اسوه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق.' به 'ﻫ.ق') |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = اسوه | |||
| عنوان مدخل = اسوه | |||
| مداخل مرتبط = [[اسوه در قرآن]] - [[اسوه در کلام اسلامی]] - [[اسوه در فقه سیاسی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
[[خداوند]] [[رسولان]] خود را در [[ابلاغ شریعت]]، در مراحل مختلف تضمین نموده است؛ مرحله اوّل، مقام تلقّی [[وحی]]: {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref> «جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.</ref>، دوم [[حفظ]] آن: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}<ref> «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری» سوره اعلی، آیه ۶.</ref> و سوم مرحله تبیین نظری: {{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ}}<ref> «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی گردآوری و خواندن آن با ماست پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن سپس شرح آن (نیز) با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۶-۱۹.</ref> وحی است. | |||
< | |||
: < | |||
مرحله مهمّ دیگر، مرحله تبیین عملی [[دین]] است که آن نیز مورد ضمانت [[الهی]] است؛ زیرا اگر قول [[پیامبران]] {{عم}} برای [[مردم]] [[حجّت]] و مبیّن [[دین]] است، [[منش]] [[زندگی]] ایشان نیز بر همین منوال بوده است؛ [[سیره انبیاء]] {{عم}} در امور [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]]، در قالبهای داخلی و خارجی و رابطه با [[همسر]] و [[فرزندان]] و یا گروههای مختلف [[مردم]]، اعمّ از عامی و عالم و [[فقیر]] و متموّل، همگی سیره عملی [[اولیاء الهی]] {{عم}} محسوب میگردد و پرده از [[احکام دین]] برمیدارد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۳.</ref>. | |||
== | == معناشناسی == | ||
راغب در معنای “اسوه” مینویسد: “اُسوه و إسوه مانند قُدوه و قِدوه و آن حالتی است که [[انسان]] در آن [[پیروی]] از دیگری میکند، چه [[نیکو]] باشد و چه [[زشت]]، چه در [[شادمانی]] و چه در زیانمندی”<ref>ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۶.</ref>. | |||
شخصی که دیگران او را نمونه و [[الگو]] قرار دادهاند، ممکن است الگویی در [[خوبیها]] باشد و ممکن است نمونه در [[بدیها]] و [[زشتیها]] باشد. [[علامه حلی]] بعد از [[نقل]] آیۀ [[اسوه]] درباره [[رسول خدا]] {{صل}} در بیان معنای اسوه مینویسد: اسوه انجام دادن کاری است به این جهت که دیگری انجام داده است<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۶: {{عربی|الأسوة: الإتيان بفعل الغير لأنّه فعله}}.</ref> که شامل خوب و بد میشود؛ به همین علت [[قرآن]] وقتی رسول خدا {{صل}} را به عنوان اسوه معرفی میکند، اسوه را به صفت نیکویی ستوده است: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | |||
[[آیه]] به این نکته اشاره دارد که هر کسی را الگو و اسوه خود [[انتخاب]] نکنید. کسی را اسوه برگزینید که به دنبال [[اعمال پسندیده]] و [[نیک]] است. افزون بر رسول خدا {{صل}}، تعبیر اسوه درباره [[ابراهیم]] [[پیامبر]] {{ع}} و [[پیروان]] وی نیز در قرآن به کار رفته است<ref>{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}} «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴؛ {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ}} «بیگمان برای شما آنان نمونهای نیکویند، برای هر کس که به خداوند و روز بازپسین امید میورزید» سوره ممتحنه، آیه ۶.</ref>. | |||
