امر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[امر در لغت]] - [[امر در قرآن]] - [[امر در علوم قرآنی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امر در قرآن]] | [[امر در حدیث]] | [[امر در کلام اسلامی]] | [[امر در فقه اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''امر''' هم به معنای فرمان است، هم کلمه‌ای عام برای هرکار و یا سخن یا حادثه یا چیزی گفته می‌شود و در کاربرد قرآنی به چهارده وجه و معنی آمده است. عالم امر و عالم خلق هم اصطلاح دیگری در این کلمه است، یعنی عالم ملک و ملکوت، یا عالم عقول و نفوس.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۱.</ref>
'''امر''' هم به معنای [[فرمان]] است، هم کلمه‌ای عام برای هرکار و یا سخن یا حادثه یا چیزی گفته می‌شود و در کاربرد [[قرآنی]] به چهارده وجه و معنی آمده است. [[عالم امر]] و عالم [[خلق]] هم اصطلاح دیگری در این کلمه است، یعنی [[عالم ملک]] و [[ملکوت]]، یا عالم [[عقول]] و [[نفوس]].<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۱.</ref>


==امر در اصطلاح==
== معناشناسی ==
*امر در اصطلاح [[شیعی]]، تعبیری کنایه‌آمیز است از [[ولایت]]، عقیدۀ به [[امامت]]، [[شیعه]] بودن، مقام امامان، پذیرش ولایت و رهبری آنان، فرهنگ [[اهل بیت]]{{عم}}، ظهور [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} و [[قیام قائم]] {{ع}} و بیشتر این کاربرد، در روایاتی است که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده و به خاطر شرایط تقیّه، از شؤون مربوط به امامان و فرهنگ شیعی، با تعبیر امر، یا امر ما یاد می‌کرد. در روایات متعددی تأکید بر احیای امر [[ائمه]] به وسیلۀ رفت وآمد و نقل حدیث و دیدارهای متقابل و عزاداری و. . . شده است، مثل: کلام [[امام علی|علی]]{{ع}}: {{عربی|شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا، المتحابّون فی مودّتنا، المتزاورون فی إحیاء أمرنا}}<ref>«شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش به یکدیگرند، در راه مودّت ما با هم دوستی می‌کنند و در راه احیای فرمان ما یکدیگر را دیدار می‌کنند.»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۱۴۷</ref>، [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هرکس از شما با عقیده به این امر بمیرد، شهید است، هرچند در بستر بمیرد. نیز روایاتی است که آن حضرت می‌فرماید: امر ما سرّ پنهان و پوشیده است و دشوار: {{عربی|إنّ أمرنا سرّ مستور فی سرّ...}}، {{عربی|إنّ أمرنا صعب مستصعب...}}<ref> المحجّة البیضاء، ج ۱ ص ۶۶</ref> که این امر در اینگونه موارد، توحید ناب و معارف والای [[اهل بیت]]{{عم}} و ایمان خالص و معرفت مخصوص به اهل بیت است. در مواردی هم اشاره به ارتباطات پنهانی و تشکیلاتی و امور تقیّه‌ای و تلاش برای حاکمیت اهل بیت و رهبری امام [[معصوم]] است که باید به صورت راز بماند. [[امام صادق]]{{ع}} به معلی بن خنیس می‌فرماید: {{عربی|"یا معلّی! اکتم امرنا و لا تذعه فإنّه من کتم أمرنا و لا یذیعه أعزّه اللّه فی الدّنیا. . . و المذیع لأمرنا کالجاحد له"}}<ref>«ای معلی! امر ما را کتمان کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند خداوند در دنیا عزیزش می‌کند. . . و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را انکار کرده است.» وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۲۳</ref> تأثیر زیانبار افشای اینگونه اسرار، تا حدّی است که مثل مشارکت در قتل أئمه به‌شمار آمده، آن هم قتل عمد نه خطا. [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"من اذاع علینا شیئا من أمرنا فهو کمن قتلنا عمدا و لم یقتلنا خطأ"}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۹۶، ح ۱۶</ref>، هرکس چیزی از امر ما را بر ضد ما پخش کند، همچون کسی است که ما را به عمد کشته است، نه به خطا! و نیز فرمود: {{عربی|"و لا تذیعوا أمرنا و لا تحدّثوا به إلاّ أهله،  فإنّ المذیع علینا أمرنا أشدّ علینا مؤنة من عدوّنا، إنصرفوا رحمکم اللّه و لا تذیعوا سرّنا"}}<ref>«ای معلی! امر ما را کتمان کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند خداوند در دنیا عزیزش می‌کند. . . و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را انکار کرده است.» وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۱۸</ref>، امر ما را فاش و منتشر نکنید و آن را جز با اهلش در میان نگذارید، چراکه هرکس امر ما را بر ضد ما فاش کند، زحمت او بر ما بیش از دشمن ماست، برگردید و بروید، خدا رحمتتان کند و راز ما را فاش نکنید. از مجموع اینگونه روایات که کم نیست، برمی‌آید که امر، واژه‌ای کنایه‌آمیز از امور پنهان و رازآلود [[ائمه]]{{عم}} در مورد [[هدایت امت]] و [[رهبری]] و [[ولایت]] است، که هم باید به اهلش گفت، هم فاش نساخت، هم ظرفیّت مخاطبین را سنجید.<ref>ر. ک: اصول کافی، ج ۲ ابواب: حفظ لسان ص ۱۱۳، تقیه ص ۲۱۷، کتمان ص ۲۲۱ و اذاعه ص ۳۶۹</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۱.</ref>
=== معنای لغوی ===
امر در لغت به دو صورت به‌کار رفته است<ref>المصباح، ص ۲۱؛ مفردات، ص ۸۸؛ قاموس قرآن، ج ۱، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰، «امر».</ref>:
# امری که جمع آن "[[اوامر]]" است. این امر ضد [[نهی]]<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۳، «امر».</ref> و به معنای طلب <ref> المصباح، ص ۲۱، «امر».</ref> و [[فرمان]] بوده و به صورت مصدر و اسم مصدر کاربرد دارد <ref>قاموس قرآن، ج ۱، ص ۱۰۹، «امر».</ref>.
# امری که جمع آن "امور" است. این امر همواره اسم مصدر است و برای آن معناهایی مانند [[شأن]]<ref>مفردات، ص ۸۸.</ref>، حال<ref>المصباح، ص ۲۱، «امر».</ref>، حادثه<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۴؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۴۹۳؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۳۲، «امر».</ref> و شی‌ء<ref>المنجد، ص ۱۸، «امر».</ref>ذکر شده است. برخی گفته‌اند: بعید نیست معنای اصلی امر معنای نخست بوده و سپس در معنای دوم به‌کار رفته باشد<ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref>. برخی نیز معنای واحد در مادّه "ا ـ م ـ ر" را، طلب و [[تکلیف]] همراه با استعلا دانسته‌اند<ref>التحقیق، ج ۱، ص ۱۴۴، «امر».</ref>.
 
