استکبار در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
(←جباران) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = استکبار | | موضوع مرتبط = استکبار | ||
| عنوان مدخل = استکبار | | عنوان مدخل = استکبار | ||
| مداخل مرتبط = [[استکبار در قرآن]] - [[استکبار در فقه سیاسی]] - [[استکبار در معارف دعا و زیارات]] - [[استکبار در معارف و سیره سجادی]] | | مداخل مرتبط = [[استکبار در قرآن]] - [[استکبار در فقه سیاسی]] - [[استکبار در معارف دعا و زیارات]] - [[استکبار در معارف و سیره سجادی]] - [[استکبار در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۷
مقدمه
استکبار: طلب کبر[۱]، وانمود کردن و اظهار بزرگی -که در ذات او نباشد-[۲] در مقابل استضعاف. اصل آن "کبر" به معنای بزرگ در مقابل صغر[۳].
﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ﴾[۴].
استکبار گاهی در مقابل خداوند است: ﴿إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۵] و گاهی در مقابل انسانهای دیگر و مستضعفان است: ﴿فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا﴾[۶].
استکبار از دیدگاه قرآن یک جُرم محسوب میشود: ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنْتُمْ قَوْمًا مُجْرِمِينَ﴾[۷][۸].
نکته مهم دیگر اینکه استکبار فردی و جمعی هر دو در قرآن مذمت شدهاند. در قرآن کریم در مواردی، گروهی یا قومی به "استکبار" توصیف شدهاند: ﴿فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ﴾[۹]. از ویژگیهای استکبار جمعی، به استضعاف کشیدن گروه و جمعی دیگر است: ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ﴾[۱۰]. این آیه شریفه دلالت بر این مسئله دارد که همه مؤمنانِ به حضرت صالح از مستضعفان قوم او بودند و هیچ یک از مستکبران قومش ایمان نیاورده بودند[۱۱].
تاریخ انبیای الهی مؤید این واقعیت تاریخی است که استکبار مانع ایمان و موجب کفر است. ﴿قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ﴾[۱۲].[۱۳]
جباران
در ادبیات قرآنی یکی از دیگر کسانی که مانع آزادی است و جلوی اختیار مردم را در امور سیاسی و تعیین سرنوشت میگیرد، جبار است، قدرتمندی چیرهگر، سرکش و سلطهجو[۱۴] و دارای نفوذ که طرف مقابل را مقهور و زیر سلطه خود قرار میدهد، اختیار را از او میگیرد به گونهای که مجالی برای انتخاب ندارد و محکوم و مغلوب خویش میسازد[۱۵]. به کسی جبّار گفته میشود که نقص و کاستی خود را با ادعای تعالی و منزلتی که شایستگی آن را ندارد، جبران میکند. مردم را مجبور میسازد و مقهور و ناگزیر به آن چیزی که خود میخواهد[۱۶]. در لغت آمده است که به “سلطان”، “جَبْر” میگویند، به دلیل آنکه هرگونه اراده کند بر مردم، قهر میورزد و “اجبار” در اصل، وادارکردن دیگری و اکراه است[۱۷]؛ همچنین گفته شده که جبار کسی است که همراه با خشم و غضب، میکشد[۱۸]. با رویکرد جباریت که از اوصاف حاکمان اسارتگر و محدودیتطلب است، حاکم، هرگونه آزادی را از شهروندان خود سلب میکند و افراد اجازه ندارند که به آزادی انتخاب کنند یا حتی باور و اعتقادی را برگزینند.
این افراد با توجه به نظامی سیاسی که تشکیل میدهند، حقوق مردم را به سادگی پایمال میکنند و آزادیهای آنان را محدود. لذا در روایت آمده است: «الْجَبَّارُونَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۱۹]. جباران و سرکشان متکبر، در روز رستاخیز، دورترین مردم از خداوند بزرگ هستند.
قدرتی که حقوق مردم را نادیده انگارد و آنان را مجبور به میل و خواستههای خود میسازد، از مسیر هدایت، دور و به حوزه استکبار، استبداد و جباریت، نزدیک شده و آزادی شهروندان را محدود میسازد. نانینی حکومت استبدادی را این گونه توصیف میکند که حاکم، مملکت را مال خود میپندارد، لذا هر تصمیم که میخواهد میگیرد، کسی حق اعتراض ندارد و حق شهروندان را به سادگی نقض میکند: در این نوع حکومت، حاکم مانند آحاد مالکین، نسبت به اموال شخصیه خود با مملکت و اهلش معامله فرماید، مملکت را به ما فیها، مال خود انگارد و اهلش را مانند عبید و اماء، بلکه اغنام و احشام برای مرادات و درک شهواتش مسخر و مخلوق پندارد، هر که را به این غرض وافی و در مقام تحصیلش، فانی دید، مقربش کند و هر که را منافی یافت از مملکت که ملک شخصی خودش پنداشته، تبعیدش نماید... هر حقی را که خواهد احقاق و اگر خواهد، پایمالش کند[۲۰].
با این نگره، جایی برای آزادی انسان باقی نمیماند و ورود جبار به جامعه، برابر است با انکار حقوق شهروندی و نفی آزادی سیاسی[۲۱].
منابع
پانویس
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص۱۸.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۶۹۷.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۱۵۳.
- ↑ «سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بیگمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آوردهاند، از شهر خود بیرون خواهیم راند» سوره اعراف، آیه ۸۸.
- ↑ «جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ «آنگاه ناتوانان به سرکشان میگویند: ما پیروان شما بودیم» سوره ابراهیم، آیه ۲۱.
- ↑ «و امّا (ای) کافران! آیا آیات مرا بر شما نمیخواندند که گردنکشی کردید و قومی گناهکار بودید؟» سوره جاثیه، آیه ۳۱.
- ↑ توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن مجید، ص۵۱۰.
- ↑ «و اما (قوم) عاد در زمین به نادرستی گردنکشی کردند» سوره فصلت، آیه ۱۵.
- ↑ «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمدهاند گفتند: آیا میدانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟» سوره اعراف، آیه ۷۵.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۱۸۲.
- ↑ «آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۶.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۸۶.
- ↑ ابراهیم انیس و دیگران، المعجم الوسیط، واژه “جبر”.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۲، ص۴۶.
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی کلمات القرآن، ص۱۸۳.
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی کلمات القرآن، ص۱۸۳.
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۲۳۹؛ همچنین ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۰.
- ↑ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۸۱.
- ↑ محمدحسین غروی نانینی، تنبیه الأمة و تنزیه الملة، می۸.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۶۱.