گرچه اسوه در لغت معنای عامی دارد، کاربرد آن در اسوۀ نیکو و [[پسندیده]] است. اسوه پیروی از [[رفتار]] دیگران است. اصولیان [[شیعه]] و [[سنی]] درباره آیه اسوه و [[آیات]] مربوط به [[اتباع]] از رسول خدا {{صل}} مانند {{متن قرآن|فَاتَّبِعُوهُ}}<ref>«از آن پیروی کنید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.</ref> یا {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> بحثهای مختلفی کردهاند که آیا [[اتباع]] و [[تأسی]] به فعل و [[رفتار پیامبر]] {{صل}} [[واجب]] است یا نه. دراین باره چهار نظر مطرح است<ref>شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۷۶.</ref>. [[علمای شیعه]] مانند [[سید مرتضی]]<ref>سید مرتضی، الذریعة إلی أصول الشریعه، ج۲، ص۱۰۰ و ۱۰۲.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref>شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۷۳.</ref>، [[علامه حلی]]<ref>علامه حلی، نهایة الوصول الی علم الأصول، ج۲، ص۵۵۲؛ علامه حلی، مبادی الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۲؛ علامه حلی، تهذیب الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۶.</ref>، صاحب فصول<ref>محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ص۳۱۳.</ref> و [[میرزای قمی]] در [[قوانین]]<ref>میرزا ابوالقاسم بن محمد قمی، القوانین المحکمة فی الأصول، ج۲، ص۵۵۵.</ref> از آیۀ [[اسوه]] بحث کردهاند. | |||
[[مهدی نراقی]] [[افعال]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[معصوم]] را دارای هشت جهت دانسته و درباره هر یک سخن گفته که سه وجه اول آنکه مرتبط به بحث ما میباشد، چنین است: | |||
# آنچه از افعال طبیعی انجام دادند، مانند خوردن، [[آشامیدن]]، [[بیداری]]، حرکت و [[سکون]] و مانند آن. تردیدی نیست که اینها برای ایشان و برای تمام [[امت اسلامی]] [[مباح]] است و در این موضوع خلافی نیست. | |||
[[مهدی نراقی]] [[افعال]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[معصوم]] را دارای هشت جهت دانسته و درباره هر یک سخن گفته که سه وجه اول آنکه مرتبط به بحث ما میباشد، چنین است: | # کارهایی است که از [[اختصاصات پیامبر]] {{صل}} است، چه [[عبادی]] مانند [[وجوب]] [[تهجّد]] و [[نماز وتر]] برای ایشان یا غیرعبادی مانند بیش از چهار [[همسر]] داشتن و مانند آن. تردیدی نیست که در این امور امکان [[پیروی]] از [[حضرت]] نیست. | ||
#آنچه از افعال طبیعی انجام دادند، مانند خوردن، [[آشامیدن]]، [[بیداری]]، حرکت و [[سکون]] و مانند آن. تردیدی نیست که اینها برای ایشان و برای تمام [[امت اسلامی]] [[مباح]] است و در این موضوع خلافی نیست. | # آنجا که جهت آن مشخص باشد از وجوب، [[استحباب]] و [[اباحه]]، طبق آن، به پیامبر {{صل}} تأسی میشود و حضرت اسوه قرار میگیرد. اگر واجب باشد پیروی واجب و اگر [[مستحب]] باشد پیروی و تأسی مستحب یا مباح خواهد بود. | ||
#کارهایی است که از [[اختصاصات پیامبر]]{{صل}} است، چه [[عبادی]] مانند [[وجوب]] [[تهجّد]] و [[نماز وتر]] برای ایشان یا غیرعبادی مانند بیش از چهار [[همسر]] داشتن و مانند آن. تردیدی نیست که در این امور امکان [[پیروی]] از [[حضرت]] نیست. | |||
