اثبات عصمت امام علی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
[[شیعه]] مدّعی است که تنها [[امام علی]]{{ع}} چنین شأنیتی را دارد و تنها اوست که بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین [[علمی]] را داشت و از ابتدا نیز او بود که با قول و عمل خویش بر حقّانیّت رسول خدا{{صل}} شهادت میداد. ضمن آنکه روایاتی که در [[تفسیر]] این آیه وارد شدهاند، [[شأن نزول]] این آیه را [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} میدانند. علاوه بر این [[روایات]] فراوانی نیز در منابع [[فریقین]] نقل شده که نشان میدهند علم آن حضرت عین قرآن و عین علم [[رسول الله]]{{صل}} است. [[روایت]] مشهور و مورد اتفاق [[نبوی]] که آن حضرت را باب علم رسول خدا{{صل}} معرفی نموده بهترین[[ شاهد]] در این خصوص است<ref>{{متن حدیث|أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَن ارادَ المَدینَةَ فَلیَأت البابَ.}} «شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر که قصد ورود به شهر را دارد باید از در آن وارد شود». المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۷؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۴، ص۱۲۳۲؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۲، ص۲۵۱ و....</ref>. | [[شیعه]] مدّعی است که تنها [[امام علی]]{{ع}} چنین شأنیتی را دارد و تنها اوست که بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین [[علمی]] را داشت و از ابتدا نیز او بود که با قول و عمل خویش بر حقّانیّت رسول خدا{{صل}} شهادت میداد. ضمن آنکه روایاتی که در [[تفسیر]] این آیه وارد شدهاند، [[شأن نزول]] این آیه را [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} میدانند. علاوه بر این [[روایات]] فراوانی نیز در منابع [[فریقین]] نقل شده که نشان میدهند علم آن حضرت عین قرآن و عین علم [[رسول الله]]{{صل}} است. [[روایت]] مشهور و مورد اتفاق [[نبوی]] که آن حضرت را باب علم رسول خدا{{صل}} معرفی نموده بهترین[[ شاهد]] در این خصوص است<ref>{{متن حدیث|أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَن ارادَ المَدینَةَ فَلیَأت البابَ.}} «شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر که قصد ورود به شهر را دارد باید از در آن وارد شود». المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۷؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۴، ص۱۲۳۲؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۲، ص۲۵۱ و....</ref>. | ||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:9610800.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)|'''آیات ولایت در قرآن''']] | |||
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']] | |||
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']] | |||
# [[پرونده:1100838.jpg|22px]] [[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|'''حقانیت در اوج مظلومیت ج۱''']] | |||
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:فضائل امام علی]] | |||
[[رده:مصادیق عصمت]] |
نسخهٔ ۳۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۳
عصمت امام علی(ع) از جمله موضوعاتی است که در کتب کلامی امامیه از آن سخن به میان آمده و مباحث متعددی پیرامون منشأ و گستره عصمت آن حضرت و ادله آن مطرح شده است. در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که بر عصمت آن حضرت دلالت دارند این آیات بر دو دسته هستند، نخست آنهایی که به صورت کلی عصمت تمامی اهل بیت و امامان معصوم(ع) را ثابت میکنند و دوم آنهایی که دلالت بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) بالخصوص دارند. از میان دسته اول میتوان به آیه صادقین و آیه تطهیر و از میان دسته دوم هم به آیات علم الکتاب، ولایت اشاره کرد.
معناشناسی عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح متکلمان
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
ادله قرآنی عصمت امام علی
آیات دلالت کننده بر عصمت امام علی(ع) را میتوان به دو دسته تقسیم نمود
- دسته اول آیاتی که دلالت بر عصمت تمامی اهل بیت یا امامان معصوم(ع) میکنند و از آنجا که امام علی(ع) نیز یکی از آنها و بلکه نخستین فرد و افضل ائمه است، پس با اثبات عصمت اهل بیت و امامان معصوم، عصمت آن حضرت هم ثابت میشود.
- دسته دوم آیاتی هستند که دلالت بر عصمت خود امیرالمومنین(ع) به تنهایی دارند.
