عبدالله بن حارث بن نوفل در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ه ' به 'ه ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = عبدالله بن حارث بن نوفل | | موضوع مرتبط = عبدالله بن حارث بن نوفل | ||
| عنوان مدخل = [[عبدالله بن حارث بن نوفل]] | | عنوان مدخل = [[عبدالله بن حارث بن نوفل]] | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[عبدالله بن حارث بن نوفل در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالله بن حارث بن نوفل در تراجم و رجال]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی]]، کنیهاش «ابومحمد» و لقبش «بَیَّه» و مادرش [[هند]] [[دختر ابوسفیان]] است. وی در [[زمان پیامبر]]{{صل}} به [[دنیا]] آمد و مادرش او را نزد [[ام حبیبه]] [[همسر پیامبر]]{{صل}} و دختر [[ابوسفیان]] آورد. آنگاه که [[پیامبر]]{{صل}} نزد [[امحبیبه]] آمد، فرمود: این کیست؟ عرض کرد: عموزاده تو و خواهرزاده من، [[حضرت]] کام وی را برداشت و با آب دهان خویش دهان وی را متبرک ساخت و دعایش کرد. عبدالله هنگام [[رحلت پیامبر]]{{صل}} دو سال داشت و احادیثی مرسل از آن حضرت{{صل}} نقل کرده است <ref>الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>. برخی نیز وی را از [[اصحاب امام علی]]{{ع}} دانستهاند<ref>رجال شیخ طوسی، ص۷۴، معجم الرجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۵۴.</ref>. | [[عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی]]، کنیهاش «ابومحمد» و لقبش «بَیَّه» و مادرش [[هند]] [[دختر ابوسفیان]] است. وی در [[زمان پیامبر]] {{صل}} به [[دنیا]] آمد و مادرش او را نزد [[ام حبیبه]] [[همسر پیامبر]] {{صل}} و دختر [[ابوسفیان]] آورد. آنگاه که [[پیامبر]] {{صل}} نزد [[امحبیبه]] آمد، فرمود: این کیست؟ عرض کرد: عموزاده تو و خواهرزاده من، [[حضرت]] کام وی را برداشت و با آب دهان خویش دهان وی را متبرک ساخت و دعایش کرد. عبدالله هنگام [[رحلت پیامبر]] {{صل}} دو سال داشت و احادیثی مرسل از آن حضرت {{صل}} نقل کرده است <ref>الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>. برخی نیز وی را از [[اصحاب امام علی]] {{ع}} دانستهاند<ref>رجال شیخ طوسی، ص۷۴، معجم الرجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۵۴.</ref>. | ||
وی که به روایتی [[فقیه]] و [[ثقه]] بود<ref>الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>، مدتی از طرف [[مروان]] [[منصب قضاوت]] [[مدینه]] داشت و سپس غزل شد<ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۲ و ۲۳۲، دار المعارف.</ref>. پس از آن در [[بصره]] سکونت گزید<ref> الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref> و آنگاه که [[نامه]] [[یزید بن معاویه]] به [[ابن زیاد]] رسید، وی پانصد تن از [[اهل]] بصره را برای [[همراهی]] خود برگزید که [[عبدالله بن حارث بن نوفل]]، و [[شریک بن اعور]] از جمله آنان بودند، نخست شریک بن اعور و سپس عبدالله بن حارث خود را به [[بیماری]] زدند و از اسب بر [[زمین]] انداختند، گروهی دیگر نیز به [[پیروی]] از آن دو چنین کردند، به [[امید]] آنکه ابنزیاد به آنها بپردازد و [[امام حسین]]{{ع}} پیش از او وارد [[کوفه]] گردد. ولی ابنزیاد به افتادگان توجه نکرد و به حرکت خویش ادامه داد.... | وی که به روایتی [[فقیه]] و [[ثقه]] بود<ref>الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>، مدتی از طرف [[مروان]] [[منصب قضاوت]] [[مدینه]] داشت و سپس غزل شد<ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۲ و ۲۳۲، دار المعارف.</ref>. پس از آن در [[بصره]] سکونت گزید<ref> الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref> و آنگاه که [[نامه]] [[یزید بن معاویه]] به [[ابن زیاد]] رسید، وی پانصد تن از [[اهل]] بصره را برای [[همراهی]] خود برگزید که [[عبدالله بن حارث بن نوفل]]، و [[شریک بن اعور]] از جمله آنان بودند، نخست شریک بن اعور و سپس عبدالله بن حارث خود را به [[بیماری]] زدند و از اسب بر [[زمین]] انداختند، گروهی دیگر نیز به [[پیروی]] از آن دو چنین کردند، به [[امید]] آنکه ابنزیاد به آنها بپردازد و [[امام حسین]] {{ع}} پیش از او وارد [[کوفه]] گردد. ولی ابنزیاد به افتادگان توجه نکرد و به حرکت خویش ادامه داد.... | ||
