(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[اهل بیت]]''' است. "'''[[علمآموزی اهل بیت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| موضوع مرتبط = اهل بیت
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[علمآموزی اهل بیت در قرآن]] - [[علمآموزی اهل بیت در حدیث]] - [[علمآموزی اهل بیت در کلام اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل =
| مداخل مرتبط = [[علمآموزی اهل بیت در حدیث]] - [[علمآموزی اهل بیت در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط = علم معصوم (پرسش)
}}
==[[روایات]] وارده از [[معصومان]]{{ع}} در این موضوع==
== تقسیم علم به عادی و لدنی ==
=== [[علم عادی]] ===
{{اصلی|علم عادی}}
علم عادی و یا [[علم اکتسابی|اکتسابی]] علمی است که از طریق حواس ظاهری و راههای اکتسابی به دست میآید و سیرۀ [[اهل بیت]] {{عم}} در گفتار و رفتار مبتنی بر علم عادی بوده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان از [[علم غیبی]] استفاده نمی کردند<ref>ر.ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]؛ [[سید علی موسوی|موسوی، سید علی]]، [[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایاننامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>.
===[[روایات پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} و [[امیر المؤمنین]]{{ع}}===
=== [[علم لدنی]] ===
شواهد [[روایی]] نشان میدهند که [[رسول خدا]]{{صل}} اهتمام ویژهای به [[آموزش]] امیر المؤمنین{{ع}}، [[علی بن ابی طالب]]، [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] خود داشتند. روایات متعددی از این دو [[معصوم]] دلالت بر آن دارند که امیر المؤمنین{{ع}}، [[علوم ویژه]] و بسیاری را از [[پیامبر]] آموخت. تعابیر این روایات، به خوبی رابطه [[تعلیم و تعلم]] بین آن دو را نشان میدهد. بنا بر روایتی، امیر المؤمنین{{ع}} این گونه درباره رابطه [[علمی]] خود با رسول خدا{{صل}} سخن گفتهاند:
{{اصلی|علم لدنی}}
تمام [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} این گونه نبودند که از او درباره چیزی بپرسند تا بفهمند. برخی از آنان میپرسیدند؛ اما قصد فهمیدن (دقیق) نداشتند. تا جایی که [[دوست]] داشتند [[بادیه نشین]] یا فردی از راه برسد و از رسول خدا{{صل}} بپرسد تا آنان بشنوند؛ در حالی که من هر [[روز]] بر رسول خدا{{صل}} وارد میشدم؛ یک بار هنگام روز و یک بار در شب. در آن اوقات، [پیامبر{{صل}}] با من [[خلوت]] میکرد. [در مباحث] میگردیدم، هر جا که ایشان میگشت. [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} میدانند که ایشان این کار را با هیچ کسی غیر از من انجام نمیداد. گاهی در [[خانه]] بودم و ایشان به خانهام میآمد. بیشتر [این جلسات] در خانه من بود. گاهی که من در برخی از خانههای ایشان بر ایشان وارد میشدم، با من خلوت میکرد و زنانش را خارج میساخت. پس نزد او غیر از من کسی نمیماند. و زمانی که برای خلوت با من به منزلم میآمد، [[فاطمه]] و نه هیچ کدام از فرزندانم، از نزد من برنمیخاستند. هنگامی که از او میپرسیدم، پاسخم را میداد و هنگامی که ساکت میشدم و پرسشهایم تمام میشد، خود شروع به [[سخن گفتن]] برایم میکرد.
علم لدنی افاضۀ بیواسطۀ [[دانش]]، از ناحیۀ [[خداوند]] به برخی از [[بندگان]] شایسته مانند [[پیامبران]] یا [[امامان الهی]] {{ع}} است. علم لدنی، با علمی که انسانهای عادی میآموزند تفاوت دارد. مانند آنچه به [[حضرت خضر]] {{ع}} داده شد: {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}<ref>و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. سوره کهف آیه ۶۵.</ref>. این علم به موجب ادلۀ [[عقلی]] و [[نقلی]] که آن را اثبات میکند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمیپذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در [[لوح محفوظ]] ثبت شده است و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمیالوقوع میباشد تعلق نمیگیرد<ref>ر.ک: [[سید حسن مصطفوی|مصطفوی، سید حسن]]، [[احمد مروی|مروی، احمد]]، [[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم]]، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ [[سید محمد فائز باقری|باقری، سید محمد فائز]]، [[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۵۵.</ref>.
