هدایت تکوینی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = هدایت تکوینی | عنوان مدخل = هدایت تکوینی | مداخل مرتبط = هدایت تکوینی در قرآن - هدایت تکوینی در حدیث - هدایت تکوینی در نهج البلاغه - هدایت تکوینی در کلام اسلامی - هدایت تکوینی در معارف و سیره علوی | پرسش مرتبط =...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==[[عقل]] و [[هدایت تکوینی]]==
==عقل و هدایت تکوینی==
{{همچنین|عقل}}
عقل از بزرگترین [[موهبت‌های الهی]] به [[انسان]] است. [[امام علی]]{{ع}} را درباره اهمیت و جایگاه و بعد [[هدایتگری]] عقل، سخنانی است ژرف و نغز که برخی را می‌آوریم:
عقل از بزرگترین [[موهبت‌های الهی]] به [[انسان]] است. [[امام علی]]{{ع}} را درباره اهمیت و جایگاه و بعد [[هدایتگری]] عقل، سخنانی است ژرف و نغز که برخی را می‌آوریم:
#{{متن حدیث|لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ‌}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳؛ الآمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۴.</ref>؛ «عقل، پایدارترین [[ثروت]] است».
#{{متن حدیث|لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ‌}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳؛ الآمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۴.</ref>؛ «عقل، پایدارترین [[ثروت]] است».

نسخهٔ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۰

عقل و هدایت تکوینی

عقل از بزرگترین موهبت‌های الهی به انسان است. امام علی(ع) را درباره اهمیت و جایگاه و بعد هدایتگری عقل، سخنانی است ژرف و نغز که برخی را می‌آوریم:

  1. «لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ‌»[۱]؛ «عقل، پایدارترین ثروت است».
  2. «إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ»[۲]؛ «عقل، بزرگترین بی‌نیازی است».
  3. «الْعَقْلُ رَسُولُ الْحَقِّ‌»[۳]؛ «عقل، فرستاده حق است».
  4. «الْعَقْلُ أَقْوَى أَسَاسٍ»[۴]؛ «عقل، استوارترین پایه است».
  5. «الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ‌»[۵]؛ «عقل، شمشیری است برنده».
  6. «الْعَقْلُ صَدِيقٌ مَحْمُودٌ»[۶]؛ «عقل، دوستی است پسندیده».  
  7. «أَفْضَلُ النِّعَمِ الْعَقْلُ‌»[۷]؛ «عقل، برترین نعمت است».
  8. «الْعَقْلُ يَنْبُوعُ الْخَيْرِ»[۸]؛ «عقل، سرچشمه خیر است».
  9. «الْعَقْلُ أَحْسَنُ حِلْيَةٍ»[۹]؛ «عقل، نیکوترین زیور است».
  10. «الْعَقْلُ يَهْدِي وَ يُنْجِي‌»[۱۰]؛ «عقل، راهنما و نجات بخش است».
  11. «صَلَاحُ الْبَرِيَّةِ الْعَقْلُ‌»[۱۱]؛ «صلاح انسان به عقل است».
  12. «مَنْ كَمُلَ عَقْلُهُ اسْتَهَانَ بِالشَّهَوَاتِ‌»[۱۲]؛ «هر کس عقلش کامل باشد، شهوت را ناچیز شمارد».
  13. «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ‌: الِاسْتِقَامَةُ، لُزُومُ الْحَقِّ‌، صُحْبَةُ الْأَخْيَارِ، الْعَمَلُ لِلنَّجَاةِ، مُدَارَاةُ النَّاسِ، ِ الصِّدْقُ، مَقْتُ الدُّنْيَا وَ قَمْعُ الْهَوَى‌»[۱۳]؛ «میوه عقل، استقامت و حق مداری و همنشینی با نیکان و عمل برای رستگاری و مدارا کردن با مردم و راستگویی و بی‌اعتنایی به دنیا و سرکوبی هوای نفس است».
  14. «لَنْ يَنْجَعَ الْأَدَبُ حَتَّى يُقَارِنَهُ الْعَقْلُ‌»[۱۴]؛ «ادب کسی را رستگار نکند، مگر آنکه با عقل همراه شود».[۱۵].