پس از رسیدن [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفه]]، مختار با [[پرچم سبز]] و عبدالله که به این [[شهر]] آمده بود با [[پرچم]] و [[لباس]] قرمز با مسلم بن عقیل [[قیام]] کردند و پس از پراکنده شدن [[مردم]] از دور مسلم، ابنزیاد [[فرمان]] داد آن دو را دستگیر کنند و برای آوردنشان نیز جایزه تعیین کرد. به این ترتیب آن دو دستگیر و [[زندانی]] شدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۹ و ۳۸۱، دار المعارف.</ref>. | پس از رسیدن [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفه]]، مختار با [[پرچم سبز]] و عبدالله که به این [[شهر]] آمده بود با [[پرچم]] و [[لباس]] قرمز با مسلم بن عقیل [[قیام]] کردند و پس از پراکنده شدن [[مردم]] از دور مسلم، ابنزیاد [[فرمان]] داد آن دو را دستگیر کنند و برای آوردنشان نیز جایزه تعیین کرد. به این ترتیب آن دو دستگیر و [[زندانی]] شدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۹ و ۳۸۱، دار المعارف.</ref>. | ||
صاحب [[ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین (کتاب)|ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین]] میگوید: پس از [[دستگیری]] و [[شهادت]] مسلم، [[عبیدالله بن زیاد]] گفت: [[عبدالله بن حارث]] را حاضر کنید. [[کثیر بن شهاب]] او را از [[زندان]] نزد ابنزیاد آورد. [[ابن زیاد]] پرسید: کیستی؟ او پاسخ نداد. آنگاه پرسید: آیا تو صاحب آن [[پرچم]] سرخ نیستی که درب [[خانه]] [[عمرو بن حریث]] [[نصب]] کرده بودی! باز هم پاسخ نداد. گفت: تو برای مسلم از [[مردم]] [[بیعت]] میگرفتی! عبدالله بازهم پاسخ نداد. ابنزیاد گفت او را ببرید و در میان قبیلهاش گردن بزنید؛ و آنها چنین کردند<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۸۵. نیز ر.ک فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸، مدینة الحسین{{ع}}، ص۴۲.</ref>. ولی عسقلانی میگوید: وی از طرف ابن زبیر [[حاکم بصره]] شد و در سال ۸۴ هـ درگذشت و برخی نیز [[وفات]] وی را در سال ۷۹ه در [[ابواء]] دانستهاند و نیز آوردهاند که وی را [[مسموم]] کردند<ref>الاصابه، ج۵، ص۹.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۲۳۰-۲۳۱.</ref> | صاحب [[ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین (کتاب)|ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین]] میگوید: پس از [[دستگیری]] و [[شهادت]] مسلم، [[عبیدالله بن زیاد]] گفت: [[عبدالله بن حارث]] را حاضر کنید. [[کثیر بن شهاب]] او را از [[زندان]] نزد ابنزیاد آورد. [[ابن زیاد]] پرسید: کیستی؟ او پاسخ نداد. آنگاه پرسید: آیا تو صاحب آن [[پرچم]] سرخ نیستی که درب [[خانه]] [[عمرو بن حریث]] [[نصب]] کرده بودی! باز هم پاسخ نداد. گفت: تو برای مسلم از [[مردم]] [[بیعت]] میگرفتی! عبدالله بازهم پاسخ نداد. ابنزیاد گفت او را ببرید و در میان قبیلهاش گردن بزنید؛ و آنها چنین کردند<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۸۵. نیز ر. ک فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸، مدینة الحسین {{ع}}، ص۴۲.</ref>. ولی عسقلانی میگوید: وی از طرف ابن زبیر [[حاکم بصره]] شد و در سال ۸۴ هـ درگذشت و برخی نیز [[وفات]] وی را در سال ۷۹ه در [[ابواء]] دانستهاند و نیز آوردهاند که وی را [[مسموم]] کردند<ref>الاصابه، ج۵، ص۹.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۲۳۰-۲۳۱.</ref> | ||
==[[حارث بن نوفل]]== | == [[حارث بن نوفل]] == | ||
[[صحابی]]، از [[آل هاشم]]. از سوی [[پیامبر]] به [[حکومت]] ناحیهای از [[مکه]] گماشته شد و [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نیز او را در همان [[مقام]] ابقا کردند. سپس از کار کناره گرفت و در [[بصره]] سکونت گزید و در همان [[شهر]] درگذشت<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱]] ص۸۶۹.</ref>. | [[صحابی]]، از [[آل هاشم]]. از سوی [[پیامبر]] به [[حکومت]] ناحیهای از [[مکه]] گماشته شد و [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نیز او را در همان [[مقام]] ابقا کردند. سپس از کار کناره گرفت و در [[بصره]] سکونت گزید و در همان [[شهر]] درگذشت<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱]] ص۸۶۹.</ref>. | ||
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۱
مقدمه
عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی، کنیهاش «ابومحمد» و لقبش «بَیَّه» و مادرش هند دختر ابوسفیان است. وی در زمان پیامبر (ص) به دنیا آمد و مادرش او را نزد ام حبیبه همسر پیامبر (ص) و دختر ابوسفیان آورد. آنگاه که پیامبر (ص) نزد امحبیبه آمد، فرمود: این کیست؟ عرض کرد: عموزاده تو و خواهرزاده من، حضرت کام وی را برداشت و با آب دهان خویش دهان وی را متبرک ساخت و دعایش کرد. عبدالله هنگام رحلت پیامبر (ص) دو سال داشت و احادیثی مرسل از آن حضرت (ص) نقل کرده است [۱]. برخی نیز وی را از اصحاب امام علی (ع) دانستهاند[۲].