آن [[حضرت]]، در ادامه به نتایج این آموزش اشاره فرمودند:
== راههای انتقال علوم به اهل بیت ==
بنابراین هیچ آیهای از [[قرآن]] بر ایشان نازل نشد، مگر آنکه آن را برایم قرائت فرمود و بر من أملا کرد و من با خط خود آن را نوشتم. و به من [[تأویل]] و [[تفسیر]] آن، [[ناسخ]] و منسوخش، [[محکم و متشابه]]، و خاص و عام آن را آموخت و از [[خداوند]] خواست که [[فهم]] و [[حفظ]] آن را به من عطا کند. به همین جهت پس از آن دعای هیچ آیهای از [[کتاب خدا]] یا [[علمی]] را که به من [[املا]] کرد و من نوشتم، فراموش نکردم. هیچ چیز را که خداوند به او آموخته بود، از [[حلال و حرام]]، [[امر و نهی]]، خبرهای گذشته و [[آینده]]، [[تعالیم]] نازل شده بر پیشینیانش (اعم از) [[اطاعت]] یا [[معصیت]]، فروگذار نکرد و همه آنها را به من آموخت. پس من یک حرف (از آنها) را فراموش نکردهام. سپس دستش را بر سینهام نهاد و از خداوند خواست که قلبم را از [[علم]] و فهم و [[حکمت]] و [[نور]] پر سازد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۱؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۹۸. سند این روایت، موثق است و روایات دیگری نیز آن را تأیید میکنند. ر.ک: محمد محمدی ری شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب{{ع}} فی الکتاب و السنة و التاریخ، ج۱۰، ص۱۱-۴۷.</ref>.
{{اصلی|منابع علم امام}}
=== الهام ===
{{اصلی|الهام}}
«الهام»، به معنای افکندن (القای) [[الهی]] [[امور معنوی]] به [[قلب]] [[انسان]] است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عماد، المحيط في اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۴۸؛ مبارکبن اثیر جزری، النهاية في غريب الحديث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲.</ref>. وقتی دانشی به کسی الهام میشود، [[آگاهی]] از آن را در درون خود مییابد. در [[قرآن کریم]]، به صراحت از الهام به غیر [[پیامبران]]، به منزله یکی از شیوههای انتقال یا دریافت [[علوم]]، سخن به میان نیامده است؛ اما بسیاری از [[مفسران]]، [[وحی]] به غیر پیامبران مانند مادر موسی {{ع}}<ref>ر.ک: قصص، ۷.</ref> و حواریان [[حضرت عیسی]] {{ع}}<ref>ر.ک: مائده، ۱۱۱.</ref> را بر الهام تطبيق کردهاند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان في تفسير القرآن، ج۱۶، ص۱۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۷، ص۳۷۷ و ج۳، ص۴۰۶؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۷، ۱۲ و ج۱۶، ص۲۳ و....</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۵۴.</ref>
حتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تأکید داشتند آیاتی را که در نبود علی{{ع}} بر آن [[حضرت]] نازل شده بود، بر ایشان بخوانند و ظاهر و تأویل آن را به او بیاموزند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۵۲۳؛ محمد طبری آملی، بشارة المصطفی الشیعة المرتضی، ج۲، ص۲۱۹.</ref>. چنین روایاتی به روشنی رابطه [[آموزشی]] ویژه بین [[پیامبر]] و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نشان میدهند.
=== شهود ===
در [[روایات]] با تعابیر مختلفی این محتوا نقل شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} به آن حضرت، [[هزار باب]] (حرف، کلمه یا [[حدیث]])<ref>در برخی نقلها، به جای هزار باب، هزار حرف، هزار کلمه با هزار حدیث آمده است. ر.ک: محمد محمدی ری شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ، ج۱۰، ص۱۷-۲۰.</ref> آموخت که از هر باب، [[هزار باب]] دیگر باز میشد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۹۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۵۱، ح۳ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۸۲. محتوای این روایات، مستفیض، بلکه متواتر است. در بصائر الدرجات، چهل روایت، و در خصال شیخ صدوق، ۳۲ حدیث با سندها و عبارات مختلف، این محتوا را نقل کردهاند. رک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۰۲-۳۱۵؛ محمد بن علی صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۴۲-۶۵۲؛ نورالله شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۷، ص۵۹۷.</ref>. این [[دانش]] آموخته شده، حوزه گستردهای دارد که تعبیر «[[هزار باب علم]]، به روشنی بر آن دلالت دارد.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۱۶۳.</ref>
{{اصلی|شهود}}
مراد از [[شهود]] آن است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان را با [[قلب]] خود ببینند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند. این مشاهده، همان چیزی است که در مباحث [[عرفانی]] از آن به شهود یاد میکنند<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۶۹.</ref>.
