انسان در معارف دعا و زیارات: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = انسان | | موضوع مرتبط = انسان | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = انسان | ||
| مداخل مرتبط = [[انسان در قرآن]] - [[انسان در حدیث]] - [[انسان در کلام اسلامی]] - [[انسان در معارف دعا و زیارات]] - [[انسان در معارف و سیره | | مداخل مرتبط = [[انسان در لغت]] - [[انسان در قرآن]] - [[انسان در حدیث]] - [[انسان در نهج البلاغه]] - [[انسان در کلام اسلامی]] - [[انسان در اخلاق اسلامی]] - [[انسان در فلسفه اسلامی]] - [[انسان در معارف دعا و زیارات]] - [[انسان در معارف و سیره علوی]] - [[انسان در معارف و سیره سجادی]] - [[انسان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== | == معناشناسی == | ||
واژه [[انسان]] از ریشه [[انس]] و به معنای اُنس و اُلفت است. برخی برآنند که به انسان از آن جهت انسان گفته شده که جز با انس و [[الفت]] با دیگر افراد نمیتواند [[زندگی]] کند و طبیعتاً موجودی [[اجتماعی]] است. | واژه [[انسان]] از ریشه [[انس]] و به معنای اُنس و اُلفت است<ref>مفردات الفاظ القرآن؛ لغتنامه دهخدا.</ref>. برخی برآنند که به انسان از آن جهت انسان گفته شده که جز با انس و [[الفت]] با دیگر افراد نمیتواند [[زندگی]] کند و طبیعتاً موجودی [[اجتماعی]] است. همچنین گفته شده که انسان در اصل انسیان (از [[نسیان]]) بوده و انسان از آن جهت انسان نامیده شده که عهدش را فراموش کرده است<ref>مفردات الفاظ القرآن.</ref>. | ||
به انسان [[بشر]] هم گفته میشود. تفاوت انسان با بشر در آن است که به [[آدمی]] از نظر [[فضایل]] و [[کمالات]] و استعدادهایش انسان و از نظر [[جسد]] و ظاهر [[بدن]] و شکل ظاهرش بشر گفته میشود. به عبارت دیگر به آدمی از جنبه بُعد [[معنوی]] و [[روحانی]] او انسان و از جنبه بُعد مادی و جسمانی وی بشر گفته میشود<ref>قاموس قرآن | |||
به انسان [[بشر]] هم گفته میشود. تفاوت انسان با بشر در آن است که به [[آدمی]] از نظر [[فضایل]] و [[کمالات]] و استعدادهایش انسان و از نظر [[جسد]] و ظاهر [[بدن]] و شکل ظاهرش بشر گفته میشود. به عبارت دیگر به آدمی از جنبه بُعد [[معنوی]] و [[روحانی]] او انسان و از جنبه بُعد مادی و جسمانی وی بشر گفته میشود<ref>قاموس قرآن.</ref>.<ref>[[امیر شیرزاد|شیرزاد، امیر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «انسان»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۹۶.</ref> | |||
در [[آیات]] و [[روایات]] نیز اُنس<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref> و نسیان<ref>{{متن قرآن|إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}} «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴؛ {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا}} «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى}} «فرمود: بدینگونه بود که نشانههای ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردی و همانگونه امروز تو فراموش میگردی» سوره طه، آیه ۱۲۶.</ref> به عنوان ویژگیهای انسان مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین انسانشناسی به معنای [[شناخت]] [[جایگاه]] انسان در هندسه [[آفرینش]] است. | |||
از منظر [[قرآن]]، انسان از [[خاک]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ}} «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.</ref> به [[گِل]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ}} «اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست آنگاه شما تردید میکنید» سوره انعام، آیه ۲.</ref> گِل بدبو<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛» سوره حجر، آیه ۲۸.</ref> حالت چسبندگی<ref>{{متن قرآن|فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ}} «اینک از ایشان بپرس آیا آنها در آفرینش سختترند یا آنان که ما آفریدهایم؟ ما آنها را از گلی چسبناک آفریدهایم» سوره صافات، آیه ۱۱.</ref> و گل خشکیده<ref>{{متن قرآن|خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ}} «آدمی را از گلی خشک چون سفال آفرید» سوره الرحمن، آیه ۱۴.</ref> گذر کرده و در نهایت [[روح الهی]] در او دمیده و [[انسان]] شده است<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}} «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}} «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>. | از منظر [[قرآن]]، انسان از [[خاک]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ}} «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.</ref> به [[گِل]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ}} «اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست آنگاه شما تردید میکنید» سوره انعام، آیه ۲.</ref> گِل بدبو<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛» سوره حجر، آیه ۲۸.</ref> حالت چسبندگی<ref>{{متن قرآن|فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ}} «اینک از ایشان بپرس آیا آنها در آفرینش سختترند یا آنان که ما آفریدهایم؟ ما آنها را از گلی چسبناک آفریدهایم» سوره صافات، آیه ۱۱.</ref> و گل خشکیده<ref>{{متن قرآن|خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ}} «آدمی را از گلی خشک چون سفال آفرید» سوره الرحمن، آیه ۱۴.</ref> گذر کرده و در نهایت [[روح الهی]] در او دمیده و [[انسان]] شده است<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}} «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}} «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>. | ||
