بحث:فدک: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==نویسنده: آقای ظرافتی== '''فدک'''، نماد مظلومیت اهل بیت و غصب حق آنان از...» ایجاد کرد)
 
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==نویسنده: آقای ظرافتی==
'''فدک'''، نماد [[مظلومیت]] [[اهل بیت]] و [[غصب]] [[حق]] آنان از سوی [[خلافت]] [[سقیفه]] و رژیم‌های [[اموی]] و [[عباسی]] است. فدک نام منطقه‌ای حاصلخیز در ۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] است که در [[شرق]] [[خیبر]] قرار گرفته است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵.</ref>.
'''فدک'''، نماد [[مظلومیت]] [[اهل بیت]] و [[غصب]] [[حق]] آنان از سوی [[خلافت]] [[سقیفه]] و رژیم‌های [[اموی]] و [[عباسی]] است. فدک نام منطقه‌ای حاصلخیز در ۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] است که در [[شرق]] [[خیبر]] قرار گرفته است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵.</ref>.


==مقدمه==
==مقدمه==
*در سال هفتم هجری وقتی [[مسلمانان]] با پرچمداری [[امام علی|امیر مؤمنان]] قلعه‌های [[خیبر]] را [[فتح]] کردند و [[یهودیان]] [[تسلیم]] شدند، ساکنان فدک نمایندگانی نزد [[پیامبر]] فرستاده، نیمی از حاصل باغ‌ها و اراضی فدک را با [[پیامبر]] [[مصالحه]] کردند. چون اراضی فدک بدون [[جنگ]] به دست آمده بود، [[ملک]] ویژۀ [[پیامبر]] می‌شد و اختیارش با آن [[حضرت]] بود.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۱۰۸</ref> [[آیات]] [[قرآن]] هم در چنین مواردی صراحت دارد و از آن به عنوان "فیئ" یاد می‌کند که از آن [[خدا]] و [[رسول]] و ذی القربی و [[یتیمان]] و مساکین است <ref>حشر، آیه ۶ و ۷</ref> و [[مسلمانان]] دیگر حقّی در آن ندارند. به فرمودۀ [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} پس از [[نزول]] آیۀ {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}[[پیامبر]] فدک را به [[فاطمه زهرا]] بخشید و در سه سال پیش از [[وفات]] [[پیامبر]] در دست [[فاطمه]]{{عم}} بود.<ref>تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ۲۶ اسراء، نیز کافی، ج ۱ ص ۴۴۳</ref> دستگاه [[خلافت]]، فدک را از دست [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} بیرون آورد و [[کارگران]] وی را اخراج نمود و [[حضرت]] [[فاطمه]] که مصرّانه پیگیر بازپس‌گیری فدک بود، در این راه کتک خورد و آسیب دید. [[غصب]] فدک جنبۀ [[سیاسی]] داشت و می‌خواستند دست [[اهل بیت]] را از امور [[مالی]] کوتاه کرده و پشتوانۀ [[اقتصادی]] آنان را ضربه بزنند. [[امام صادق]]{{ع}} به این نکته در روایتی تصریح فرموده است.<ref>بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۱۹۴</ref> [[امام علی|علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] از فدک و [[آزمندی]] دیگران نسبت به آن یاد می‌کند: {{عربی|بلی کانت فی أیدینا فدک ممّا اظلّته السّماء...}}<ref>نهج البلاغه، نامۀ ۴۶</ref>، [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} هم در خطبۀ معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] می‌نماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه [[پیامبر]] [[ارث]] [[باقی]] نمی‌گذارد ردّ می‌کند.<ref>یا بن ابی قحافه! افی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا (کفایة الموحدین، ج ۲ ص ۳۶۱)</ref> فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانه‌ای روشن از [[ظلم]] به [[اهل بیت]] مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرّف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه‌کردن دست [[اهل بیت]] از آن، نمادی از کنار گذاشتن [[سیاسی]] بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است. [[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: به یکی از [[متکلمان امامیه]] به [[نام علی]] بن [[تقی]] [[اهل کوفه]] گفتم: مگرنه آنکه فدک، چند نخل و قطعه [[زمین]] ناچیزی بود؟ گفت: چنان نیست، بلکه خیلی بزرگ بود، نخل‌های آن به تعداد نخلهای کوفۀ امروز بود و [[ابوبکر]] و [[عمر]] هدفشان از جلوگیری [[فاطمه]] از تصرّف آن این بود که [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[کمک]] محصولات و غلّۀ آن در مخاصمه‌ای که دربارۀ [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد، ازاین‌رو در پی فدک، [[فاطمه زهرا|فاطمه]] و [[امام علی|علی]] و [[سایر]] [[بنی‌هاشم]] و بنی مطلّب را از حقّشان نسبت به [[خمس]] جلوگیری کردند، چراکه [[انسان]] تهیدست، همتش هم [[سست]] و خودش [[خوار]] می‌شود و در پی کسب‌وکار می‌رود و [[ریاست‌طلبی]] و [[حکومت]] را رها می‌کند!<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶ ص ۲۳۶</ref> [[گواه]] این مطلب، سخن [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} به خلیفۀ وقت است. [[هارون]] الرشید به [[امام کاظم]]{{ع}} می‌گفت: حدّ فدک را تعیین کن تا به تو برگردانم، [[حضرت]] نمی‌پذیرفت. وی [[اصرار]] کرد، [[امام]] فرمود: من فدک را جز با همۀ محدوده‌اش نمی‌گیرم. گفت: مگر حدود آن چیست؟ [[امام]] فرمود: اگر حدّ آن را تعیین کنم برنمی‌گردانی، گفت: به [[حقّ]] جدّت قسم بر می‌گردانم. [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: حدّ اول آن عدن است، رنگ چهرۀ [[هارون]] دگرگون شد. گفت: خوب! فرمود: حدّ دوّم آن [[سمرقند]] است. چهرۀ [[هارون]] تیره و غضب‌آلود شد. [[امام]] فرمود: حدّ سوّم آن آفریقاست. چهرۀ [[مأمون]] سیاه شد و گفت: خوب دیگر چه؟ [[امام]] فرمود: حدّ چهارم آن کنارۀ دریای خزر و ارمنستان است. [[هارون]] گفت: پس چیزی برای ما نماند! پس بیا به جای من بنشین! [[امام کاظم]] فرمود: من گفتم که اگر محدودۀ آن را مشخص کنم آن را پس نمی‌دهی. اینجا بود که [[هارون]] بر کشتن [[امام]] مصمّم شد.<ref>مناقب، ج ۴ ص ۳۲۰، بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۲۰۰</ref> این یعنی همۀ قلمرو وسعت [[اسلام]]، که [[حقّ]] [[خاندان]] [[پیامبر]] بوده و دیگران [[غصب]] کرده‌اند. ماجرای فدک همواره به عنوان یک بحث داغ و [[سیاسی]] مورد مناقشه و بحث بوده و بر سر [[غصب]] یا مصادره شدن آن و اینکه آیا [[پیامبر]] [[ارث]] [[باقی]] می‌گذارد یا نه، سخنهاست.<ref>ر. ک: "فدک در تاریخ"، شهید محمّد باقر صدر، فصلنامۀ "میقات حج"، شمارۀ ۳۴ "دانشنامۀ امام علی" ، ج ۸ ص ۳۴۵، "فدک، ذو الفقار فاطمه" سیّد محمّد واحدی، "اسرار فدک" محمّد باقر انصاری، "خطابه فدک" (دربارۀ خطبۀ فدک)، انصاری و رجایی، "اختصاص"، ص ۱۸۳، "شرح ابن ابی الحدید" ، ج ۱۶ ص ۲۰۹، "فدک"، سیّد محمّد حسن الموسوی القزوینی</ref> به تعبیر دکتر شریعتی: فدک مزرعۀ کوچکی است و اگر بزرگ هم بود، برای [[فاطمه]] کوچکتر از آن بود که بر سر آن به کشمکش پردازد، امّا فدک به عنوان نشانه‌ای از [[غصب]] و [[زور]] رژیم تازه برایش اهمیت یافته بود. با طرح مسألۀ فدک می‌کوشید تا [[حکومت]] را محکوم کند... فدک برای [[فاطمه]] یک مسأله [[سیاسی]] شده بود و وسیلۀ [[مبارزه]]، و پافشاری [[فاطمه]] از این‌رو بود، نه به خاطر [[ارزش]] [[اقتصادی]] آن.<ref>فاطمه فاطمه است، ص ۱۶۹</ref> فدک در حال حاضر به نام "الحائط" در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامال تعدادی روستا و بیش از ۱۱ هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است.<ref>معجم معالم الحجاز، ج ۷ ص ۲۷</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵.</ref>.
