جنگ احد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
(←پانویس) |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
[[رده:جنگ احد]] | [[رده:جنگ احد]] | ||
نسخهٔ ۲۲ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۳
مقدمه
قریش، شکست فاحش و به هلاکت رسیدن سران و بسیاری از قهرمانان خود را در جنگ بدر فراموش نکرده بود. ازاینرو، برای بازگرداندن اعتبار از دست رفته خود، در پی انتقام از مسلمانان برآمد و مدت یک سال به تدارک نیرو پرداخت. مشرکان و یهودیان همپیمان با آن و هرکس که به نوعی از دین اسلام ناراضی و بدان عناد میورزید به آنها پیوست و بدین ترتیب، قوای کفر و باطل برای رویارویی با حق با یکدیگر همدست شدند، سپاهیان کفر با تعدادی بالغ بر ۰۰۰/ ۳ تن در اوایل شوال سال سوم هجری از مکه خارج شدند.
به مجرد رسیدن این خبر به پیامبر اکرم(ص) مسلمانان را گرد آورد و در مورد اتخاذ موضعی مناسب، با آنان به مشورت پرداخت و سخن گفت و آنها را به نبرد و صبر و استقامت تشویق و به پیروزی و اجر و پاداش وعده داد و به اتفاق بیش از یک هزار تن از سپاهیان خویش آماده حرکت شد و پرچم خود را به علی ابن ابی طالب(ع) داد و سایر پرچمها را میان مهاجران و انصار توزیع کرد. در اینجا جبهه نفاق در جهت به ضعف کشاندن مسلمانان به ایفای نقش پرداخت و عبدالله ابن ابی سیصد تن از هواداران خود در جمع سپاه رسول خدا را از بین راه باز گردند[۱].
پیامبر همچنان به راه خود ادامه داد تا به احد رسید و یاران خویش را مهیای کارزار نمود و برای نبرد به برنامهریزی مناسب و دقیقی پرداخت تا پیروزی آنان را تضمین نماید، بدینگونه که پنجاه تیرانداز را پشت سر مسلمانان در سمت کوه گمارد و بدانها تأکید فرمود که حتی اگر همه مسلمانان کشته شدند، در جای خود بمانند و آن محل را ترک نکنند[۲].
سپاه قریش نیز به «أحد» رسید و خود را آماده جنگ ساخت. سپاهیان نقش و مسؤولیتها را تقسیمبندی کردند و پرچم خود را به قبیله عبدالدار سپردند و طلحة بن ابیطلحه نخستین فردی بود که پرچم را از آنان گرفت، تا وارد کارزار شود پیامبر با اطلاع از این ماجرا، پرچم را از علی ستاند و به مصعب بن عمیر که از قبیله عبدالدار بود سپرد و این پرچم تا زمانی که مصعب به شهادت رسید با او بود و سپس رسول خدا(ص) آن را به علی(ع) باز گرداند[۳] و این جنگ در ماه شوال سال سوم هجری اتفاق افتاد.
لحظهای که صفوف آراسته شد و طلحة بن ابیطلحه پهلوان نامی مشرکان از صفوف لشکر خارج شد، جنگ درگرفت. وی به سمت مسلمانان پیش تاخت و با صدای بلند مبارزطلبید و با سخنانی تحقیرآمیز آنها را مخاطب ساخت و گفت: ای یاران محمد! شما مدعی هستید که خداوند ما مشرکان را به وسیله شمشیرهایتان شتابان وارد دوزخ و شما را به وسیله شمشیرهای ما روانه بهشت میکند. آیا هماکنون میان شما کسی هست که شمشیر من او را شتابان وارد بهشت و یا شمشیر او مرا با شتاب راهی دوزخ سازد؟.
علی(ع) از صف لشکر بیرون آمد و به سمت او رفت[۴] و میان صفوف دو سپاه با یکدیگر درگیر شدند. رسول خدا(ص) در جایگاهی که برای اشراف بر میدان جنگ و نظارت بر آن برایش فراهم شده بود قرار داشت. علی(ع) ضربتی بر طلحه وارد ساخت و پایش را قطع کرد و او نقش بر زمین شد و پرچمش به زمین افتاد، حضرت به سمت او رفت تا سر از بدنش جدا کند. وی عورت خود آشکار ساخت و امام(ع) را به خدا و حرمت خویشاوندی سوگند داد تا از کشتن او صرفنظر کند، حضرت دست از او برداشت رسول خدا(ص) و مسلمانان با شادی از نتیجه این جنگ، ندای تکبیر سر دادند.
پس از او برادرش عثمان بن ابی طلحه به میدان شتافت و پرچم را به دست گرفت، حمزه بن عبد المطلب بر او حملهور شد و او را با ضربتی به هلاکت رساند، سپس برادرش سعید، پرچم را به دست گرفت، علی(ع) بر او یورش برد و او را به قتل رساند و آنگاه ارطاة بن شرحبیل پرچم را گرفت و علی(ع) او را کشت و بدین ترتیب ۹ تن از قبیله عبد الدار یکی پس از دیگری پرچم را به دست گرفتند و همه آنان با شمشیر علی(ع) و یا حمزه به هلاکت رسیدند[۵].