خط ۲۲: | خط ۱۸: | ||
بر اساس [[روایات]]، [[تمایلات نفسانی]] در کارآیی [[عقل]] خلل ایجاد میکند و انسان تنها با [[تمسک]] به آموزههای [[وحی]] میتواند این خلل را جبران کند و مراتب کمال والای [[انسانی]] را دریابد<ref>بحارالانوار، ۱۴۰۴.</ref>. انسان [[عاقل]] [[دل]] به [[دنیا]] نمیبازد و [[بینیازی]] را در [[بندگی خدا]] میبیند. | بر اساس [[روایات]]، [[تمایلات نفسانی]] در کارآیی [[عقل]] خلل ایجاد میکند و انسان تنها با [[تمسک]] به آموزههای [[وحی]] میتواند این خلل را جبران کند و مراتب کمال والای [[انسانی]] را دریابد<ref>بحارالانوار، ۱۴۰۴.</ref>. انسان [[عاقل]] [[دل]] به [[دنیا]] نمیبازد و [[بینیازی]] را در [[بندگی خدا]] میبیند. | ||
[[عالمان]] [[اخلاق]]، کمال انسان را در [[حاکمیت]] [[خرد]] بر سایر قوا خواندهاند<ref>معراج السعاده، ص۲۱.</ref>. و اما در [[صحیفه سجادیه]] انسانشناسی بر تصویر [[امام سجاد]]{{ع}} از انسان مبتنی است. آن بزرگوار با روش ابتکاری و [[بدیع]] خود و با استفاده از [[دعا]] ابعاد وجودی انسان و [[فضائل]] و [[رذائل اخلاقی]] و... او را تبیین کرده است. به طور کلی رویکرد به [[نیایش]] یکی از نشانههای مهم پیوند انسان با [[خالق]] هستی و [[برترین]] عامل [[تقرب]] اوست<ref>{{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}} «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر شایستهنژاد|شایستهنژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۹۷.</ref> | [[عالمان]] [[اخلاق]]، کمال انسان را در [[حاکمیت]] [[خرد]] بر سایر قوا خواندهاند<ref>معراج السعاده، ص۲۱.</ref>. و اما در [[صحیفه سجادیه]] انسانشناسی بر تصویر [[امام سجاد]] {{ع}} از انسان مبتنی است. آن بزرگوار با روش ابتکاری و [[بدیع]] خود و با استفاده از [[دعا]] ابعاد وجودی انسان و [[فضائل]] و [[رذائل اخلاقی]] و... او را تبیین کرده است. به طور کلی رویکرد به [[نیایش]] یکی از نشانههای مهم پیوند انسان با [[خالق]] هستی و [[برترین]] عامل [[تقرب]] اوست<ref>{{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}} «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر شایستهنژاد|شایستهنژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۹۷.</ref> | ||
== انسان در صحیفه سجادیه == | |||
در [[صحیفه سجادیه]]، همچون [[قرآن]]، واژه انس همراه با [[جن]] به کار رفته است: {{متن حدیث|وَ أَعِذْنِي وَ ذُرِّيَّتِي... مِنْ شَرِّ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لِرَسُولِكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ}}<ref>دعای ۲۳.</ref>؛ (خداوندا)... مرا و [[ذریه]] مرا از هرکس از جن و انس که برخلاف [[رسول]] تو و [[اهل بیت]] او برخاسته [[پناه]] ده. | |||
== | همچنین در [[صحیفه]] واژه “انسانیت” یک بار به کار رفته است و آن در [[مقام حمد]] و [[ستایش خداوند]] است که بندگانش را از [[معرفت]] [[حمد]] و [[ستایش]] و [[شکر]] نعمتهای پیدرپیاش [[محروم]] نساخته است. آنگاه [[حضرت]] میفرماید: {{متن حدیث|وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: {{متن قرآن|إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>}}<ref>دعای ۱.</ref> و اگر چنین بودند (که [[خدا]] را نمیشناختند و شکرش را به جا نمیآوردند) از دایره [[انسانیت]] بیرون میافتادند و در زمره [[چارپایان]] در میآمدند که [[خدای متعال]] در محکم [[تنزیل]] خود گفته است: چون چارپایان شدند بلکه از چارپایان هم گمراهترند. | ||
# [[خلقت انسان]]؛ [[امام سجاد]]{{ع}}، ساختار بدنی و جسمانی [[انسان]] را بسیار [[ضعیف]] و همه حرکات و سکنات او را منوط به [[عنایت خاص]] [[خداوند]] میداند: «بارخدایا! ما را از [[ناتوانی]] آفریدهای و بنیان ما بر [[سستی]] نهادهای و از آبی [[پست]] و بیارج صورت بستهای. ما را هیچ جنبشی نیست مگر به توانی که تو ارزانی داری، و نیرویی نیست مگر به مددی که تو رسانی»<ref>نیایش نهم.</ref>. «ای خداوند! [[شب]] را به [[روز]] و روز را به شب میآورم، در حالی که [[بنده]] [[ذلیل]] تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروی تو. بر این [[گواهی]] میدهم و به ناتوانی و [[بیچارگی]] خود معترفم»<ref>نیایش بیستویکم.