حضرت ادریس در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در قرآن کریم نام «ادریس» دو بار به‌صورت صریح آمده است: در آیه ‌﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۱] وی را پیامبری بسیار راست‌گو که خداوند او را به جایگاهی والا برده دانسته است، و در آیات ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ[۲]، ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ[۳] نام او در شمار چند پیامبر دیگر که همه آنان از صالحان و صابران بوده‌اند، دیده‌ می‌شود. بیشتر نویسندگان عرب، لفظ ادریس را از ماده «د ر س» دانسته‌اند و معتقدند که به واسطه کثرت علم، نام ادریس به وی داده شده است.

طبق برخی از قرائت‌های شاذ آیات ﴿وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ[۴]، ﴿سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ[۵] نیز درباره ادریس خواهد بود[۶]. بیش‌تر لغویان «ادریس» را واژه‌ای عربی و از مادّه «درس» مشتق دانسته و وجه این نام‌گذاری را کثرت دانش یا ممارست او بر آموزش، ذکر کرده‌اند[۷]، اگرچه برخی به اشتقاق آن از مادّه «دروس» به‌معنای پنهان شدن، معتقد بوده و علّت آن را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان نموده‌اند[۸]. در برابر دیدگاه پیشین، بعضی آن را واژه‌ای عجمی و غیر منصرف شمرده‌اند[۹]. آن گونه که از بیش‌تر کتاب‌های تاریخی، تفسیری و‌... بر می‌آید، «ادریس» همان «اخنوخ» یا خنوخ، و خنوع است که نزد اهل‌کتاب، یکی از پیامبران پیش از نوح بوده و کتاب‌های فراوانی به او نسبت داده شده است[۱۰].

در روایتی، اباذر از رسول خدا (ص) نقل می‌کند: ۴ نفر از انبیا: آدم، شیث، اخنوخ (ع)، ادریس و او نخستین کسی است که با قلم نوشت ‌و نوح (ع) سریانی‌اند[۱۱]. گفته شده: «ادریس» نزد یونانیان «ارمیس»، «طرمیس» یا «هرمس حکیم» نام دارد [۱۲] و بر پایه برخی از منابع، کیومرث را از نیای وی شمرده و اسطوره‌های فراوانی را به او نسبت داده‌اند[۱۳]. گاهی او را «مثلّث النِعَم» یا «مثلث الحکمه» یعنی دارای نعمت پادشاهی، حکمت و نبوت و «هرمس الهرامسه» و «اوریای سوم» پس از آدم و شیث(ع) لقب داده‌اند[۱۴]. نسب ادریس در کتاب مقدس [۱۵] و در بیش‌تر کتاب‌های تاریخی و تفسیری به این ترتیب آمده است: «ادریس» «اخنوخ بن‌ یَرد بن مهلائیل‌ بن قینان‌ بن انوش‌ بن شیث‌ بن‌آدم‌(ع)[۱۶]. برخی برآنند که ادریس در بابل به دنیا آمد[۱۷]، ولی بیش‌تر مؤرّخان گفته‌اند: او در کشور مصر شهر منف به دنیا آمده و در ۶۵ سالگی با هدانه (ادانه) دختر باویل بن محویل بن خَنُوخ بن قین‌ بن آدم (ع) ازدواج کرد و از وی، دارای فرزندانی شد که مشهورترین آنها متوشالح (مَتوشَلَخ) بود. عمر او را ۳۶۵، ۳۰۰ یا ۱۶۵ سال نقل کرده‌اند[۱۸].

ادریس از جهت علم و حکمت در مقام والایی بوده است و اوّلیاتی را به او نسبت داده‌اند؛ چنان‌که می‌گویند: او نخستین کسی بود که از حرکت ستارگان و اجرام آسمانی سخن به‌میان آورد. پزشکی را بنیاد نهاد و شهرهای بسیاری را بنا کرد. او هم‌چنین نخستین کسی بود که خط نوشت و لباس دوخت. مردم پیش از آن برای پوشش بدن خویش، از پوست حیوانات استفاده می‌کردند[۱۹]. بسیاری از مفسّران و مؤرّخان معتقدند که ادریس آموخته‌هایی را از »غوثاذیمون« که همان »شیث« پیامبر است، فرا گرفته.[۲۰] برخی ادریس را نخستین پیامبر بعد از حضرت آدم (ع) دانسته و گفته‌اند: ادریس مردم را از مخالفت با شریعت آدم (ع) نهی می‌کرد؛ ولی به جز تعداد اندکی، بیش‌تر مردم از دستورهای وی سرپیچیدند[۲۱]. عده‌ای نیز گفته‌اند: در زمان یارد پدر ادریس، بت‌پرستی در میان قابیلیان متداول شده بود. خداوند ادریس را به پیامبری برگزید و با کوشش وی، بت‌پرستی رو به افول نهاد و برخی از بت‌ها نیز نابود شدند[۲۲]. گروهی نیز بر این باورند که خداوند ادریس را به‌سوی آتش‌پرستان قوم قابیل که به مکر شیطان به این منکر روی آورده بودند، فرستاد[۲۳].