*در سال هفتم هجری وقتی [[مسلمانان]] با پرچمداری [[امام علی|امیر مؤمنان]] قلعه‌های [[خیبر]] را [[فتح]] کردند و [[یهودیان]] [[تسلیم]] شدند، ساکنان فدک نمایندگانی نزد [[پیامبر]] فرستاده، نیمی از حاصل باغ‌ها و اراضی فدک را با [[پیامبر]] [[مصالحه]] کردند. چون اراضی فدک بدون [[جنگ]] به دست آمده بود، [[ملک]] ویژۀ [[پیامبر]] می‌شد و اختیارش با آن [[حضرت]] بود.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۱۰۸</ref> [[آیات]] [[قرآن]] هم در چنین مواردی صراحت دارد و از آن به عنوان "فیئ" یاد می‌کند که از آن [[خدا]] و [[رسول]] و ذی القربی و [[یتیمان]] و مساکین است <ref>حشر، آیه ۶ و ۷</ref> و [[مسلمانان]] دیگر حقّی در آن ندارند. به فرمودۀ [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} پس از [[نزول]] آیۀ {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}[[پیامبر]] فدک را به [[فاطمه زهرا]] بخشید و در سه سال پیش از [[وفات]] [[پیامبر]] در دست [[فاطمه]]{{عم}} بود.<ref>تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ۲۶ اسراء، نیز کافی، ج ۱ ص ۴۴۳</ref> دستگاه [[خلافت]]، فدک را از دست [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} بیرون آورد و [[کارگران]] وی را اخراج نمود و [[حضرت]] [[فاطمه]] که مصرّانه پیگیر بازپس‌گیری فدک بود، در این راه کتک خورد و آسیب دید. [[غصب]] فدک جنبۀ [[سیاسی]] داشت و می‌خواستند دست [[اهل بیت]] را از امور [[مالی]] کوتاه کرده و پشتوانۀ [[اقتصادی]] آنان را ضربه بزنند. [[امام صادق]]{{ع}} به این نکته در روایتی تصریح فرموده است.<ref>بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۱۹۴</ref> [[امام علی|علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] از فدک و [[آزمندی]] دیگران نسبت به آن یاد می‌کند: {{عربی|بلی کانت فی أیدینا فدک ممّا اظلّته السّماء...}}<ref>نهج البلاغه، نامۀ ۴۶</ref>، [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} هم در خطبۀ معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] می‌نماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه [[پیامبر]] [[ارث]] باقی نمی‌گذارد ردّ می‌کند.<ref>یا بن ابی قحافه! افی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا (کفایة الموحدین، ج ۲ ص ۳۶۱)</ref> فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانه‌ای روشن از [[ظلم]] به [[اهل بیت]] مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرّف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه‌کردن دست [[اهل بیت]] از آن، نمادی از کنار گذاشتن [[سیاسی]] بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است. [[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: به یکی از [[متکلمان امامیه]] به [[نام علی]] بن [[تقی]] [[اهل کوفه]] گفتم: مگرنه آنکه فدک، چند نخل و قطعه [[زمین]] ناچیزی بود؟ گفت: چنان نیست، بلکه خیلی بزرگ بود، نخل‌های آن به تعداد نخلهای کوفۀ امروز بود و [[ابوبکر]] و [[عمر]] هدفشان از جلوگیری [[فاطمه]] از تصرّف آن این بود که [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[کمک]] محصولات و غلّۀ آن در مخاصمه‌ای که دربارۀ [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد، ازاین‌رو در پی فدک، [[فاطمه زهرا|فاطمه]] و [[امام علی|علی]] و سایر [[بنی‌هاشم]] و بنی مطّلب را از حقّشان نسبت به [[خمس]] جلوگیری کردند، چراکه [[انسان]] تهیدست، همتش هم [[سست]] و خودش [[خوار]] می‌شود و در پی کسب‌وکار می‌رود و [[ریاست‌طلبی]] و [[حکومت]] را رها می‌کند!<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶ ص ۲۳۶</ref> [[گواه]] این مطلب، سخن [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} به خلیفۀ وقت است. [[هارون الرشید]] به [[امام کاظم]]{{ع}} می‌گفت: حدّ فدک را تعیین کن تا به تو برگردانم، [[حضرت]] نمی‌پذیرفت. وی [[اصرار]] کرد، [[امام]] فرمود: من فدک را جز با همۀ محدوده‌اش نمی‌گیرم. گفت: مگر حدود آن چیست؟ [[امام]] فرمود: اگر حدّ آن را تعیین کنم برنمی‌گردانی، گفت: به [[حقّ]] جدّت قسم بر می‌گردانم. [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: حدّ اول آن عدن است، رنگ چهرۀ [[هارون]] دگرگون شد. گفت: خوب! فرمود: حدّ دوّم آن [[سمرقند]] است. چهرۀ [[هارون]] تیره و غضب‌آلود شد. [[امام]] فرمود: حدّ سوّم آن آفریقاست. چهرۀ [[مأمون]] سیاه شد و گفت: خوب دیگر چه؟ [[امام]] فرمود: حدّ چهارم آن کنارۀ دریای خزر و ارمنستان است. [[هارون]] گفت: پس چیزی برای ما نماند! پس بیا به جای من بنشین! [[امام کاظم]] فرمود: من گفتم که اگر محدودۀ آن را مشخص کنم آن را پس نمی‌دهی. اینجا بود که [[هارون]] بر کشتن [[امام]] مصمّم شد.<ref>مناقب، ج ۴ ص ۳۲۰، بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۲۰۰</ref> این یعنی همۀ قلمرو وسعت [[اسلام]]، که [[حقّ]] [[خاندان]] [[پیامبر]] بوده و دیگران [[غصب]] کرده‌اند. ماجرای فدک همواره به عنوان یک بحث داغ و [[سیاسی]] مورد مناقشه و بحث بوده و بر سر [[غصب]] یا مصادره شدن آن و اینکه آیا [[پیامبر]] [[ارث]] باقی می‌گذارد یا نه، سخنهاست.<ref>ر. ک: "فدک در تاریخ"، شهید محمّد باقر صدر، فصلنامۀ "میقات حج"، شمارۀ ۳۴ "دانشنامۀ امام علی" ، ج ۸ ص ۳۴۵، "فدک، ذو الفقار فاطمه" سیّد محمّد واحدی، "اسرار فدک" محمّد باقر انصاری، "خطابه فدک" (دربارۀ خطبۀ فدک)، انصاری و رجایی، "اختصاص"، ص ۱۸۳، "شرح ابن ابی الحدید" ، ج ۱۶ ص ۲۰۹، "فدک"، سیّد محمّد حسن الموسوی القزوینی</ref> به تعبیر دکتر شریعتی: فدک مزرعۀ کوچکی است و اگر بزرگ هم بود، برای [[فاطمه]] کوچکتر از آن بود که بر سر آن به کشمکش پردازد، امّا فدک به عنوان نشانه‌ای از [[غصب]] و [[زور]] رژیم تازه برایش اهمیت یافته بود. با طرح مسألۀ فدک می‌کوشید تا [[حکومت]] را محکوم کند... فدک برای [[فاطمه]] یک مسأله [[سیاسی]] شده بود و وسیلۀ [[مبارزه]]، و پافشاری [[فاطمه]] از این‌رو بود، نه به خاطر [[ارزش]] [[اقتصادی]] آن.<ref>فاطمه فاطمه است، ص ۱۶۹</ref> فدک در حال حاضر به نام "الحائط" در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامال تعدادی روستا و بیش از ۱۱ هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است.<ref>معجم معالم الحجاز، ج ۷ ص ۲۷</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵.</ref>.
==پانویس==
== فدک ==
{{یادآوری پانویس}}
روستایی است در [[حجاز]]<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.</ref> در شرق [[خیبر]] که بین آن تا [[مدینه]] دو یا سه [[روز]] راه<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.</ref> و تا خیبر دو روز راه<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref> است. این روستا که مملو از فوّاره<ref>چشمه‌ای که آب آن فوران می‌کند.</ref>و انواع درختان میوه و خرماست،<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.</ref> در [[سال هفتم هجری]] بواسطه [[صلح]] به ملکیت [[رسول خدا]]{{صل}} در آمد و از آنجا که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] فتح گردید از این رو جزء [[اموال]] خالصه پیامبر{{صل}} در آمد و ایشان هم آن را به دخترشان [[فاطمه]]{{س}} بخشیدند. فدک دارای دژی به نام «المشروخ» بود.<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref> امروزه فدک به نام «الحائط» شناخته می‌شود و مالکین آن مردمی از [[قبیله]] هُتَیم‌اند<ref>[[عاتق بن غيث بلادی|بلادی، عاتق بن غيث]]، [[معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة (کتاب)|معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة]] ص۲۳۵.</ref>.
{{پانویس2}}
 