از جمله بارزترین آیات موارد ذیلاند:
دسته اول:
آیه ابتلا
﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۱]. خداوند متعال در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که در خواست کرد امامت در نسل و ذریه او قرار گیرد، فرمود: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۲].
ظلم دارای اقسامی است:
- ظلم به خدا: بزرگترین ظلم به خدا، شرک و کفر است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱۳].
- ظلم به دیگران: خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ...﴾[۱۴].
- ظلم به خود: خداوند میفرماید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۱۵].
از عبارت: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۶] استفاده میشود عهد امامت به هیچ ظالمی نمیرسد و کسی جز معصوم شایسته امامت نیست و تنها اوست که هیچ یک از انواع ظلم را حتی در دوران کودکی نداشته است[۱۷].
آیه اولی الامر
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۱۸]؛ روایات متعددی در منابع شیعه[۱۹] و اهل سنت[۲۰] وجود دارد که مراد از "اولی الامر" را ائمه معصومین (ع) معرفی میکنند[۲۱].[۲۲] مفسران امامیه بر اساس این روایات، مصداقهای اولو الامر را امامان دوازدهگانه میدانند[۲۳].
با استفاده از قاعده عقلی، عصمت امامان ثابت میشود و آن اینکه امر به اطاعت از پیامبر در آیه مطلق آمده است. در حالی که اگر در صدور امر یا نهی، خطایی در مورد آن حضرت امکانپذیر بود، باید در آیه، امر به اطاعت آن حضرت مقید شده باشد. اطاعت آن حضرت در آیات متعددی از قرآن ملازم با اطاعت خدا آمده است: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۲۴] پس همان گونه که اطاعت از خداوند واجب است، اطاعت پیامبر نیز واجب است بر این اساس اطلاق در امر به اطاعت پیامبر قطعی و تردید ناپذیر بوده و این اطلاق اقتضای عصمت دارد. از طرفی در آیه کریمه امر به اطاعت از اولی الامر نیز به طور مطلق ذکر شده است، این اطلاق حاکی از آن است که تمام اوامر و نواهی آنان واجب الاطاعه است و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست[۲۵].
آیه صادقین
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۲۶]. خدای متعال در این آیه، مؤمنان را به همراهی و معیت با صادقان امر کرده است. معیت به معنای اقتدا و تمسک است که ملازم با اطاعت خواهد بود. این امر الهی در صورتی امکانپذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً صادقین نیز دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ چرا که اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها وجود داشته باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهند بود. بدیهی است، بعد از رحلت پیامبر (ص) تنها افرادی که در مورد آنها صدق و عصمت متصور است، ائمه دوازدهگانه (ع) هستند[۲۷].
آیه تطهیر
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۲۸]؛ استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:
- اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
- هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
- بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیتاند.
نتیجه: امامان شیعه که امام علی(ع) نیز در شمار آنها است، (ع)، معصوماند.
آیه مباهله
﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ [۲۹].
در شأن نزول این آیه چنین آمده که نصارای نجران با رسول خدا(ص) درباره عیسی مسیح(ع) مجادله نمودند و اصرار داشتند که چون عیسی پدر ندارد پس پسر خداست. خداوند متعال در پاسخ به آنها فرمود: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾ [۳۰]. یعنی اگر پدر نداشتن عیسی(ع) دلیل است که خدا پدر اوست، پس خدا باید هم پدر آدم(ع) باشد هم مادرش؛ چون او بدون پدر و مادر خلق شده است؛ در حالی که نصاری آدم را مخلوق خدا میدانند، نه فرزند خدا.
چون نصاری این استدلال قاطع را شنیدند، شروع کردند به آوردن توجیهات و سخنان غیر منطقی؛ لذا خداوند متعال از رسول خدا خواست که وارد مجادله نشود و در عوض از آنها بخواهد که اگر سخن خود را حقّ میدانید پس بیایید ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را و شما نیز نفس خود را حاضر سازیم و از خدا بخواهیم که طرف باطل را نابود سازد. فردای آن روز رسول خدا(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و حسن و حسین(ع) را همراه خویش به مباهله آورد؛ لکن نصاری با دیدن چهرههای نورانی آنها از انجام مباهله ترسیده و انصراف دادند.