#آنجا که جهت آن مشخص باشد از وجوب، [[استحباب]] و [[اباحه]]، طبق آن، به پیامبر{{صل}} تأسی میشود و حضرت اسوه قرار میگیرد. اگر واجب باشد پیروی واجب و اگر [[مستحب]] باشد پیروی و تأسی مستحب یا مباح خواهد بود. | |||
موارد دیگری که ذکر میکند، مواردی است که جهت آن مشخص نیست و [[عمل]] پیامبر{{صل}} برای بیان [[حکم]] مجمل و مانند آن است و آن را وا میکاود<ref>محمدمهدی نراقی، أنیس المجتهدین فی علم الأصول، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. | موارد دیگری که ذکر میکند، مواردی است که جهت آن مشخص نیست و [[عمل]] پیامبر {{صل}} برای بیان [[حکم]] مجمل و مانند آن است و آن را وا میکاود<ref>محمدمهدی نراقی، أنیس المجتهدین فی علم الأصول، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. | ||
==منابع== | [[شهید]] [[محمد باقر صدر]] نکته جالبی را درباره [[آیه]] [[اسوه]] بیان میکند؛ ایشان میگوید منظور [[پیروی]] در جنبه بشری [[پیامبر]] {{صل}} است؛ بنابراین [[حضرت]] و [[معصومان]] در تمام موارد اسوه هستند؛ مگر [[ثابت]] شود کاری که انجام دادهاند، اختصاصی و از جهت [[رسالت]] و [[امامت]] آنان بوده است<ref>محمد باقر صدر، قواعد کلی استنباط، ج۲، ص۳۲۵.</ref>. | ||
[[فخر رازی]] از علمای [[اهل سنت]] در معنای اسوه بودن پیامبر {{صل}} مینویسد: “میتوان اسوه را در موردی به کار برد که اسوه در بعضی از [[کارها]] باشد و این مسلم است؛ اما نزد ما پیامبر {{صل}} در سخنانش و بسیاری از اعمالش که ما را [[دستور]] پیروی از آن داده، مانند این سخن که "آنگونه [[نماز]] بخوانید که میبینید من نماز میخوانم" اسوه است”<ref>ابوعبدالله محمد بن عمر فخر رازی، المحصول، ج۳، ص۲۵۱ (مؤسسة الرساله)؛ ج۱، ص۴۲۲ (چ دار الکتب).</ref>. آمُدی با ذکر آیه اسوه در موردی گفته، هر کس به پیامبر {{صل}} [[تأسی]] ننماید، [[ایمان به خدا]] و [[روز قیامت]] ندارد؛ پس عمل به [[سنت پیامبر]] {{صل}} [[واجب]] است<ref>سیف الدین ابوالحسن علی بن محمد آمدی، الإحکام، ج۱، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۸۲.</ref> | |||
== ضرورت وجود اسوه معصوم در میان مردم == | |||
[[انبیاء الهی]] و اوصیای آنها {{عم}} باید در همه جهاتی که به [[هدایت عمومی]] [[مردم]] باز میگردد، [[معصوم]] باشند، چون قول آنها در [[تعلیم]] و یا تبیین برای دیگران [[حجّت]] است، پس در تلقّی و [[حفظ]] و بازگو کردن [[کلام]] [[وحی]] نیز باید [[معصوم]] باشند. از سوی دیگر، چون [[خداوند]] [[امر]] به [[اقتدا]] به آنها نموده، بنابراین ایشان در مقام عمل نیز [[معصوم]] بوده و فعل آنها مبیّن [[دستورات]] [[دینی]] است. | |||
[[حکمت]] دقیقی که در این قاعده وجود دارد، برخواسته از [[فلسفه]] [[نبوّت]] است که باید [[احکام الهی]] را بشری مثل سایر [[انسانها]] [[ابلاغ]] نماید و او خود پیش از دیگران عامل به آنها باشد؛ تا از یک سو [[اسوه]] دیگران در عمل به [[شریعت الهی]] باشد و از سوی دیگر، سؤالات و موانعی را که [[امّت]] در هنگام عمل به [[احکام]] [[مبتلا]] میشوند، به صورت عملی و نظری پاسخ دهد. مثلاً [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میتوانست در هنگام سفر، به [[اذن الهی]] به شکلی [[خارقالعاده]] طیّ طریق کند و راه طولانی را در چشم به هم زدنی طی نماید، ولی ایشان مثل [[مردم]] عادّی حرکت مینمود تا [[احکام]] [[سفر]]، از [[نماز]] قصر گرفته تا محدوده [[افطار]] [[روزه]] و سایر امور را بیان نماید<ref>رسول خدا {{صل}} بعد از انجام نماز با جزئیّات آن، فرمود: {{متن حدیث|صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي}} (متشابه القرآن و مختلفه (ط. بیدار، ۱۳۶۹ ﻫ.ق)، ج۲، ص۱۷۰).</ref>. | |||