==[[فدک]]==
فدک نام دهکده‌ای<ref>در معجم البلدان «قریه» و در نزهه القلوب «دیه» خوانده شده است؛ اما فیومی در مصباح المنیر، آن را «بلده» خوانده که لااقل می‌تواند گواه بزرگی این روستا باشد.</ref> است در حوالی شرقی [[خیبر]] که فاصله آن تا خیبر کمتر از هشت فرسخ<ref>ر.ک: مصباح المنیر و مجمع البحرین، واژه فدک. بکری گفته است: {{عربی|بينها وبين الخيبر يومان}}.</ref> و تا [[مدینه]] بیست و چند فرسخ است<ref>در معجم البلدان آمده است: {{عربی|بينها وبين المدينة يومان وقيل ثلاثة}}.</ref>. آورده‌اند چون «فدک بن حام» اولین کسی بود که در این [[سرزمین]] ساکن شد، این ناحیه به اسم او نامیده شد<ref>بلادی، ابن غیث، معجم معالم الحجاز، ج۷، ص۲۷.</ref>. فدک در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} آباد و دارای چشم‌های پرآب و نخلستان و مزرعه و قلعه‌ای به نام «شمروخ»<ref>المناسک که از کتاب‌های قرن سوم و منابع کتاب مدینه‌شناسی است، از این قلعه یاد کرده است.</ref> بود، و نیز یکی از منزلگاه‌های مسافران [[شام]] به مدینه به شمار می‌آمد که این نیز موجب رونق [[اقتصادی]] آن شده بود<ref>در تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۵ آمده است: «بت منات اوس و خزرج در فدک نصب شده بود»، که شاهدی دیگر است بر این که فدک از موقعیتی ویژه برخوردار بوده است.</ref>.
 
