حضرت ادریس علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = حضرت ادریس
| موضوع مرتبط = پیامبر
| عنوان مدخل  = حضرت ادریس
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[ادریس در قرآن]] - [[ادریس در علوم قرآنی]] - [[ادریس در معارف و سیره رضوی]] - [[ادریس در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[حضرت ادریس در قرآن]] - [[حضرت ادریس در علوم قرآنی]] - [[حضرت ادریس در معارف و سیره رضوی]] - [[حضرت ادریس در کلام اسلامی]] - [[حضرت ادریس در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
در [[قرآن کریم]] نام "[[ادریس]]" دو بار به‌صورت صریح آمده است: در آیه ‌{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> وی را [[پیامبری]] بسیار راست‌گو که [[خداوند]] او را به جایگاهی والا برده دانسته است، و در [[آیات]] {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.</ref> نام او در شمار چند [[پیامبر]] دیگر که همه آنان از [[صالحان]] و [[صابران]] بوده‌اند، دیده‌ می‌شود.
نسب [[حضرت ادریس]] {{ع}} به چهار واسطه به [[شیث]] می‌رسد. نام [[عبری]] آن حضرت خنوخ و [[ترجمه]] عربی‌اش اخنوخ است. در بعضی نقل‌هاست که حکمای یونان نام آن حضرت را «هرمس الهرامسه» یا هرمس [[حکیم]] گذارده‌اند، هرمس لفظ عربی است و ترجمه [[یونانی]] آن ارمیس به معنای عطارد است. برخی گفته‌اند که نام یونانی او طرمیس بوده است.


طبق برخی از قرائت‌های شاذ آیات {{متن قرآن|وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و نیز الیاس از پیامبران بود» سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref>، {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ}}<ref>«و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.</ref> نیز درباره ادریس خواهد بود.<ref> التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۶۱؛ روح‌المعانی، مج۱۳، ج۲۳، ص۲۰۳؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۵۹.</ref> بیش‌تر لغویان "ادریس" را واژه‌ای [[عربی]] و از مادّه "درس" مشتق دانسته و وجه این نام‌گذاری را [[کثرت]] [[دانش]] یا ممارست او بر [[آموزش]]، ذکر کرده‌اند؛<ref> لسان العرب، ج‌۴، ص‌۳۲۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۸۰۲.</ref>اگرچه برخی به اشتقاق آن از مادّه «دروس» به‌معنای پنهان شدن، [[معتقد]] بوده و علّت آن را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان نموده‌اند.<ref>لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۲۵؛ اعلام قرآن، ص‌۱۰۰.</ref> در برابر دیدگاه پیشین، بعضی آن را واژه‌ای عجمی و غیر منصرف شمرده‌اند.<ref> تاج‌العروس، ج‌۸، ص‌۲۸۳؛ الکشاف، ج۳، ص‌۲۳؛ مجمع‌البحرین، ج‌۴، ص‌۷۰.</ref> آن گونه که از بیش‌تر کتاب‌های [[تاریخی]]، [[تفسیری]] و‌... بر می‌آید، "ادریس" همان "اخنوخ" یا خنوخ، و خنوع است که نزد [[اهل‌کتاب]]، یکی از [[پیامبران]] پیش از [[نوح]] بوده و کتاب‌های فراوانی به او نسبت داده شده است.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۸۰۱؛ فصوص الحکم، ج‌۲، ص۴۴‌ـ‌۴۵؛ بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۸۱‌ـ‌۲۸۲.</ref>
محل ولادت او را برخی [[سرزمین بابل]] و برخی [[شهر]] منف که پایتخت [[مصر]] قدیم بوده ذکر کرده‌اند. [[منصب نبوت]] پس از آدم ابوالبشر و فرزندش شیث به آن حضرت رسیده و ویژگی‌های [[نبوت]]، [[اسم اعظم]] و [[مقام وصایت]] نصیب وی گردید.