در زیارت ناحیه مقدسه بعد از آدم و شیث(ع) به ادریس در جایگاه پیامبری که با دلیل برای خدا قیام نمود، درود فرستاده شده‌ است[۲۴]. تعداد صحف ادریس را ۳۰ یا ۵۰ صحیفه گفته‌اند و مجلسی ۲۹ صحیفه بر شمرده که »ابن‌متویه" آنها را از سریانی به عربی ترجمه کرده است[۲۵]. صحفی را نیز به «اخنوخ» کتاب مقدس نسبت داده‌اند که از "سودا پیگرافا«ی [۲۶] عهد عتیق (در زبان یونانی به‌معنای نوشته‌های جعلی) است و بعد از کتاب مقدس و »اپوکریفا« در رتبه سوم [۲۷] بوده، اعتبار چندانی ندارند. این صحف عبارت‌اند از:

  1. صحیفه‌های حبشی اخنوخ؛
  2. کتاب اخنوخ اسلاوی؛
  3. نسخه عبری کتاب اخنوخ؛
  4. ‌صحیفه‌های عربی ادریس؛
  5. صحف منسوب به ادریس؛
  6. سنن ادریس.[۲۸] در قرآن کریم، از این صحف به صراحت سخنی نیامده؛ ولی بسیاری از مفسران، مراد از ﴿الصُّحُفِ الْأُولَ در آیه ﴿إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَ[۲۹] را صحف ادریس و شیث می‌دانند[۳۰].[۳۱]

ادریس در قرآن

در آیات ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ[۳۲]، ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ[۳۳] از «اسماعیل»، «ادریس» و «ذُوالکِفل» به عنوان سه پیامبری که از صابران و صالحان و شایسته مشمول رحمت الهی بوده‌اند، یاد ‌شده است. طوسی، طبرسی و برخی دیگر، صابر بودن ادریس را شکیبایی وی در بلای الهی و عمل به طاعت او و تحمّل سختی رسالت می‌دانند. و گفته‌اند: نخستین کسی بود که بر قوم خود برانگیخته شد و آنها را به‌سوی دین دعوت نمود؛ ولی آنها از پذیرش سخنان وی خود داری کردند و گرفتار خشم خداوند شدند[۳۴]. هم‌چنین ذیل آیه ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا داخل شدن در رحمت الهی را فراگیرتر از رحمت عمومی خدا و مرتبه‌ای بالاتر از آن شمرده‌اند. گویی این پیامبران با تمام جسم و جانشان در رحمت الهی غرق شدند و این، بیانگر مقام والای آنها است.[۳۵] برخی نیز مراد از آن را داخل شدن در بهشت دانسته و جمله ﴿إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ را تعلیل آن بیان کرده‌اند[۳۶]. در جایی دیگر از «ادریس» به عنوان پیامبری بسیار راستگو که خداوند او را به مکان والا یاد ‌شده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۳۷]، ﴿وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا[۳۸] کتاب مقدس نیز درباره او می‌گوید: خنوخ با‌خدا می‌زیست و خدا او را به حضور خود به‌بالا‌برد.[۳۹]