حال اگر بخواهیم این افراد را بر آیه تطبیق نماییم، حضرت فاطمه(س) مصادق «نِساءَنا» است؛ امام حسن و امام حسین(ع) نیز مصداق «أَبْناءَنا» هستند و امّا علی(ع) نیز مصداق «أَنْفُسَنا» خواهد بود یعنی طبق دلالت این آیه، امام علی(ع) نفس خود رسول الله(ص) است و شکّی نیست که رسول خدا معصوم بود. پس امام علی(ع) هم باید معصوم باشد.
دسته دوم:
آیه ولایت
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ [۳۱]. مفسّرین شیعه و سنّی اتّفاق نظر دارند که شأن نزول این آیه شریفه، جریان صدقه دادن امیر المؤمنین(ع) در حال رکوع بوده است. پس در میان مدّعیان امامت، تنها اوست که نماز و زکاتش یقیناً مورد قبول خدا واقع شده ولی در مقبولیّت و عدم مقبولیّت نماز و زکات دیگر مدّعیان امامت منطقاً نمیتوان به چنین یقینیدست یافت.
طبق این آیه شریفه، ولایت تنها برای سه کس اثبات شده، خدا، رسول و کسانی که ایمان آورده و در حال رکوع نماز خود،زکات میدهند، که امام علی(ع) مصداق اتمّ آن است. همچنین در این آیه، ولایت خدا و رسول او(ص) و امام علی(ع) یکسان است؛ یعنی ولایت رسول خدا(ص) و امام علی(ع) نیز عین ولایت خداست. حال چگونه ممکن است ولایت کسی که معصوم نیست و احتمال گناه یا خطا در مورد او وجود دارد، عین ولایت پیامبر معصوم و عین ولایت خدا باشد؟
ولایت در آیه به هر معنایی گرفته شود، باز هم این آیه دلالت بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) دارد.؛ چراکه اگر به معنی سرپرستی و حاکمیّت باشد؛ پس طبق این آیه، امر و نهی امام علی(ع) باید صد در صد مطابق حقّ باشد تا عین ولایت خدا شود؛ روشن است که لازمه این امر، عصمت آن حضرت است. چه اینکه محال است تمام اوامر و نواهی شخص غیر معصوم، عین اوامر و نواهی خدا باشد.
اگر ولایت به معنی دوستی باشد، چنانچه اهل سنت به این معنا معتقدند، باز هم عصمت امام علی(ع) از طریق این آیه اثبات میشود.؛ چراکه طبق این معنا گویا خدا در این آیه ما را امر نموده که امام علی(ع) را مثل خدا و رسولش دوست بداریم. پس باید در همه حال دوستدار علی(ع) باشیم؛ چون خدا و رسول را همیشه و در هر حال باید دوست داشت و مورد استثنا ندارد. بدیهی است که امر خدا به دوستی با شخص غیر معصوم آن هم در همه احوالات، امری محال خواهد بود؛ پس اگر به دوستی آن حضرت در همه حال،امر شدهایم آن هم در کنار دوستی خدا و رسول او، معنایش این است که ارتکاب گناه از آن حضرت منتفی بوده و آن حضرت معصوم است.
امّا اگر ولایت به معنای نصرت و یاری باشد، پس در حقیقت گویا این آیه ما را امر کرده که امام علی(ع) را در همه حال و در هر عملی یاری نماییم؛ همانگونه که نصرت خدا و رسولش در همه حال واجب است. حال اگر آن حضرت معصوم نباشد، ممکن است، در جایی مرتکب گناه شود و طبق این آیه ما باید در همه حال او را یاری نماییم؛ و شکی نیست که خدا ما را به یاری گناهکارانامر نمیکند؛ به شهادت این آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾[۳۲] و این همان معنای عصمت است.
آیه علم الکتاب
یکی دیگر از آیاتی که به طور خاص دلالت بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) دارد، آیه معروف به علم الکتاب است.
﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ [۳۳].