در روایتی، [[اباذر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند: ۴ نفر از [[انبیا]]: [[آدم]]، [[شیث]]، اخنوخ{{ع}}، ادریس و او نخستین کسی است که با قلم نوشت ‌و نوح{{ع}} سریانی‌اند.<ref> الخصال، ج‌۲، ص‌۵۲۴؛ تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۶.</ref> گفته شده: "ادریس" نزد [[یونانیان]] "ارمیس"، "طرمیس" یا "هرمس [[حکیم]]" نام دارد <ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۵۷؛ ربیع الابرار، ج‌۲، ص‌۵۳۶؛ مروج‌الذهب، ج‌۱، ص‌۳۵.</ref> و بر پایه برخی از منابع، کیومرث را از نیای وی شمرده و اسطوره‌های فراوانی را به او نسبت داده‌اند.<ref> فصوص‌الحکم، ج‌۲، ص‌۴۴؛ قصص‌الانبیاء، جویری، ص‌۳۹؛ المفصل، ج‌۸، ص‌۱۹۷‌ـ‌۱۹۸.</ref> گاهی او را "مثلّث النِعَم" یا "مثلث الحکمه" یعنی دارای [[نعمت]] [[پادشاهی]]، [[حکمت]] و [[نبوت]] و "هرمس الهرامسه" و "اوریای سوم" پس از [[آدم]] و [[شیث]] ({{ع}}) [[لقب]] داده‌اند.<ref> المیزان، ج‌۱۴، ص‌۷۱؛ قصص الانبیاء، النجار، ص‌۲۴‌ـ‌۲۵؛ اعلام قرآن، ص‌۱۰۵.</ref> [[نسب]] [[ادریس]] در [[کتاب مقدس]] <ref>کتاب مقدس، پیدایش ۵: ۱‌ـ‌۲۰.</ref> و در بیش‌تر کتاب‌های [[تاریخی]] و [[تفسیری]] به این ترتیب آمده‌است: "ادریس" "[[اخنوخ بن‌ یَرد بن مهلائیل‌ بن قینان‌ بن انوش‌ بن شیث‌ بن‌آدم]]‌ ({{ع}}).<ref>الطبقات، ج۱، ص۴۵؛ تاریخ‌طبری، ج۱، ص۱۰۶؛ المیزان، ج۱۴، ص‌۷۲.</ref> برخی برآنند که ادریس در [[بابل]] به [[دنیا]] آمد؛<ref>المیزان، ج‌۱۴، ص‌۷۱؛ قصص الانبیاء، النجار، ص‌۲۵.</ref> ولی بیش‌تر مؤرّخان گفته‌اند: او در [[کشور]] "[[مصر]]" [[شهر]] "منف" به دنیا آمده و در ۶۵ سالگی با هدانه (ادانه) دختر [[باویل بن محویل بن خَنُوخ بن قین‌ بن آدم]]{{ع}} [[ازدواج]] کرد و از وی، دارای فرزندانی شد که مشهورترین آنها "متوشالح" (مَتوشَلَخ) بود. [[عمر]] او را ۳۶۵، ۳۰۰ یا ۱۶۵ سال [[نقل]] کرده‌اند.<ref> تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۸؛ تاریخ الخمیس، ج‌۱، ص‌۶۷؛ الکامل، ج‌۱، ص‌۵۱.</ref>
جهت نام‌گذاری آن حضرت به ادریس نیز در [[روایات]]، کثرت [[اشتغال]] وی به درس و [[کتاب ذکر]] شده است. طبق روایات و [[تواریخ]]، ادریس نخستین کسی است که خط نوشت، [[جامه]] بدوخت و [[علم]] خیاطی را [[تعلیم]] داد؛ زیرا قبل از وی [[مردم]] با پوست حیوانات خود را می‌پوشاندند. همچنین آن حضرت را [[آموزگار]] و [[معلم]] بسیاری از [[علوم]] مانند [[نجوم]]، حساب، هندسه، هیئت و... دانسته‌اند<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۹؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص۷۸- ۷۹.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۵.</ref>