علامه طباطبایی ذیل آیه‌ ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۴۰] درباره دو واژه ﴿صِدِّيقًا و ﴿ نَبِيًّا که دو ویژگی حضرت ابراهیم (ع) است، می‌گوید: کلمه "صدّیق« در ظاهر، اسم مبالغه از «صدق» است و کسی را که در راستی مبالغه می‌کند، یعنی آن‌چه را انجام می‌دهد، می‌گوید و آن‌چه را می‌گوید، انجام می‌دهد، و بین گفتار و کرداراو تناقضی نیست، «صدّیق» گویند. برخی نیز واژه «صدیق» را اسم مبالغه برای «تصدیق» دانسته و گفته‌اند: معنایش این است که این پیامبر با زبان و رفتار خویش حق را تصدیق می‌کرده است؛ امّا درباره کلمه ﴿ نَبِيًّا گفته شده: «نبیّ» بر وزن «فعیل» از مادّه «نبأ» گرفته شده و دلیل نام‌گذاری پیامبران به آن، به این است که ایشان با دریافت وحی، از عالم غیب خبر داشتند. برخی نیز این واژه را از «نبوة» به‌ معنای «رفعت»، مشتق دانسته و انبیا را به‌سبب مقام والایشان «نبی« خوانده‌اند[۴۱]. درباره ﴿مَكَانًا عَلِيًّا بین مفسران اختلاف نظر است. بیش‌تر مفسّران اهل‌سنّت و برخی از شیعه گفته‌اند: خداوند او را به آسمان‌ها برد و برخی از آنها بر این باورند که او به آسمان چهارم [۴۲] یا ششم [۴۳] برده شد و هنوز زنده است؛ ولی با توجّه به اقوال مفسّران و سیاق آیه به نظر می‌رسد که مراد از ﴿وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا[۴۴] نیل به مقام و منزلتی معنوی است که ادریس با نبوّت بدان دست یافت، نه ارتفاع مکانی؛ زیرا رفعت مکانی هر چند بلندترین مکان‌های متصور باشد، مزیّتی به‌شمار نمی‌آید[۴۵]. درباره چگونگی صعود آسمانی ادریس در کتاب‌های تفسیر و تاریخ و برخی از روایات، داستان‌هایی نقل شده که برخی از آنها از اسرائیلیات است.

از امام باقر (ع) نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: فرشته‌ای مورد خشم خدا قرار گرفته، خداوند او را از آسمان‌ها به زمین فرو آورد و در زمین مورد شفاعت ادریس قرار گرفت و بخشیده شد. آن فرشته در جبران این شفاعت، ادریس را به آسمان چهارم برده، ملک‌الموت او را در آنجا قبض روح نمود[۴۶]. داستان‌های دیگری نیز درباره رؤیت بهشت و جهنّم و مستجاب‌الدعوه بودن ادریس نقل شده است[۴۷].

برخی از مفسران ذیل آیه‌های: ﴿وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ[۴۸] و ﴿وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ[۴۹] «الیاس» را همان «ادریس» دانسته، ویژگی‌ها و داستان‌هایی را که برای ادریس گفته شده، در ذیل این آیات برای "الیاس« آورده‌اند[۵۰].

برخی آیه ﴿سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ[۵۱] را "سَلـمٌ عَلى اِدراسين" یا "اِلياسين" قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کرده‌اند[۵۲]، ولی گویا «الیاس» غیر از «ادریس» است؛ زیرا در سوره انعام آمده است: ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ[۵۳] در این آیه، ضمیر ﴿مِن ذُرِّيَّتِهِ یا به «ابراهیم» یا به «نوح» باز‌می‌گردد که در هر دو صورت نمی‌تواند مراد از «الیاس»، همان «ادریس» باشد؛ زیرا الیاس یا از فرزندان ابراهیم خواهد بود یا نوح؛ در‌ حالی ‌که ادریس، پیش از نوح و از نیاکان او است[۵۴].[۵۵]