===[[روایات امام حسن]]، [[امام حسین]] و [[امام سجاد]]{{ع}}===
=== خردورزی و تعقل ===
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[سال سوم هجرت]] به [[دنیا]] آمدند. بنابراین اندکی بیش از هفت سال دوره [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[درک]] کردند<ref>ر.ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد، تصحیح مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۵؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری أعلام الهدی، ج۱، ص۴۰۲.</ref>. اگر چه ایشان در [[زمان]] [[رحلت]] آن [[حضرت]]، در سن [[کودکی]] به سر میبردند، اما روایاتی را از جلد گرامی خود نقل، و علومی را از آن حضرت دریافت کردهاند<ref>ر.ک: لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم، موسوعة کلمات الامام الحسن، فصل اول، ص۱۵-۳۴.</ref>. برای نمونه، آن حضرت در مواردی به سرانجام [[عایشه]]<ref>ر.ک: سیدهاشم بحرانی، مدینه معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۴۱۴-۴۱۰.</ref>، [[ثواب]] [[زیارت پیامبر]]{{صل}}<ref>جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۹: {{متن حدیث|يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً وَ مَنْ زَارَ أَبَاكَ...}}؛ همچنین ر.ک: محمد بن علی صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۴۶۰؛ محمد طبری آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج۲، ص۲۶۵. محمد بن جعفر بن مشهدی، المزار الکبیر، ص۳۲.</ref>، [[نام امامان]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>ر.ک: علی بن محمد خزاز، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص۱۶۳-۱۶۴؛ علی بن محمد عاملی نباطی، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۲، ص۱۵۴.</ref>، تعداد [[ائمه]] و چگونگی [[شهادت]] آنان<ref>ر.ک: علی بن محمد خزاز، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص۱۶۲ و ۲۲۷؛ علی بن محمد عاملی نباطی، الصراط المستقیم إلی مستحفی التقدیم، ج۲، ص۱۲۸؛ محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۱، ص۳۴۴.</ref> و [[انحرافی]] که توسط [[بنی امیه]] در [[دین]] ایجاد خواهد شد<ref>ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج۲، ص۵۷۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۴۳؛ علی احمدی میانجی مکاتیب الأئمة، ج۳، ص۳۰-۳۱؛ علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص۱۵۸.</ref>، از قول [[رسول خدا]]{{صل}} خبر دادهاند. در [[نقلی]] آمده است که [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در حالی که هفت سال داشت، به محضر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میشتافت و [[وحی]] نازل شده بر آن [[حضرت]] را [[حفظ]]، و آن را برای [[مادر]] گرامیشان نقل میکرد<ref>ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸-۷؛ و محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۳۸.</ref>.
{{اصلی|تعقل}}
[[امام مجتبی]]{{ع}} حدود ۳۷ سال، محضر [[مبارک]] [[امیر المؤمنین]] را [[درک]] کردند و از چشمههای [[علوم]] آن حضرت نیز بهره مند شدند. در [[وصیت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[امام حسن]]{{ع}}، اهتمام و [[عنایت ویژه]] آن حضرت به [[آموزش]] و [[تعلیم]] ایشان کاملا مشهود است. در این وصیت آمده که آن حضرت، [[قرآن]] و [[حلال و حرام]] را به امام حسن{{ع}} آموخته است<ref>محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۳۹۱: {{متن روایت|من الوالد القان... أن أبتدئک بتعلیم کتاب الله عز وجل وتأویله وشرائع الإسلام وأحکامه وحلاله وکرامه لا أجاوز ذلک بک إلی غیره...}}.</ref>. افزون بر آن، از آنجا که آن حضرت، [[امام]] بعد از امیر المؤمنین{{ع}} و [[وصی]] و [[جانشین]] ایشان بودند، مسلم است که علوم مرتبط با [[مقام امامت]] را از [[پدر]] بزرگوارشان دریافت کردهاند. در روایتی آمده است که امیرالمؤمنین{{ع}} هنگام [[شهادت]]، به امام مجتبی{{ع}} فرمود: نزدیک بیا تا به تو اسراری را بگویم که رسول خدا{{صل}} به من گفت و اموری را بر عهده تو بگذارم که بر عهده من گذاشت<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۵؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۰۶؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۵۳۲؛ محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص۵.</ref>.