=== امر در اصطلاح ===
امر در اصطلاح [[شیعی]]، تعبیری کنایه‌آمیز است از [[ولایت]]، عقیدۀ به [[امامت]]، [[شیعه]] بودن، [[مقام]] [[امامان]]، [[پذیرش ولایت]] و [[رهبری]] آنان، [[فرهنگ]] [[اهل بیت]] {{عم}}، [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} و [[قیام قائم]] {{ع}} و بیشتر این کاربرد، در روایاتی است که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده و به خاطر شرایط [[تقیّه]]، از [[شؤون]] مربوط به [[امامان]] و [[فرهنگ شیعی]]، با تعبیر امر، یا امر ما یاد می‌کرد. در [[روایات]] متعددی تأکید بر احیای امر [[ائمه]] به وسیلۀ رفت وآمد و [[نقل حدیث]] و دیدارهای متقابل و [[عزاداری]] و... شده است، مثل: [[کلام]] [[امام علی|علی]] {{ع}}:" [[شیعیان]] ما در راه [[ولایت]] ما [[اهل]] [[بذل و بخشش]] به یکدیگرند، در راه [[مودّت]] ما با هم [[دوستی]] می‌کنند و در راه احیای [[فرمان]] ما یکدیگر را [[دیدار]] می‌کنند"<ref>{{متن حدیث| شِيعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا، الْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا، الْمُتَزَاوِرُونَ فِي إِحْيَاءِ أَمْرِنَا}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۱۴۷</ref>.
 
[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: هرکس از شما با [[عقیده]] به این امر بمیرد، [[شهید]] است، هرچند در بستر بمیرد. نیز روایاتی است که آن [[حضرت]] می‌فرماید:امر ما سرّ پنهان و پوشیده است و دشوار<ref>{{متن حدیث| إِنَّ أَمْرَنَا هَذَا مَسْتُورٌ...}}، {{متن حدیث|إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ...}}؛ المحجّة البیضاء، ج ۱ ص ۶۶</ref> که این امر در اینگونه موارد، [[توحید]] [[ناب]] و [[معارف]] والای [[اهل بیت]] {{عم}} و [[ایمان]] [[خالص]] و [[معرفت]] مخصوص به [[اهل بیت]] است.
 
