ابی بن کعب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابی بن کعب در قرآن]] - [[ابی بن کعب در تاریخ اسلامی]]- [[ابی بن کعب در علوم قرآنی]] - [[ابی بن کعب در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
== آشنایی اجمالی ==
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابی بن کعب در قرآن]] - [[ابی بن کعب در تاریخ اسلامی]]- [[ابی بن کعب در علوم قرآنی]]</div>
[[ابومنذر ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید انصاری]] [[خزرجی]] نجاری [[مدنی]]. از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} و از [[کاتبان وحی]] که در قرائت، گردآوری و [[تعلیم]] [[قرآن]] و همچنین در [[تفسیر]] و [[فقه]] [[مقام]] والایی داشت. وی از تیره [[بنی نجار]] [[انصار]]<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> بود و در [[بصره]] سکونت داشت.<ref>خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱/۱۸۸.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} ابیّ بن کعب را با [[کنیه]] [[ابومنذر]] و [[لقب]] [[سیدالانصار]] خطاب می‌‌کرد،<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و۳۴۴.</ref> اما [[خلیفه دوم]] او را [[ابوطفیل]]<ref>التاریخ الکبیر ۲/۴۰.</ref> و [[مسلمانان]] وی را [[سیدالمسلمین]] می‌‌خواندند.<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و ۳۴۴.</ref>


==مقدمه==
ابیّ در [[دوران جاهلیت]] و روزگارانی که کمتر کسی در میان [[عرب]] [[نوشتن]] می‌‌دانست، [[کتابت]] را فرا گرفته بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> به گفته [[نووی]]، ابیّ از پیامبر {{صل}} روایاتی را نقل کرده و [[احادیث]] منقول وی در کتب معتبر، ۱۶۴ [[حدیث]] است.<ref>تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۱۰۹.</ref> [[راویان]] بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و نقل کرده‌اند که از آن میان افرادی چون [[ابن عباس]]، [[انس بن مالک]] و پسران ابیّ (محمد، طفیل و عبدالله) را می‌‌توان نام برد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷.</ref>
[[ابومنذر ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید انصاری]] [[خزرجی]] نجاری [[مدنی]]. از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و از [[کاتبان وحی]] که در قرائت، گردآوری و [[تعلیم]] [[قرآن]] و همچنین در [[تفسیر]] و [[فقه]] [[مقام]] والایی داشت. وی از تیره [[بنی نجار]] [[انصار]]<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> بود و در [[بصره]] سکونت داشت.<ref>خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱/۱۸۸.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} ابیّ بن کعب را با [[کنیه]] [[ابومنذر]] و [[لقب]] [[سیدالانصار]] خطاب می‌‌کرد،<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و۳۴۴.</ref> اما [[خلیفه دوم]] او را [[ابوطفیل]]<ref>التاریخ الکبیر ۲/۴۰.</ref> و [[مسلمانان]] وی را [[سیدالمسلمین]] می‌‌خواندند.<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و ۳۴۴.</ref>


ابیّ در [[دوران جاهلیت]] و روزگارانی که کمتر کسی در میان [[عرب]] [[نوشتن]] می‌‌دانست، [[کتابت]] را فرا گرفته بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> به گفته [[نووی]]، ابیّ از پیامبر{{صل}} روایاتی را نقل کرده و [[احادیث]] منقول وی در کتب معتبر، ۱۶۴ [[حدیث]] است.<ref>تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۱۰۹.</ref> [[راویان]] بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و نقل کرده‌اند که از آن میان افرادی چون [[ابن عباس]]، [[انس بن مالک]] و پسران ابیّ (محمد، طفیل و عبدالله) را می‌‌توان نام برد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷.</ref>
[[ابن سعد]] و الندیم، ابیّ را از جمله کسانی دانسته‌اند که در [[زمان عثمان]] به جمع‌آوری قرآن مشغول بودند.<ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ الفهرست (الندیم) ۳۰.</ref> [[ذهبی]] ابیّ را از [[قاریان]] نام‌آور و [[کاتبان]] برجسته [[وحی]] به شمار آورده است.<ref>تاریخ الاسلام ۳/۱۹۲ و۱۹۳.</ref> [[ابن جوزی]] می‌‌نویسد که او تمام قرآن را در [[حفظ]] داشت و از [[مفتیان]] [[زمان پیامبر]] {{صل}}بود.<ref>صفة الصفوة ۱/۱۹۸.</ref> گویا ایشان اولین نویسنده‌ای بود که در [[مدینه]] به [[کتابت قرآن]] پرداخت و شاید تبحر و آشنایی وی به شیوه‌های قرائت سبب گردید تا او را «[[سید القرّاء]]» لقب دهند.<ref>الدرجات الرفیعه ۳۲۴.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} نیز در این باره فرمود که ما به شیوه قرائت ابیّ قرآن می‌‌خوانیم.<ref>الکافی ۲/۶۳۴.</ref> بنابر [[حدیثی]] مشهور، ابیّ یکی از چهار تنی است که پیامبر {{صل}} فراگرفتن قرآن از آنان را توصیه کرده است.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>