همچنین ایشان میتوانست در هنگام [[جنگ]]، با [[ولایتی]] که بر [[ملک]] و [[ملکوت]] دارد، از نیروهای غیبی استمداد جوید و دشمنان خدا را بدون کمترین زحمتی نابود سازد؛ ولی در این صورت هرگز [[احکام]] [[نماز]] [[خوف]] و یا [[احکام]] [[جهاد]] و [[شهادت]] و چگونگی [[دفن]] و تجهیز [[شهدا]] و مسائل فراوان دیگر، در عمل برای [[مردم]] تبین نمیشد. بنابراین، [[سنّت الهی]] بر آن است که همیشه حجّتی [[الهی]] در میان [[مردم]] باشد و مانند [[مردم]] [[زندگی]] کند و به صورت عملی و نظری، [[احکام دین]] را به [[امّت]] [[آموزش]] دهد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۴.</ref>. | |||
== تطابق رسول با قوم خود در سلوک زندگی == | |||
[[رسولان الهی]] {{عم}}، علاوه بر آنکه [[زندگی]] عادّی با [[مردم]] داشتند، در شیوه [[زندگی]] نیز از روشهای غیرمتعارف و بهرهگیری از [[ولایت]] خود اجتناب میورزیدند. [[خداوند]] درباره [[رسول]] خود {{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>. | |||
این در حالی است که از جمله اعتراضاتی که امّتهای قبل نسبت به [[انبیاء]] خود مطرح مینمودند، آن بود که اگر شما با [[عوالم غیب]] ارتباط دارید، پس چرا از جنس [[بشر]] هستید و یا چرا ما ملاکی را که بر شما فرود میآیند نمیبینیم: {{متن قرآن|وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا}}<ref>«و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک میخورد و در بازارها راه میرود؟! چرا به سوی او فرشتهای فرو نفرستادهاند تا بیمدهندهای همراه او باشد؟» سوره فرقان، آیه ۷.</ref> | |||
ایشان با [[انکار]] و تعجّب میگفتند که ما هرگز بشری مثل خود را که تفاوتی در [[زندگی]] با ما ندارد [[اطاعت]] نمیکنیم: {{متن قرآن|فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا}}<ref>«ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند» سوره تغابن، آیه ۶.</ref>. | |||
[[خداوند]] چنین پاسخ میدهد که: | |||
# اگر بنا بود که ملکی بر شما فرود آید و [[دعوت]] ما را [[ابلاغ]] نماید، او برای شما قابل [[رؤیت]] نبود و لازم میآمد که به صورت بشری و جسمانی در میان شما ظاهر شود: {{متن قرآن|وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ}}<ref>«و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۹.</ref>. | |||
# [[هدف از بعثت انبیاء]] {{عم}}، ارائه عملی و نظری [[هدایت]] به شما است و گرچه مَلَک ممکن است بتواند [[آموزشی]] نظری به شما ارائه کند، ولی هرگز قادر نیست [[آداب]] [[بندگی]] را در عمل به شما ارائه دهد؛ زیرا ذاتاً همجنس شما نیست؛ لذا این نعمتی است که معلّم و مبیّن [[شریعت]] و [[قرآن]]، از جنس شما است؛ تا وضعیّت شما را به خوبی [[درک]] کند و [[مشکلات]] و موانع سیر معنویتان را عملاً در کنار شما لمس نماید و آنگاه در عمل و نظر، [[هادی]] شما به سوی [[توحید]] باشد: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. | |||
نتیجه آنکه، [[سنّت الهی]] هنگام ارائه [[شریعت]] در هر عصری آن است که [[پیامبری]] از جنس [[مردم]]، [[ابلاغ]] [[پیام الهی]] را بر عهده گیرد و خود نیز اوّلین [[الگو]] و [[اسوه]] در اجرای عملی [[شریعت]] در میان [[مردم]] باشد؛ تا بهانه آنان مبنی بر غیر عملی بودن و یا غیر قابل [[اجرا]] بودن [[آیین الهی]] مسدود و مرتفع گردد. [[پیامبران]] و [[اولیاء]] بودن [[الهی]] {{عم}}، تجسّم اجراء [[آیین]] فردی و جمعی [[خداوند]] بودهاند<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵.</ref>. | |||