[[پیامبر]] {{صل}} و ائمه {{عم}}، انسانهایی برگزیدهاند و بُعد انسانیشان<ref>خداوند در برخی آیات قرآن کریم از زبان پیامبرش بر این نکته تأکید میکند که ایشان بشری (انسانی) بودهاند که الطاف خاص الهی شامل حالشان شده است و با جهان دیگر از طریق وحی مرتبط شدهاند. تأکید بر بعد بشری در این آیات، قابل توجه است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}. این مسئله درباره ائمه {{عم}} نیز صادق است؛ با این تفاوت که به آنان وحی نبوی نمیشود؛ اما آنان دارای علوم ویژه و الهیاند که به شیوههای دیگر به آنان میرسد.</ref> اقتضا میکند که از تعقل و تفکر بهرهمند باشند و استفاده کنند. در [[آیات قرآن]] و [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}}، تعقل و فهم جایگاهی ممتاز دارد<ref>مانند: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}} «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند».</ref>. در [[روایات]] نیز [[عقل]] و [[تدبر]] بسیار [[مدح]] شدهاند<ref>برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ص۲۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۸۱.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۹۶.</ref>
[[امام حسین]]{{ع}} نیز کمتر از هفت سال دوره [[نبوت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[درک]] کردند<ref>ر.ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد، تصحیح موسسة آل البیت، ج۲، ص۲۷؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۲۰.</ref>.
=== رؤیای صادقه ===
بنابراین به طور طبیعی - همانند [[برادر]] بزرگوارشان [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} - معارفی را از جد بزرگوارشان آموختند. این مطلب با شواهد [[روایی]] [[تأیید]] میشود. آن [[حضرت]]، [[صلح]] برادرش [[امام مجتبی]]{{ع}} و [[قیام]] خویش را به دستور [[خداوند متعال]] و [[پیامبر]]{{صل}} معرفی کردند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۲۲؛ سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۷۴ و ۳۸۲.</ref>. بنا بر برخی [[روایات]]، ایشان حرکت به سوی [[عراق]] و [[شهادت]] خویش را به [[دستور پیامبر]]{{صل}} در عالم رویا دانستند<ref>ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری، ص۶۴-۶۵؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۹۴؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴، ص۳۶۴. بنابراین روایات آگاهی ایشان از شهادتشان، مستفیض و قابل اعتمادند.</ref> و [[سرزمین]] [[کربلا]] را محل شهادت خود، [[اصحاب]] و فرزندانش و [[اسارت]] خانوادهاش معرفی کردند و این [[آگاهی]] را به خبر پیامبر{{صل}} به آن حضرت نسبت دادند<ref>ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری، ص۸۱؛ {{متن حدیث|هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}}}. همچنین ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، اثبات النهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص۵۲؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۲۱.</ref>.
{{اصلی|رؤیای صادقه}}
دیدن برخی [[حقایق]] در عالم رؤیا امری شایع و تردیدناپذیر است. البته رؤیاهای [[بندگان]] [[برگزیده خداوند]]، با ویژگیهایی همچون صادقه بودن همراهند. نمونه روشن این روش دریافت پیامهای [[الهی]] را میتوان در داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در [[قرآن کریم]] دید. [[خداوند]] دستور [[ذبح اسماعیل]] {{ع}} را در [[خواب]] به حضرت ابراهیم {{ع}} صادر کرد<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}} «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>. دریافت برخی [[علوم]] در عالم رؤیا، یکی دیگر از شیوههای دریافت علوم توسط [[ائمه]] {{عم}} است<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۰۵.</ref>.
آن حضرت نیز همچون امام مجتبی{{ع}} در محضر [[پدر]] بزرگوارشان [[رشد]] و [[تربیت]] یافتند. بنابراین طبیعی است که معارفی ویژه را از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آموخته باشند. [[امام حسین]]{{ع}} از [[پدر]] گرامی خود، امیر المؤمنین{{ع}} نیز نقل کرده که [[رسول خدا]] از [[شهادت]] آن دو و نزدیکی محل شهادتشان خبر داده است<ref>ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری، ص۲۷: {{متن حدیث|حَدَّثَنِي أَبِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَخْبَرَهُ بِقَتْلِهِ وَ قَتْلِي وَ أَنَّ تُرْبَتِي تَكُونُ بِقُرْبِ تُرْبَتِهِ}}.</ref>.
=== حواس مادی ===
طبیعی است که هر امامی، [[علوم]] و اسراری را به [[امام]] و [[حجت]] پس از خود منتقل کند. چنان که رسول خدا{{صل}} علومش را به امیر المؤمنین{{ع}} و ایشان نیز به [[امام مجتبی]]{{ع}} منتقل کردند. در روایتی آمده است که امام مجتبی{{ع}} نیز پیش از شهادت، وصایای خود را به امام حسین{{ع}} بیان کرد و [[اسم اعظم]] و [[میراث پیامبران]] گذشته و وصایایی را که امیر المؤمنین{{ع}} به او داده بود، به [[سیدالشهدا]]{{ع}} تحویل داد<ref>ر.ک: علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب، ص۱۶۲؛ حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۶۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص۳۴؛ سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۳۷۲.</ref>.