[[ابن سعد]] و الندیم، ابیّ را از جمله کسانی دانسته‌اند که در [[زمان عثمان]] به جمع‌آوری قرآن مشغول بودند.<ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ الفهرست (الندیم) ۳۰.</ref> [[ذهبی]] ابیّ را از [[قاریان]] نام‌آور و [[کاتبان]] برجسته [[وحی]] به شمار آورده است.<ref>تاریخ الاسلام ۳/۱۹۲ و۱۹۳.</ref> [[ابن جوزی]] می‌‌نویسد که او تمام قرآن را در [[حفظ]] داشت و از [[مفتیان]] [[زمان پیامبر]]{{صل}}بود.<ref>صفة الصفوة ۱/۱۹۸.</ref> گویا ایشان اولین نویسنده‌ای بود که در [[مدینه]] به [[کتابت قرآن]] پرداخت و شاید تبحر و آشنایی وی به شیوه‌های قرائت سبب گردید تا او را «[[سید القرّاء]]» لقب دهند.<ref>الدرجات الرفیعه ۳۲۴.</ref> [[امام صادق]]{{ع}} نیز در این باره فرمود که ما به شیوه قرائت ابیّ قرآن می‌‌خوانیم.<ref>الکافی ۲/۶۳۴.</ref> بنابر [[حدیثی]] مشهور، ابیّ یکی از چهار تنی است که پیامبر{{صل}} فراگرفتن قرآن از آنان را توصیه کرده است.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>
ابن سعد گفته که وی در [[بیعت عقبه دوم]] به همراه هفتاد نفر از [[انصار]] حضور داشت و در تمامی [[جنگ‌ها]] از جمله [[بدر]]، [[اُحد]] و [[خندق]] همراه [[رسول خدا]] {{صل}} بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> [[ابن عساکر]] می‌‌نویسد که ابیّ به همراه [[خلیفه دوم]] در [[جابیه]]، منطقه جولان [[دمشق]] حضور داشت و [[صلح‌نامه]] [[مسلمانان]] با [[یهودیان]] [[بیت المقدس]] به دست وی نوشته شد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>


ابن سعد گفته که وی در [[بیعت عقبه دوم]] به همراه هفتاد نفر از [[انصار]] حضور داشت و در تمامی [[جنگ‌ها]] از جمله [[بدر]]، [[اُحد]] و [[خندق]] همراه [[رسول خدا]]{{صل}} بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> [[ابن عساکر]] می‌‌نویسد که ابیّ به همراه [[خلیفه دوم]] در [[جابیه]]، منطقه جولان [[دمشق]] حضور داشت و [[صلح‌نامه]] [[مسلمانان]] با [[یهودیان]] [[بیت المقدس]] به دست وی نوشته شد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>
مضمون پاره‌ای از [[روایات]]، نشانگر [[تشیّع]] و [[محبت]] خالصانه او به [[اهل بیت]] {{ع}} است از جمله در روایتی آمده که به [[دیدار]] اهل بیت {{ع}} می‌رفته و [[همنشینی]] با آنان را بر [[همنشینی با دیگران]] ترجیح می‌‌داده است.<ref>کامل بهائی ۱/۳۳۴ مجالس المؤمنین ۱/۲۳۲ و۲۳۳.</ref>