بردهای از قبیله عبد الدار به نام «صواب» آخرین فردی بود که پرچم را به دست گرفت و علی(ع) بر او حمله برد و او را به قتل رساند و پس از او پرچم وسط میدان افتاد و کسی جرأت برداشتن آن را نداشت.
بدینسان رعب و وحشت در دل مشرکان راه یافت و روحیه آنان درهم ریخت و با شکست پا به فرار گذاشته و به پشت سر خود نمینگریستند و مسلمانان، زنان آنها را به محاصره درآوردند و گویی این جنگ با پیروزی مسلمانان پایان یافته بود. در اینجا فاجعهای بس بزرگ بر مسلمانان وارد شد، بدینسان که تیراندازان، مکان خود را در فراز کوه ترک کرده و پایین آمدند تا با دیگر مسلمانان در جمعآوری غنایم جنگی شرکت جویند و جز ۱۰ تن از آنان کسی در آنجا باقی نماند.
خالد بن ولید فرمانده سواره نظام مشرکان با مشاهده خلوتی بالای کوه و تعداد اندک تیراندازان، بر سواران تحت فرماندهی خود فریاد زد و بر جمع تیراندازان حملهور شد. عکرمه نیز در پی او هجوم خود را آغاز کرد و تیراندازان را از دم تیغ گذراندند و بدین ترتیب موازنه قدرت تغییر یافت و جنگ به سود مشرکان تمام شد و توانستند با نفوذ به داخل صفوف مسلمانان آنها را پراکنده سازند[۶].
بدینسان فاجعهای به وقوع پیوست که مسلمانان نظیر آن را سراغ نداشتند و آنها دچار آشفتگی شده و خود را فراموش کردند و شکستی پس از پیروزی نصیب آنها گردید. پس از شهادت حضرت حمزه عموی پیامبر و مصعب بن عمیر همه نیروها از اطراف رسول خدا(ص) پراکنده شده و آن بزرگوار را تسلیم دشمن نمودند و جز علی(ع) و اندکی از مهاجران و انصار کسی در کنارش باقی نماند.
تاریخ در این لحظات سرنوشتساز و دشوار، موارد استقامت و پایمردی و جانفشانی علی(ع) را در مورد رسول اکرم(ص) در صفحاتی زرّین ثبت کرده است. آن حضرت با تمام توان و دلاور مردی از وجود مقدس رسول خدا(ص) دفاع نمود و پرچم به یک دست و شمشیر در دست دیگر، مانع پیروزی قوای دشمن میشد و حملاتی را که به پیامبر صورت میگرفت، از آن بزرگوار دفع میکرد و تمام توجه وی سلامتی وجود مقدس پیامبر و رسالت وی بود و گویی او به تنهایی به لشکری میماند که با همه ساز و برگش به میدان آمده است، هرگاه رسول خدا(ص) میدید دشمن بر او حملهور میشود به علی میفرمود: «علی! بر آنها حمله کن» و علی(ع) بر آنان یورش میبرد و آنها را متفرق میساخت و همچنان مبارزه کرد تا از ناحیه صورت و سر و سینه و شکم و دستان مبارکش زخمهای کاری برداشت[۷].
جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد و در خصوص فداکاری حضرت علی(ع) عرضه داشت: این است رسم جانبازی؛ رسول خدا(ص) فرمود: «او از من است و من از او». جبرئیل عرض کرد: من نیز از شمایم و صدایی از آسمان شنیدند که اعلان داشت رادمردی جز علی(ع) و شمشیری جز ذو الفقار وجود ندارد[۸].
بدین ترتیب، امیر مؤمنان(ع) توانست از وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) مراقبت و نتیجه جنگ را بیآنکه یکی از دو طرف به پیروزی دست یافته باشند به حالتی از توازن برساند.[۹]
پس از جنگ «احد»
رسول خدا(ص) علی(ع) را خواست و بدو فرمود: در پی دشمن رهسپار شو و مراقب آنان باش، اگر بر شتران خود سوار شده و اسبها را یدک کشیدند، آهنگ مکه کردهاند و اگر بر اسبها سوار و شترها را پیش راندند، قصد مدینه دارند. علی(ع) فرمود: در پی آنها رفتم دیدم بر شتران سوار گشته و اسبها را یدک میکشند و آهنگ مکه دارند[۱۰].
وقتی رسول خدا(ص) نزد خانوادهاش در مدینه بازگشت، شمشیر خود را به دخترش فاطمه سپرد و به او فرمود: «دخترم! خونهای این شمشیر را شست و شو ده». علی(ع) نیز شمشیر خود را به وی داد. خون از مچ دست تا کتف آن بزرگوار را فرا گرفته بود. رسول اکرم(ص) به فاطمه فرمود: «فاطمه جان شمشیر علی را بگیر به راستی شوهرت حق شمشیرش را ادا کرد و خداوند به وسیله شمشیر او، قهرمانان قریش را به هلاکت رساند»[۱۱].