== اجرای شریعت توسط رسول خدا {{صل}} == | |||
اگر [[احکام]] [[نماز]]، [[روزه]]، [[جهاد]] و... برای [[انسان]] مقرّر گردیده، فرستاده [[پاک]] [[خداوند]] نیز در میان [[مردم]]، همان [[اعمال]] را به طور کامل اجرا و عمل نموده است؛ به همین [[دلیل]] است که [[سنّت پیامبر]] {{صل}} مشتمل بر قول و فعل و تقریر است و اینها همگی دارای [[حجیّت]] برای [[امّت]] میباشد و [[خداوند]]، همان طور که [[اطاعت]] از [[کلام الهی]] را [[واجب]] نموده، [[اطاعت]] از رسولش {{صل}} را نیز در همه این جهات سهگانه [[واجب]] ساخته است: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | |||
هر آنچه [[رسول خدا]] {{صل}} میفرماید یا عمل میکند، و حتّی [[سکوت]] رضایتمندانه حضرتش نسبت به یک امر، به طور مطلق [[حجّت]] برای [[امّت]] محسوب میشود: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا... فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ... وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم... پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۶.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']] | # [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']] | ||
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | # [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
==پانویس== | |||
{{ | |||
[[رده:اسوه]] | [[رده:اسوه]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۱
مقدمه
خداوند رسولان خود را در ابلاغ شریعت، در مراحل مختلف تضمین نموده است؛ مرحله اوّل، مقام تلقّی وحی: ﴿إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا﴾[۱]، دوم حفظ آن: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى﴾[۲] و سوم مرحله تبیین نظری: ﴿لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ﴾[۳] وحی است.
مرحله مهمّ دیگر، مرحله تبیین عملی دین است که آن نیز مورد ضمانت الهی است؛ زیرا اگر قول پیامبران (ع) برای مردم حجّت و مبیّن دین است، منش زندگی ایشان نیز بر همین منوال بوده است؛ سیره انبیاء (ع) در امور خانوادگی و اجتماعی، در قالبهای داخلی و خارجی و رابطه با همسر و فرزندان و یا گروههای مختلف مردم، اعمّ از عامی و عالم و فقیر و متموّل، همگی سیره عملی اولیاء الهی (ع) محسوب میگردد و پرده از احکام دین برمیدارد[۴].
معناشناسی
راغب در معنای “اسوه” مینویسد: “اُسوه و إسوه مانند قُدوه و قِدوه و آن حالتی است که انسان در آن پیروی از دیگری میکند، چه نیکو باشد و چه زشت، چه در شادمانی و چه در زیانمندی”[۵].
شخصی که دیگران او را نمونه و الگو قرار دادهاند، ممکن است الگویی در خوبیها باشد و ممکن است نمونه در بدیها و زشتیها باشد. علامه حلی بعد از نقل آیۀ اسوه درباره رسول خدا (ص) در بیان معنای اسوه مینویسد: اسوه انجام دادن کاری است به این جهت که دیگری انجام داده است[۶] که شامل خوب و بد میشود؛ به همین علت قرآن وقتی رسول خدا (ص) را به عنوان اسوه معرفی میکند، اسوه را به صفت نیکویی ستوده است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۷].