مضمون پاره‌ای از [[روایات]]، نشانگر [[تشیّع]] و [[محبت]] خالصانه او به [[اهل بیت]]{{ع}} است از جمله در روایتی آمده که به [[دیدار]] اهل بیت{{ع}} می‌رفته و [[همنشینی]] با آنان را بر [[همنشینی با دیگران]] ترجیح می‌‌داده است.<ref>کامل بهائی ۱/۳۳۴ مجالس المؤمنین ۱/۲۳۲ و۲۳۳.</ref>
درباره موضع‌گیری او در برابر [[خلفا]] نیز شواهد [[تاریخی]] و [[روایی]] فراوانی وجود دارد. [[طبرسی]] بنابر روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده که ابیّ از جمله اولین گروه از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} بود که با [[خلافت ابوبکر]] و [[کردار]] او [[مخالفت]] ورزید و در [[مجلسی]] به [[ابوبکر]] [[اعتراض]] کرد و گفت: حقی را که [[خداوند]] برای دیگری قرار داده، پایمال نکن و آن را به اهلش واگذار و بیش از این بر [[وصیّ]] و برگزیده [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[ستم]] روا مدار. به علاوه، طبرسی خطبه‌ای مفصل از ابیّ نقل کرده که در آن، به ابوبکر اعتراض کرده و به [[دفاع]] از علی {{ع}} و نقل [[فضایل]] آن [[حضرت]] پرداخته است.<ref>الاحتجاج ۱/۹۷، ۱۰۲ و۱۵۳ ـ ۱۵۷.</ref>
 
درباره موضع‌گیری او در برابر [[خلفا]] نیز شواهد [[تاریخی]] و [[روایی]] فراوانی وجود دارد. [[طبرسی]] بنابر روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که ابیّ از جمله اولین گروه از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} بود که با [[خلافت ابوبکر]] و [[کردار]] او [[مخالفت]] ورزید و در [[مجلسی]] به [[ابوبکر]] [[اعتراض]] کرد و گفت: حقی را که [[خداوند]] برای دیگری قرار داده، پایمال نکن و آن را به اهلش واگذار و بیش از این بر [[وصیّ]] و [[برگزیده]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[ستم]] روا مدار. به علاوه، طبرسی خطبه‌ای مفصل از ابیّ نقل کرده که در آن، به ابوبکر اعتراض کرده و به [[دفاع]] از علی{{ع}} و نقل [[فضایل]] آن [[حضرت]] پرداخته است.<ref>الاحتجاج ۱/۹۷، ۱۰۲ و۱۵۳ ـ ۱۵۷.</ref>


از جمله آثار مهم ابیّ، [[مصحف ابی بن کعب]] و [[فضائل القرآن]] می‌‌باشد.<ref>الفهرست (الندیم) ۳۰ و۳۹.</ref>
از جمله آثار مهم ابیّ، [[مصحف ابی بن کعب]] و [[فضائل القرآن]] می‌‌باشد.<ref>الفهرست (الندیم) ۳۰ و۳۹.</ref>