منابع

پانویس

  1. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  2. «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
  3. «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.
  4. «و نیز الیاس از پیامبران بود» سوره صافات، آیه ۱۲۳.
  5. «و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.
  6. التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۶۱؛ روح‌المعانی، مج۱۳، ج۲۳، ص۲۰۳؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۵۹.
  7. لسان العرب، ج‌۴، ص‌۳۲۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۸۰۲.
  8. لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۲۵؛ اعلام قرآن، ص‌۱۰۰.
  9. تاج‌العروس، ج‌۸، ص‌۲۸۳؛ الکشاف، ج۳، ص‌۲۳؛ مجمع‌البحرین، ج‌۴، ص‌۷۰.
  10. مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۸۰۱؛ فصوص الحکم، ج‌۲، ص۴۴‌ـ‌۴۵؛ بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۸۱‌ـ‌۲۸۲.
  11. الخصال، ج‌۲، ص‌۵۲۴؛ تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۶.
  12. التحقیق، ج‌۱، ص‌۵۷؛ ربیع الابرار، ج‌۲، ص‌۵۳۶؛ مروج‌الذهب، ج‌۱، ص‌۳۵.
  13. فصوص‌الحکم، ج‌۲، ص‌۴۴؛ قصص‌الانبیاء، جویری، ص‌۳۹؛ المفصل، ج‌۸، ص‌۱۹۷‌ـ‌۱۹۸.
  14. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۷۱؛ قصص الانبیاء، النجار، ص‌۲۴‌ـ‌۲۵؛ اعلام قرآن، ص‌۱۰۵.
  15. کتاب مقدس، پیدایش ۵: ۱‌ـ‌۲۰.
  16. الطبقات، ج۱، ص۴۵؛ تاریخ‌طبری، ج۱، ص۱۰۶؛ المیزان، ج۱۴، ص‌۷۲.
  17. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۷۱؛ قصص الانبیاء، النجار، ص‌۲۵.
  18. تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۸؛ تاریخ الخمیس، ج‌۱، ص‌۶۷؛ الکامل، ج‌۱، ص‌۵۱.
  19. الخصال، ج۲، ص۵۲۴؛ المعارف، ص۱۰؛ المفصّل، ج۸، ص‌۱۹۷‌ـ‌۱۹۸.
  20. المیزان، ج۱۴، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ اعلام قرآن، ص‌۱۰۴؛ الملل و النحل، ج‌۲، ص‌۴.
  21. البدایة و النهایه، ج‌۱، ص‌۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۶؛ علل‌الشرایع، ج‌۱، ص‌۴۰‌ـ‌۴۱.
  22. تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۱۰۷؛ اثبات الوصیه، ص‌۲۶؛ کمال الدین، ج۱، ص‌۱۲۷‌ـ‌۱۲۸.
  23. قصص الانبیاء، جویری، ص‌۳۶‌ـ‌۳۷.
  24. بحار الانوار، ج‌۹۸، ص‌۲۳۴.
  25. بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۵۲‌ـ‌۴۵۳؛ فصوص‌الحکم، ج‌۲، ص‌۲۵۷؛ الاختصاص، ص‌۲۶۴.
  26. pseude pigrapha.
  27. apocryha.
  28. هفت آسمان ش ۳‌ـ‌۴، ص‌۲۱‌ـ‌۵۶؛ دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج‌۷، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶؛ بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۸۱‌ـ‌۲۸۳.
  29. «این (حقیقت) بی‌گمان در صحیفه‌های (آسمانی) پیشین (نیز آمده) است» سوره اعلی، آیه ۱۸.
  30. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۲۲؛ نور الثقلین، ج‌۵، ص‌۵۶۰.
  31. روحی، ابوالفضل، مقاله «ادریس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 405؛ رهبریان، محمد رضا، مقاله «ادریس»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۸۷.
  32. «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
  33. «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.
  34. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۹۴؛ التبیان، ج‌۷، ص‌۲۷۲.
  35. نمونه، ج‌۱۳، ص‌۴۸۲.
  36. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۹۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۱۷.
  37. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  38. «و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۷.
  39. کتاب مقدس، پیدایش، ۵: ۲۱‌ـ‌۲۴.
  40. «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.
  41. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۵۶.
  42. التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص‌۲۳۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۱۳۳؛ التحریر و التنویر، ج‌۱۶، ص‌۱۳۲.
  43. تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۷۹؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۱۳۳؛ الکشّاف، ج‌۳، ص‌۲۴.
  44. «و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۷.
  45. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۶۴.
  46. قصص الانبیاء، راوندی، ص‌۸۰‌ـ‌۸۱؛ بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۷۷؛ الروض الانف، ج‌۱، ص‌۱۶۲.
  47. بحارالانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۷۱ و ۲۷۶؛ قصص‌الانبیاء، راوندی، ص‌۷۷‌ـ‌۷۸؛ روض الجنان، ج۱۳، ص۹۶.
  48. «و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۵.
  49. «و نیز الیاس از پیامبران بود» سوره صافات، آیه ۱۲۳.
  50. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۰؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۲، ص‌۴۲۷؛ التفسیرالکبیر، ج۲۶، ص‌۱۶۱.
  51. «و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.
  52. روح‌المعانی، مج‌۱۳، ج‌۲۳، ص‌۲۰۸‌ـ‌۲۰۹؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۲۲.
  53. «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۳-۸۵.
  54. الطبقات، ج‌۱، ص‌۴۵‌ـ‌۴۶؛ المعارف، ص‌۱۰؛ الاخبار‌الطوال، ص‌۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۰‌ـ‌۵۱۱.
  55. روحی، ابوالفضل، مقاله «ادریس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 406.