آیه به این نکته اشاره دارد که هر کسی را الگو و اسوه خود انتخاب نکنید. کسی را اسوه برگزینید که به دنبال اعمال پسندیده و نیک است. افزون بر رسول خدا (ص)، تعبیر اسوه درباره ابراهیم پیامبر (ع) و پیروان وی نیز در قرآن به کار رفته است[۸].
گرچه اسوه در لغت معنای عامی دارد، کاربرد آن در اسوۀ نیکو و پسندیده است. اسوه پیروی از رفتار دیگران است. اصولیان شیعه و سنی درباره آیه اسوه و آیات مربوط به اتباع از رسول خدا (ص) مانند ﴿فَاتَّبِعُوهُ﴾[۹] یا ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي﴾[۱۰] بحثهای مختلفی کردهاند که آیا اتباع و تأسی به فعل و رفتار پیامبر (ص) واجب است یا نه. دراین باره چهار نظر مطرح است[۱۱]. علمای شیعه مانند سید مرتضی[۱۲]، شیخ طوسی[۱۳]، علامه حلی[۱۴]، صاحب فصول[۱۵] و میرزای قمی در قوانین[۱۶] از آیۀ اسوه بحث کردهاند.
مهدی نراقی افعال پیامبر (ص) و معصوم را دارای هشت جهت دانسته و درباره هر یک سخن گفته که سه وجه اول آنکه مرتبط به بحث ما میباشد، چنین است:
- آنچه از افعال طبیعی انجام دادند، مانند خوردن، آشامیدن، بیداری، حرکت و سکون و مانند آن. تردیدی نیست که اینها برای ایشان و برای تمام امت اسلامی مباح است و در این موضوع خلافی نیست.
- کارهایی است که از اختصاصات پیامبر (ص) است، چه عبادی مانند وجوب تهجّد و نماز وتر برای ایشان یا غیرعبادی مانند بیش از چهار همسر داشتن و مانند آن. تردیدی نیست که در این امور امکان پیروی از حضرت نیست.
- آنجا که جهت آن مشخص باشد از وجوب، استحباب و اباحه، طبق آن، به پیامبر (ص) تأسی میشود و حضرت اسوه قرار میگیرد. اگر واجب باشد پیروی واجب و اگر مستحب باشد پیروی و تأسی مستحب یا مباح خواهد بود.
موارد دیگری که ذکر میکند، مواردی است که جهت آن مشخص نیست و عمل پیامبر (ص) برای بیان حکم مجمل و مانند آن است و آن را وا میکاود[۱۷].
شهید محمد باقر صدر نکته جالبی را درباره آیه اسوه بیان میکند؛ ایشان میگوید منظور پیروی در جنبه بشری پیامبر (ص) است؛ بنابراین حضرت و معصومان در تمام موارد اسوه هستند؛ مگر ثابت شود کاری که انجام دادهاند، اختصاصی و از جهت رسالت و امامت آنان بوده است[۱۸].
فخر رازی از علمای اهل سنت در معنای اسوه بودن پیامبر (ص) مینویسد: “میتوان اسوه را در موردی به کار برد که اسوه در بعضی از کارها باشد و این مسلم است؛ اما نزد ما پیامبر (ص) در سخنانش و بسیاری از اعمالش که ما را دستور پیروی از آن داده، مانند این سخن که "آنگونه نماز بخوانید که میبینید من نماز میخوانم" اسوه است”[۱۹]. آمُدی با ذکر آیه اسوه در موردی گفته، هر کس به پیامبر (ص) تأسی ننماید، ایمان به خدا و روز قیامت ندارد؛ پس عمل به سنت پیامبر (ص) واجب است[۲۰].[۲۱]
ضرورت وجود اسوه معصوم در میان مردم
انبیاء الهی و اوصیای آنها (ع) باید در همه جهاتی که به هدایت عمومی مردم باز میگردد، معصوم باشند، چون قول آنها در تعلیم و یا تبیین برای دیگران حجّت است، پس در تلقّی و حفظ و بازگو کردن کلام وحی نیز باید معصوم باشند. از سوی دیگر، چون خداوند امر به اقتدا به آنها نموده، بنابراین ایشان در مقام عمل نیز معصوم بوده و فعل آنها مبیّن دستورات دینی است.