ادریس از جهت [[علم]] و حکمت در [[مقام]] والایی بوده است و "اوّلیاتی" را به او نسبت داده‌اند؛ چنان‌که می‌گویند: او نخستین کسی بود که از حرکت [[ستارگان]] و اجرام آسمانی سخن به‌میان آورد. پزشکی را بنیاد نهاد و شهرهای بسیاری را بنا کرد. او هم‌چنین نخستین کسی بود که خط نوشت و [[لباس]] دوخت. [[مردم]] پیش از آن برای [[پوشش]] [[بدن]] خویش، از پوست حیوانات استفاده می‌کردند.<ref> الخصال، ج۲، ص۵۲۴؛ المعارف، ص۱۰؛ المفصّل، ج۸، ص‌۱۹۷‌ـ‌۱۹۸.</ref> بسیاری از [[مفسّران]] و مؤرّخان معتقدند که ادریس آموخته‌هایی را از "غوثاذیمون" که همان "شیث" [[پیامبر]] است، فرا گرفته.<ref>المیزان، ج۱۴، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ اعلام قرآن، ص‌۱۰۴؛ الملل و النحل، ج‌۲، ص‌۴.</ref> برخی ادریس را نخستین پیامبر بعد از [[حضرت آدم]]{{ع}} دانسته و گفته‌اند: ادریس مردم را از [[مخالفت]] با [[شریعت]] آدم{{ع}} [[نهی]] می‌کرد؛ ولی به جز تعداد اندکی، بیش‌تر مردم از دستورهای وی سرپیچیدند.<ref>البدایة و النهایه، ج‌۱، ص‌۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۶؛ علل‌الشرایع، ج‌۱، ص‌۴۰‌ـ‌۴۱.</ref> عده‌ای نیز گفته‌اند: در [[زمان]] "یارد" [[پدر]] [[ادریس]]، [[بت‌پرستی]] در میان قابیلیان متداول شده بود. [[خداوند]] ادریس را به [[پیامبری]] برگزید و با [[کوشش]] وی، بت‌پرستی رو به افول نهاد و برخی از [[بت‌ها]] نیز نابود شدند.<ref>تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۷؛ اثبات الوصیه، ص‌۲۶؛ کمال الدین، ج۱، ص‌۱۲۷‌ـ‌۱۲۸.</ref> گروهی نیز بر این باورند که خداوند ادریس را به‌سوی [[آتش‌پرستان]] [[قوم]] [[قابیل]] که به [[مکر]] [[شیطان]] به این منکر روی آورده بودند، فرستاد.<ref> قصص الانبیاء، جویری، ص‌۳۶‌ـ‌۳۷.</ref>
== [[شریعت]] و [[آیین]] [[ادریس]]{{ع}} ==
ادریس [[مردم]] را به [[دین خدا]]، [[توحید]] و [[عبادت]] [[پروردگار متعال]] [[دعوت]] می‌کرد و به آنها می‌گفت: «[[عمل صالح]] در این [[دنیا]]، موجب [[آزادی]] از [[عذاب]] [[آخرت]] می‌گردد». ادریس مردم را به [[زهد]] در دنیا و [[عدالت]] ترغیب می‌فرمود و آنها را طبق برنامه خاصی [[مأمور]] به خواندن نماز کرد. همچنین روزهای معینی در ماه را برای [[روزه]] گرفتن مقرر کرد و دستور [[جهاد]] با دشمنان دین را به آنها داد. [[زکات]] [[مال]] را برای کمک به [[ضعیفان]] و دستور [[تطهیر]] از جنابت و [[پرهیز]] از سگ و خوک را بر آنها [[واجب]] و مشروبات مست کننده را نیز بر آنها [[حرام]] فرمود. همچنین عیدهایی برای مردم مقرر کرد که در آن روزها [[قربانی]] کنند. ادریس مردم را به آمدن [[پیغمبران]] بعد از خود [[بشارت]] داد و اوصاف [[پیغمبر اسلام]] را نیز برای آنها بیان فرمود و مردم را بر سه طبقه [[کاهنان]]، [[سلاطین]] و رعایا تقسیم کرد<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۶.</ref>.