نتیجه جنگ احد، ناگوار، بیرحمانه و فوقالعاده زیانبار بود، ولی با این همه ناگواری پرتوی درخشنده از فداکاریهای علی(ع) را در آن مشاهده میکنیم. آن حضرت از امتیازاتی برخوردار است که هیچکس در آنها با وی شریک نیست:
- وی پرچمدار رسول(ص) بود که با وجود فرار بیشتر مسلمانان، آن پرچم بر زمین نیفتاد.
- او پرچمداران مشرکان را یکی پس از دیگری به قتل رساند و با این کار تدبیر نظامی و شجاعت بینظیر خود را به نمایش گذاشت و بدین وسیله پراکندگی و شکافی در صفوف مشرکان ایجاد کرد که در همان آغاز جنگ سبب شکست آنان گشت.
- وی در کنار رسول خدا(ص) ثابت قدم ماند و با وجود فرار مردم از اطراف پیامبر، همچنان استوار ایستاد و این عمل، دلیل بر ایمان کامل او به این نبرد و حاکی از ژرفای اعتقاد و ایمانی بود که در عمق جانش ریشه داشت.
- امام علی(ع) حامی و پشتیبان رسول(ص) بود و دشمنانی را که قصد کشتن پیامبر را داشتند از او دفع و چونان زرهای ستبر رسول خدا(ص) را از هرگونه آسیبی محافظت میکرد و این کار بیانگر علاقه شدید او به رسول اکرم(ص) و تلاش و فداکاریاش در حفظ سلامتی آن حضرت بود.
- بیشتر کشتههای مشرکان در آن روز به دست با کفایت امیر مؤمنان به هلاکت رسیدند[۱۲] و این خود دلیل بر توان رزمی فوقالعاده و قدرت و شجاعت آن بزرگمرد به شمار میآید.
- حضرت سجایای اخلاقی و ارزشهای انسانی والایی را در آن نبرد از خود نشان داد و آنگاه که طلحة بن ابی طلحه در عرصه کارزار عورت خود را آشکار ساخت، امام(ع) به جهت شرم و حیا و بزرگواری، از کشتن او صرف نظر کرد.
- امام علی(ع) در این جنگ همواره در کنار پیامبر قرار داشت و به گونهای به او نزدیک بود که رسول خدا(ص) او را متوجه میساخت تا مهاجمان را از او دور کند و نیز هنگام سقوط پیامبر اکرم در یکی از چالههایی که توسط ابو عامر راهب در میدان جنگ برای سقوط مسلمانان حفر شده بود[۱۳]، علی(ع) دست مبارک آن حضرت را گرفت و وی را از آن خارج ساخت. نیز تنها علی(ع) بود که با سپر خود برای پیامبر خدا(ص) آب آورد تا خاک و خون را از سر و صورت مبارکش شستشو دهد.
- با اینکه علی(ع) در این جنگ جراحات زیادی برداشت و به تلاش فراوانی دست زد رسول اکرم(ع) پس از آنکه سپاه قریش میدان جنگ را ترک کرد، وی را برای کسب اطلاع از وضعیت آنان در پی دشمن اعزام کرد. این عمل دلالت بر اعتماد رسول خدا(ص) به قدرت و توان علی(ع) و دقت حضرت در صحت اطلاعات و تدبیر وی در سروسامان حوادث ناگهانی داشت، در صورتی که هنوز جنگ کاملا پایان نیافته بود[۱۴].[۱۵]
منابع
پانویس
- ↑ کامل، ج۲، ص۱۵۰؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۶۳.
- ↑ مغازی واقدی، ج۱، ص۲۲۴؛ کامل، ج۲، ص۱۵۲؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۶۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۹ چاپ مؤسسه اعلمی.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۹ مؤسسه اعلمی.
- ↑ کامل، ج۲، ص۱۵۲- ۱۵۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۴ چاپ مؤسسه اعلمی.
- ↑ کامل، ج۲، ص۱۵۴؛ اعیان الشیعة، ج۱، ص۲۸۸؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۵۴.
- ↑ کامل، ج۲، ص۱۵۴؛ فرائد السمطین حموینی، ج۱، ص۲۵۷، حدیث ۱۹۸، ۱۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۱۴۸؛ روضه کافی، حدیث ۹۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۱۰۳.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۸۹؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۹۴.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۹۰.
- ↑ ارشاد، ص۸۲، فصل ۳۳، باب ۲۰.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۳، ص۸۰.
- ↑ علامه سید محسن امین در أعیان الشیعه، ج۱، ص۳۹۰ به بیان امتیازات علی(ع) در جنگ احد پرداخته بدانجا مراجعه شود.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۱۰۸.