{{اصلی|حواس مادی}}
توجه به روشهای ویژه و [[الهی]] [[علمآموزی]] [[برگزیدگان خداوند]]، نباید ما را از روشهای عادی آنان [[غافل]] سازد. گذری بر نقلهای [[تاریخی]] نیز تردیدی باقی نمیگذارد که [[ائمه]] {{عم}} از حواس بشری خود استفاده میکردند. آنان اشیا را میدیدند؛ لمس میکردند؛ صداها را میشنیدند؛ بوها را [[احساس]] میکردند و مزهها را متوجه میشدند و از این شیوهها برای دریافت برخی [[علوم]] استفاده میکردند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۷۱؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۳۴۹.</ref>.
[[امام زین العابدین]]{{ع}} نیز حدود دو سال دوره جد بزرگوارش [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و پس از آن دوره [[امامت]] عموی گرامیاش امام مجتبی{{ع}} به و سپس دورۀ امامت پدر بزرگوار خود امام حسین{{ع}} را [[درک]] کرده بود<ref>ر.ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد، تصحیح موسسة آل البیت، ج۲، ص۱۳۷؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری أعلام الهدی، ج۱، ص۴۸۰.</ref>. بنابراین طبیعی است که آن [[حضرت]] نیز همانند [[امامان]] پیشین، علوم و [[معارف الهی]] را از امامان پیشین خود آموخته باشد. آن حضرت در روایتی، [[ائمه]]{{عم}} را [[وارثان علوم پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} معرفی کرده است<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۰؛ فرات بن ابراهیم فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی) ص۲۸۳؛ حسن بن محمد دیلمی، غرر الأخبار، ص۳۰۰.</ref>. این گونه [[روایات]] نیز میتوانند مؤیدی بر [[علمآموزی]] [[ائمه]]{{عم}} باشند<ref>وراثت علمی، اعم از علمآموزی است و میتواند افزون بر آن، از طریق به ارث گذاشتن کتابهای ویژه یا کنایه از رسیدن به مقام امامت و جانشینی باشد که در فرض سوم، امام با رسیدن به آن مقام میتواند علوم الهی را به شیوههای مختلف، مانند الهام دریافت کند. بنابراین روایاتی که بر وراثت به عنوان یک شیوه انتقال و دریافت علوم ائمه{{ع}} دلالت دارند، میتوانند به این شیوهها - به طور مانعة الخلو۔ دلالت داشته باشند. طبیعی است در صورتی که در یک روایت شاهدی بر یکی از این سه مورد باشد، دلالت آن معین خواهد شد؛ اما در فرض نبودن قرینه، این گونه روایات میتوانند مؤید - نه دلیل - بر علمآموزی، با دو شیوه دیگر یاد شده باشند.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۱۶۵.</ref>
البته این بدان معنا نیست که آنان نمیتوانستند آن [[علوم]] را به روشهای دیگری مانند [[الهام]] و [[تحدیث]] دریافت کنند؛ اما به نظر میرسد به تناسب موضوع و به [[اذن الهی]]، ائمه {{عم}} در موارد مختلف از روشهای متناسب استفاده میکردند<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۰۷.</ref>.
===[[روایات امام باقر]] و [[امام صادق]]{{ع}}===
== پرسشهای وابسته ==
[[روایات]] متعددی از [[امام باقر]] و امام صادق{{ع}} بر این نکته تأکید دارند که ائمه{{عم}} از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امامان]] پیشین، [[علوم الهی]] و ویژهای را دریافت کرده بودند. این روایات، [[تواتر معنوی]] دارند و افزون بر [[اثبات]] محتوای خود، [[ضعف]] سندی برخی روایات دیگر را نیز جبران میکنند.
{{پرسش وابسته}}
* [[الهام به عنوان یکی از روشهای علمآموزی اهل بیت به چه معناست؟ (پرسش)]]
از امام باقر{{ع}} نقل شده است که به [[خدا]] قسم! رسول خدا، حرفی از علومی را که [[خداوند عزوجل]] به او آموخته بود نگذاشت، مگر آنکه آن را به علی{{ع}} آموخت؛ سپس آن [[علوم]] به ما رسید<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۵؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۵؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۷۹؛ سند این روایت، موثق است.</ref>. در روایتی، به [[صراحت]] بیان شده است که [[علم]] أمیرالمؤمنین{{ع}}، از علم رسول خدا{{صل}} سرچشمه گرفته است و سپس دیگر ائمه، یکایک این علوم را آموختهاند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۵؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۷۹: {{متن روایت|إن علم علی بن أبی طالب من علم رسول الله فعلمناه فتحن فیما علمنا}}.</ref>. از آن [[حضرت]] نقل شده است: [[خداوند]] اسرارش را به [[جبرئیل]] بیان کرد و جبرئیل آن را به محمد{{صل}} و ایشان به علی{{ع}} و آن [[حضرت]] به هر کس بخواهد، یکی پس از دیگری<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۷. سند این روایت، موثق است.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز این مضمون را [[تأیید]] میکنند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۷. سند این روایت، موثق است.</ref>.
