حدیث ثقلین در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = حدیث ثقلین
| موضوع مرتبط = حدیث ثقلین
| عنوان مدخل  = حدیث ثقلین
| عنوان مدخل  = حدیث ثقلین
| مداخل مرتبط = [[حدیث ثقلین در کلام اسلامی]] - [[حدیث ثقلین در معارف مهدویت]] - [[حدیث ثقلین در علوم قرآنی]] - [[حدیث ثقلین در تاریخ اسلامی]] - [[حدیث ثقلین از دیدگاه اهل سنت]]
| مداخل مرتبط = [[حدیث ثقلین در کلام اسلامی]] - [[حدیث ثقلین در معارف مهدویت]] - [[حدیث ثقلین در علوم قرآنی]] - [[حدیث ثقلین در تاریخ اسلامی]] - [[حدیث ثقلین در معارف و سیره فاطمی]] -  [[حدیث ثقلین از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}

نسخهٔ ‏۲۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۱

مقدمه

سند حدیث ثقلین که در بسیاری از کتاب‌های روایی و تفسیری شیعه و سنّی آمده[۱]، متواتر و صدور آن از پیامبر (ص) قطعی است. رسول خدا (ص) بارها امتش را وادار کرده است که هم به قرآن تمسک بجویند و هم به اهل بیتش و گمراه نشدن امّت را در گرو تمسّک و پیروی از آن دو معرّفی کرده و فرموده است: آن دو هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند و با توجه به این نکته که قرآن خود را تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۲] معرفی کرده و روایات بسیاری دلالت دارد که دانش هرچیزی در قرآن هست[۳]

همه علوم و حتی همه معارف و احکام دینی را بدون استمداد از تبیین مفسّر و مبیّن برگزیدۀ خدا نمی‌توان از قرآن فهمید، پی می‌بریم که تمسک به اهل بیت پیامبر (ع) در کنار قرآن از آن جهت شرط‍ گمراه نشدن معرفی شده است که آنان مفسران برگزیدۀ خدا برای قرآن بوده‌اند و با استمداد از تفسیر و سخنان آنان می‌توان به همۀ دانش لازم برای هدایت بشر که در قرآن کریم آمده، پی برد. این حدیث با عبارت‌های مختلف نقل شده و سرّ آن این است که پیامبر اکرم (ص) در مکان‌های گوناگون و در موارد متعدد با عبارت‌های گوناگون محتوای این حدیث را به امت گوشزد کرده است[۴]؛ برای مثال، یکی از عبارت‌های آن چنین است: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۵]؛ همانا من در میان شما دو چیز گران‌بها می‌گذارم که اگر به آن دو تمسّک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، و به‌راستی آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند».

جمله «إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا» به مثابه دو گزاره است:

  1. آنان از قرآن جدا نمی‌شوند.
  2. قرآن از آنان جدا نمی‌شود.

همچنین از آن، دو ویژگی برای اهل بیت و عترتی که در این حدیث منظور است، استفاده می‌شود:

  1. آگاه بودن آنان به همۀ معانی و معارف قرآن؛ زیرا جدا نشدن قرآن از آنان به این است که قرآن با همۀ معانی و معارفش در نزد آنها موجود باشد و اگر قسمتی از معارف آن را ندانند، آن قسمت از آنان جدا شده است و حال آنکه پیامبر (ص) جدایی قرآن را از آنان نفی کرده است.
  2. مصونیت آنان از هوای نفس و خطا؛ زیرا جدا نشدن آنان از قرآن به این است که دانش، اندیشه و رفتار آنان به‌طور کامل مطابق قرآن باشد و این مستلزم مصونیت آنان از هوا و خطا است و اگر جز این باشد، جدا شدن آنان از قرآن محقق نمی‌شود. این ویژگی از جملۀ « مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» نیز به‌دست می‌آید؛ زیرا اگر مصون از هوا و خطا نباشند، تمسک به آنان بازدارنده از گمراهی نخواهد بود و با توجه به اینکه همۀ اهل بیت و عترت رسول خدا (ص) دارای این دو ویژگی نیستند، معلوم می‌شود که از عترت و اهل بیت در این حدیث، مطلق کسانی که از نظر عرفی و برحسب معنای لغوی، عترت و اهل بیت آن حضرت به شمار می‌آیند، منظور نیست، بلکه افراد خاصی که دارای ویژگی‌های یادشده باشند، منظور است و آن افراد را باید از راه معرفی رسول خدا (ص) شناخت و در شماری از روایات آن افراد همان دوازده امام معصوم (ع) معرفی شده‌اند؛ برای نمونه: حموینی - از دانشمندان اهل تسنن - در فرائد السمطین و شیخ حر عاملی در اثبات الهداة روایت مفصّلی را در گفتگوی حضرت علی (ع) با جماعتی از صحابه آورده‌اند که قسمتی از آن چنین است: «أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَامَ خَطِيباً لَمْ يَخْطُبْ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لِئَلَّا تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَقَامَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَ هُوَ شِبْهُ الْمُغْضَبِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ كُلُّ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ أَوْصِيَائِي مِنْهُمْ أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي هُوَ أَوَّلُهُمْ ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ شُهَدَاءَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالُوا كُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ ذَلِكَ»[۶]؛