یقیناً کسی که علم تمام کتاب (قرآن) نزد اوست از هر خطایی مصون است؛ چراکه قرآن کریم بیان کننده همه حقایق عالم است ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ [۳۴] و این همان معنای عصمت است. حال سوال این است که این شخص که عالم به جمیع علم قرآن است و شهادت او در ردیف شهادت خداوند متعال قرار گرفته، کیست؟
شیعه مدّعی است که تنها امام علی(ع) چنین شأنیتی را دارد و تنها اوست که بعد از رسول خدا(ص) چنین علمی را داشت و از ابتدا نیز او بود که با قول و عمل خویش بر حقّانیّت رسول خدا(ص) شهادت میداد. ضمن آنکه روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شدهاند، شأن نزول این آیه را امام امیرالمؤمنین(ع) میدانند. علاوه بر این روایات فراوانی نیز در منابع فریقین نقل شده که نشان میدهند علم آن حضرت عین قرآن و عین علم رسول الله(ص) است. روایت مشهور و مورد اتفاق نبوی که آن حضرت را باب علم رسول خدا(ص) معرفی نموده بهترینشاهد در این خصوص است[۳۵].
منابع
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد»(و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «هرگز به خدا شرک نورز که همانا شرک ظلم بسیار بزرگی است» سوره لقمان، آیه 13.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند.».. سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ «و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۱۵۴.
- ↑ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.
- ↑ ر. ک: بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۵.
- ↑ ابنمردویه، مناقب علی بن ابیطالب، ۱۴۲۴ق، ص۲۳۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۰ و ۱۹۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۶.
- ↑ جابر بن عبدالله انصاری، در روایتی که به حدیث جابر معروف است، از پیامبر (ص) درباره واژه "اولی الامر" سؤال کرد. پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند که اولِ ایشان علی بن ابی طالب است و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی. خزاز رازی، کفایه الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۵۴-۵۵؛ قندوزی، ینابیع الموده، ۱۴۲۲، ج۱، ص۳۴۱. امام باقر (ع) در تفسیر این آیه میفرماید: «اولی الامر امامان از فرزندان علی و فاطمهاند، تا آنکه روز قیامت برپا شود». ایشان در جای دیگر نیز فرموده است: «خداوند از اولی الامر فقط ما را قصد کرده است و همه مؤمنان را تا روز قیامت به پیروی ما فرمان داده است» بحرانی، البرهان، اسماعیلیان، ص۳۸۳ و ۳۸۶. امام صادق (ع) نیز میفرماید: «آنان (اولی الامر) علی بن ابی طالب، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر یعنی من هستیم. سپاس خدا را بهجای آورید که امامان و رهبرانتان را در زمانی به شما شناساند که مردم آنان را انکار میکنند». عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۶۳ش، ص۲۵۲، ح۱۷۴.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۱۰۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۳۹۹. با این حال علمای اهل سنت درباره مصادیق اولو الامر دیدگاههای مختلفی دارند. مصادیقی چون خلفای سه گانه، عالمان دینی، فرماندهان سریهها، فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳، ۱۱۴. و اهل حل و عقد از این جملهاند. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳.
- ↑ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۴، ص۳۹۹.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «از آن پس که به آگاهى رسیدهاى، هر کس که درباره او (عیسی مسیح) با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را و شما هم نفس خود را، آن گاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «مثَل عیسى نزد خدا، چون مثَل آدم است که او را از خاک بیافرید و به او گفت: موجود شو. پس موجود شد». سوره آل عمران، آیه ۵۹
- ↑ «ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع، زکات مىدهند». سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «بگو: خدا به زشتکارى فرمان نمى دهد»، سوره أعراف، آیه ۲۸.
- ↑ «آنها که کافر شدند، مىگویند: «تو پیامبر نیستى». بگو: «کافى است که خداوند و کسى که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!» سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ «و ما این کتاب را بر تو نازل کردهایم که بیان کننده هر چیزى است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَن ارادَ المَدینَةَ فَلیَأت البابَ.» «شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر که قصد ورود به شهر را دارد باید از در آن وارد شود». المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۷؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۴، ص۱۲۳۲؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۲، ص۲۵۱ و....