در مواردی هم اشاره به [[ارتباطات]] پنهانی و تشکیلاتی و امور تقیّه‌ای و تلاش برای [[حاکمیت]] [[اهل بیت]] و [[رهبری امام]] [[معصوم]] است که باید به صورت [[راز]] بماند. [[امام صادق]] {{ع}} به [[معلی بن خنیس]] می‌فرماید: "ای معلی! امر ما را [[کتمان]] کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند [[خداوند]] در [[دنیا]] عزیزش می‌کند... و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را [[انکار]] کرده است"<ref>{{متن حدیث| يَا مُعَلَّى اكْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَا يُذِيعُهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا... وَ الْمُذِيعُ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۲۳</ref>. تأثیر زیان‌بار افشای اینگونه [[اسرار]]، تا حدّی است که مثل مشارکت در [[قتل]] [[ائمه]] به‌شمار آمده، آن هم [[قتل]] عمد نه [[خطا]]. [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: "هرکس چیزی از امر ما را بر ضد ما پخش کند، همچون کسی است که ما را به عمد کشته است، نه به [[خطا]]!"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَذَاعَ عَلَيْنَا شَيْئاً مِنْ أَمْرِنَا، فَهُوَ كَمَنْ قَتَلَنَا عَمْداً، وَ لَمْ يَقْتُلْنَا خَطَأ}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۹۶، ح ۱۶</ref> و نیز فرمود: "ای معلی! امر ما را [[کتمان]] کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند [[خداوند]] در [[دنیا]] عزیزش می‌کند... و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را [[انکار]] کرده است امر ما را فاش و منتشر نکنید و آن را جز با اهلش در میان نگذارید، چراکه هرکس امر ما را بر ضد ما فاش کند، زحمت او بر ما بیش از [[دشمن]] ماست، برگردید و بروید، [[خدا]] رحمتتان کند و [[راز]] ما را فاش نکنید"<ref>{{متن حدیث|لَا تُذِيعُوا أَمْرَنَا وَ لَا تُحَدِّثُوا بِهِ إِلَّا أَهْلَهُ فَإِنَّ الْمُذِيعَ عَلَيْنَا سِرَّنَا أَشَدُّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنْ عَدُوِّنَا انْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ لَا تُذِيعُوا سِرَّنَا}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۱۸</ref>.
 
از مجموع اینگونه [[روایات]] که کم نیست، برمی‌آید که امر، واژه‌ای کنایه‌آمیز از امور پنهان و رازآلود [[ائمه]] {{عم}} در مورد [[هدایت امت]] و [[رهبری]] و [[ولایت]] است، که هم باید به اهلش گفت، هم فاش نساخت، هم ظرفیّت مخاطبین را سنجید.<ref>ر. ک: اصول کافی، ج ۲ ابواب: حفظ لسان ص ۱۱۳، تقیه ص ۲۱۷، کتمان ص ۲۲۱ و اذاعه ص ۳۶۹</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۱.</ref>
 
==روش [[فرمان]]==
یکی از شیوه‌های تدوین و تصویب [[قانون اساسی]] محسوب می‌شود. به طور کلی شیوه‌های رایج در تدوین و تصویب قانون اساسی اغلب به صورت روش‌های مؤسسان، [[خبرگان]] و همه‌پرسی بوده است. اما پیش از رواج این شیوه‌های [[دموکراتیک]] در دولت‌های سلطنتی و [[استبدادی]] اغلب از روش فرمان استفاده می‌شده است و [[پادشاهان]] و [[حاکمان]] دیکتاتور طی فرمانی، مقررات [[حاکم]] بر [[قانونمندی]] [[دولت]] و [[رژیم سیاسی]] را صادر کرده و بدون مشارکت دادن [[مردم]] در این امر سرنوشت‌ساز؛ قانون اساسی ملوکانه را لازم الاجرا می‌شمردند.
 