پیش‌تر گفتیم [[یهودیان]] فدک قصد داشتند که [[خیبریان]] را در [[نبرد]] با [[مسلمانان]] [[یاری]] دهند و [[رسول خدا]]{{صل}} از این تصمیم باخبر شد. از این رو، علی{{ع}} را با صد نفر به سوی آنان گسیل داشت<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴.</ref> تا از وضعیت و تصمیمشان [[آگاهی]] کامل پیدا کند. سپس روشن شد که آنان پیکی به خیبر فرستاده و اعلام کرده‌اند که ما شما را در [[جنگ]] با مسلمانان یاری خواهیم داد. چون فدکیان در این ماجرا مقصر شناخته شدند، با [[ترس]] و [[وحشت]] [[منتظر]] بودند تا ببینند نتیجه [[جنگ خیبر]] چه می‌شود. با شنیدن خبر [[پیروزی]] [[سپاه اسلام]]، وحشت بیشتری بر آنان مستولی شد و تصمیم گرفتند بدون جنگ و [[خون‌ریزی]] [[تسلیم]] شوند؛ لذا نماینده‌ای نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاده، اظهار داشتند: با ما نیز مانند [[اهل]] [[خیبر]] [[رفتار]] کنید و با گرفتن نصف درآمد [[فدک]] [[صلح]] کنیم<ref>{{عربی|و قد روي انه صالحهم عليها كلها، الله أعلم أي الأمرين كان}} جوهری، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفه والفدک، ص۹۷.</ref>. [[پیامبر]] نیز پذیرفت، و به این ترتیب، فدک بدون [[جنگ]] و خون‌ریزی در [[اختیار]] پیامبر قرار گرفت<ref>مصطفوی، حسن، الحقائق فی تاریخ الاسلام، ص۱۸۰، به نقل از: تاریخ الطبری، ج۳، ص۹۵.</ref>.<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۳۵۵.</ref>
 