[[تاریخ]] [[وفات]] وی با [[اختلاف]] فراوان از ۱۹ تا ۳۶ هـ <ref>اسد الغابه ۱/۵۰ غایة النهایه ۱/۳۱ سیر اعلام النبلاء ۱/۴۰۲.</ref> نقل شده که مشهورترین آن سال ۳۰ هـ است <ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲.</ref>
[[تاریخ]] [[وفات]] وی با [[اختلاف]] فراوان از ۱۹ تا ۳۶ه‍ <ref>اسد الغابه ۱/۵۰ غایة النهایه ۱/۳۱ سیر اعلام النبلاء ۱/۴۰۲.</ref> نقل شده که مشهورترین آن سال ۳۰ه‍ است <ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲.</ref>
.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>
.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>
==ابی بن کعب==
ابی بن کعب از بزرگان [[صحابه]] است، و نظرات وی در [[تفسیر]] مورد توجه و [[عنایت]] قرار می‌گیرد. ابی بن کعب نیز به [[سرنوشت]] [[ابن مسعود]] دچار گردید. وی برای خود [[قرآنی]] داشت که عثمان به هنگام [[جمع قرآن]]، آن را از او گرفت و از بین برد. از بین رفتن [[مصحف]] ابی موجب [[ناخشنودی]] و [[اختلاف]] وی با عثمان شد. از این‌رو شهریه او نیز از [[بیت المال]] قطع شد.
[[رفتار]] نادرست عثمان با ابی بن کعب هم از جمله [[مطاعن]] عثمان شمرده شده و [[اهل سنت]] در [[کتاب‌های کلامی]] خود به این نکته متذکر شده‌اند. [[ابن حجر]] مکی در کتاب [[الصواعق المحرقة]] به این موضوع پرداخته است<ref>الصواعق المحرقه، ج۱، ص۳۳۴.</ref>. ابن حجر مکی کتاب مذکور را در رد [[شیعه]] نگاشته<ref>ابن حجر مکی در مقدمه کتاب الصواعق المحرقة می‌نویسد: چون تعداد رافضه در مکۀ مکرمه رو به افزایش است و این مذهب در شهر مقدس مکه رواج پیدا کرده است، از این‌رو لازم دیدم پس از تألیف این کتاب آن را به صورت رسمی تدریس کنم تا از انتشار مذهب تشیع در مکه پیش‌گیری شود.</ref> و در برابر اشکالات و انتقاداتی که به عثمان وارد شده است از وی [[دفاع]] می‌کند. از جمله داستان ابی بن کعب را مطرح می‌کند و به توجیه کار عثمان و دفاع از او می‌پردازد.
از ابی بن کعب آراء و اقوالی در مورد الفاظ [[قرآن مجید]] به اسانید معتبر نقل می‌کنند که از [[اعتقاد]] وی به نقصان قرآن مجید حکایت دارد.
نقل این اقوال در کتاب‌های معتبر اهل سنت موجب مخدوش شدن این کتاب‌ها نیز می‌شود.
[[انکار]] معوذتین - علاوه بر ابن مسعود - به ابی بن کعب هم نسبت داده شده است، اما انتساب این موضوع به ابی از [[قاطعیت]] چندانی برخوردار نیست. ابن حجر
عسقلانی در این زمینه می‌نویسد:
{{عربی|واختلف علی أبی بن کعب یعنی فی إثبات المعوذتین}}<ref>لسان المیزان، ج۳، ص۸۱: ۲۹۳.</ref>؛
در مورد این که ابی بن کعب معوذتین را جزء [[قرآن]] می‌دانسته یا خیر [[اختلاف]] به وجود آمد.
ابی بن کعب برخوردهای شدیدی با [[عمر بن خطاب]] داشته است. [[سیوطی]] در [[الدر المنثور]] می‌نویسد:
{{عربی|إن أبی بن کعب قرأ:
«من الذین استحق علیهم الأولیان»
فقال عمر: کذبت، قال أنت أکذب.
فقال رجل. تکذب أمیرالمؤمنین؟
قال: أنا أشد تعظیما لحق أمیر المؤمنین منک، ولکن کذبته فی تصدیق کتاب الله تعالی، ولم أصدق أمیر المؤمنین فی تکذیب کتاب الله تعالی. فقال عمر: صدق}}<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۴ ذیل آیه ۱۰۷ سوره مائده، کنز العمال، ج۲، ص۵۹۶ حدیث ۴۸۱۹.</ref>؛
ابی بن کعب [[آیه]] را چنین خواند: {{عربی|من الذین استحق علیهم الأولیان}} عمر گفت: [[دروغ]] گفتی. ابی بن کعب گفت: تو دروغگوتر هستی. مردی گفت: آیا [[امیرالمؤمنین]] را دروغگوتر می‌خوانی ابی گفت: [[تعظیم]] من بر [[حق]] امیرالمؤمنین بیشتر از توست لکن او را به جهت تصدیق کتاب [[خدای تعالی]] تکذیب می‌کنم و امیرالمؤمنین را در راستای تکذیب کتاب خدای تعالی تصدیق نمی‌کنم پس عمر گفت: ابی درست می‌گوید.
ابی بن کعب جلسه [[تعلیم]] قرآن داشت و در زمینه [[علوم قرآنی]] برای [[مردم]] [[حدیث]] نقل می‌کرد، در [[سنن]] دارمی آمده است:
{{عربی|عن سلیمان بن حنظلة قال: أتینا ابی بن کعب لنحدث إلیه، فلما قام قمنا ونحن نمشی خلفه، فرهقنا عمر فتبعه فضربه عمر بالدرة قال: فاتقاه بذراعیه، فقال: یا أمیرالمؤمنین ما تصنع؟ قال: أو ما تری فتنة للمتبوع مذلة للتابع}}<ref>سن دارمی، ج۱، ص۱۴۳ حدیث ۵۲۳.</ref>؛
سلیمان بن حنظله گوید: نزد ابی بن کعب رفتیم تا حدیث بر او عرضه کنیم وقتی او برخاست ما هم برخاستیم و پشت سر او راه می‌رفتیم، عمر به سراغ ما آمد و به دنبال ابی رفت و با دره (شلاق مخصوص خود) او را زد ابی با آرنج از ضربات عمر [[پیش‌گیری]] و [[دفاع]] کرد و گفت ای امیرالمؤمنین ما چه کرده ایم؟ عمر گفت: آیا نمی‌دانی که فتنۀ متبوع پیرو موجب [[خواری]] تابع [[امام]] است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۹۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۲۷: خط ۴۷:
* [[دانش تفسیر قرآن]]
* [[دانش تفسیر قرآن]]
* [[مفسران اهل سنت]]
* [[مفسران اهل سنت]]
* [[تفسیر ابی بن کعب]]
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}