در [[زیارت ناحیه مقدسه]] بعد از [[آدم]] و [[شیث]] ({{ع}}) به ادریس در جای‌گاه پیامبری که با [[دلیل]] برای [[خدا]] [[قیام]] نمود، [[درود]] فرستاده شده‌ است.<ref>بحار الانوار، ج‌۹۸، ص‌۲۳۴.</ref> تعداد [[صحف]] ادریس را ۳۰ یا ۵۰ [[صحیفه]] گفته‌اند، و [[مجلسی]] ۲۹ صحیفه بر شمرده که "ابن‌متویه" آنها را از [[سریانی]] به [[عربی]] ترجمه کرده است.<ref>بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۵۲‌ـ‌۴۵۳؛ فصوص‌الحکم، ج‌۲، ص‌۲۵۷؛ الاختصاص، ص‌۲۶۴.</ref> صحفی را نیز به "اخنوخ" [[کتاب مقدس]] نسبت داده‌اند که از "سودا پیگرافا"ی <ref>pseude pigrapha.</ref> [[عهد عتیق]] (در [[زبان]] یونانی به‌معنای نوشته‌های جعلی) است و بعد از کتاب مقدس و "اپوکریفا" در رتبه سوم <ref>apocryha.</ref> بوده، اعتبار چندانی ندارند. این صحف عبارتند از:
== نام ادریس در [[قرآن]] و صعود وی به آسمان ==
#صحیفه‌های [[حبشی]] اخنوخ؛
در دو جای [[قرآن کریم]] نام ادریس ذکر شده است. یکی در [[سوره مریم]] و دیگری در [[سوره انبیاء]]. در سوره انبیاء فقط نام آن حضرت برده شده، ولی در سوره مریم [[خدای تعالی]] اوصافی نیز برای آن حضرت بیان فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا * وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود * و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۶-۵۷.</ref>.
#کتاب اخنوخ اسلاوی؛
#نسخه [[عبری]] کتاب اخنوخ؛
#‌صحیفه‌های عربی ادریس؛
#صحف منسوب به ادریس؛
#[[سنن]] ادریس.<ref>هفت آسمان ش ۳‌ـ‌۴، ص‌۲۱‌ـ‌۵۶؛ دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج‌۷، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶؛ بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۸۱‌ـ‌۲۸۳.</ref> در [[قرآن کریم]]، از این صحف به صراحت سخنی نیامده؛ ولی بسیاری از [[مفسران]]، مراد از {{متن قرآن|الصُّحُفِ الْأُولَ}} در آیه {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَ}}<ref>«این (حقیقت) بی‌گمان در صحیفه‌های (آسمانی) پیشین (نیز آمده) است» سوره اعلی، آیه ۱۸.</ref> را صحف ادریس و شیث می‌دانند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۲۲؛ نور الثقلین، ج‌۵، ص‌۵۶۰.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[ادریس - روحی (مقاله)|مقاله «ادریس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


== ولادت و نیاکان ==
در معنای اینکه فرمود {{متن قرآن|وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا}} میان [[مفسران]] [[اختلاف]] است: دسته‌ای معتقدند یعنی قدر او را بالا بردیم و به او [[مقام]] والا عطا کردیم. جمعی دیگر گفته‌اند که یعنی او را به [[آسمان]] بردیم و در عالم بالا جای دادیم. همچنین در علت و کیفیت صعود آن حضرت به آسمان نیز اختلاف نظر است: در پاره‌ای از [[روایات]] آمده که [[خداوند]] به یکی از [[فرشتگان]] خود [[خشم]] گرفت و بال و پرش را قطع کرد. بعد او را در جزیره‌ای انداخت و سال‌ها آنجا بود تا هنگامی که خداوند [[ادریس]] را [[مبعوث]] فرمود. [[فرشته]] مزبور نزد آن حضرت آمد و از وی خواست به درگاه خداوند [[دعا]] کند تا خداوند از وی بگذرد و بال و پرش را به او بازگرداند. ادریس هم دعا کرد و [[خدا]] از وی درگذشت و بال و پرش را به وی باز داد. فرشته مزبور به آن حضرت عرض کرد: آیا حاجتی داری؟ ادریس گفت: آری می‌خواهم مرا به آسمان ببری تا [[ملک الموت]] را [[دیدار]] کنم؛ زیرا با یاد وی [[زندگی]] بر من گوارا نیست. فرشته مزبور، ادریس را به آسمان چهارم آورد و در آنجا ملک الموت را دید که نشسته است و سر خود را از روی [[تعجب]] حرکت می‌دهد. ادریس پیش آمد. به ملک الموت [[سلام]] کرد و پرسید: چرا سرت را تکان می‌دهی؟ جواب داد که [[پروردگار]] به من [[فرمان]] داد تا [[جان]] تو را میان آسمان چهارم و پنجم گرفته و تو را [[قبض روح]] کنم. من در [[فکر]] بودم که چگونه با این همه فاصله بسیاری که میان آسمان چهارم با سوم و سوم با دوم و دوم با اول و همچنین میان آسمان اول با [[زمین]] است، من [[مأمور]] شده‌ام که در آسمان چهارم جان تو را بگیرم تا اکنون که تو را [[دیدار]] کردم. سپس جانش را در همان جا گرفت<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۹؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۷.</ref>.
== پدر و مادر ==
== نام و نسب ==
== کنیه‌ها و القاب ==
== فرزندان ==
== شمایل و صفات ظاهری ==
== صفات و ویژگی‌های شخصیتی==
==قوم و محل سکونت ==
===[[قوم ادریس]]===