حکمت دقیقی که در این قاعده وجود دارد، برخواسته از فلسفه نبوّت است که باید احکام الهی را بشری مثل سایر انسانها ابلاغ نماید و او خود پیش از دیگران عامل به آنها باشد؛ تا از یک سو اسوه دیگران در عمل به شریعت الهی باشد و از سوی دیگر، سؤالات و موانعی را که امّت در هنگام عمل به احکام مبتلا میشوند، به صورت عملی و نظری پاسخ دهد. مثلاً پیامبر اکرم (ص) میتوانست در هنگام سفر، به اذن الهی به شکلی خارقالعاده طیّ طریق کند و راه طولانی را در چشم به هم زدنی طی نماید، ولی ایشان مثل مردم عادّی حرکت مینمود تا احکام سفر، از نماز قصر گرفته تا محدوده افطار روزه و سایر امور را بیان نماید[۲۲].
همچنین ایشان میتوانست در هنگام جنگ، با ولایتی که بر ملک و ملکوت دارد، از نیروهای غیبی استمداد جوید و دشمنان خدا را بدون کمترین زحمتی نابود سازد؛ ولی در این صورت هرگز احکام نماز خوف و یا احکام جهاد و شهادت و چگونگی دفن و تجهیز شهدا و مسائل فراوان دیگر، در عمل برای مردم تبین نمیشد. بنابراین، سنّت الهی بر آن است که همیشه حجّتی الهی در میان مردم باشد و مانند مردم زندگی کند و به صورت عملی و نظری، احکام دین را به امّت آموزش دهد[۲۳].
تطابق رسول با قوم خود در سلوک زندگی
رسولان الهی (ع)، علاوه بر آنکه زندگی عادّی با مردم داشتند، در شیوه زندگی نیز از روشهای غیرمتعارف و بهرهگیری از ولایت خود اجتناب میورزیدند. خداوند درباره رسول خود (ص) میفرماید: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۲۴].
این در حالی است که از جمله اعتراضاتی که امّتهای قبل نسبت به انبیاء خود مطرح مینمودند، آن بود که اگر شما با عوالم غیب ارتباط دارید، پس چرا از جنس بشر هستید و یا چرا ما ملاکی را که بر شما فرود میآیند نمیبینیم: ﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا﴾[۲۵]
ایشان با انکار و تعجّب میگفتند که ما هرگز بشری مثل خود را که تفاوتی در زندگی با ما ندارد اطاعت نمیکنیم: ﴿فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا﴾[۲۶].
خداوند چنین پاسخ میدهد که:
- اگر بنا بود که ملکی بر شما فرود آید و دعوت ما را ابلاغ نماید، او برای شما قابل رؤیت نبود و لازم میآمد که به صورت بشری و جسمانی در میان شما ظاهر شود: ﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ﴾[۲۷].
- هدف از بعثت انبیاء (ع)، ارائه عملی و نظری هدایت به شما است و گرچه مَلَک ممکن است بتواند آموزشی نظری به شما ارائه کند، ولی هرگز قادر نیست آداب بندگی را در عمل به شما ارائه دهد؛ زیرا ذاتاً همجنس شما نیست؛ لذا این نعمتی است که معلّم و مبیّن شریعت و قرآن، از جنس شما است؛ تا وضعیّت شما را به خوبی درک کند و مشکلات و موانع سیر معنویتان را عملاً در کنار شما لمس نماید و آنگاه در عمل و نظر، هادی شما به سوی توحید باشد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲۸].