==اختصاص [[فدک]] به [[رسول الله]]{{صل}}==
از آنجا که فدک بدون [[جنگ]] در [[اختیار]] [[رسول خدا]]{{صل}} قرار گرفت، به [[حکم]] [[قرآن]] به [[حضرت محمد]]{{صل}} اختصاص یافت و [[مسلمانان]] از آن سهمی نداشتند:
{{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست *آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.</ref>.
مضمون [[آیه شریفه]] این است: اگر [[کفار]]، بدون جنگ چیزی را برای [[صلح]] و [[تسلیم شدن]] و غیر آن دادند، مانند سایر [[غنایم جنگی]] نیست که یک پنجم آن [[خمس]] و چهار پنجم آن میان [[مجاهدان]] تقسیم شود؛ بلکه آنان سهمی ندارند و همه آن در اختیار [[پیامبر]] قرار می‌گیرد. {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ}} «یعنی چیزی که [[خدا]] برگرداند»، و شاید مقصود این باشد که مالک اصلی [[املاک]] خدا است، و در این موارد، آن را از [[ملک]] کفار، به خود برمی‌گرداند.
[[آیه]] دیگری که فدک و امثال آن را مختص رسول خدا{{صل}} می‌داند، [[آیه انفال]] است:
{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ...}}<ref>«از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>.
یکی از مصادیق [[انفال]]، اموالی است که بدون [[جنگ]]، از [[کفار]] به دست [[مسلمانان]] افتد. همچنین یک پنجم غنایمی که با جنگ از کفار گرفته می‌شود، مختص [[پیامبر]] است و ایشان چهار پنجم باقی مانده را میان [[مجاهدان]] تقسیم می‌کند.
 
{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ...}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.
البته [[غنیمت جنگی]]، یکی از مصادیق [[غنایم]] است؛ نه اینکه غنایم منحصر به آن باشد. بنابراین، پس از پایان [[غزوه خیبر]] و نیز [[تسلیم شدن]] اهالی [[فدک]]، [[رسول خدا]]{{صل}} علاوه بر یک پنجم [[خیبر]] و درآمد آن، فدک را نیز در [[مقام]] «فیء» و انفال در [[اختیار]] داشت. همچنین روشن شد که [[قرآن]]، میان «غنیمت جنگی» و «فیء» و «انفال» فرق گذاشته است؛ به این معنا که از [[غنایم جنگی]]، یک پنجم، و از فیء و انفال تمام آن را، از آن [[خدا]] و [[رسول]] و.... دانسته است. البته [[آیه غنیمت]] علاوه بر غنایم جنگی، سایر درآمدها را هم شامل می‌شود، و [[آیه انفال]] نیز علاوه بر چیزهایی که بدون جنگ و [[خون‌ریزی]] از کفار گرفته می‌شود نمونه‌های دیگری مانند [[اراضی موات]] را دربرمی‌گیرد، و مقصود از فیء نیز همان چیزهایی است که بدون [[قتال]] از کفار گرفته می‌شود.
بنابراین، روشن است که چون فدک بدون جنگ و قتال گرفته شده، مشمول [[آیه فیء]] و آیه انفال است و تمام آن متعلق به [[پیامبر]] و [[امام]] و... می‌باشد، و [[خیبر]] چون با [[جنگ]] و درگیری گرفته شده، مشمول [[آیه غنیمت]] است؛ یعنی چهار پنجم آن متعلق به [[مسلمانان]] است و یک پنجم آن متعلق به پیامبر و....<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۳۵۶.</ref>
 
==فدک==
یکی از دهکده‌های آباد اطراف [[مدینه]] در حدود ۱۴۰ کیلومتری نزدیک [[خیبر]] بود که [[سال هفتم هجرت]] که قلعه‌های خیبر، یکی پس از دیگری در برابر [[رزمندگان]] [[اسلام]] [[سقوط]] کرد و [[قدرت]] مرکزی [[یهود]] در هم [[شکست]]، ساکنان فدک از در [[صلح]] و [[تسلیم]] در برابر [[پیامبر]]{{صل}} درآمدند، و نیمی از [[زمین]] و باغ‌های خود را به آن حضرت واگذار کردند و نیم دیگری را برای خود نگه داشتند و در عین [[حال]]، [[کشاورزی]] سهم پیامبر{{صل}} را نیز بر عهده گرفتند و در برابر زحمات‌شان حقی از آنان می‌بردند.
با توجه به [[آیه]] «فیء»<ref>«سوره حشر آیه ۶» اموالی که تحت عنوان «فیء» در اختیار رسول الله{{صل}} به عنوان رهبر حکومت اسلامی قرار گرفت، اموال فراوانی بود که شامل اموالی می‌شد که از غیر طریق جنگ در اختیار پیامبر واقع می‌شد، این اموال می‌توانست نقش مهمی در تعدیل ثروت در محیط اسلامی ایفا کند چراکه بر خلاف سنت جاهلی هرگز در میان ثروتمندان تقسیم نمی‌شد، بلکه مستقیما در اختیار رهبر مسلمانان بود، و او با توجه به اولویت‌ها آن را تقسیم می‌کرد.</ref> [[سوره حشر]]، این زمین مخصوص [[پیامبر گرامی اسلام]] بود و می‌توانست در مورد خودش یا مصارف دیگری که در آیه ۷ اشاره شده، [[مصرف]] کند<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ}} «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید» سوره حشر، آیه ۶.</ref>؛ لذا پیامبر آن را به دخترش [[فاطمه]]{{س}} بخشید و این سخنی است که بسیاری از [[مورخان]] و [[مفسران شیعه]] و [[اهل سنت]] به آن تصریح کرده‌اند، از جمله در «[[تفسیر]] [[درالمنثور]]» از [[ابن عباس]] نقل شده، هنگامی که آیه {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>. نازل شد، پیامبر{{صل}} فدک را به فاطمه بخشید<ref>{{متن حدیث|أعطى رسول الله فاطمة فدكا}}. </ref>.
و در کتاب [[کنز العمال]] که در حاشیه [[مسند احمد]] آمده و در مسأله [[صله رحم]] از «[[ابوسعید خدری]]» نقل شده، هنگامی که [[آیه]] فوق نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}} [[فاطمه]]{{س}} را خواست و فرمود: {{متن حدیث|يا فاطمة لك فدك}}؛ «ای فاطمه، [[فدک]] از آن تو است».
 