* [[شهود به عنوان یکی از روشهای علمآموزی اهل بیت به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[خردورزی به عنوان یکی از روشهای علمآموزی اهل بیت به چه معناست؟ (پرسش)]]
در گفتار دیگری که از ایشان نقل شده، آمده است: «اگر از خودمان سخن بگوییم، [[گمراه]] میشویم؛ چنان که کسانی که پیش از ما بودند، گمراه شدند؛ ولی ما با دلیل روشن از جانب خداوند سخن میگوییم که خداوند آن را برای پیامبرش و او ([[پیامبر]]{{صل}}) برای ما بیان کرده است»<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۹؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۰۸. سند این روایت، صحیح است.</ref>. سندهای دیگری از این [[روایت]]، با تغییرات اندکی در عبارات، همین مطلب را گزارش کردهاند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۹.</ref>.
* [[استفاده از حواس به عنوان یکی از شیوههای علمآموزی برگزیدگان خداوند به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[استفاده از حواس مادی به عنوان یکی از روشهای علمآموزی اهل بیت به چه معناست؟ (پرسش)]]
در [[روایات امام صادق]]{{ع}} نیز نقل شده است همه علومی را که خداوند به پیامبر آموخته بود، آن حضرت به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[آموزش]] داد<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۰-۲۹۳. روایات این باب، مستفیضاند. همچنین ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۴- ۶۵۵.</ref>. به کار رفتن تعبیر «[[تعلیم]]» در این روایات، به خوبی بر [[آموزشی]] بودن این [[علوم]] تصریح دارند. در روایات متعددی از آن حضرت، این مضمون نقل شده است که [[علوم پیامبران]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و از آن حضرت به امیرالمؤمنین{{ع}} و [[نسل]] به نسل به [[امامان]] پس از ایشان منتقل شده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۵۹، روایات ۴، ۵ و ۶. سند این روایات، صحیح است.</ref>. بنا بر این روایات، هیچ چیز نیست که خداوند به [[پیامبران]] داده باشد، ولی به [[پیامبر اعظم]]{{صل}} نداده باشد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۵۹: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعْطِ الْأَنْبِيَاءَ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً{{صل}}}}.</ref> و هیچ چیز نیست که به [[پیامبر]] داده شده باشد، مگر آنکه ایشان آن را به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آموخته است<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۲: {{متن روایت|کان علی علم کل ما یعلم رسول الله ولم یعلم الله رسوله شیئا إلا وقد علمه رسول الله أمیرالمؤمنین}}.</ref>. در [[روایات]] متعددی، آن [[حضرت]] [[وراثت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} را یکی از شیوههای دریافت [[دانش]] توسط [[ائمه]] معرفی کردهاند که میتواند مؤید روایات پیشین باشد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۷. سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۶-۳۲۷. در این منبع، روایات متعددی با همین محتوا از آن حضرت نقل شده است که تعدادی از روایات آن، مانند روایت ۱، ۲ و ۵ صحیح السندند.</ref>.
* [[رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}
آن حضرت بر این نکته تأکید کردهاند که هر پاسخ ایشان به پرسشهای دیگران، دانشی است که از رسول خدا{{صل}} فراگرفتهاند و نظرات شخصی خود نیست<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۸، سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۰۰-۳۰۱.</ref>. همچنین از ایشان نقل شده است که امامی از [[دنیا]] نمیرود، مگر آنکه [[علم]] خود را به جانشینش منتقل میکند. البته [[امام]] بعدی در آن حال ساکت است و آن [[علوم]] را اظهار نمیکند تا اینکه به [[مقام امامت]] برسد<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۶۶. سند این روایت، صحیح است.</ref>. این گونه تعابیر، [[ظهور]] روشنی در [[علمآموزی]] هر امام از [[حجت]] پیشین دارند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۱۶۹.</ref>
===[[روایات امام کاظم]] و امام رضاع{{ع}}===
در روایات امام کاظم{{ع}} نیز بر این نکته تأکید شده است که دانش ائمه{{عم}} ریشه در معارفی دارد که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[نسل]] به نسل به ایشان رسیده است<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۹۳. سند این روایت، صحیح است.</ref>. آن حضرت آگاهیهای خود را از حوادث پنهان، نتیجه خبرهایی دانستهاند که از رسول خدا{{صل}} به ایشان رسیده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۲۹۸؛ محمد بن محمد مفید، الأمالی، ص۲۳. سند این روایت، صحیح است.</ref>. [[امام کاظم]]{{ع}} در روایتی [[دانش]] خود را از [[زمان مرگ]] افراد، به بابی از ابواب علومی منسوب دانست که [[پیامبر]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آموخت<ref>ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۲۶۸.</ref>. گویا مقصود از این ابواب، همان [[هزار باب علم]] است که در [[روایات]] امیرالمؤمنین{{ع}} به آن اشاره شد. از این [[روایت]] میتوان دریافت که [[ائمه]] آن ابواب را [[نسل]] به نسل از امیرالمؤمنین{{ع}} آموخته بودند.