</ref>. «بارخدایا! مرا [[طاقت]] [[رنج]]، یارای [[شکیبایی]] در [[بلا]] و توان درویشی نیست؛ پس روزیام را از من دریغ مدار و مرا به دیگر آفریدگانت وامگذار و تو خود نیاز من برآر و [[کفاف]] من بر عهده دار»<ref>نیایش بیستودوم.</ref>. | |||
# [[حقیقت انسان]]؛ برخی از عوامل تجلی حقیقت انسان از منظر امام سجاد{{ع}}، عبارت است از: | [[امام سجاد]] {{ع}} در این عبارت تمایز [[انسان]] از [[چارپایان]] را “شناخت [[خدا]] و [[سپاس]] و [[شکرگزاری]] [[حق]] تعالی” دانسته است. بنابراین [[هویت]] [[انسانی]] انسان مشروط به [[شناخت خداوند]] و [[حمد]] و [[ستایش الهی]] است<ref>صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، سروش، تهران، ۱۳۷۵، چاپ دوم؛ قرآن حکیم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی؛ قاموس قرآن، سیدعلی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۱، چاپ ششم؛ مفردات الفاظ القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دارالقلم، بیروت، ۱۴۱۲، چاپ اول.</ref>.<ref>[[امیر شیرزاد|شیرزاد، امیر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «انسان»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۹۶.</ref> | ||
== آموزههای انسانشناختی در [[صحیفه سجادیه]] == | |||
# [[خلقت انسان]]؛ [[امام سجاد]] {{ع}}، ساختار بدنی و جسمانی [[انسان]] را بسیار [[ضعیف]] و همه حرکات و سکنات او را منوط به [[عنایت خاص]] [[خداوند]] میداند: «بارخدایا! ما را از [[ناتوانی]] آفریدهای و بنیان ما بر [[سستی]] نهادهای و از آبی [[پست]] و بیارج صورت بستهای. ما را هیچ جنبشی نیست مگر به توانی که تو ارزانی داری، و نیرویی نیست مگر به مددی که تو رسانی»<ref>نیایش نهم.</ref>. «ای خداوند! [[شب]] را به [[روز]] و روز را به شب میآورم، در حالی که [[بنده]] [[ذلیل]] تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروی تو. بر این [[گواهی]] میدهم و به ناتوانی و [[بیچارگی]] خود معترفم»<ref>نیایش بیستویکم.</ref>. «بارخدایا! مرا [[طاقت]] [[رنج]]، یارای [[شکیبایی]] در [[بلا]] و توان درویشی نیست؛ پس روزیام را از من دریغ مدار و مرا به دیگر آفریدگانت وامگذار و تو خود نیاز من برآر و [[کفاف]] من بر عهده دار»<ref>نیایش بیستودوم.</ref>. | |||
# [[حقیقت انسان]]؛ برخی از عوامل تجلی حقیقت انسان از منظر امام سجاد {{ع}}، عبارت است از: | |||
## [[بندگی]] خداوند؛ از نظر [[امام]] حقیقت انسان در صورت بندگی خداوند و اعتراف به [[عظمت]] او و ترجیح دادن [[رضایت]] [[خالق]] بر خواسته خویش تجلی مییابد: «ای خداوند!... بنده ذلیل تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروی تو. بر این گواهی میدهم و به ناتوانی و بیچارگی خود معترفم»<ref>نیایش بیستویکم.</ref>. «[[معبود]] من! اگر تو مرا بلند مرتبه گردانی، چه کسی [[خوار]] و ذلیلم تواند کرد؟ اگر تو مرا حقیر سازی، کیست که سربلندم نماید؟ اگر تو مرا گرامی بداری، چه کسی حقیر و ناچیزم تواند شمرد؟ اگر تو مرا به [[حقارت]] در افکنی، دیگر چه کسی گرامیام تواند داشت»<ref>نیایش چهلوهشتم.</ref>؟ | ## [[بندگی]] خداوند؛ از نظر [[امام]] حقیقت انسان در صورت بندگی خداوند و اعتراف به [[عظمت]] او و ترجیح دادن [[رضایت]] [[خالق]] بر خواسته خویش تجلی مییابد: «ای خداوند!... بنده ذلیل تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروی تو. بر این گواهی میدهم و به ناتوانی و بیچارگی خود معترفم»<ref>نیایش بیستویکم.</ref>. «[[معبود]] من! اگر تو مرا بلند مرتبه گردانی، چه کسی [[خوار]] و ذلیلم تواند کرد؟ اگر تو مرا حقیر سازی، کیست که سربلندم نماید؟ اگر تو مرا گرامی بداری، چه کسی حقیر و ناچیزم تواند شمرد؟ اگر تو مرا به [[حقارت]] در افکنی، دیگر چه کسی گرامیام تواند داشت»<ref>نیایش چهلوهشتم.</ref>؟ | ||
## [[قدردانی]] از خداوند؛ حقیقت انسان در قدردانی او از [[نعمتهای خداوند]] تبلور مییابد و عدم توجه به آن، او را به وادی بهیمیّت میکشاند: «[[حمد]] و [[سپاس]] خداوندی را که اگر [[معرفت]] [[حمد]] خویش را از [[بندگان]] خود دریغ میداشت، در برابر آن همه [[نعمتها]]... لب به سپاسش نمیگشادند... و اگر چنین میبودند، از دایره [[انسانیت]] برون میافتادند»<ref>نیایش یکم.</ref>. | ## [[قدردانی]] از خداوند؛ حقیقت انسان در قدردانی او از [[نعمتهای خداوند]] تبلور مییابد و عدم توجه به آن، او را به وادی بهیمیّت میکشاند: «[[حمد]] و [[سپاس]] خداوندی را که اگر [[معرفت]] [[حمد]] خویش را از [[بندگان]] خود دریغ میداشت، در برابر آن همه [[نعمتها]]... لب به سپاسش نمیگشادند... و اگر چنین میبودند، از دایره [[انسانیت]] برون میافتادند»<ref>نیایش یکم.