انجام این شیوه در [[تاریخ]] [[سیاسی]] [[انگلستان]] و [[فرامین]] پادشاهان [[مقتدر]] آن [[کشور]] و نیز در مواردی چون فرمان مظفرالدین [[شاه]] در مورد [[مشروطیت]] [[ایران]]، قابل مطالعه و بررسی است. با رواج شیوه‌های جدید قانونمندی [[دولت‌ها]]، برخی از کشورها از شیوه‌های تلفیقی مانند مؤسسان و خبرگان و یا خبرگان و همه‌پرسی در تدوین و تصویب قانون اساسی خود [[سود]] بردند<ref>درآمدی برفقه سیاسی، ص۷۷.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱۰۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[امر الهی]]
* [[ولایت امر]]
* [[ولایت امر]]
* [[اولوالامر]]
* [[امر ارشادی]]
* [[امر حکومتی]]
* [[امر مولوی]]
* [[اوامر النبی]]
* [[اوامر الائمه]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
{{منابع}}
 
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
==پانویس==
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']]
{{یادآوری پانویس}}
{{پایان منابع}}
{{پانویس2}}
 


[[رده:امر]]
== پانویس ==
[[رده:مدخل]]
{{پانویس}}


[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:اصطلاحات قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۲

امر هم به معنای فرمان است، هم کلمه‌ای عام برای هرکار و یا سخن یا حادثه یا چیزی گفته می‌شود و در کاربرد قرآنی به چهارده وجه و معنی آمده است. عالم امر و عالم خلق هم اصطلاح دیگری در این کلمه است، یعنی عالم ملک و ملکوت، یا عالم عقول و نفوس.[۱]

معناشناسی

معنای لغوی

امر در لغت به دو صورت به‌کار رفته است[۲]:

  1. امری که جمع آن "اوامر" است. این امر ضد نهی[۳] و به معنای طلب [۴] و فرمان بوده و به صورت مصدر و اسم مصدر کاربرد دارد [۵].
  2. امری که جمع آن "امور" است. این امر همواره اسم مصدر است و برای آن معناهایی مانند شأن[۶]، حال[۷]، حادثه[۸] و شی‌ء[۹]ذکر شده است. برخی گفته‌اند: بعید نیست معنای اصلی امر معنای نخست بوده و سپس در معنای دوم به‌کار رفته باشد[۱۰]. برخی نیز معنای واحد در مادّه "ا ـ م ـ ر" را، طلب و تکلیف همراه با استعلا دانسته‌اند[۱۱].

امر در اصطلاح

امر در اصطلاح شیعی، تعبیری کنایه‌آمیز است از ولایت، عقیدۀ به امامت، شیعه بودن، مقام امامان، پذیرش ولایت و رهبری آنان، فرهنگ اهل بیت (ع)، ظهور حضرت مهدی (ع) و قیام قائم (ع) و بیشتر این کاربرد، در روایاتی است که از امام صادق (ع) نقل شده و به خاطر شرایط تقیّه، از شؤون مربوط به امامان و فرهنگ شیعی، با تعبیر امر، یا امر ما یاد می‌کرد. در روایات متعددی تأکید بر احیای امر ائمه به وسیلۀ رفت وآمد و نقل حدیث و دیدارهای متقابل و عزاداری و... شده است، مثل: کلام علی (ع):" شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش به یکدیگرند، در راه مودّت ما با هم دوستی می‌کنند و در راه احیای فرمان ما یکدیگر را دیدار می‌کنند"[۱۲].

امام صادق (ع) فرمود: هرکس از شما با عقیده به این امر بمیرد، شهید است، هرچند در بستر بمیرد. نیز روایاتی است که آن حضرت می‌فرماید:امر ما سرّ پنهان و پوشیده است و دشوار[۱۳] که این امر در اینگونه موارد، توحید ناب و معارف والای اهل بیت (ع) و ایمان خالص و معرفت مخصوص به اهل بیت است.

در مواردی هم اشاره به ارتباطات پنهانی و تشکیلاتی و امور تقیّه‌ای و تلاش برای حاکمیت اهل بیت و رهبری امام معصوم است که باید به صورت راز بماند. امام صادق (ع) به معلی بن خنیس می‌فرماید: "ای معلی! امر ما را کتمان کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند خداوند در دنیا عزیزش می‌کند... و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را انکار کرده است"[۱۴]. تأثیر زیان‌بار افشای اینگونه اسرار، تا حدّی است که مثل مشارکت در قتل ائمه به‌شمار آمده، آن هم قتل عمد نه خطا. حضرت صادق (ع) فرمود: "هرکس چیزی از امر ما را بر ضد ما پخش کند، همچون کسی است که ما را به عمد کشته است، نه به خطا!"[۱۵] و نیز فرمود: "ای معلی! امر ما را کتمان کن و آن را فاش نساز، هرکس امر ما را بپوشاند و فاش نکند خداوند در دنیا عزیزش می‌کند... و هرکس امر ما را افشا کند، چون کسی است که ما را انکار کرده است امر ما را فاش و منتشر نکنید و آن را جز با اهلش در میان نگذارید، چراکه هرکس امر ما را بر ضد ما فاش کند، زحمت او بر ما بیش از دشمن ماست، برگردید و بروید، خدا رحمتتان کند و راز ما را فاش نکنید"[۱۶].