[[روایات امام رضا]]{{ع}} نیز به طور غیر صریح [[علمآموزی]] ائمه{{عم}} را [[تأیید]] میکند. بنا بر روایتی، آن [[حضرت]] بیان کردهاند که [[خداوند]] اسرارش را به [[جبرئیل]]{{ع}} بیان کرد و جبرئیل{{ع}} آن [[اسرار]] را به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و ایشان به کسانی که خداوند میخواهد، منتقل کرده است<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۷. سند این روایت، صحیح است.</ref>. این گونه تعابیر، همانند تعبیر [[وراثت]]، [[صراحت]] در علمآموزی ندارند؛ اما میتوانند شامل آن نیز باشند؛ بنابراین میتوانند مؤید روایات صریح یادشده پیشین باشند. بنا بر نقل دیگر از آن حضرت، پیامبر اکرم{{صل}} [[امین]] خداوند بر بندگانش بودند و زمانی که از [[دنیا]] رفتند، [[اهل بیت]]{{ع}} [[علوم]] او را به [[ارث]] بردند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۱۹-۱۲۰؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۵۵.</ref>. در روایتی دیگر، آن حضرت با اشاره به [[امامت امام جواد]]{{ع}} در سن [[کودکی]] فرمودند: [[کودکان]] ما اهل بیت، تمام علوم بزرگانشان را ارث میبرند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۹۸-۹۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۶. این روایت، سند صحیح دارد.</ref>. مجموعه این روایات، محتوای یکدیگر را تأیید، و [[ضعف]] سندی برخی روایات را جبران میکنند. افزون بر روایات کلی یادشده، در مواردی نیز مطالبی جزئی به [[تعلیم]] [[رسول خدا]]{{صل}} یا [[امامان]] پیشین نسبت داده شده است. بنا بر روایتی، [[امام رضا]]{{ع}} خبر دادند که به وسیله سم، [[شهید]] خواهند شد. ایشان این [[آگاهی]] را به [[علمی]] که از طریق [[پدران]] بزرگوارشان از [[رسول خدا]]{{صل}} دریافت کردهاند، منسوب دانستند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۲۰۲.</ref>. در برخی [[روایات]]، سفارشهایی از امام رضا{{ع}} به [[امام جواد]]{{ع}} نقل شده است که بر [[تعالیم]] جزئی آن [[حضرت]] به امام جواد{{ع}} دلالت دارند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا، ص۸؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۱۱-۳۱۲. سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۱۳۲.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۱۷۱.</ref>
===[[روایات امام جواد]] [[امام هادی]]، [[امام عسکری]] و [[امام زمان]]{{ع}}===
در روایات این [[ائمه]] بلندمرتبه{{ع}}، [[روایت]] صریحی در این زمینه بافت نشد. افزون بر شرایط سخت دوره [[امامت]] این بزرگواران، به نظر میرسد این مطلب، دیگر در [[جامعه]] [[شیعه]] روشن شده بود که ائمه{{عم}} [[علوم]] خود را از رسول خدا{{صل}} و امامان پیشین میآموزند. از همین روی، در این دوره تأکید جدیدی بر این مطلب نیامده و بر مطالب دیگر، مانند [[علم امام به غیب]] تأکید شده است.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۱۷۳.</ref>
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368251.jpg|22px]] [[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|'''ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی''']]
# [[پرونده:1368251.jpg|22px]] [[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|'''ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی''']]
# [[پرونده:11815.jpg|22px]] [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|'''علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید علی موسوی|موسوی، سید علی]]، [[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایاننامه)|'''تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی''']]
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
# [[پرونده:Qabasat.jpg|22px]] [[سید حسن مصطفوی|مصطفوی، سید حسن]]، [[احمد مروی|مروی، احمد]]، [[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|'''دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم''']]
# [[پرونده:5433913604.jpg|22px]] [[سید محمد فائز باقری|باقری، سید محمد فائز]]، [[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|'''بررسی علم اولیای الهی''']]
علم عادی و یا اکتسابی علمی است که از طریق حواس ظاهری و راههای اکتسابی به دست میآید و سیرۀ اهل بیت (ع) در گفتار و رفتار مبتنی بر علم عادی بوده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان از علم غیبی استفاده نمی کردند[۱].