== سرگذشت تاریخی ==
در [[روایت]] [[طبری]] و [[فرید]] وجدی و دیگران، موضوع [[غضب]] و [[خشم]] [[پروردگار]] ـ که مورد ایراد بعضی واقع گردیده ـ ذکر نشده و مابقی آن با مختصر اختلافی به همین نحو از کعب‌الاحبار نقل شده است<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۷.</ref>.
== نبوت و رسالت ==
 
== امامت و ولایت ==
== [[عمر]] ادریس{{ع}} ==
== علم ویژه الهی==
درباره عمر ادریس نیز [[اختلاف]] است. برخی مانند [[یعقوبی]] عمر آن حضرت را سیصد سال نوشته‌اند. [[ابن اثیر]] در کامل گفته است که خداوند ادریس را پس از آن‌که ۳۶۵ سال از عمرش گذشت، به آسمان برد. [[مسعودی]] در [[اثبات الوصیه]] گوید: روزی که آن حضرت را به آسمان بردند از عمر وی ۳۶۰ و یا ۳۵۰ سال گذشته بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۴؛ اثبات الوصیه، ص۱۴.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۹.</ref>
== عصمت ==
 
== فضایل و مناقب ==
== صحف ادریس ==
== سیره ==
[[مسعودی]] و دیگران گفته‌اند که [[خداوند]] سی صحیفه بر [[ادریس]] نازل کرد و در خبری هم که [[ابوذر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده، صحف ادریس را سی صحیفه بیان فرموده است. [[مرحوم مجلسی]] در آخر کتاب دعای [[بحارالانوار]]، بیست و نه صحیفه آن را از ابن مَتوَیْه نقل کرده است. [[ابن متویه]] در آغاز آن می‌گوید که من این [[صحف]] را پس از زحمات بسیار به [[عربی]] [[ترجمه]] کردم. هر یک از آنها دارای نام جداگانه‌ای است؛ مانند [[صحیفه حمد]]، [[صحیفه خلق]]، [[صحیفه رزق]]، [[صحیفه معرفت]] و... که چون بسیار طولانی بود از نقل و ترجمه آن خودداری شد، اگر چه مشتمل بر [[مواعظ]] و [[نصایح]] بسیاری است و مطالعه کتاب مزبور بر [[اهل علم]] و [[دانش]] لازم است. [[سید بن طاووس]] و دیگران نیز قسمت‌های پراکنده‌ای از آنها را نقل کرده‌اند که برای اطلاع بیشتر نیز می‌توانید به جلد ۱۱ بحارالانوار چاپ جدید مراجعه فرمایید. هم‌چنین [[عبدالوهاب نجار]] در [[قصص الانبیاء]] کلمات [[حکمت]] آمیز و مواعظی از آن حضرت نقل کرده که از آن جمله است:
== اصحاب ==
# احدی نمی‌تواند [[شکر]] [[نعمت‌های خدا]] را مانند [[اکرام]] و نعمت‌بخشی به خلق وی به جای آرد؛
== مخالفان و دشمنان==
#خوبی [[دنیا]] موجب [[حسرت]] و بدی آن موجب [[پشیمانی]] است؛
== رحلت و محل دفن ==
# از کسب‌های [[پست]] بپرهیزید؛
# [[زندگی]] و [[حیات]] [[جان]] به حکمت و [[فرزانگی]] است؛
# کسی که [[قناعت]] نداشته و از حد کفاف بگذرد، هیچ چیز او را بی‌نیاز و [[سیر]] نخواهد کرد<ref>قصص الانبیاء، ص۲۸.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص۵۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[ادریس - روحی (مقاله)|مقاله «ادریس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۵: خط ۴۴:
{{نبوت شناسی}}
{{نبوت شناسی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:پیامبران]]
[[رده:پیامبران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۲