قلمرو و اعتبار هدایت عقلی

قلمرو عقل در معرفت، هم در حوزه جهان بینی و هم در حوزه ایدئولوژی، محدود است؛ ولی معرفتی که به دست می‌دهد یقینی و خدشه ناپذیر است. درباره محدودیت معرفت عقلی سخنان زیر از امام علی(ع) درخور توجه و اندیشه‌اند:

  1. «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ»[۱۶]؛ «خردها را بر درک حقیقت صفت خود آگاه نساخت و از معرفت لازم خویش محروم نکرد».
  2. «وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ»[۱۷]؛ «بزرگی خداوند سبحان را با عقل خویش مسنج که هلاک شوی».
  3. «لَمْ تَبْلُغْهُ الْعُقُولُ بِتَحْدِيدٍ فَيَكُونَ مُشَبَّهاً»[۱۸]؛ «خردها به تحدید و تعریف ذات خداوند راه نبردند تا برای او شبیه و مانندی باشد».

آنچه را عقل تحدید و تعریف می‌کند، یا از طریق جنس و فصل است یا عوارض؛ یعنی یا تعریف بالحد است یا بالرسم. در هر دو صورت، تشبیه لازم می‌آید و خداوند را شبیه و مانندی نیست. بدین رو عقل را راهی به درک کنه ذات و صفات خداوند و تحدید و تعریف او نیست. با این حال، چنان نیست که عقل به کلی از معرفت حق باز بماند؛ زیرا معرفت واجب خداوند، یعنی اینکه جهان را آفریدگاری است و هیچ گونه نقص و نیازی در او نیست و دارنده همه کمالات وجودی است، در توان عقل است و خداوند چنین معرفتی را از او دریغ نکرده است. خداوند از گذر نشانه‌های تدبیر استوار و حکیمانه در آفرینش خود را به عقل نمایانده است و عقل، با مطالعه و تدبر در جهان می‌تواند خدا را باز بیند: «بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ»[۱۹].

اگر عقل در قلمروی در آید که طراح آفرینش برایش مقرر کرده است و اگر از پیرایه‌ها و حجاب‌های وهم و شهوت رها گردد، جز به حقیقت راه نمی‌نماید و اینجا است که عقل مستقلانه و در عرض وحی حجت الهی به شمار می‌رود[۲۰]. در این صورت، عقل هرگز خطا نخواهد کرد. بدین رو، نباید نتیجه تفکر عقلانی را با مشاهده بصری همسان دانست؛ زیرا دیدگان گاه دچار خطا می‌شوند، ولی عقل پیراسته از وهم و شهوت، خطا نمی‌کند: تفکر عقلانی همانند مشاهده بصری نیست؛ زیرا گاه دیدگان به آدمی دروغ می‌گویند، ولی عقل به کسی که از او نصح و خیر بخواهد، خیانت نمی‌کند[۲۱].[۲۲].

جلوه‌هایی از هدایت تکوینی در آفرینش

در نهج البلاغه از هدایت تکوینی و جلوه هایش در جهان طبیعت بسیار سخن رفته است که نقل و بررسی آنها به کتابی بزرگ نیازمند است. در این جا به یادآوری نمونه‌هایی بسنده می‌کنیم:   امام درباره آفرینش انسان و جلوه هدایت تکوینی الهی در آفرینش او می‌فرماید: ای انسان آفریده شده در حد اعتدال، ای آنکه در تاریکی‌های رحم‌ها و پرده‌های تو در تو نگهداری‌ات کرده‌اند، آفرینش‌ات از گل خالص آغاز شد و در قرارگاهی مطمئن جای‌ات دادند؛ تا زمانی معلوم و تا مدتی که بهره تو است. در شکم مادر خود جنینی بودی و به دعوت کس پاسخ نمی‌گفتی و آواز کسی شنیدن نتوانستی. سپس، تو را از قرارگاهت بیرون راندند. به سرایی در آمدی که هرگز آن را ندیده بودی و راه رسیدن به منافعش را نمی‌شناختی. پس چه کسی تو را به کشیدن غذا از پستان مادر راه نمود و به تو آموخت که نیازها و خواست هایت را از کجا طلب کنی[۲۳]؟

