عبدالله بن حارث بن نوفل در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

عبدالله یکی از دانشمندانِ ارجمندِ بنی هاشم واز فقهایِ محدّثِ اهل مدینه بود. پدرش حارث و جدّش نوفل بن حارث بن عبدالمطلب از اصحاب پیامبر(ص) به شمار می‌‌روند[۱].

مادرش هند، دختر ابو سفیان و خواهر معاویه و ام حبیبه همسر پیامبر(ص) است پس از آنکه به دنیا آمد مادرش وی را نزد رسول خدا(ص) برد و آن حضرت با آب دهان خود کامش را برداشت. ازاین رو، نام وی را در شمار صحابه آورده‌اند، تنها ابن سعد و عجلی وی را تابعی می‌‌دانند. عبدالله به پیامبر(ص) شباهت داشت[۲].

پدرش حارث با جدّش نوفل در زمان پیامبر(ص) اسلام آوردند و رسول خدا(ص) حارث را عهده‌دار انجام کارهایی کرد. پس از رحلت آن حضرت و در زمان عمر بن خطاب و عثمان بن عفان به ولایت مکّه منصوب شد. پیامبر گرامی اسلام پس از هجرت به مدینه میان نوفل و عمویش عبّاس پیمان برادری بست. شاید انتساب عبدالله به بنی‌هاشم و بنی‌امیه مروان بن حکم را بر آن داشت تا پس از تصدی امارت مدینه از طرف معاویه، عبدالله را برای امر قضاوت آن شهر فرا بخواند. البته پذیرش این منصب ازسوی وی، مورد اعتراض بنی هاشم قرار گرفت[۳]. و نیز پس از آنکه یزید بن معاویه مرد، او که مدت کوتاهی در بصره اقامت داشت، از طرف مردم بصره به امارت آن شهر برگزیده شد و عبدالله بن زبیر نیز پس از آگاهی از ماجرا امارت وی را تثبیت کرد و او مدت یک سال، امیر آن سامان بود تا آنکه عزل شد. [۴].

نوشته‌اند که مردم بصره بدان جهت بر وی اتفاق کردند که او به هر دو قبیله بنی هاشم و بنی امیّه انتساب داشت و گفتند هر کس پس از یزید به خلافت برسد از بودن او خرسند خواهند شد.[۵]

هرچند از رابطه عبداللّه با اهل بیت(ع) به ویژه امام علی(ع) و فرزندانش، اطلاع درستی نداریم، لکن رجالیون، وی را از راویان واز اصحاب آن حضرت می‌‌دانند، بلکه در منابع اهل سنت، روایاتی به واسطه او از امام علی(ع) نقل شده است که در جای خود بدان اشاره خواهد شد. همچنین نوشته اند: وی، پیک امام حسن(ع) از شهر مدائن به سوی معاویه بود؛ یعنی از یاران نزدیک و از سپاهیان آن حضرت محسوب می‌‌شد. و نیز می‌‌خوانیم که عبدالله بن حارث بن نوفل از کسانی بود که همراه مختار ثقفی با مسلم بن عقیل در کوفه خروج کردند. مأموران عبیداللّه بن زیاد، پس از دستگیر کردن آنان، مسلم را کشتند و مختار و عبداللّه را به زندان بردند.[۶] او بعد از شهادت امام علی(ع) یکی ازیاران امام حسن(ع) در کوفه بوده است.[۷]

وی از طبقه صحابه و نیز از اصحاب امام علی(ع) و امام حسن(ع)به شمار می‌‌رود. او هر چند از نظر رجالیون شیعی ناشناخته است، اما همه دانشمندان اهل سنت بر وثاقت وی اتّفاق نظر دارند، علاوه بر این که او مشمولِ تعدیل عمومی اهل سنّت نسبت به صحابه نیز هست.