علم لدنی افاضۀ بیواسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته مانند پیامبران یا امامان الهی (ع) است. علم لدنی، با علمی که انسانهای عادی میآموزند تفاوت دارد. مانند آنچه به حضرت خضر (ع) داده شد: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۲]. این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمیپذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمیالوقوع میباشد تعلق نمیگیرد[۳].
«الهام»، به معنای افکندن (القای) الهیامور معنوی به قلبانسان است[۴]. وقتی دانشی به کسی الهام میشود، آگاهی از آن را در درون خود مییابد. در قرآن کریم، به صراحت از الهام به غیر پیامبران، به منزله یکی از شیوههای انتقال یا دریافت علوم، سخن به میان نیامده است؛ اما بسیاری از مفسران، وحی به غیر پیامبران مانند مادر موسی (ع)[۵] و حواریان حضرت عیسی (ع)[۶] را بر الهام تطبيق کردهاند[۷].[۸]
مراد از شهود آن است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان را با قلب خود ببینند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند. این مشاهده، همان چیزی است که در مباحث عرفانی از آن به شهود یاد میکنند[۹].
پیامبر (ص) و ائمه (ع)، انسانهایی برگزیدهاند و بُعد انسانیشان[۱۰] اقتضا میکند که از تعقل و تفکر بهرهمند باشند و استفاده کنند. در آیات قرآن و روایاتمعصومان (ع)، تعقل و فهم جایگاهی ممتاز دارد[۱۱]. در روایات نیز عقل و تدبر بسیار مدح شدهاند[۱۲].[۱۳]
دیدن برخی حقایق در عالم رؤیا امری شایع و تردیدناپذیر است. البته رؤیاهای بندگانبرگزیده خداوند، با ویژگیهایی همچون صادقه بودن همراهند. نمونه روشن این روش دریافت پیامهای الهی را میتوان در داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم دید. خداوند دستور ذبح اسماعیل (ع) را در خواب به حضرت ابراهیم (ع) صادر کرد[۱۴]. دریافت برخی علوم در عالم رؤیا، یکی دیگر از شیوههای دریافت علوم توسط ائمه (ع) است[۱۵].
توجه به روشهای ویژه و الهیعلمآموزیبرگزیدگان خداوند، نباید ما را از روشهای عادی آنان غافل سازد. گذری بر نقلهای تاریخی نیز تردیدی باقی نمیگذارد که ائمه (ع) از حواس بشری خود استفاده میکردند. آنان اشیا را میدیدند؛ لمس میکردند؛ صداها را میشنیدند؛ بوها را احساس میکردند و مزهها را متوجه میشدند و از این شیوهها برای دریافت برخی علوم استفاده میکردند[۱۶].
البته این بدان معنا نیست که آنان نمیتوانستند آن علوم را به روشهای دیگری مانند الهام و تحدیث دریافت کنند؛ اما به نظر میرسد به تناسب موضوع و به اذن الهی، ائمه (ع) در موارد مختلف از روشهای متناسب استفاده میکردند[۱۷].
↑ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عماد، المحيط في اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۴۸؛ مبارکبن اثیر جزری، النهاية في غريب الحديث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲.
↑ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان في تفسير القرآن، ج۱۶، ص۱۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۷، ص۳۷۷ و ج۳، ص۴۰۶؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۷، ۱۲ و ج۱۶، ص۲۳ و....
↑خداوند در برخی آیات قرآن کریم از زبان پیامبرش بر این نکته تأکید میکند که ایشان بشری (انسانی) بودهاند که الطاف خاص الهی شامل حالشان شده است و با جهان دیگر از طریق وحی مرتبط شدهاند. تأکید بر بعد بشری در این آیات، قابل توجه است: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ﴾. این مسئله درباره ائمه (ع) نیز صادق است؛ با این تفاوت که به آنان وحی نبوی نمیشود؛ اما آنان دارای علوم ویژه و الهیاند که به شیوههای دیگر به آنان میرسد.
↑مانند: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾ «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند».
↑برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ص۲۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۸۱.
↑﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.