شما را به خدا، آیا می‌دانید رسول خدا (ص) در آخرین خطبه‌ای که خواندند، فرمودند: ای مردم، در میان شما دو چیز گران‌قدر می‌گذارم، کتاب خدا و عترتم اهل بیتم. پس به آن دو تمسّک کنید تا هیچ‌گاه گمراه نشوید؛ زیرا خدای لطیف آگاه به همه چیز حتی به اشیای کوچک به من خبر داده است که البته آن دو هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند؛ سپس عمر بن خطاب شبیه شخص خشمگین برخاست و گفت: ای رسول خدا! آیا همۀ خاندانت‌؟ فرمود: خیر، بلکه اوصیای من از آنان که نخستین آنها برادر و وزیر و وارث و جانشینم در امت و ولیّ هر مؤمنی بعد از من است. او نخستین آنهاست؛ سپس پسرم حسن، بعد پسرم حسین و سپس نه نفر از فرزندان حسین، یکی بعد از دیگری، تا در کنار حوض بر من وارد شوند. آنان گواهان خدا در زمین و حجت او بر خلق او و خزینه‌داران علم او و معدن‌های حکمت اویند. هرکه آنان را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هرکه آنان را نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است.

آن‌گاه همۀ آنان یعنی جماعت صحابه گفتند: گواهی می‌دهیم که رسول خدا (ص) این سخن را فرموده است».

شیخ صدوق با سند معتبر چنین روایت کرده است: «سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صإِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَوْضَهُ»[۷]؛

در معنای این سخن رسول خدا (ص) که فرموده است: من دو چیز گران‌قدر، کتاب خدا و عترتم را در میان شما به جای می‌گذارم، از امیر المؤمنین (ع) پرسیدند که عترت چه کسانی‌اند؟ فرمود: من و حسن و حسین و نه امام از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدی و قائم آنهاست.

از کتاب خدا جدا نمی‌شوند و کتاب خدا نیز از آنان جدا نمی‌شود تا در کنار حوض کوثر بر رسول خدا (ص) وارد شوند».

از این روایت که سند آن صحیح است، چند مطلب دریافت می‌شود:

  1. عترت پیامبر که در حدیث ثقلین همسنگ قرآن واقع شده‌اند، دوازده نفرند که اولین آنها حضرت علی (ع) و آخرین آنها حضرت مهدی (ع) است؛
  2. آنان هیچ‌گاه از کتاب خدا جدا نمی‌شوند و این دلیل عصمت آنان از خطا و هواست؛
  3. تا قیامت کتاب خدا از آنان جدا نمی‌شود و این دلیل علم آنان به همۀ معانی و معارف قرآن و مصونیت آنان از فراموش کردن آن و توانمندی آنان بر تفسیر همۀ معانی و معارف قرآن است.

روایاتی دیگر نیز وجود دارد که عترت و اهل بیت یادشده در حدیث ثقلین را در آن دوازده نفر محصور می‌کند که برای رعایت اختصار، به ذکر نشانی آنها در پاورقی بسنده می‌شود[۸].

