.
  9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص۲۲۳: «مَا زَالَ سِرُّنَا مَكْتُوماً حَتَّى صَارَ فِي يَدَيْ وُلْدِ كَيْسَانَ فَتَحَدَّثُوا بِهِ فِي الطَّرِيقِ وَ قُرَى السَّوَادِ».
  10. محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج‌۹، ص۱۲۱؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۵، ص‌۶۹۹.
  11. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج‌۴، ص۱۰۱؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج‌۹، ص۱۹۰.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۴۸.
  13. ابن‌نما، ذوب النضار، ص‌۹۷.
  14. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۶۵: «يَا عَمِّ لَوْ إنَّ عَبْداً زَنْجِيّاً تَعَصَّبَ لَنا أَهْلَ الْبَيْتِ لَوَجَبَ عَلَى النَّاسِ مُوازَرَتُهُ وَ قَدْ وَلَّيْتُكَ هذَا الأمْر فَاصْنَعْ ما شِئْتَ»؛ «ای عمو، اگر برده زنگی برای ما خاندان تعصّب بورزد، بر مردم واجب است که از او حمایت کنند. من زمام این کار را به دست تو سپردم؛ پس هرگونه که می‌خواهی عمل کن».
  15. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۶۶.
  16. محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۳، ص‌۳۱۳: و اعلم أنّه اختلف الأقوال و الأخبار في شأن المختار و أكثر أصحابنا على أنّه مشكورٌ و زائره مأجورٌ بل زاريه مأزور.
  17. محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۳، ص‌۳۱۳.
  18. شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۱۲۵.
  19. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج‌۱۴، ص‌۴۵۵؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۲۵، ص‌۶۹۳؛ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار، ج‌۳، ص‌۳۱۴.
  20. شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۱۲۵.
  21. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲۵، ص۶۹۳.
  22. شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص‌۱۲۷؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲۵، ص۶۹۳: «وَ جَزَى اللَّهُ الْمُخْتَارَ خَيْراً».
  23. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۹۳