همچنین [[محققان]] دیگری از جمله [[ابن ابی الحدید]] نیز در [[شرح نهج البلاغه]]، داستان فدک را به [[طور]] مشروح ذکر کرده‌اند.
ولی بعد از پیامبر{{صل}} کسانی که وجود این [[قدرت اقتصادی]] را در دست [[همسر]] علی{{ع}} [[مزاحم]] [[قدرت سیاسی]] خود می‌دیدند و تصمیم داشتند [[یاران علی]]{{ع}} را از همه نظر [[منزوی]] کنند، به بهانه [[حدیث مجعول]] {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌}}؛ «ما گروه [[پیامبران]]، [[ارث]] بجا نمی‌گذاریم». آن را [[مصادره]] کردند، و با این که فاطمه{{س}} رسما [[متصرف]] آن بود و کسی از «ذوالید» مطالبه [[شاهد]] و [[بینه]] نمی‌کند، از او شاهد خواستند. [[حضرت فاطمه]]{{س}} نیز اقامه [[شهود]] کرد، که [[پیغمبر]]{{صل}} شخصا فدک را به او بخشیده، اما با این همه اعتنا نکردند. در دوران‌های بعد هر یک از [[خلفا]] که می‌خواستند تمایلی به [[اهل بیت]] نشان دهند، فدک را به آنها باز می‌گرداندند، اما چیزی نمی‌گذشت که دیگری آن را مجددا مصادره می‌کرد، و این عمل بارها در [[زمان]] خلفای «[[بنی امیه]]» و «[[بنی عباس]]» تکرار شد.
داستان فدک و حوادث گوناگونی که در رابطه با آن در [[صدر اسلام]] و در دوران‌های بعد روی داد از دردناک‌ترین و غم‌انگیزترین و در عین [[حال]] عبرت‌انگیزترین فرازهای [[تاریخ اسلام]] است.
قابل توجه این که [[محدث]] [[اهل سنت]]؛ [[مسلم بن حجاج بن نیشابوری]] در کتاب معروفش «[[صحیح مسلم]]»<ref>صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۸. </ref> داستان مطالبه حضرت فاطمه{{س}} فدک را از [[خلیفه اول]] مشروحا ذکر نموده و از [[عایشه]] نقل می‌کند که بعد از [[امتناع]] [[خلیفه]] از تحویل دادن فدک به فاطمه{{س}}، آن حضرت از او [[غضبناک]] گردید و تا هنگام [[وفات]] یک کلمه با او سخن نگفت<ref>تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۱۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۲۶.</ref>.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۷

فدک، نماد مظلومیت اهل بیت و غصب حق آنان از سوی خلافت سقیفه و رژیم‌های اموی و عباسی است. فدک نام منطقه‌ای حاصلخیز در ۱۳۰ کیلومتری مدینه است که در شرق خیبر قرار گرفته است[۱].

مقدمه

فدک

روستایی است در حجاز[۱۴] در شرق خیبر که بین آن تا مدینه دو یا سه روز راه[۱۵] و تا خیبر دو روز راه[۱۶] است. این روستا که مملو از فوّاره[۱۷]و انواع درختان میوه و خرماست،[۱۸] در سال هفتم هجری بواسطه صلح به ملکیت رسول خدا(ص) در آمد و از آنجا که بدون جنگ و خونریزی فتح گردید از این رو جزء اموال خالصه پیامبر(ص) در آمد و ایشان هم آن را به دخترشان فاطمه(س) بخشیدند. فدک دارای دژی به نام «المشروخ» بود.[۱۹] امروزه فدک به نام «الحائط» شناخته می‌شود و مالکین آن مردمی از قبیله هُتَیم‌اند[۲۰].

فدک

فدک نام دهکده‌ای[۲۱] است در حوالی شرقی خیبر که فاصله آن تا خیبر کمتر از هشت فرسخ[۲۲] و تا مدینه بیست و چند فرسخ است[۲۳]. آورده‌اند چون «فدک بن حام» اولین کسی بود که در این سرزمین ساکن شد، این ناحیه به اسم او نامیده شد[۲۴]. فدک در زمان رسول خدا(ص) آباد و دارای چشم‌های پرآب و نخلستان و مزرعه و قلعه‌ای به نام «شمروخ»[۲۵] بود، و نیز یکی از منزلگاه‌های مسافران شام به مدینه به شمار می‌آمد که این نیز موجب رونق اقتصادی آن شده بود[۲۶].