امام پس از پرداختن به مراحل خلقت و رشد و تکامل انسان در عالم جنین، یکی از زیباترین جلوه‌های هدایت تکوینی را در آفرینش انسان یاد می‌کند و با طرح پرسشی دقیق و پرمعنا، عقل و فطرت آدمی را بر می‌انگیزاند تا درباره آفریدگار انسان بیندیشد. انسان در نخستین لحظه‌های تولد و گام نهادن در جهانی ناشناخته، بی‌تعلیم و آموزش، بر اساس هدایت غریزی، هم احساس گرسنگی می‌کند و هم وجود غذا را در می‌یابد و نیاز خویش را از طریق مکیدن پستان مادر بر می‌آورد. پرسش این است که چه کس او را از چنین درک و معرفت غریزی و نیرویی بهره مند کرده است. بیگمان نمیتوان آن را نتیجه تصادف دانست، پس باید دست تدبیری آگاهانه و حکیمانه در کار باشد. از دیگر نمونه‌های هدایت تکوینی در گفتار امام علی(ع) آفرینش خفاش است. امام خفاش را نمونه‌ای از لطایف و عجایب آفرینش دانسته است که حکمت آفریدگار را به نمایش می‌گذارد: «وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِهِ مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ الْحِكْمَةِ فِي هَذِهِ الْخَفَافِيشِ»[۲۴]. کلمه «غَوَامِضِ الْحِكْمَةِ» (= دشواری‌های حکمت) به این حقیقت اشاره دارد که فهم حکمت آفریدگار حکیم در آفرینش خفاش کاری است بس دشوار و به سادگی نمی‌توان راز آن را فهمید، اما هرگز ندانستن دلیل بر نبودن نیست. امام آن گاه به بیان جلوه‌هایی از شگفتی‌های آفرینش خفاش پرداخته است:

  1. دستگاه بینایی خفاش با دستگاه بینایی دیگر پرندگان دگرگون است. دیدگان دیگر پرندگان در روشنایی میبینند و در تاریکی نمیبینند، ولی چشمان خفاش برگونه‌ای دیگر است. بدین رو خفاش روز میخوابد و شب به تلاش و کوشش می‌پردازد.
  2. بال‌های دیگر پرندگان از پرها تشکیل شده است، ولی بال‌های خفاش از گوشت و مو است. بال‌های گوشتی خفاش بسیار لطیف و نازکند تا وزنی کم داشته باشند و پرواز را به سختی نیندازند، ولی آن گونه هم نیستند که هنگام پرواز از هم دریده شوند.
  3. خفاش می‌تواند هنگام پرواز، نوزاد خود را حمل کند و این کار تا آنگاه که خفاش نوزاد بتواند به پرواز درآید و خود از عهده زندگی برآید، ادامه خواهد یافت.

دقت در این شگفتی‌های آفرینش و حکمت‌های پیچیده آفریدگار، عقل و اندیشه انسان را به ستایش و تعظیم خداوند وا می‌دارد و او را به تسبیح پروردگار فرا میخواند و چنین می‌گوید: پیراسته از هرگونه کاستی است آن کس که شب را برای خفاش روز کرد و هنگامه تلاش و زندگی، و روز را برایش وقت آرامش و استراحت نهاد. برایش بال‌هایی از گوشت برنهاده که به هنگام نیاز با آنها پرواز کند. گویی بال‌ها لاله‌های گوشتی‌اند؛ نه پر دارند و نه نی. به گونه‌ای هستند که رگ‌هایشان به روشنی نمایانند. بال‌های خفاش نه چونان نازکند که پاره شوند و نه چونان قطور که سنگین شوند. چون پرواز می‌کند، بچه‌اش بدو می‌چسبد و پناه می‌برد. هر جا فرود آید، آن نیز فرود می‌آید و هرگاه بلند شود، آن نیز بلند می‌شود، تا وقتی که اندام‌هایش استوار شود و بال‌هایش آماده پرواز گردد و خود راه زندگی را باز شناسد.... پس منزه است آفریدگار همه چیز، که بی‌آموختن از دیگری، آنها را آفریده است[۲۵].