از مجموع اینگونه روایات که کم نیست، برمی‌آید که امر، واژه‌ای کنایه‌آمیز از امور پنهان و رازآلود ائمه (ع) در مورد هدایت امت و رهبری و ولایت است، که هم باید به اهلش گفت، هم فاش نساخت، هم ظرفیّت مخاطبین را سنجید.[۱۷].[۱۸]

روش فرمان

یکی از شیوه‌های تدوین و تصویب قانون اساسی محسوب می‌شود. به طور کلی شیوه‌های رایج در تدوین و تصویب قانون اساسی اغلب به صورت روش‌های مؤسسان، خبرگان و همه‌پرسی بوده است. اما پیش از رواج این شیوه‌های دموکراتیک در دولت‌های سلطنتی و استبدادی اغلب از روش فرمان استفاده می‌شده است و پادشاهان و حاکمان دیکتاتور طی فرمانی، مقررات حاکم بر قانونمندی دولت و رژیم سیاسی را صادر کرده و بدون مشارکت دادن مردم در این امر سرنوشت‌ساز؛ قانون اساسی ملوکانه را لازم الاجرا می‌شمردند.

انجام این شیوه در تاریخ سیاسی انگلستان و فرامین پادشاهان مقتدر آن کشور و نیز در مواردی چون فرمان مظفرالدین شاه در مورد مشروطیت ایران، قابل مطالعه و بررسی است. با رواج شیوه‌های جدید قانونمندی دولت‌ها، برخی از کشورها از شیوه‌های تلفیقی مانند مؤسسان و خبرگان و یا خبرگان و همه‌پرسی در تدوین و تصویب قانون اساسی خود سود بردند[۱۹].[۲۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۱.
  2. المصباح، ص ۲۱؛ مفردات، ص ۸۸؛ قاموس قرآن، ج ۱، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰، «امر».
  3. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۳، «امر».
  4. المصباح، ص ۲۱، «امر».
  5. قاموس قرآن، ج ۱، ص ۱۰۹، «امر».
  6. مفردات، ص ۸۸.
  7. المصباح، ص ۲۱، «امر».
  8. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۴؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۴۹۳؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۳۲، «امر».
  9. المنجد، ص ۱۸، «امر».
  10. المیزان، ج ۸، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.
  11. التحقیق، ج ۱، ص ۱۴۴، «امر».
  12. « شِيعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا، الْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا، الْمُتَزَاوِرُونَ فِي إِحْيَاءِ أَمْرِنَا»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۱۴۷
  13. « إِنَّ أَمْرَنَا هَذَا مَسْتُورٌ...»، «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ...»؛ المحجّة البیضاء، ج ۱ ص ۶۶
  14. « يَا مُعَلَّى اكْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَا يُذِيعُهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا... وَ الْمُذِيعُ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۲۳
  15. «مَنْ أَذَاعَ عَلَيْنَا شَيْئاً مِنْ أَمْرِنَا، فَهُوَ كَمَنْ قَتَلَنَا عَمْداً، وَ لَمْ يَقْتُلْنَا خَطَأ»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۹۶، ح ۱۶
  16. «لَا تُذِيعُوا أَمْرَنَا وَ لَا تُحَدِّثُوا بِهِ إِلَّا أَهْلَهُ فَإِنَّ الْمُذِيعَ عَلَيْنَا سِرَّنَا أَشَدُّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنْ عَدُوِّنَا انْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ لَا تُذِيعُوا سِرَّنَا»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۵، ح ۱۸
  17. ر. ک: اصول کافی، ج ۲ ابواب: حفظ لسان ص ۱۱۳، تقیه ص ۲۱۷، کتمان ص ۲۲۱ و اذاعه ص ۳۶۹
  18. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۱.
  19. درآمدی برفقه سیاسی، ص۷۷.
  20. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۰۷.