پیش‌تر گفتیم یهودیان فدک قصد داشتند که خیبریان را در نبرد با مسلمانان یاری دهند و رسول خدا(ص) از این تصمیم باخبر شد. از این رو، علی(ع) را با صد نفر به سوی آنان گسیل داشت[۲۷] تا از وضعیت و تصمیمشان آگاهی کامل پیدا کند. سپس روشن شد که آنان پیکی به خیبر فرستاده و اعلام کرده‌اند که ما شما را در جنگ با مسلمانان یاری خواهیم داد. چون فدکیان در این ماجرا مقصر شناخته شدند، با ترس و وحشت منتظر بودند تا ببینند نتیجه جنگ خیبر چه می‌شود. با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، وحشت بیشتری بر آنان مستولی شد و تصمیم گرفتند بدون جنگ و خون‌ریزی تسلیم شوند؛ لذا نماینده‌ای نزد رسول خدا(ص) فرستاده، اظهار داشتند: با ما نیز مانند اهل خیبر رفتار کنید و با گرفتن نصف درآمد فدک صلح کنیم[۲۸]. پیامبر نیز پذیرفت، و به این ترتیب، فدک بدون جنگ و خون‌ریزی در اختیار پیامبر قرار گرفت[۲۹].[۳۰]

اختصاص فدک به رسول الله(ص)

از آنجا که فدک بدون جنگ در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت، به حکم قرآن به حضرت محمد(ص) اختصاص یافت و مسلمانان از آن سهمی نداشتند: ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ[۳۱]. مضمون آیه شریفه این است: اگر کفار، بدون جنگ چیزی را برای صلح و تسلیم شدن و غیر آن دادند، مانند سایر غنایم جنگی نیست که یک پنجم آن خمس و چهار پنجم آن میان مجاهدان تقسیم شود؛ بلکه آنان سهمی ندارند و همه آن در اختیار پیامبر قرار می‌گیرد. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ «یعنی چیزی که خدا برگرداند»، و شاید مقصود این باشد که مالک اصلی املاک خدا است، و در این موارد، آن را از ملک کفار، به خود برمی‌گرداند. آیه دیگری که فدک و امثال آن را مختص رسول خدا(ص) می‌داند، آیه انفال است: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ...[۳۲]. یکی از مصادیق انفال، اموالی است که بدون جنگ، از کفار به دست مسلمانان افتد. همچنین یک پنجم غنایمی که با جنگ از کفار گرفته می‌شود، مختص پیامبر است و ایشان چهار پنجم باقی مانده را میان مجاهدان تقسیم می‌کند.

﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ...[۳۳]. البته غنیمت جنگی، یکی از مصادیق غنایم است؛ نه اینکه غنایم منحصر به آن باشد. بنابراین، پس از پایان غزوه خیبر و نیز تسلیم شدن اهالی فدک، رسول خدا(ص) علاوه بر یک پنجم خیبر و درآمد آن، فدک را نیز در مقام «فیء» و انفال در اختیار داشت. همچنین روشن شد که قرآن، میان «غنیمت جنگی» و «فیء» و «انفال» فرق گذاشته است؛ به این معنا که از غنایم جنگی، یک پنجم، و از فیء و انفال تمام آن را، از آن خدا و رسول و.... دانسته است. البته آیه غنیمت علاوه بر غنایم جنگی، سایر درآمدها را هم شامل می‌شود، و آیه انفال نیز علاوه بر چیزهایی که بدون جنگ و خون‌ریزی از کفار گرفته می‌شود نمونه‌های دیگری مانند اراضی موات را دربرمی‌گیرد، و مقصود از فیء نیز همان چیزهایی است که بدون قتال از کفار گرفته می‌شود. بنابراین، روشن است که چون فدک بدون جنگ و قتال گرفته شده، مشمول آیه فیء و آیه انفال است و تمام آن متعلق به پیامبر و امام و... می‌باشد، و خیبر چون با جنگ و درگیری گرفته شده، مشمول آیه غنیمت است؛ یعنی چهار پنجم آن متعلق به مسلمانان است و یک پنجم آن متعلق به پیامبر و....[۳۴]

فدک

یکی از دهکده‌های آباد اطراف مدینه در حدود ۱۴۰ کیلومتری نزدیک خیبر بود که سال هفتم هجرت که قلعه‌های خیبر، یکی پس از دیگری در برابر رزمندگان اسلام سقوط کرد و قدرت مرکزی یهود در هم شکست، ساکنان فدک از در صلح و تسلیم در برابر پیامبر(ص) درآمدند، و نیمی از زمین و باغ‌های خود را به آن حضرت واگذار کردند و نیم دیگری را برای خود نگه داشتند و در عین حال، کشاورزی سهم پیامبر(ص) را نیز بر عهده گرفتند و در برابر زحمات‌شان حقی از آنان می‌بردند. با توجه به آیه «فیء»[۳۵] سوره حشر، این زمین مخصوص پیامبر گرامی اسلام بود و می‌توانست در مورد خودش یا مصارف دیگری که در آیه ۷ اشاره شده، مصرف کند[۳۶]؛ لذا پیامبر آن را به دخترش فاطمه(س) بخشید و این سخنی است که بسیاری از مورخان و مفسران شیعه و اهل سنت به آن تصریح کرده‌اند، از جمله در «تفسیر درالمنثور» از ابن عباس نقل شده، هنگامی که آیه ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[۳۷]. نازل شد، پیامبر(ص) فدک را به فاطمه بخشید[۳۸]. و در کتاب کنز العمال که در حاشیه مسند احمد آمده و در مسأله صله رحم از «ابوسعید خدری» نقل شده، هنگامی که آیه فوق نازل شد، پیامبر(ص) فاطمه(س) را خواست و فرمود: «يا فاطمة لك فدك»؛ «ای فاطمه، فدک از آن تو است».