</ref>. | ||
## [[آرامش]] [[قلب]]؛ قلب [[انسان]] با ذکر [[خداوند]] و [[تقرب]] به او آرامش مییابد: «بارخدایا! دلم را به آنچه در نزد توست آرام و مطمئن نمای... و به [[طاعت]] خویش [[سیراب]] فرمای و [[توانگری]]، [[عفت]]، تندرستی، فراخی روزی، آرامش و [[عافیت]]، همه را یکجا نصیب من گردان»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ## [[آرامش]] [[قلب]]؛ قلب [[انسان]] با ذکر [[خداوند]] و [[تقرب]] به او آرامش مییابد: «بارخدایا! دلم را به آنچه در نزد توست آرام و مطمئن نمای... و به [[طاعت]] خویش [[سیراب]] فرمای و [[توانگری]]، [[عفت]]، تندرستی، فراخی روزی، آرامش و [[عافیت]]، همه را یکجا نصیب من گردان»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ||
##بهرهگیری از [[قرآن]]؛ قرآن کتابی است که نسخه کامل [[هدایت]] انسان را دربردارد و عمل به [[فرامین]] آن [[آدمی]] را با [[حقیقت]] خویش آشنا میسازد: «بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] بفرست و قرآن را برای ما وسیلهای ساز که بدان بر شریفترین منازل [[کرامت]] قرار گیریم، نردبانی که بدان [[جایگاه]] [[امن]] و [[سلامت]] [[عروج]] کنیم»<ref>نیایش چهلودوم.</ref>. | ## بهرهگیری از [[قرآن]]؛ قرآن کتابی است که نسخه کامل [[هدایت]] انسان را دربردارد و عمل به [[فرامین]] آن [[آدمی]] را با [[حقیقت]] خویش آشنا میسازد: «بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] بفرست و قرآن را برای ما وسیلهای ساز که بدان بر شریفترین منازل [[کرامت]] قرار گیریم، نردبانی که بدان [[جایگاه]] [[امن]] و [[سلامت]] [[عروج]] کنیم»<ref>نیایش چهلودوم.</ref>. | ||
# [[منزلت]] انسان؛ در منظر [[امام سجاد]]{{ع}}، انسان به [[دلیل]] برخورداری از [[کرامت الهی]]، از دیگر آفریدههای خداوند [[برتر]] است و بر همه آنها [[سلطه]] دارد: «حمد خداوندی را که سیرتها و صورتهای [[پسندیده]] را برای ما برگزید و روزیهای خوش و [[نیکو]] به ما ارزانی داشت؛ خداوندی که ما را بر همه آفریدگانش [[برتری]] داد، چندان که به [[قدرت]] و [[عزت]] او، هر آفریدهای [[فرمانبردار]] و تحت [[فرمان]] ماست»<ref>نیایش یکم.</ref>. | # [[منزلت]] انسان؛ در منظر [[امام سجاد]] {{ع}}، انسان به [[دلیل]] برخورداری از [[کرامت الهی]]، از دیگر آفریدههای خداوند [[برتر]] است و بر همه آنها [[سلطه]] دارد: «حمد خداوندی را که سیرتها و صورتهای [[پسندیده]] را برای ما برگزید و روزیهای خوش و [[نیکو]] به ما ارزانی داشت؛ خداوندی که ما را بر همه آفریدگانش [[برتری]] داد، چندان که به [[قدرت]] و [[عزت]] او، هر آفریدهای [[فرمانبردار]] و تحت [[فرمان]] ماست»<ref>نیایش یکم.</ref>. | ||
#عوامل صعود و [[سقوط]] انسان؛ نیایشهای امام سجاد{{ع}}، سرشار از بیان عوامل صعود و سقوط انسان است | # عوامل صعود و [[سقوط]] انسان؛ نیایشهای امام سجاد {{ع}}، سرشار از بیان عوامل صعود و سقوط انسان است<ref>[[علی اکبر شایستهنژاد|شایستهنژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۹۷-۱۰۰.</ref>. | ||
==عوامل صعود [[انسان]]== | == عوامل صعود [[انسان]] == | ||
#'''[[خشنودی]] [[خداوند]]''' «خداوندا! چون میان دو نقصان، یکی در [[دین]] و یکی در [[دنیا]]، قرار گرفتیم نقصان را در آن قرار ده که زودگذر است و [[توبه]] را در آن قرار ده که بقایش بیشتر است. و چون آهنگ دو کار کردیم که یکی تو را [[خشنود]] میسازد و دیگری تو را به [[خشم]] میآورد، ما را بدان سوی که سبب خشنودی توست روانه دار و [[عزم]] ما را در آنچه سبب خشم توست [[سست]] نمای»<ref>نیایش نهم.</ref>. | # '''[[خشنودی]] [[خداوند]]''' «خداوندا! چون میان دو نقصان، یکی در [[دین]] و یکی در [[دنیا]]، قرار گرفتیم نقصان را در آن قرار ده که زودگذر است و [[توبه]] را در آن قرار ده که بقایش بیشتر است. و چون آهنگ دو کار کردیم که یکی تو را [[خشنود]] میسازد و دیگری تو را به [[خشم]] میآورد، ما را بدان سوی که سبب خشنودی توست روانه دار و [[عزم]] ما را در آنچه سبب خشم توست [[سست]] نمای»<ref>نیایش نهم.</ref>. | ||
#'''[[صله رحم]] و [[حُسن]] [[همسایگی]]''': «خدایا، در این ماه ما را موفق دار که به خویشاوندانمان [[نیکی]] کنیم و به دیدارشان بشتابیم و همسایگانمان را به [[بخشش]] و عطای خویش بنوازیم»<ref>نیایش چهلوچهارم.</ref>. | # '''[[صله رحم]] و [[حُسن]] [[همسایگی]]''': «خدایا، در این ماه ما را موفق دار که به خویشاوندانمان [[نیکی]] کنیم و به دیدارشان بشتابیم و همسایگانمان را به [[بخشش]] و عطای خویش بنوازیم»<ref>نیایش چهلوچهارم.</ref>. | ||
#'''توبه''': «ای خداوند! ما را در شمار توبه کنندگانی درآور که [[محبت]] خود را به آنان ارزانی داشتهای و پذیرفتهای که به [[طاعت]] تو بازگردند، ای [[دادگرترین]] دادگران»<ref>نیایش چهلوپنجم.</ref>. | # '''توبه''': «ای خداوند! ما را در شمار توبه کنندگانی درآور که [[محبت]] خود را به آنان ارزانی داشتهای و پذیرفتهای که به [[طاعت]] تو بازگردند، ای [[دادگرترین]] دادگران»<ref>نیایش چهلوپنجم.</ref>. | ||
#'''[[فرزندان]] [[صالح]]''': «ای خداوند، فرزندان مرا... چنان کن که فرمانهای تو را بنیوشند و [[اطاعت]] کنند، [[یاران]] تو را [[محبّان]] و نیکخواهان، و با [[دشمنان]] تو دشمنان و [[کینهتوزان]] باشند»<ref>نیایش بیستوپنجم.</ref>. | # '''[[فرزندان]] [[صالح]]''': «ای خداوند، فرزندان مرا... چنان کن که فرمانهای تو را بنیوشند و [[اطاعت]] کنند، [[یاران]] تو را [[محبّان]] و نیکخواهان، و با [[دشمنان]] تو دشمنان و [[کینهتوزان]] باشند»<ref>نیایش بیستوپنجم.</ref>. | ||
#'''[[نفرت]] از [[بدی]]''': «بارخدایا، [[انزجار]] از زشتیهای [[گناهان]] و رسواییهای [[معاصی]] را [[شعار]] [[قلب]] من ساز»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | # '''[[نفرت]] از [[بدی]]''': «بارخدایا، [[انزجار]] از زشتیهای [[گناهان]] و رسواییهای [[معاصی]] را [[شعار]] [[قلب]] من ساز»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ||
#'''[[سلامت]] قلب''': «بارالها! و سلامت دلهای ما را در یاد کرد عظمتت، [[آسایش]] ابدان ما را در [[شکر]] و نعمتت و گشادگی [[زبان]] ما را در | # '''[[سلامت]] قلب''': «بارالها! و سلامت دلهای ما را در یاد کرد عظمتت، [[آسایش]] ابدان ما را در [[شکر]] و نعمتت و گشادگی [[زبان]] ما را در وصف احسانت قرار ده»<ref>نیایش پنجم.</ref>. | ||
#'''[[آمادگی]] برای ورود به [[عالم آخرت]]''': «و در آن [[روز]] که [[اسرار]] آشکار میشود هلاکم مکن»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | # '''[[آمادگی]] برای ورود به [[عالم آخرت]]''': «و در آن [[روز]] که [[اسرار]] آشکار میشود هلاکم مکن»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ||
برخی عوامل [[سقوط]] انسان عبارت است از: | برخی عوامل [[سقوط]] انسان عبارت است از: | ||
#'''[[چشمداشت]] به دیگران''': «بارخدایا! [[درود]] بفرست بر [[محمد]] و [[خاندان]] او، و مرا به آنچه [[توانگران]] را [[عطا]] کردهای مفتون منمای و آنان را به آنچه مرا ندادهای به [[عُجب]] میفکن... [[سپاس]] مرا به درگاهت، بر آنچه مرا ندادهای، افزونتر نمای از سپاس من به درگاهت بر آنچه مرا عطا کردهای»<ref>نیایش سیوپنجم.</ref>. | # '''[[چشمداشت]] به دیگران''': «بارخدایا! [[درود]] بفرست بر [[محمد]] و [[خاندان]] او، و مرا به آنچه [[توانگران]] را [[عطا]] کردهای مفتون منمای و آنان را به آنچه مرا ندادهای به [[عُجب]] میفکن... [[سپاس]] مرا به درگاهت، بر آنچه مرا ندادهای، افزونتر نمای از سپاس من به درگاهت بر آنچه مرا عطا کردهای»<ref>نیایش سیوپنجم.</ref>. | ||
#'''[[خودبرتربینی]]''': یکی از عوامل سقوط انسان خودبرتربینی است؛ به همین [[دلیل]] [[امام]]{{ع}} از [[خدا]] میخواهد که همواره [[فقر]] و [[ذلّت]] درونی [[انسان]] را به خودش بنمایاند: «بارخدایا!... و هرگاه مرا در نظر [[مردم]] به درجتی فرا میبری به همان [[قدر]] در نفس خود خوارم گردان، و هرگاه مرا به عزتی آشکار مینوازی به همان قدر در نفس خود [[ذلیل]] گردان»<ref>نیایش بیستم.</ref>. | # '''[[خودبرتربینی]]''': یکی از عوامل سقوط انسان خودبرتربینی است؛ به همین [[دلیل]] [[امام]] {{ع}} از [[خدا]] میخواهد که همواره [[فقر]] و [[ذلّت]] درونی [[انسان]] را به خودش بنمایاند: «بارخدایا!... و هرگاه مرا در نظر [[مردم]] به درجتی فرا میبری به همان [[قدر]] در نفس خود خوارم گردان، و هرگاه مرا به عزتی آشکار مینوازی به همان قدر در نفس خود [[ذلیل]] گردان»<ref>نیایش بیستم.</ref>. | ||
#'''دنیازدگی''': منظور از دنیازدگی [[دل بستن]] فرد به [[دنیا]] به قیمت [[تباهی]] [[شخصیت]] و [[معنویت]] خودش است: «خداوندا...، از [[دل]] من [[محبت]] این [[جهان]] سفله را برکن؛ که [[راه]] مرا از دست یافتن به خیراتی که در نزد توست میبندد و چون خواهم به سوی تو آیم سد راه من میشود و مرا از [[تقرب]] به درگاه تو [[غافل]] میگرداند»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | # '''دنیازدگی''': منظور از دنیازدگی [[دل بستن]] فرد به [[دنیا]] به قیمت [[تباهی]] [[شخصیت]] و [[معنویت]] خودش است: «خداوندا... ، از [[دل]] من [[محبت]] این [[جهان]] سفله را برکن؛ که [[راه]] مرا از دست یافتن به خیراتی که در نزد توست میبندد و چون خواهم به سوی تو آیم سد راه من میشود و مرا از [[تقرب]] به درگاه تو [[غافل]] میگرداند»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ||
#'''دل بستن به غیر [[خدا]]''': «خدایا! بر [[محمد]] و خاندانش [[درود]] فرست و [[عزّت]] و آبرویم را با [[توانگری]] [[حفظ]] فرما و منزلتم را با [[تنگدستی]] به [[خواری]] میفکن تا مجبور شوم از روزی خواهانت روزی بخواهم و دست نیاز به سوی [[مردمان]] [[فرومایه]] پیش آورم»<ref>نیایش بیستم.</ref>. | # '''دل بستن به غیر [[خدا]]''': «خدایا! بر [[محمد]] و خاندانش [[درود]] فرست و [[عزّت]] و آبرویم را با [[توانگری]] [[حفظ]] فرما و منزلتم را با [[تنگدستی]] به [[خواری]] میفکن تا مجبور شوم از روزی خواهانت روزی بخواهم و دست نیاز به سوی [[مردمان]] [[فرومایه]] پیش آورم»<ref>نیایش بیستم.</ref>. | ||
#'''سایر عوامل''': در [[دعاهای امام سجاد]]{{ع}} عوامل [[سقوط]] انسان بسیار است و ما فقط به برخی دیگر از این عوامل اشاره میکنیم که عبارت است از: [[کینهتوزی]]<ref>دعای بیستم.</ref>؛ [[حرص]]، [[غضب]]، [[حسد]]، کم صبری، [[اسراف]]، [[بدخلقی]]، [[هواپرستی]]، [[غفلت]] و... <ref>دعای هشتم.</ref>؛ آرزوهای طولانی، [[تنپروری]]، اشتغال به [[لهو و لعب]] و... <ref>دعای پنجاهودوم.</ref>.<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، ۱۴۰۲، مؤسسه الوفاء؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۷۵، انتشارات سروش، قرآن حکیم. ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، ۱۳۷۳، دارالقرآن الکریم، لغتنامه، علیاکبر دهخدا، تهران، ۱۳۶۷، انتشارات دانشگاه تهران، معراج السعادة، ملا احمد نراقی، قم، ۱۳۷۱، نشر هجرت، مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تهران، ۱۳۸۶، مرتضوی.</ref>.<ref>[[علی اکبر شایستهنژاد|شایستهنژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۹۷-۱۰۰.</ref> | # '''سایر عوامل''': در [[دعاهای امام سجاد]] {{ع}} عوامل [[سقوط]] انسان بسیار است و ما فقط به برخی دیگر از این عوامل اشاره میکنیم که عبارت است از: [[کینهتوزی]]<ref>دعای بیستم.</ref>؛ [[حرص]]، [[غضب]]، [[حسد]]، کم صبری، [[اسراف]]، [[بدخلقی]]، [[هواپرستی]]، [[غفلت]] و... <ref>دعای هشتم.</ref>؛ آرزوهای طولانی، [[تنپروری]]، اشتغال به [[لهو و لعب]] و...<ref>دعای پنجاهودوم.</ref>.<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، ۱۴۰۲، مؤسسه الوفاء؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۷۵، انتشارات سروش، قرآن حکیم. ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، ۱۳۷۳، دارالقرآن الکریم، لغتنامه، علیاکبر دهخدا، تهران، ۱۳۶۷، انتشارات دانشگاه تهران، معراج السعادة، ملا احمد نراقی، قم، ۱۳۷۱، نشر هجرت، مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تهران، ۱۳۸۶، مرتضوی.</ref>.<ref>[[علی اکبر شایستهنژاد|شایستهنژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۹۷-۱۰۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
خط ۵۸: | خط ۶۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:انسان | [[رده:انسان]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۰
معناشناسی
واژه انسان از ریشه انس و به معنای اُنس و اُلفت است[۱]. برخی برآنند که به انسان از آن جهت انسان گفته شده که جز با انس و الفت با دیگر افراد نمیتواند زندگی کند و طبیعتاً موجودی اجتماعی است. همچنین گفته شده که انسان در اصل انسیان (از نسیان) بوده و انسان از آن جهت انسان نامیده شده که عهدش را فراموش کرده است[۲].
به انسان بشر هم گفته میشود. تفاوت انسان با بشر در آن است که به آدمی از نظر فضایل و کمالات و استعدادهایش انسان و از نظر جسد و ظاهر بدن و شکل ظاهرش بشر گفته میشود. به عبارت دیگر به آدمی از جنبه بُعد معنوی و روحانی او انسان و از جنبه بُعد مادی و جسمانی وی بشر گفته میشود[۳].[۴]
در آیات و روایات نیز اُنس[۵] و نسیان[۶] به عنوان ویژگیهای انسان مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین انسانشناسی به معنای شناخت جایگاه انسان در هندسه آفرینش است.
از منظر قرآن، انسان از خاک[۷] به گِل[۸] گِل بدبو[۹] حالت چسبندگی[۱۰] و گل خشکیده[۱۱] گذر کرده و در نهایت روح الهی در او دمیده و انسان شده است[۱۲].
آیات قرآن کریم بر جایگاه عقل در تعالی انسان تأکید دارد[۱۳]. علاوه بر این تقلیدِ جاهلانه[۱۴] را نکوهش کرده و ارزشمندی انسان را به میزان تقوای او خوانده است: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۱۵] بر اساس روایات، تمایلات نفسانی در کارآیی عقل خلل ایجاد میکند و انسان تنها با تمسک به آموزههای وحی میتواند این خلل را جبران کند و مراتب کمال والای انسانی را دریابد[۱۶]. انسان عاقل دل به دنیا نمیبازد و بینیازی را در بندگی خدا میبیند.
عالمان اخلاق، کمال انسان را در حاکمیت خرد بر سایر قوا خواندهاند[۱۷]. و اما در صحیفه سجادیه انسانشناسی بر تصویر امام سجاد (ع) از انسان مبتنی است. آن بزرگوار با روش ابتکاری و بدیع خود و با استفاده از دعا ابعاد وجودی انسان و فضائل و رذائل اخلاقی و... او را تبیین کرده است. به طور کلی رویکرد به نیایش یکی از نشانههای مهم پیوند انسان با خالق هستی و برترین عامل تقرب اوست[۱۸].[۱۹]
انسان در صحیفه سجادیه
در صحیفه سجادیه، همچون قرآن، واژه انس همراه با جن به کار رفته است: «وَ أَعِذْنِي وَ ذُرِّيَّتِي... مِنْ شَرِّ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لِرَسُولِكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[۲۰]؛ (خداوندا)... مرا و ذریه مرا از هرکس از جن و انس که برخلاف رسول تو و اهل بیت او برخاسته پناه ده.
همچنین در صحیفه واژه “انسانیت” یک بار به کار رفته است و آن در مقام حمد و ستایش خداوند است که بندگانش را از معرفت حمد و ستایش و شکر نعمتهای پیدرپیاش محروم نساخته است. آنگاه حضرت میفرماید: «وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۲۱]»[۲۲] و اگر چنین بودند (که خدا را نمیشناختند و شکرش را به جا نمیآوردند) از دایره انسانیت بیرون میافتادند و در زمره چارپایان در میآمدند که خدای متعال در محکم تنزیل خود گفته است: چون چارپایان شدند بلکه از چارپایان هم گمراهترند.
امام سجاد (ع) در این عبارت تمایز انسان از چارپایان را “شناخت خدا و سپاس و شکرگزاری حق تعالی” دانسته است. بنابراین هویت انسانی انسان مشروط به شناخت خداوند و حمد و ستایش الهی است[۲۳].[۲۴]
آموزههای انسانشناختی در صحیفه سجادیه
- خلقت انسان؛ امام سجاد (ع)، ساختار بدنی و جسمانی انسان را بسیار ضعیف و همه حرکات و سکنات او را منوط به عنایت خاص خداوند میداند: «بارخدایا! ما را از ناتوانی آفریدهای و بنیان ما بر سستی نهادهای و از آبی پست و بیارج صورت بستهای. ما را هیچ جنبشی نیست مگر به توانی که تو ارزانی داری، و نیرویی نیست مگر به مددی که تو رسانی»[۲۵]. «ای خداوند! شب را به روز و روز را به شب میآورم، در حالی که بنده ذلیل تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروی تو. بر این گواهی میدهم و به ناتوانی و بیچارگی خود معترفم»[۲۶]. «بارخدایا! مرا طاقت رنج، یارای شکیبایی در بلا و توان درویشی نیست؛ پس روزیام را از من دریغ مدار و مرا به دیگر آفریدگانت وامگذار و تو خود نیاز من برآر و کفاف من بر عهده دار»[۲۷].
- حقیقت انسان؛ برخی از عوامل تجلی حقیقت انسان از منظر امام سجاد (ع)، عبارت است از:
- بندگی خداوند؛ از نظر امام حقیقت انسان در صورت بندگی خداوند و اعتراف به عظمت او و ترجیح دادن رضایت خالق بر خواسته خویش تجلی مییابد: «ای خداوند!... بنده ذلیل تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروی تو. بر این گواهی میدهم و به ناتوانی و بیچارگی خود معترفم»[۲۸]. «معبود من! اگر تو مرا بلند مرتبه گردانی، چه کسی خوار و ذلیلم تواند کرد؟ اگر تو مرا حقیر سازی، کیست که سربلندم نماید؟ اگر تو مرا گرامی بداری، چه کسی حقیر و ناچیزم تواند شمرد؟ اگر تو مرا به حقارت در افکنی، دیگر چه کسی گرامیام تواند داشت»[۲۹]؟
- قدردانی از خداوند؛ حقیقت انسان در قدردانی او از نعمتهای خداوند تبلور مییابد و عدم توجه به آن، او را به وادی بهیمیّت میکشاند: «حمد و سپاس خداوندی را که اگر معرفت حمد خویش را از بندگان خود دریغ میداشت، در برابر آن همه نعمتها... لب به سپاسش نمیگشادند... و اگر چنین میبودند، از دایره انسانیت برون میافتادند»[۳۰].
- آرامش قلب؛ قلب انسان با ذکر خداوند و تقرب به او آرامش مییابد: «بارخدایا! دلم را به آنچه در نزد توست آرام و مطمئن نمای... و به طاعت خویش سیراب فرمای و توانگری، عفت، تندرستی، فراخی روزی، آرامش و عافیت، همه را یکجا نصیب من گردان»[۳۱].
- بهرهگیری از قرآن؛ قرآن کتابی است که نسخه کامل هدایت انسان را دربردارد و عمل به فرامین آن آدمی را با حقیقت خویش آشنا میسازد: «بر محمد و خاندان او درود بفرست و قرآن را برای ما وسیلهای ساز که بدان بر شریفترین منازل کرامت قرار گیریم، نردبانی که بدان جایگاه امن و سلامت عروج کنیم»[۳۲].
- منزلت انسان؛ در منظر امام سجاد (ع)، انسان به دلیل برخورداری از کرامت الهی، از دیگر آفریدههای خداوند برتر است و بر همه آنها سلطه دارد: «حمد خداوندی را که سیرتها و صورتهای پسندیده را برای ما برگزید و روزیهای خوش و نیکو به ما ارزانی داشت؛ خداوندی که ما را بر همه آفریدگانش برتری داد، چندان که به قدرت و عزت او، هر آفریدهای فرمانبردار و تحت فرمان ماست»[۳۳].
- عوامل صعود و سقوط انسان؛ نیایشهای امام سجاد (ع)، سرشار از بیان عوامل صعود و سقوط انسان است[۳۴].
عوامل صعود انسان
- خشنودی خداوند «خداوندا! چون میان دو نقصان، یکی در دین و یکی در دنیا، قرار گرفتیم نقصان را در آن قرار ده که زودگذر است و توبه را در آن قرار ده که بقایش بیشتر است. و چون آهنگ دو کار کردیم که یکی تو را خشنود میسازد و دیگری تو را به خشم میآورد، ما را بدان سوی که سبب خشنودی توست روانه دار و عزم ما را در آنچه سبب خشم توست سست نمای»[۳۵].
- صله رحم و حُسن همسایگی: «خدایا، در این ماه ما را موفق دار که به خویشاوندانمان نیکی کنیم و به دیدارشان بشتابیم و همسایگانمان را به بخشش و عطای خویش بنوازیم»[۳۶].
- توبه: «ای خداوند! ما را در شمار توبه کنندگانی درآور که محبت خود را به آنان ارزانی داشتهای و پذیرفتهای که به طاعت تو بازگردند، ای دادگرترین دادگران»[۳۷].
- فرزندان صالح: «ای خداوند، فرزندان مرا... چنان کن که فرمانهای تو را بنیوشند و اطاعت کنند، یاران تو را محبّان و نیکخواهان، و با دشمنان تو دشمنان و کینهتوزان باشند»[۳۸].
- نفرت از بدی: «بارخدایا، انزجار از زشتیهای گناهان و رسواییهای معاصی را شعار قلب من ساز»[۳۹].
- سلامت قلب: «بارالها! و سلامت دلهای ما را در یاد کرد عظمتت، آسایش ابدان ما را در شکر و نعمتت و گشادگی زبان ما را در وصف احسانت قرار ده»[۴۰].
- آمادگی برای ورود به عالم آخرت: «و در آن روز که اسرار آشکار میشود هلاکم مکن»[۴۱].
برخی عوامل سقوط انسان عبارت است از:
- چشمداشت به دیگران: «بارخدایا! درود بفرست بر محمد و خاندان او، و مرا به آنچه توانگران را عطا کردهای مفتون منمای و آنان را به آنچه مرا ندادهای به عُجب میفکن... سپاس مرا به درگاهت، بر آنچه مرا ندادهای، افزونتر نمای از سپاس من به درگاهت بر آنچه مرا عطا کردهای»[۴۲].
- خودبرتربینی: یکی از عوامل سقوط انسان خودبرتربینی است؛ به همین دلیل امام (ع) از خدا میخواهد که همواره فقر و ذلّت درونی انسان را به خودش بنمایاند: «بارخدایا!... و هرگاه مرا در نظر مردم به درجتی فرا میبری به همان قدر در نفس خود خوارم گردان، و هرگاه مرا به عزتی آشکار مینوازی به همان قدر در نفس خود ذلیل گردان»[۴۳].
- دنیازدگی: منظور از دنیازدگی دل بستن فرد به دنیا به قیمت تباهی شخصیت و معنویت خودش است: «خداوندا... ، از دل من محبت این جهان سفله را برکن؛ که راه مرا از دست یافتن به خیراتی که در نزد توست میبندد و چون خواهم به سوی تو آیم سد راه من میشود و مرا از تقرب به درگاه تو غافل میگرداند»[۴۴].
- دل بستن به غیر خدا: «خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و عزّت و آبرویم را با توانگری حفظ فرما و منزلتم را با تنگدستی به خواری میفکن تا مجبور شوم از روزی خواهانت روزی بخواهم و دست نیاز به سوی مردمان فرومایه پیش آورم»[۴۵].
- سایر عوامل: در دعاهای امام سجاد (ع) عوامل سقوط انسان بسیار است و ما فقط به برخی دیگر از این عوامل اشاره میکنیم که عبارت است از: کینهتوزی[۴۶]؛ حرص، غضب، حسد، کم صبری، اسراف، بدخلقی، هواپرستی، غفلت و... [۴۷]؛ آرزوهای طولانی، تنپروری، اشتغال به لهو و لعب و...[۴۸].[۴۹].[۵۰]
منابع
پانویس
- ↑ مفردات الفاظ القرآن؛ لغتنامه دهخدا.
- ↑ مفردات الفاظ القرآن.
- ↑ قاموس قرآن.
- ↑ شیرزاد، امیر، مقاله «انسان»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۹۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا﴾ «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴؛ ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا﴾ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳؛ ﴿قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى﴾ «فرمود: بدینگونه بود که نشانههای ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردی و همانگونه امروز تو فراموش میگردی» سوره طه، آیه ۱۲۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ﴾ «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ﴾ «اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست آنگاه شما تردید میکنید» سوره انعام، آیه ۲.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛» سوره حجر، آیه ۲۸.
- ↑ ﴿فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ﴾ «اینک از ایشان بپرس آیا آنها در آفرینش سختترند یا آنان که ما آفریدهایم؟ ما آنها را از گلی چسبناک آفریدهایم» سوره صافات، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ﴾ «آدمی را از گلی خشک چون سفال آفرید» سوره الرحمن، آیه ۱۴.
- ↑ ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾ «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹؛ ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾ «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴؛ ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲؛ ﴿وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ «و در زمین پارههایی کنار هم و باغسارهایی از انگور است و (نیز) کشت (هایی گوناگون) و خرما بنان همریشه و ناهمریشه که (همه) از یک آب آبیاری میشوند و برخی را بر برخی دیگر در بر و بار برتری میدهیم؛ بیگمان در آن (ها) برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره رعد، آیه ۴؛ ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ «و از نشانههای او این است که برق را برای بیم و امید نشانتان میدهد و از آسمان، آبی فرو میفرستد آنگاه با آن، زمین را پس از مردن آن زنده میگرداند؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که خرد میورزند» سوره روم، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ «بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ بحارالانوار، ۱۴۰۴.
- ↑ معراج السعاده، ص۲۱.
- ↑ ﴿قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا﴾ «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
- ↑ شایستهنژاد، علی اکبر، مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۹۷.
- ↑ دعای ۲۳.
- ↑ «آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
- ↑ دعای ۱.
- ↑ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، سروش، تهران، ۱۳۷۵، چاپ دوم؛ قرآن حکیم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی؛ قاموس قرآن، سیدعلی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۱، چاپ ششم؛ مفردات الفاظ القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دارالقلم، بیروت، ۱۴۱۲، چاپ اول.
- ↑ شیرزاد، امیر، مقاله «انسان»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۹۶.
- ↑ نیایش نهم.
- ↑ نیایش بیستویکم.
- ↑ نیایش بیستودوم.
- ↑ نیایش بیستویکم.
- ↑ نیایش چهلوهشتم.
- ↑ نیایش یکم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش چهلودوم.
- ↑ نیایش یکم.
- ↑ شایستهنژاد، علی اکبر، مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۹۷-۱۰۰.
- ↑ نیایش نهم.
- ↑ نیایش چهلوچهارم.
- ↑ نیایش چهلوپنجم.
- ↑ نیایش بیستوپنجم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش پنجم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش سیوپنجم.
- ↑ نیایش بیستم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش بیستم.
- ↑ دعای بیستم.
- ↑ دعای هشتم.
- ↑ دعای پنجاهودوم.
- ↑ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، ۱۴۰۲، مؤسسه الوفاء؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۷۵، انتشارات سروش، قرآن حکیم. ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، ۱۳۷۳، دارالقرآن الکریم، لغتنامه، علیاکبر دهخدا، تهران، ۱۳۶۷، انتشارات دانشگاه تهران، معراج السعادة، ملا احمد نراقی، قم، ۱۳۷۱، نشر هجرت، مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تهران، ۱۳۸۶، مرتضوی.
- ↑ شایستهنژاد، علی اکبر، مقاله «انسانشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۹۷-۱۰۰.