نتیجه آنکه، سنّت الهی هنگام ارائه شریعت در هر عصری آن است که پیامبری از جنس مردم، ابلاغ پیام الهی را بر عهده گیرد و خود نیز اوّلین الگو و اسوه در اجرای عملی شریعت در میان مردم باشد؛ تا بهانه آنان مبنی بر غیر عملی بودن و یا غیر قابل اجرا بودن آیین الهی مسدود و مرتفع گردد. پیامبران و اولیاء بودن الهی (ع)، تجسّم اجراء آیین فردی و جمعی خداوند بودهاند[۲۹].
اجرای شریعت توسط رسول خدا (ص)
اگر احکام نماز، روزه، جهاد و... برای انسان مقرّر گردیده، فرستاده پاک خداوند نیز در میان مردم، همان اعمال را به طور کامل اجرا و عمل نموده است؛ به همین دلیل است که سنّت پیامبر (ص) مشتمل بر قول و فعل و تقریر است و اینها همگی دارای حجیّت برای امّت میباشد و خداوند، همان طور که اطاعت از کلام الهی را واجب نموده، اطاعت از رسولش (ص) را نیز در همه این جهات سهگانه واجب ساخته است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۳۰].
هر آنچه رسول خدا (ص) میفرماید یا عمل میکند، و حتّی سکوت رضایتمندانه حضرتش نسبت به یک امر، به طور مطلق حجّت برای امّت محسوب میشود: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا... فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ... وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۳۱].[۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ «جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری» سوره اعلی، آیه ۶.
- ↑ «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی گردآوری و خواندن آن با ماست پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن سپس شرح آن (نیز) با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۶-۱۹.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۳.
- ↑ ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۶.
- ↑ علامه حلی، تهذیب الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۶: الأسوة: الإتيان بفعل الغير لأنّه فعله.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴؛ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ﴾ «بیگمان برای شما آنان نمونهای نیکویند، برای هر کس که به خداوند و روز بازپسین امید میورزید» سوره ممتحنه، آیه ۶.
- ↑ «از آن پیروی کنید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۷۶.
- ↑ سید مرتضی، الذریعة إلی أصول الشریعه، ج۲، ص۱۰۰ و ۱۰۲.
- ↑ شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ علامه حلی، نهایة الوصول الی علم الأصول، ج۲، ص۵۵۲؛ علامه حلی، مبادی الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۲؛ علامه حلی، تهذیب الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۶.
- ↑ محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ص۳۱۳.
- ↑ میرزا ابوالقاسم بن محمد قمی، القوانین المحکمة فی الأصول، ج۲، ص۵۵۵.
- ↑ محمدمهدی نراقی، أنیس المجتهدین فی علم الأصول، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ محمد باقر صدر، قواعد کلی استنباط، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ ابوعبدالله محمد بن عمر فخر رازی، المحصول، ج۳، ص۲۵۱ (مؤسسة الرساله)؛ ج۱، ص۴۲۲ (چ دار الکتب).
- ↑ سیف الدین ابوالحسن علی بن محمد آمدی، الإحکام، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۸۲.
- ↑ رسول خدا (ص) بعد از انجام نماز با جزئیّات آن، فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» (متشابه القرآن و مختلفه (ط. بیدار، ۱۳۶۹ ﻫ.ق)، ج۲، ص۱۷۰).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۴.
- ↑ «بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
- ↑ «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک میخورد و در بازارها راه میرود؟! چرا به سوی او فرشتهای فرو نفرستادهاند تا بیمدهندهای همراه او باشد؟» سوره فرقان، آیه ۷.
- ↑ «ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند» سوره تغابن، آیه ۶.
- ↑ «و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۹.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم... پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۶.