روایات او در منابع روایی و تاریخی اهل سنّت مانند: صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن چهارگانه، تاریخ ابن عساکر و تاریخ طبری و برخی از منابع روایی شیعی آمده است. او در این منابع از امام علی(ع) عُمر و عثمان، ابی بن کعب، عباس، حکیم بن حزام، ابن عباس، عبداللّه بن خباب، ام سلمه و عائشه نقل حدیث می‌‌کند. و کسانی چون: اسحاق، عبداللّه و عبیداللّه (فرزندان وی) ابن شهاب، عبدالملک بن عمیر، ابواسحاق سبیعی و عمر بن عبدالعزیز از وی روایت می‌‌کنند.[۸]

طبری به اسناد خود از عبداللّه بن حارث بن نوفل و او به واسطه عبداللّه بن عباس از امام علی(ع) نقل می‌‌کند: آن گاه که آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۹] بر رسول خدا(ص) نازل شد، پیامبر به دستور مؤکّد جبرئیل، حدود چهل تن از فرزندان عبدالمطلب ازجمله حمزه، عباس، ابوطالب و ابو لهب را جهت اطعام و ابلاغ پیام به منزل خودش دعوت و مرا مأمور تهیّه غذا و پذیرایی کرد.

پس از پذیرایی، رسول خدا چنین فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! سوگند به خدا، در میان عرب جوانی را نمی‌شناسم که برای قوم‌اش برتر از آن چه من برای شما آوردم، آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را به سوی شما آورده‌ام و خداوند بزرگ مرا فرمان داده که شما را به قبول آن دعوت کنم. پس کدام یک از شما مرا برای انجام این امر یاری می‌‌کند تا آنکه برادر، وصیّ و جانشین من در میان شما باشد.

همه حاضران خموشی گزیدند و من که خردسال‌ترینِ آنان بودم، گفتم: ای پیامبرخدا(ص) من وزیر تو دراین کار می‌‌باشم. سپس آن حضرت گردن مرا گرفت و فرمود: این برادر و وصیّ و جانشین من در میان شماست. سخن او را شنیده از وی فرمان ببرید.

در این هنگام حاضران برخاستند و با خنده به ابوطالب گفتند: او تو را امر کرد که گوش به فرزند خود داده واو را اطاعت کنی!. [۱۰]

عبداللّه در قیام قاریان به رهبری عبدالرحمن بن اشعث از ترس حجّاج از بصره به عمان گریخت و در همان جا به سال ۸۴ﻫ.ق در زمان خلافت عبدالملک بن مروان در حدود هشتاد سالگی وفات یافت[۱۱].[۱۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. طبری در ذیل المذیل از او با عنوان (عبداللّه بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب) یاد و تصریح می‌‌کند که وی در زمان پیامبرق به دنیا آمده و به سال ۸۴ﻫ.ق وفات یافته است. شیخ طوسی از او با (عنوان (عبداللّه بن حارث بن نوفل بن عبدالمطلب) یاد می‌‌کند، اما باید توجه داشت که نه شخصیت مورد نظر طبری همان عبداللّه بن نوفل است که ابن حبان او را در کتاب الثقات آورده و تاریخ قتلش را در واقعه حرّه به سال ۶۳ ﻫ.ق می‌‌داند و نه عبدالمطّلب پسری به نام نوفل داشته که شیخ به او اشاره کرده است.
  2. الطبقات الکبری ۵/ ۲۴.
  3. تاریخ طبری ۱۱/ ۶۲۹.
  4. الطبقات الکبری ۷/ ۱۰۰.
  5. اسدالغابه ۳/ ۱۳۷.
  6. تاریخ طبری ۵/ ۳۸۱.
  7. تاریخ بغداد ۱/ ۲۱۱ و تهذیب تاریخ دمشق ۷/ ۳۴۹.
  8. رجال صحیح البخاری ۱/ ۳۹۹؛ رجال صحیح مسلم ۱/ ۳۵۴؛ تهذیب الکمال ۱۴/ ۳۹۷ ومستدرکات علم رجال الحدیث ۴/ ۵۰۸.
  9. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  10. تاریخ طبری ۲/ ۳۲۱،۳۱۹ ونک: الکامل فی التاریخ ۲/ ۶۳،۶۰؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۱۳/ ۲۱۰ و کنز العمال ۱۳/ ۱۳۳،۱۳۱.
  11. تاریخ طبری ۱۱/ ۶۲۹ و تهذیب الکمال ۱۴/ ۳۹۹.
  12. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 52.