مقدمه

نسب حضرت ادریس (ع) به چهار واسطه به شیث می‌رسد. نام عبری آن حضرت خنوخ و ترجمه عربی‌اش اخنوخ است. در بعضی نقل‌هاست که حکمای یونان نام آن حضرت را «هرمس الهرامسه» یا هرمس حکیم گذارده‌اند، هرمس لفظ عربی است و ترجمه یونانی آن ارمیس به معنای عطارد است. برخی گفته‌اند که نام یونانی او طرمیس بوده است.

محل ولادت او را برخی سرزمین بابل و برخی شهر منف که پایتخت مصر قدیم بوده ذکر کرده‌اند. منصب نبوت پس از آدم ابوالبشر و فرزندش شیث به آن حضرت رسیده و ویژگی‌های نبوت، اسم اعظم و مقام وصایت نصیب وی گردید.

جهت نام‌گذاری آن حضرت به ادریس نیز در روایات، کثرت اشتغال وی به درس و کتاب ذکر شده است. طبق روایات و تواریخ، ادریس نخستین کسی است که خط نوشت، جامه بدوخت و علم خیاطی را تعلیم داد؛ زیرا قبل از وی مردم با پوست حیوانات خود را می‌پوشاندند. همچنین آن حضرت را آموزگار و معلم بسیاری از علوم مانند نجوم، حساب، هندسه، هیئت و... دانسته‌اند[۱].[۲]

شریعت و آیین ادریس(ع)

ادریس مردم را به دین خدا، توحید و عبادت پروردگار متعال دعوت می‌کرد و به آنها می‌گفت: «عمل صالح در این دنیا، موجب آزادی از عذاب آخرت می‌گردد». ادریس مردم را به زهد در دنیا و عدالت ترغیب می‌فرمود و آنها را طبق برنامه خاصی مأمور به خواندن نماز کرد. همچنین روزهای معینی در ماه را برای روزه گرفتن مقرر کرد و دستور جهاد با دشمنان دین را به آنها داد. زکات مال را برای کمک به ضعیفان و دستور تطهیر از جنابت و پرهیز از سگ و خوک را بر آنها واجب و مشروبات مست کننده را نیز بر آنها حرام فرمود. همچنین عیدهایی برای مردم مقرر کرد که در آن روزها قربانی کنند. ادریس مردم را به آمدن پیغمبران بعد از خود بشارت داد و اوصاف پیغمبر اسلام را نیز برای آنها بیان فرمود و مردم را بر سه طبقه کاهنان، سلاطین و رعایا تقسیم کرد[۳].

نام ادریس در قرآن و صعود وی به آسمان

در دو جای قرآن کریم نام ادریس ذکر شده است. یکی در سوره مریم و دیگری در سوره انبیاء. در سوره انبیاء فقط نام آن حضرت برده شده، ولی در سوره مریم خدای تعالی اوصافی نیز برای آن حضرت بیان فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا * وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا[۴].