هدایت تکوینی در همه موجودات نمایان است و در این باره، تفاوتی میان موجودات کوچک و بزرگ و عاقل و غیر عاقل و مختار و غیر مختار نیست. آنان که خرد خویش را به کار بندند، می‌توانند با اندیشیدن در کوچکترین موجودات به شگفتی‌های آفرینش و علم و حکمت آفریدگار راه یابند. امام علی(ع) در این باره فرموده است: آیا در آفریدگان کوچک خداوند نمی‌اندیشند، که چگونه آفرینش و ترکیبش را محکم و استوار ساخته است و برایش دستگاه شنوایی و بینایی برنهاده و به استخوان و پوست آراسته است[۲۶]؟! امام آن گاه مورچه را مثال آورده است که جثه‌ای بس کوچک و اندامی لطیف دارد، به گونه‌ای که به چشم نمی‌آید. با این حال، از دستگاه راه‌یابی پیچیده و شگفت‌آوری برخوردار است و برای به دست آوردن روزی خود پیوسته میکوشد و در تابستان دانه در لانه گرد می‌آورد و برای زمستان انبار می‌سازد. اندیشه در چگونگی آفرینش مورچه، خرد را به حیرت وا می‌دارد: به مورچه و کوچکی جثه و لطافت شکل و اندامش بنگرید، که از کوچکی و لطافت به چشم نمی‌آید. چگونه بر زمین می‌جنبد و در پی رزق خویش میکوشد، دانه را به آشیانه می‌برد و در قرارگاه خویش انبار می‌کند و در گرما برای سرما گرد می‌آورد.... اگر همه راه‌های اندیشه را بپویی تا به غایات رسی، نشانه‌های قدرت و حکمت تو را جز به این راه نمی‌نمایند که آفریدگار مورچه و درخت خرما یکی است و... بزرگ و کوچک و سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان در آفرینش او یکسانند و همگی بر اساس علم و حکمت آفریده شده‌اند[۲۷]. امام علی(ع) آن گاه به نمونه‌هایی دیگر از نشانه‌های علم و حکمت آفرینش اشاره می‌کند و از الحاد و انکار منکران خدا اظهار شگفتی می‌نماید و به آنان درباره پیامد الحاد هشدار می‌دهد: «فَالْوَيْلُ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمُقَدِّرَ وَ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ»[۲۸]؛ «پس وای به حال کسی که طراح و مدبر جهان را انکار کند». چنین کسی بر انکار خویش دلیلی ندارد و گفتارش بی‌بهره از تحقیق و ارزش است: «لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى حُجَّةٍ فِيمَا ادَّعَوْا وَ لَا تَحْقِيقٍ لِمَا أَوْعَوْا»[۲۹].[۳۰].

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳؛ الآمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۴.
  2. تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۰.
  3. تصنیف غرر الحکم، ح۲۹۶.
  4. تصنیف غرر الحکم، ح۳۹۹.
  5. تصنیف غرر الحکم، ح۳۰۵.
  6. تصنیف غرر الحکم، ح۳۰۵.
  7. تصنیف غرر الحکم، ح۳۳۵.
  8. تصنیف غرر الحکم، ح۳۴۰.
  9. تصنیف غرر الحکم، ح۳۴۶.
  10. تصنیف غرر الحکم، ح۳۶۲.
  11. تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۷.
  12. تصنیف غرر الحکم، ح۳۸۰.
  13. تصنیف غرر الحکم، ح۴۱۸-۴۱۲.
  14. تصنیف غرر الحکم، ح۴۲۶.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۱۷۸.
  16. نهج البلاغه، خطبه ۴۹.
  17. نهج البلاغه، خطبه ۹۱، موسوم به خطبه اشباح.
  18. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
  20. اشاره است به حدیث معروف از امام کاظم(ع) که عقل را حجت باطنی، و پیامبران و امامان معصوم را حجت‌های ظاهری خداوند دانسته است. (ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، کتاب العقل، ح۱۳)
  21. نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱.
  22. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۱۷۹.
  23. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۳.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
  25. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
  26. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
  27. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
  28. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
  30. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۱۸۰.