همچنین محققان دیگری از جمله ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه، داستان فدک را به طور مشروح ذکر کرده‌اند. ولی بعد از پیامبر(ص) کسانی که وجود این قدرت اقتصادی را در دست همسر علی(ع) مزاحم قدرت سیاسی خود می‌دیدند و تصمیم داشتند یاران علی(ع) را از همه نظر منزوی کنند، به بهانه حدیث مجعول «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌»؛ «ما گروه پیامبران، ارث بجا نمی‌گذاریم». آن را مصادره کردند، و با این که فاطمه(س) رسما متصرف آن بود و کسی از «ذوالید» مطالبه شاهد و بینه نمی‌کند، از او شاهد خواستند. حضرت فاطمه(س) نیز اقامه شهود کرد، که پیغمبر(ص) شخصا فدک را به او بخشیده، اما با این همه اعتنا نکردند. در دوران‌های بعد هر یک از خلفا که می‌خواستند تمایلی به اهل بیت نشان دهند، فدک را به آنها باز می‌گرداندند، اما چیزی نمی‌گذشت که دیگری آن را مجددا مصادره می‌کرد، و این عمل بارها در زمان خلفای «بنی امیه» و «بنی عباس» تکرار شد. داستان فدک و حوادث گوناگونی که در رابطه با آن در صدر اسلام و در دوران‌های بعد روی داد از دردناک‌ترین و غم‌انگیزترین و در عین حال عبرت‌انگیزترین فرازهای تاریخ اسلام است. قابل توجه این که محدث اهل سنت؛ مسلم بن حجاج بن نیشابوری در کتاب معروفش «صحیح مسلم»[۳۹] داستان مطالبه حضرت فاطمه(س) فدک را از خلیفه اول مشروحا ذکر نموده و از عایشه نقل می‌کند که بعد از امتناع خلیفه از تحویل دادن فدک به فاطمه(س)، آن حضرت از او غضبناک گردید و تا هنگام وفات یک کلمه با او سخن نگفت[۴۰].[۴۱].

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.
  2. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۱۰۸
  3. حشر، آیه ۶ و ۷
  4. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ۲۶ اسراء، نیز کافی، ج ۱ ص ۴۴۳
  5. بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۱۹۴
  6. نهج البلاغه، نامۀ ۴۶
  7. یا بن ابی قحافه! افی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا (کفایة الموحدین، ج ۲ ص ۳۶۱)
  8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶ ص ۲۳۶
  9. مناقب، ج ۴ ص ۳۲۰، بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۲۰۰
  10. ر. ک: "فدک در تاریخ"، شهید محمّد باقر صدر، فصلنامۀ "میقات حج"، شمارۀ ۳۴ "دانشنامۀ امام علی" ، ج ۸ ص ۳۴۵، "فدک، ذو الفقار فاطمه" سیّد محمّد واحدی، "اسرار فدک" محمّد باقر انصاری، "خطابه فدک" (دربارۀ خطبۀ فدک)، انصاری و رجایی، "اختصاص"، ص ۱۸۳، "شرح ابن ابی الحدید" ، ج ۱۶ ص ۲۰۹، "فدک"، سیّد محمّد حسن الموسوی القزوینی
  11. فاطمه فاطمه است، ص ۱۶۹
  12. معجم معالم الحجاز، ج ۷ ص ۲۷
  13. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.
  14. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
  15. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
  16. بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.
  17. چشمه‌ای که آب آن فوران می‌کند.
  18. بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
  19. بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.
  20. بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۲۳۵.
  21. در معجم البلدان «قریه» و در نزهه القلوب «دیه» خوانده شده است؛ اما فیومی در مصباح المنیر، آن را «بلده» خوانده که لااقل می‌تواند گواه بزرگی این روستا باشد.
  22. ر.ک: مصباح المنیر و مجمع البحرین، واژه فدک. بکری گفته است: بينها وبين الخيبر يومان.
  23. در معجم البلدان آمده است: بينها وبين المدينة يومان وقيل ثلاثة.
  24. بلادی، ابن غیث، معجم معالم الحجاز، ج۷، ص۲۷.
  25. المناسک که از کتاب‌های قرن سوم و منابع کتاب مدینه‌شناسی است، از این قلعه یاد کرده است.
  26. در تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۵ آمده است: «بت منات اوس و خزرج در فدک نصب شده بود»، که شاهدی دیگر است بر این که فدک از موقعیتی ویژه برخوردار بوده است.
  27. تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴.
  28. و قد روي انه صالحهم عليها كلها، الله أعلم أي الأمرين كان جوهری، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفه والفدک، ص۹۷.
  29. مصطفوی، حسن، الحقائق فی تاریخ الاسلام، ص۱۸۰، به نقل از: تاریخ الطبری، ج۳، ص۹۵.
  30. استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۳۵۵.
  31. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست *آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.
  32. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  33. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  34. استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۳۵۶.
  35. «سوره حشر آیه ۶» اموالی که تحت عنوان «فیء» در اختیار رسول الله(ص) به عنوان رهبر حکومت اسلامی قرار گرفت، اموال فراوانی بود که شامل اموالی می‌شد که از غیر طریق جنگ در اختیار پیامبر واقع می‌شد، این اموال می‌توانست نقش مهمی در تعدیل ثروت در محیط اسلامی ایفا کند چراکه بر خلاف سنت جاهلی هرگز در میان ثروتمندان تقسیم نمی‌شد، بلکه مستقیما در اختیار رهبر مسلمانان بود، و او با توجه به اولویت‌ها آن را تقسیم می‌کرد.
  36. ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید» سوره حشر، آیه ۶.
  37. «بنابراین، حقّ خویشاوند را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.
  38. «أعطى رسول الله فاطمة فدكا».
  39. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۸.
  40. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۱۱.
  41. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۲۶.