وی که به روایتی فقیه و ثقه بود[۳]، مدتی از طرف مروان منصب قضاوت مدینه داشت و سپس غزل شد[۴]. پس از آن در بصره سکونت گزید[۵] و آنگاه که نامه یزید بن معاویه به ابن زیاد رسید، وی پانصد تن از اهل بصره را برای همراهی خود برگزید که عبدالله بن حارث بن نوفل، و شریک بن اعور از جمله آنان بودند، نخست شریک بن اعور و سپس عبدالله بن حارث خود را به بیماری زدند و از اسب بر زمین انداختند، گروهی دیگر نیز به پیروی از آن دو چنین کردند، به امید آنکه ابنزیاد به آنها بپردازد و امام حسین (ع) پیش از او وارد کوفه گردد. ولی ابنزیاد به افتادگان توجه نکرد و به حرکت خویش ادامه داد....
پس از رسیدن مسلم بن عقیل به کوفه، مختار با پرچم سبز و عبدالله که به این شهر آمده بود با پرچم و لباس قرمز با مسلم بن عقیل قیام کردند و پس از پراکنده شدن مردم از دور مسلم، ابنزیاد فرمان داد آن دو را دستگیر کنند و برای آوردنشان نیز جایزه تعیین کرد. به این ترتیب آن دو دستگیر و زندانی شدند[۶].
صاحب ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین میگوید: پس از دستگیری و شهادت مسلم، عبیدالله بن زیاد گفت: عبدالله بن حارث را حاضر کنید. کثیر بن شهاب او را از زندان نزد ابنزیاد آورد. ابن زیاد پرسید: کیستی؟ او پاسخ نداد. آنگاه پرسید: آیا تو صاحب آن پرچم سرخ نیستی که درب خانه عمرو بن حریث نصب کرده بودی! باز هم پاسخ نداد. گفت: تو برای مسلم از مردم بیعت میگرفتی! عبدالله بازهم پاسخ نداد. ابنزیاد گفت او را ببرید و در میان قبیلهاش گردن بزنید؛ و آنها چنین کردند[۷]. ولی عسقلانی میگوید: وی از طرف ابن زبیر حاکم بصره شد و در سال ۸۴ هـ درگذشت و برخی نیز وفات وی را در سال ۷۹ه در ابواء دانستهاند و نیز آوردهاند که وی را مسموم کردند[۸].[۹]
حارث بن نوفل
صحابی، از آل هاشم. از سوی پیامبر به حکومت ناحیهای از مکه گماشته شد و ابوبکر و عمر و عثمان نیز او را در همان مقام ابقا کردند. سپس از کار کناره گرفت و در بصره سکونت گزید و در همان شهر درگذشت[۱۰].[۱۱].
منابع
- جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا
- تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲
پانویس
- ↑ الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ رجال شیخ طوسی، ص۷۴، معجم الرجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۵۴.
- ↑ الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۲ و ۲۳۲، دار المعارف.
- ↑ الاصابه، ج۵، ص۸-۹، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۹ و ۳۸۱، دار المعارف.
- ↑ ذخیرة الدارین، ص۲۸۵. نیز ر. ک فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸، مدینة الحسین (ع)، ص۴۲.
- ↑ الاصابه، ج۵، ص۹.
- ↑ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۲۳۰-۲۳۱.
- ↑ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱ ص۸۶۹.