حضرت زکریا علیه السلام: تفاوت میان نسخهها
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
[[حضرت زکریا]] بیشتر اوقات خود را به [[عبادت]] [[حق تعالی]] و [[موعظه]] و [[اندرز]] [[بندگان خدا]] میگذرانید تا وقتی که به دستور [[پادشاه]] [[جبار]] آن [[زمان]] فرزندش [[یحیی]] را به [[قتل]] رساندند. [[زکریا]] از [[ترس]] وی از [[شهر]] خارج و در یکی از باغهای اطراف [[بیتالمقدس]] پنهان شد. مأموران شاه در تعقیب او وارد باغ شدند. درختی در آنجا بود و زکریا میان آن درخت رفته و پنهان گردید. مأموران به [[راهنمایی]] [[شیطان]] -که به صورت [[انسانی]] در آمده بود - به کنار آن درخت آمدند و با اره آن درخت را دو نیم کردند و زکریای [[پیغمبر]] نیز در وسط درخت به دو نیم شد. | [[حضرت زکریا]] بیشتر اوقات خود را به [[عبادت]] [[حق تعالی]] و [[موعظه]] و [[اندرز]] [[بندگان خدا]] میگذرانید تا وقتی که به دستور [[پادشاه]] [[جبار]] آن [[زمان]] فرزندش [[یحیی]] را به [[قتل]] رساندند. [[زکریا]] از [[ترس]] وی از [[شهر]] خارج و در یکی از باغهای اطراف [[بیتالمقدس]] پنهان شد. مأموران شاه در تعقیب او وارد باغ شدند. درختی در آنجا بود و زکریا میان آن درخت رفته و پنهان گردید. مأموران به [[راهنمایی]] [[شیطان]] -که به صورت [[انسانی]] در آمده بود - به کنار آن درخت آمدند و با اره آن درخت را دو نیم کردند و زکریای [[پیغمبر]] نیز در وسط درخت به دو نیم شد. | ||
در پارهای از نقلهاست که علت خروج زکریا از شهر بیتالمقدس آن بود که [[یهودیان]] آن بزرگوار را متهم به زنای با [[مریم]] کردند؛ زیرا کس دیگری جز او نزد مریم رفتوآمد نمیکرد و مریم نیز بدون داشتن شوهر حامله شده بود. [[یهود]] گفتند: این [[کودک]] از زکریاست و شیطان نیز به این [[شایعه]] کمک کرد و یهود را بر [[ضد]] زکریا تحریک نمود و آن حضرت ناچار شد از شهر خارج شود و به آن باغ [[پناه]] ببرد، ولی یهودیان به تعقیب آن حضرت آمدند و چنان که ذکر شد، در آن باغ میان آن درخت او را [[شهید]] کردند و طبق [[نقلی]] آن درخت نزد یهود [[مقدس]] بود و حاضر به قطع آن نبودند، اما به [[اصرار]] شیطان سرانجام آن را قطع کردند<ref>علل الشرائع، ص۳۸؛ کامل التواریخ، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۵.</ref>. | در پارهای از نقلهاست که علت خروج زکریا از شهر بیتالمقدس آن بود که [[یهودیان]] آن بزرگوار را متهم به زنای با [[مریم]] کردند؛ زیرا کس دیگری جز او نزد مریم رفتوآمد نمیکرد و مریم نیز بدون داشتن شوهر حامله شده بود. [[یهود]] گفتند: این [[کودک]] از زکریاست و شیطان نیز به این [[شایعه]] کمک کرد و یهود را بر [[ضد]] زکریا تحریک نمود و آن حضرت ناچار شد از شهر خارج شود و به آن باغ [[پناه]] ببرد، ولی یهودیان به تعقیب آن حضرت آمدند و چنان که ذکر شد، در آن باغ میان آن درخت او را [[شهید]] کردند و طبق [[نقلی]] آن درخت نزد یهود [[مقدس]] بود و حاضر به قطع آن نبودند، اما به [[اصرار]] شیطان سرانجام آن را قطع کردند<ref>علل الشرائع، ص۳۸؛ کامل التواریخ، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۵.</ref>. | ||
سپس [[خداوند تعالی]] برای [[انتقام]] [[خون]] یحیی و زکریا خبیثترین [[مردم]] را بر آنها مسلط کرد و جمع بیشماری از آنها را به انتقام ریختن خون [[پاک]] آن دو پیغمبر بزرگوار به [[دیار]] نابودی فرستاد و [[بیت المقدس]] را ویران کرد، به شرحی | سپس [[خداوند تعالی]] برای [[انتقام]] [[خون]] یحیی و زکریا خبیثترین [[مردم]] را بر آنها مسلط کرد و جمع بیشماری از آنها را به انتقام ریختن خون [[پاک]] آن دو پیغمبر بزرگوار به [[دیار]] نابودی فرستاد و [[بیت المقدس]] را ویران کرد، به شرحی جنازه آن بزرگوار در بیتالمقدس [[دفن]] شد و [[قبر]] آن حضرت در آن جاست.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص۵۶۶.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۰
مقدمه
یکی از پیامبران الهی و از بندگان صالح خدا که از بنیاسرائیل و از علمای بزرگ بیت المقدس و آشنای به تورات و انجیل بود.
شغل او نجّاری بود و در فلسطین میزیست و به ریاست بیت المقدس و راهبان رسید. سرپرستی حضرت مریم را بر عهده گرفت، چون شوهرخاله او بود.
خداوند در سنّ پیری فرزندی به نام "یحیی" به او داد که او هم از پیامبران الهی شد. سرانجام به دست اشرار قوم خود در سنّ ۹۱ سالگی به شهادت رسید و در بیت المقدس دفن شد. مقبره او در همان جاست[۱].
نام زکریا(ع) در چهار سوره از قرآن کریم ذکر شده که به ترتیب عبارتند از سورههای آل عمران، انعام، مریم و انبیا. در سوره انعام فقط به ذکر نام آن حضرت در ضمن سایر انبیا اکتفا شده، ولی در آن سه سوره دیگر، شمهای از احوالات او نیز ذکر شده است. در سوره آل عمران، داستان کفالت آن حضرت از مریم دختر عمران و مادر عیسی(ع) و دعایی که برای فرزند دار شدن خود کرد و مژده فرشتگان به ولادت یحیی و سایر مطالب مربوط به آن حضرت اینگونه ذکر شده است: «زکریا سرپرستی مریم را به عهده گرفت و هرگاه به محراب نزد مریم میرفت، نزد او رزق و روزی مییافت. بدو میگفت: ای مریم! این روزی تو از کجا آمده؟ مریم میگفت: از پیش خداست که خداوند هر که را خواهد بیحساب روزی میدهد در اینجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت: پروردگارا! به من از جانب خود فرزندی پاکیزه ببخش که تو شنوای دعا (و پذیرای درخواست) هستی. فرشتگان به او در وقتی که در محراب به نماز ایستاده بودند ندا دادند که خدا تو را به یحیی بشارت میدهد و او تصدیق کننده کلمه خدا (یعنی عیسی) است و آقا و پارسا و پیغمبری از شایستگان است. زکریا (با تعجب) گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری باشد که پیر شدهام و همسرم نازاست. خداوند فرمود: این چنین (خواهد شد) و خدا هر چه خواهد انجام میدهد. زکریا گفت: پروردگارا! برای من نشانه(و علامتی) قرار بده (که این انعام چه وقت خواهد بود) خداوند فرمود: نشانه تو آن است که سه روز جز به رمز با مردم سخن نگویی و پروردگار خود را بسیار یاد کن و شبانگاه و بامداد او را تسبیح گوی»[۲].[۳]
توضیحی برای آیات فوق
- داستان کفالت زکریا از مریم بنابر قرعهای بود که خدمتکاران بیتالمقدس برای سرپرستی مریم زدند و قرعه به نام زکریا اصابت کرد و قرار شد وی از مریم سرپرستی کند که شرح آن خواهد آمد.
- دعای زکریا برای صاحب فرزند شدن پس از آن بود که فضل و رحمت خدا را در باره مریم دید و مقام او را در پیشگاه خداوند مشاهده کرد که هر گاه به محراب او داخل میشد، نزد او رزق و روزی مییافت. پس چون زکریا فرزندی نداشت، از خدا درخواست فرزندی پاکیزه کرد که مقامی هم چون مقام مریم در نزد خدا داشته باشد. خداوند هم مژده پسری به او داد که شبیهترین مردم به عیسی (فرزند مریم) باشد، چنانکه شرحش در احوالات یحیی(ع) خواهد آمد.
- از آیات فوق استفاده میشود که نامگذاری یحیی به وسیله خدای تعالی انجام شد، چنانکه آیات سوره مریم نیز بدان دلالت دارد.
- درباره اینکه چرا زکریا از خدای تعالی درخواست نشانه کرد اختلاف است. برخی گفتهاند: برای آن بود که میخواست یقین کند که این بشارت و خطاب از جانب خدای رحمان است و نه از وساوس شیطان، ولی دسته دیگر گفتهاند که پیمبران الهی با مقام عصمتی که دارند، هیچگاه چنین خیالی نخواهند کرد و چنین تردیدی برای آنها پیدا نخواهد شد و اساساً شیطان به آنها دسترسی ندارد تا چنین القایی بکند و آنها به تردید بیفتند، از این رو گفتهاند: درخواست نشانه فقط برای آن بود که به وسیله آن، وقت حمل همسرش را بداند و از روی آن نشانه بفهمد که این مژده چه وقت تحقق مییابد تا به خاندان خود، از پیش این خبر خوشحال کننده را بدهد[۴].
- در این که نشانهای که خداوند به زکریا فرمود چگونه بود، اختلاف است؛ یعنی در این که خداوند فرمود: نشانهاش آن است که سه روز جز از راه رمز و اشاره به مردم گفتوگو نکنی، اختلاف کردهاند که آیا به صورت اختیار بوده یا بیاختیار و آیا در آن سه روز، زبان زکریا به فرمان الهی از سخن بازماند که جز از راه رمز و اشاره نمیتوانست سخنی بگوید، یا آنکه این جملات به منزله دستوری مذهبی بود و بدین وسیله خداوند به زکریا دستور داد که هرگاه این مژده تحقق یافت، به شکرانه آن باید سه روز روزه سکوت بگیری یا چنان که برخی گفتهاند: خود زکریا از خداوند درخواست کرد تا وظیفه و عبادتی را برای او تعیین کند که به شکرانه این نعمت آن را انجام دهد که خداوند هم بدو دستور روزه سکوت داد، ولی فهم وجه دوم از آیه و تطبیق آن با کلام خدای تعالی در این سوره مشکل و بعید به نظر میرسد، چنانکه تطبیق آن با آیه سوره مریم مشکلتر خواهد بود و ظاهر همان وجه اول است، واللّه أعلم.
اما آیاتی که در سوره مریم درباره زکریا(ع) آمده چنین است: «... این خبر رحمت پروردگار تو با بندهاش زکریاست، هنگامی که پروردگارش را در پنهانی ندا کرد و گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده و سرم از پیری سپید شده و در مورد دعای تو پروردگارا محروم و بدبخت نبودهام (و هرگاه دعا کردهام اجابت فرمودهای) و از وارثان پس از خود بیم دارم و همسرم نازاست، پس به من از جانب خود ولی (و فرزندی که متصدی کار من باشد) عطا فرما که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد و او را مورد پسند و مرضی خویش گردان. (بدو گفتیم:) ای زکریا! ما تو را به پسری مژده میدهیم که نامش یحیی است و پیش از آن هم نامی (یا همانندی) برای او قرار ندادهایم. زکریا گفت: پروردگارا! از کجا برای من پسری خواهد بود با این که همسرم نازاست و خودم از پیری فرتوت گشتهام؟ خداوند فرمود: این چنین است پس پروردگار تو فرمود: این کار بر من آسان است و من خود تو را (با این که هیچ نبودی) پیش از این آفریدم (و از عدم به وجود آوردم) زکریا گفت: پروردگارا! برای من نشانهای قرار ده. خداوند فرمود: نشانه آن است که سه شب تمام با مردم سخن نگویی. پس زکریا از عبادتگاه خود به نزد قوم آمد و به آنها اشاره کرد (و به صورت رمز و اشاره گفت) که بامداد و شبانگاه خدا را تسبیح گویید»[۵]. در سوره انبیا نیز به داستان زکریا اشارهای اجمالی کرده و در ضمن دو آیه چنین فرموده است: «... یاد کن زکریا را هنگامی که پروردگار خویش را ندا داد و گفت: پروردگارا! مرا تنها مگذار و البته تو از همه وارثان بهتری. پس دعایش را مستجاب کردیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسر او را شایسته (برای حمل و زاییدن) کردیم، به راستی که آنها به کارهای خیر میشتافتند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و برای ما فروتن بودند»[۶].
این آیات قرآنی درباره حضرت زکریا(ع) بود که با مختصر توضیحی در پارهای از جاها از نظر شما گذشت. اما نظر تاریخ نگاران و مفسران چنین است که گفتهاند: زکریا یکی از پیغمبران بنیاسرائیل و از فرزندان هارون بود[۷]. نام پدر آن حضرت را «برخیا» ضبط کردهاند و نام همسرش را «ایشاع» دانسته و گفتهاند: ایشاع خاله حضرت مریم بود و برخی هم ایشاع را خواهر مریم دانستهاند، ولی قول اول مشهورتر است. هنگامی که مریم به دنیا آمد، طبق نذری که پدرش عمران کرده بود تا چون وی به دنیا بیاید او را به خدمتکاری کلیسا بگمارد، مریم را به مسجد الاقصی آوردند و سر پرستی او را به احبار و رؤسای آنجا واگذار کردند. البته به گفته برخی پدرش عمران، هنگامی که هنوز مریم به دنیا نیامده بود از دنیا رفت. پس وقتی مریم به دنیا آمد، مادرش «حنّه» او را در پارچهای پیچید و نزد بزرگان قوم آورد تا او را سرپرستی کنند. آنها برای سرپرستی او نزاع کردند. در این میان زکریا - که سمت ریاست احبار را به عهده داشت - پیش آمد و گفت: من به سرپرستی او سزاوارترم؛ زیرا خالهاش همسر من است. ولی بزرگان به این سخن قانع نشده و گفتند: اگر بنای شایستگی بود، مادرش از همه کس شایستهتر و سزاوارتر برای پرستاری و کفالت او بود. اکنون قرعه میزنیم و قرعه به نام هر که اصابت کرد، سرپرستی او را به عهده وی واگذار میکنیم.
آنها نوزده نفر بودند و برای قرعه به جایگاه مخصوص - که نهر آبی بود - رفتند و طبق معمول تیرهای نشانهدار خود را در آب انداختند و با قرار گرفتن تیر زکریا در روی آب، قرعه به نام او اصابت کرد و کفالت مریم به عهده او محول گردید. زکریا مریم را به خانه و پیش خالهاش آورد و او دوران شیرخوارگی و کودکی را در خانه زکریا و با پرستاری خالهاش ایشاع پشت سرگذارد. چون به سن رشد رسید، زکریا اتاقی برای عبادت او در مسجد بساخت و دری برای آن قرار داد که به وسیله نردبان بدان بالا میرفتند و کسی جز زکریا پیش مریم نمیرفت و آب و غذای او را خودش پیش او میبرد. هرگاه زکریا به اتاق مریم وارد میشد، میوههای گوناگون و تازه در نزد او مییافت. در زمستان میوه تابستانی و در تابستان میوه زمستانی و چون از وی میپرسید که اینها از کجاست؟ حضرت مریم میگفت: که از جانب خداست که هر که را خواهد بیحساب روزی میدهد. زکریا که تا آن وقت فرزند دار نشده بود و به سبب نازا بودن همسرش ایشاع نیز امیدی به فرزنددار شدن خود نداشت و شاید از این ماجرا رنج میبرد، با دیدن آن منظره بار دیگر به فکر فرزند افتاد و به ویژه که میدید با نداشتن فرزند کسی را ندارد که پس از وی وارث حکمت و پاسدار دین و آیین او گردد و پیوسته در این آرزو بود، اما با گذشت سنین بسیار از عمر زکریا و همسرش ایشاع و پشت سر گذاشتن دوران جوانی و به خصوص عقیم بودن همسرش، دیگر امید زکریا کمکم به نومیدی تبدیل میشد. اما وقتی مشاهده کرد خدای تعالی بدون هیچ وسیله و با نبودن اسباب و علل عادی میوههای گوناگون و غذا برای مریم میفرستد، بارقه امیدی در دلش پیدا شد و به فکر آرزوی دیرین خود افتاد و با خود گفت: آن خدای قادری که میتواند میوه زمستانی را در فصل تابستان و میوه تابستانی را در فصل زمستان برای مریم بفرستد، مسلماً قادر است که در سن پیری و با عقیم بودن همسرم ایشاع نیز به من فرزندی عنایت کند.
در این جا بود که روی نیاز به درگاه پروردگار بینیاز کرده و از وی درخواست فرزندی پاک و شایسته نمود[۸] و طولی نکشید که دعای او مستجاب شد و فرشتگان، مژده ولادت یحیی را از همسرش ایشاع بدو دادند. زکریا با شنیدن این مژده بیاندازه خوشحال شد، ولی چون خودش طبق نقلی ۱۲۰ ساله و همسرش نیز ۹۸ ساله و نازا بود، برای اطمینان خاطر بیشتر در این باره یا برای این که بداند آیا چنین فرزندی از ایشاع به دنیا خواهد آمد یا از زن دیگری، پرسید که چگونه ممکن است با این وضع من فرزند دار شوم؟ اما وقتی که فرشتگان قدرت حق تعالی را به او تذکر دادند، مطمئن شد و از خدا خواست تا برای وی پیش از عملی شدن آن مژده علامتی قرار دهد که به همسرش و دیگران بگوید. چنان که در ترجمه و تفسیر آیات گذشت، خداوند نشانه این کار را آن قرار داد که سه روز زبانش در بند شود و جز به رمز و اشاره نتواند سخن بگوید. وعده حق تعالی تحقق یافت و یحیی به دنیا آمد. در حدیثی است که فاصله بین بشارت خداوند و ولادت یحیی، پنج سال طول کشید، و پس از گذشت پنج سال از مژدهای که خداوند به زکریا داده بود، یحیی به دنیا آمد و از همان کودکی، مورد لطف خدای مهربان قرار گرفت و مقام پیامبری به او داده شد و از زاهدان گردید و در عبادت حق تعالی بسیار کوشا و جدی بود، به شرحی که در احوال آن حضرت پس از این خواهد آمد.[۹]
ولادت و نیاکان
پدر و مادر
نام و نسب
کنیهها و القاب
فرزندان
شمایل و صفات ظاهری
صفات و ویژگیهای شخصیتی
قوم و محل سکونت
قوم زکریا
سرگذشت تاریخی
نبوت و رسالت
امامت و ولایت
علم ویژه الهی
عصمت
فضایل و مناقب
سیره
اصحاب
مخالفان و دشمنان
رحلت و محل دفن
حضرت زکریا بیشتر اوقات خود را به عبادت حق تعالی و موعظه و اندرز بندگان خدا میگذرانید تا وقتی که به دستور پادشاه جبار آن زمان فرزندش یحیی را به قتل رساندند. زکریا از ترس وی از شهر خارج و در یکی از باغهای اطراف بیتالمقدس پنهان شد. مأموران شاه در تعقیب او وارد باغ شدند. درختی در آنجا بود و زکریا میان آن درخت رفته و پنهان گردید. مأموران به راهنمایی شیطان -که به صورت انسانی در آمده بود - به کنار آن درخت آمدند و با اره آن درخت را دو نیم کردند و زکریای پیغمبر نیز در وسط درخت به دو نیم شد. در پارهای از نقلهاست که علت خروج زکریا از شهر بیتالمقدس آن بود که یهودیان آن بزرگوار را متهم به زنای با مریم کردند؛ زیرا کس دیگری جز او نزد مریم رفتوآمد نمیکرد و مریم نیز بدون داشتن شوهر حامله شده بود. یهود گفتند: این کودک از زکریاست و شیطان نیز به این شایعه کمک کرد و یهود را بر ضد زکریا تحریک نمود و آن حضرت ناچار شد از شهر خارج شود و به آن باغ پناه ببرد، ولی یهودیان به تعقیب آن حضرت آمدند و چنان که ذکر شد، در آن باغ میان آن درخت او را شهید کردند و طبق نقلی آن درخت نزد یهود مقدس بود و حاضر به قطع آن نبودند، اما به اصرار شیطان سرانجام آن را قطع کردند[۱۰]. سپس خداوند تعالی برای انتقام خون یحیی و زکریا خبیثترین مردم را بر آنها مسلط کرد و جمع بیشماری از آنها را به انتقام ریختن خون پاک آن دو پیغمبر بزرگوار به دیار نابودی فرستاد و بیت المقدس را ویران کرد، به شرحی جنازه آن بزرگوار در بیتالمقدس دفن شد و قبر آن حضرت در آن جاست.[۱۱]
جستارهای وابسته
- یحیی (فرزند)
- مریم
- بنیاسرائیل
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۰۹.
- ↑ ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ * هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ * فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ * قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ * قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ﴾ «پس خداوند آن (دختر) را به نیکی پذیرفت و به نیکی (پروراند و) برآورد و زکریّا را سرپرست او کرد و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی میرفت کنار او، رزقی مییافت و میپرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او میگفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بیحساب (و شمار) روزی میدهد * آنجا بود که زکریّا پروردگار خود را فرا خواند، گفت: پروردگارا! به من از سوی خویش فرزندی پاکیزه عطا کن که تو شنوای دعایی * پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید میدهد که «کلمهای از خداوند» را راست میشمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است * گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی میتواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام میرساند * گفت: پروردگارا! برای من نشانهای بگذار! فرمود: تو را نشانه این باد که سه روز با مردم جز به اشارت سخن نگویی و پروردگارت را بسیار به یاد آور و در پایان روز و پگاهان به پاکی بستای» سوره آل عمران، آیه ۳۷-۴۱.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص۵۶۱.
- ↑ علامه طباطبائی برای وجه اول نیز توجیهی ذکر کرده و پاسخ اشکال را به نحوی دادهاند که میتوانید برای مطالعه بیشتر به تفسیر ایشان در ذیل همین آیات مراجعه کنید.
- ↑ ﴿كْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا * إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا * قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا * وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا * يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا * قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا * قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا * قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا * فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا﴾ «(این) یادکرد بخشایش پروردگارت به بندهاش زکریّاست * (یاد کن) آنگاه را که پروردگارش را با بانگی نهفته ندا داد * گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست و (موی) سر از پیری سپید شده است و هیچگاه در خواندن تو رنجور نبودهام * و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! * (همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان * ای زکریّا! ما تو را به پسری نوید میدهیم که نام او یحیی است؛ پیش از این همنامی برای او نگماردهایم * گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیدهام * گفت: چنین است، پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی * گفت: پروردگارا! نشانهای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمیتوانی گفت * آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید» سوره مریم، آیه ۲- ۱۱.
- ↑ ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ﴾ «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی! * آنگاه او را پاسخ گفتیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم زیرا آنان به کارهای نیک میشتافتند و ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۲ – ۵۰۶.
- ↑ صدوق در عیون الاخبار، از ریان بن شبیب روایت کرده که گوید: روز اول محرم نزد امام هشتم شرفیاب شدم حضرت به من فرمود: آیا روزه هستی؟ عرض کردم: نه. فرمود: امروز روزی است که زکریا به درگاه خدا دعا کرد و از خدا فرزندی پاک خواست و خداوند دعایش را مستجاب فرمود، پس هر کس در این روز روزه بگیرد و به درگاه خداوند دعا کند، خدا دعایش را مستجاب کند، چنان که دعای زکریا را مستجاب فرمود.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص۵۶۲.
- ↑ علل الشرائع، ص۳۸؛ کامل التواریخ، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۵.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص۵۶۶.