بنابراین، می‌توان گفت حدیث ثقلین یکی از دلایل حقانیت اعتقاد شیعه است؛ زیرا به خوبی دلالت دارد که دوازده امام معصومی که در گذشته به آنان اشاره شد، مفسران برگزیدۀ خدا برای قرآن کریم‌اند.[۹]

منابع

پانویس

  1. در کتاب کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین که حدیث ثقلین از صحاح، سنن، مسانید و سایر مصادر اهل تسنّن جمع‌آوری شده، متن حدیث ثقلین از بیش از صد و شصت کتاب اهل تسنن نقل شده است. برای آگاهی یافتن از نام آن کتاب‌ها به نشانی پایین صفحات کتاب نام برده و فهرست مصادر آن مراجعه شود.
  2. «بیانگر هر چیز» سوره نحل، آیه ۸۹.
  3. نمونه آن روایات چنین است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ فَصْلُ مَا بَيْنَكُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ»؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۱۳، کتاب فضل العلم، باب الردّ الی الکتاب و السنّة، ح۹). «عَنْهُ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ»؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۱۱، کتاب فضل العلم، باب الردّ الی الکتاب و السنّة، ح۱). «عَنْ حَمَّادٍ اللَّحَّامِ وَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) نَحْنُ وَ اللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ فَبُهِتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِ قَالَ فَقَالَ يَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ»؛ (مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۸۶، ح۲۰). «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ شَيْءٍ تَطْلُبُونَهُ إِلَّا وَ هُوَ فِي الْقُرْآنِ- فَمَنْ أَرَادَ ذَلِكَ فَلْيَسْأَلْنِي عَنْهُ»؛ (حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۳۵، ح۲۰). چون روایات بسیار زیاد است و از کثرت طریق و سندهای آن به صدور آن اطمینان حاصل می‌شود، به بررسی سند آنها نیازی نیست و باوجوداین، سند اولین روایتی که نقل شد، صحیح است (ر. ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۱، ص۲۰۹). سایر روایات را در اصول الکافی کلینی، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۳ (بَابُ الرَّدِّ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ، ح۵، ۶ و ۷)، و ص۲۸۷ (بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ (ع)، ح۴)، و ص۳۱۹ (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ... ح۲)، و ص۳۲۸ (بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) بِمَنْ يُشْبِهُونَ، ح۳)، و ص۲۸۴ (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ (ص)...، ح۷)؛ بحار الانوار، ج۹۲، ص۸۶، ح۲۱، و ص۸۹، ح۳۳، ص۹۶، ح۵۵؛ حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۷۶، ح۱۸۷ و ص۷۷، ح۱۸۹؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۴۵، ح۴۸؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۶، ح۵۶؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۲۹ (مقدمه ۴) بنگرید. - «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ فَصْلُ مَا بَيْنَكُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ»؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۱۳، کتاب فضل العلم، باب الردّ الی الکتاب و السنّة، ح۹). «عَنْهُ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ»؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۱۱، کتاب فضل العلم، باب الردّ الی الکتاب و السنّة، ح۱). «عَنْ حَمَّادٍ اللَّحَّامِ وَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) نَحْنُ وَ اللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ فَبُهِتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِ قَالَ فَقَالَ يَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ»؛ (مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۸۶، ح۲۰). «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع): مَا مِنْ شَيْءٍ تَطْلُبُونَهُ إِلَّا وَ هُوَ فِي الْقُرْآنِ- فَمَنْ أَرَادَ ذَلِكَ فَلْيَسْأَلْنِي عَنْهُ»؛ (حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۳۵، ح۲۰). چون روایات بسیار زیاد است و از کثرت طریق و سندهای آن به صدور آن اطمینان حاصل می‌شود، به بررسی سند آنها نیازی نیست و باوجوداین، سند اولین روایتی که نقل شد، صحیح است (ر. ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۱، ص۲۰۹). سایر روایات را در اصول الکافی کلینی، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۳ (باب الرد الی الکتاب و السنّة، ح۵، ۶ و ۷)، و ص۲۸۷ (بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ (ع)، ح۴)، و ص۳۱۹ (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ... ح۲)، و ص۳۲۸ (بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) بِمَنْ يُشْبِهُونَ، ح۳)، و ص۲۸۴ (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ (ص)...، ح۷)؛ بحارالانوار؛ ج۹۲، ص۸۶، ح۲۱، و ص۸۹، ح۳۳، ص۹۶، ح۵۵؛ حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۷۶، ح۱۸۷ و ص۷۷، ح۱۸۹؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۴۵، ح۴۸؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۶، ح۵۶؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۲۹ (مقدمه ۴) بنگرید.
  4. برحسب آنچه در متون مختلف این حدیث آمده است، آن را در مکّه در کنار زمزم، در عرفات، در مسجد خیف، در بین مکه و مدینه در غدیرخم، در مدینه در مسجد نبوی، و در خانه خود با عبارت‌های مختلف بیان فرموده است (ر. ک: لجنة التحقیق، کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین، ص۲۳-۲۶) دانشمند معروف اهل تسنن ابن حجر هیثمی نیز دراین‌باره گفته است: ثم اعلم ان لحدیث التمسک بذلک طرقا کثیرة و ردت عن نپّف و عشرین صحابیّا و فی بعض تلک الطرق انه قال ذلک بحجة الوداع بعرفة و فی اخری انه قاله بالمدینة فی مرضه و قد امتلأت الحجرة باصحابه و فی اخری انه قال ذلک بغدیرخمّ و فی اخری انه قال لمّا قام خطیبا بعد انصرافه من الطائف کما مرّ، و لا تنافی اذ لا مانع من انّه کرّر علیهم ذلک فی تلک المواطن و غیرها اهتماما بشأن الکتاب العزیز و العترة الطاهرة؛ (ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ص۱۵۰).
  5. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۹، ح۹؛ بروجردی، جامع احادیث الشیعة، ج۱، ص۲۰۰، ح۳۰۲؛ حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج۱، ص۶۰۸، ح۵۹۹. این حدیث را با عبارت‌های دیگر در کتب ذیل بنگرید: ترمذی، الجامع الصحیح، ج۵، ص۶۲۱، ح۳۷۶۸ و ص۶۲۲، ح۳۷۸۸؛ ابن حنبل، مسند احمد (ط‍، دار صادر بیروت)، ج۳، ص۱۴، ۱۷، ۲۶ و ۵۹، و ج۵، ص۱۸۱؛ ابو یعلی، مسند ابی یعلی، ج۲، ص۲۹۷، ح۴۸؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۱۸۴؛ همو، جامع المسانید و السنن، ج۱۹، ص۱۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۹۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۳۴ (باب ۲۲، ح۴۴-۶۲)؛ ابن ابی شیبة، المصنّف فی الاحادیث و الآثار، ج۷، ص۴۱۷ (کتاب الفضائل باب ما اعطی الله تعالی محمدا (ص)...، ح۴۱) و بسیاری از کتاب‌های دیگر.
  6. جوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۸؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۱، ص۵۰۸-۵۰۹.
  7. صدوق، معانی الاخبار، ص۹۰، باب معنی الثقلین و العترة، ح۴، و سند آن چنین است: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ (ع) و همه رجال سند موثّق هستند. به معجم رجال الحدیث خویی در ترجمه افراد مزبور بنگرید. در خصوص احمد بن زیاد، صدوق در کمال الدین، ص۳۶۹، آخر باب ۳۴ فرموده است: کان رجلا ثقة دیّنا فاضلا، رحمة الله علیه و رضوانه.
  8. ر. ک: قندوزی، ینابیع المودة، ص۴۳۰، آخر باب ۷۱، خزّاز قمّی، کفایة الاثر، ص۱۷۰-۱۷۲، باب ما روی عن الحسین بن علی (ع) فی النصوص علی الائمة الاثنی عشر - صلوات الله علیهم اجمعین؛ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۴۰، ب ۲۲، ح۶۴؛ همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۵۷، باب ۶، ح۲۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۴۷، ح۱۱۰؛ حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج۱، ص۴۸۹، ح۱۶۶ و ۲۰۸.
  9. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۸۶-۹۱.