در معنای اینکه فرمود ﴿وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا میان مفسران اختلاف است: دسته‌ای معتقدند یعنی قدر او را بالا بردیم و به او مقام والا عطا کردیم. جمعی دیگر گفته‌اند که یعنی او را به آسمان بردیم و در عالم بالا جای دادیم. همچنین در علت و کیفیت صعود آن حضرت به آسمان نیز اختلاف نظر است: در پاره‌ای از روایات آمده که خداوند به یکی از فرشتگان خود خشم گرفت و بال و پرش را قطع کرد. بعد او را در جزیره‌ای انداخت و سال‌ها آنجا بود تا هنگامی که خداوند ادریس را مبعوث فرمود. فرشته مزبور نزد آن حضرت آمد و از وی خواست به درگاه خداوند دعا کند تا خداوند از وی بگذرد و بال و پرش را به او بازگرداند. ادریس هم دعا کرد و خدا از وی درگذشت و بال و پرش را به وی باز داد. فرشته مزبور به آن حضرت عرض کرد: آیا حاجتی داری؟ ادریس گفت: آری می‌خواهم مرا به آسمان ببری تا ملک الموت را دیدار کنم؛ زیرا با یاد وی زندگی بر من گوارا نیست. فرشته مزبور، ادریس را به آسمان چهارم آورد و در آنجا ملک الموت را دید که نشسته است و سر خود را از روی تعجب حرکت می‌دهد. ادریس پیش آمد. به ملک الموت سلام کرد و پرسید: چرا سرت را تکان می‌دهی؟ جواب داد که پروردگار به من فرمان داد تا جان تو را میان آسمان چهارم و پنجم گرفته و تو را قبض روح کنم. من در فکر بودم که چگونه با این همه فاصله بسیاری که میان آسمان چهارم با سوم و سوم با دوم و دوم با اول و همچنین میان آسمان اول با زمین است، من مأمور شده‌ام که در آسمان چهارم جان تو را بگیرم تا اکنون که تو را دیدار کردم. سپس جانش را در همان جا گرفت[۵].

در روایت طبری و فرید وجدی و دیگران، موضوع غضب و خشم پروردگار ـ که مورد ایراد بعضی واقع گردیده ـ ذکر نشده و مابقی آن با مختصر اختلافی به همین نحو از کعب‌الاحبار نقل شده است[۶].

عمر ادریس(ع)

درباره عمر ادریس نیز اختلاف است. برخی مانند یعقوبی عمر آن حضرت را سیصد سال نوشته‌اند. ابن اثیر در کامل گفته است که خداوند ادریس را پس از آن‌که ۳۶۵ سال از عمرش گذشت، به آسمان برد. مسعودی در اثبات الوصیه گوید: روزی که آن حضرت را به آسمان بردند از عمر وی ۳۶۰ و یا ۳۵۰ سال گذشته بود[۷].[۸]

صحف ادریس

مسعودی و دیگران گفته‌اند که خداوند سی صحیفه بر ادریس نازل کرد و در خبری هم که ابوذر از رسول خدا(ص) روایت کرده، صحف ادریس را سی صحیفه بیان فرموده است. مرحوم مجلسی در آخر کتاب دعای بحارالانوار، بیست و نه صحیفه آن را از ابن مَتوَیْه نقل کرده است. ابن متویه در آغاز آن می‌گوید که من این صحف را پس از زحمات بسیار به عربی ترجمه کردم. هر یک از آنها دارای نام جداگانه‌ای است؛ مانند صحیفه حمد، صحیفه خلق، صحیفه رزق، صحیفه معرفت و... که چون بسیار طولانی بود از نقل و ترجمه آن خودداری شد، اگر چه مشتمل بر مواعظ و نصایح بسیاری است و مطالعه کتاب مزبور بر اهل علم و دانش لازم است. سید بن طاووس و دیگران نیز قسمت‌های پراکنده‌ای از آنها را نقل کرده‌اند که برای اطلاع بیشتر نیز می‌توانید به جلد ۱۱ بحارالانوار چاپ جدید مراجعه فرمایید. هم‌چنین عبدالوهاب نجار در قصص الانبیاء کلمات حکمت آمیز و مواعظی از آن حضرت نقل کرده که از آن جمله است:

  1. احدی نمی‌تواند شکر نعمت‌های خدا را مانند اکرام و نعمت‌بخشی به خلق وی به جای آرد؛
  2. خوبی دنیا موجب حسرت و بدی آن موجب پشیمانی است؛
  3. از کسب‌های پست بپرهیزید؛
  4. زندگی و حیات جان به حکمت و فرزانگی است؛
  5. کسی که قناعت نداشته و از حد کفاف بگذرد، هیچ چیز او را بی‌نیاز و سیر نخواهد کرد[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۹؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص۷۸- ۷۹.
  2. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۵.
  3. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۶.
  4. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود * و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۶-۵۷.
  5. مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۹؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۷.
  6. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۷.
  7. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۴؛ اثبات الوصیه، ص۱۴.
  8. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۹.
  9. قصص الانبیاء، ص۲۸.
  10. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص۵۹.