خط ۳۲: خط ۵۳:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۳۷: خط ۵۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ابی بن کعب انصاری]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:مفسران]]
[[رده:مفسران]]
[[رده:مفسران اهل سنت]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:صحابه]]
{{صحابه انصار}}
{{صحابه انصار}}
{{صحابه}}
[[رده:خزرج]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۳

آشنایی اجمالی

ابومنذر ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید انصاری خزرجی نجاری مدنی. از اصحاب پیامبر (ص) و از کاتبان وحی که در قرائت، گردآوری و تعلیم قرآن و همچنین در تفسیر و فقه مقام والایی داشت. وی از تیره بنی نجار انصار[۱] بود و در بصره سکونت داشت.[۲] پیامبر (ص) ابیّ بن کعب را با کنیه ابومنذر و لقب سیدالانصار خطاب می‌‌کرد،[۳] اما خلیفه دوم او را ابوطفیل[۴] و مسلمانان وی را سیدالمسلمین می‌‌خواندند.[۵]

ابیّ در دوران جاهلیت و روزگارانی که کمتر کسی در میان عرب نوشتن می‌‌دانست، کتابت را فرا گرفته بود.[۶] به گفته نووی، ابیّ از پیامبر (ص) روایاتی را نقل کرده و احادیث منقول وی در کتب معتبر، ۱۶۴ حدیث است.[۷] راویان بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و نقل کرده‌اند که از آن میان افرادی چون ابن عباس، انس بن مالک و پسران ابیّ (محمد، طفیل و عبدالله) را می‌‌توان نام برد.[۸]

ابن سعد و الندیم، ابیّ را از جمله کسانی دانسته‌اند که در زمان عثمان به جمع‌آوری قرآن مشغول بودند.[۹] ذهبی ابیّ را از قاریان نام‌آور و کاتبان برجسته وحی به شمار آورده است.[۱۰] ابن جوزی می‌‌نویسد که او تمام قرآن را در حفظ داشت و از مفتیان زمان پیامبر (ص)بود.[۱۱] گویا ایشان اولین نویسنده‌ای بود که در مدینه به کتابت قرآن پرداخت و شاید تبحر و آشنایی وی به شیوه‌های قرائت سبب گردید تا او را «سید القرّاء» لقب دهند.[۱۲] امام صادق (ع) نیز در این باره فرمود که ما به شیوه قرائت ابیّ قرآن می‌‌خوانیم.[۱۳] بنابر حدیثی مشهور، ابیّ یکی از چهار تنی است که پیامبر (ص) فراگرفتن قرآن از آنان را توصیه کرده است.[۱۴]

ابن سعد گفته که وی در بیعت عقبه دوم به همراه هفتاد نفر از انصار حضور داشت و در تمامی جنگ‌ها از جمله بدر، اُحد و خندق همراه رسول خدا (ص) بود.[۱۵] ابن عساکر می‌‌نویسد که ابیّ به همراه خلیفه دوم در جابیه، منطقه جولان دمشق حضور داشت و صلح‌نامه مسلمانان با یهودیان بیت المقدس به دست وی نوشته شد.[۱۶]

مضمون پاره‌ای از روایات، نشانگر تشیّع و محبت خالصانه او به اهل بیت (ع) است از جمله در روایتی آمده که به دیدار اهل بیت (ع) می‌رفته و همنشینی با آنان را بر همنشینی با دیگران ترجیح می‌‌داده است.[۱۷]

درباره موضع‌گیری او در برابر خلفا نیز شواهد تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد. طبرسی بنابر روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که ابیّ از جمله اولین گروه از اصحاب پیامبر (ص) بود که با خلافت ابوبکر و کردار او مخالفت ورزید و در مجلسی به ابوبکر اعتراض کرد و گفت: حقی را که خداوند برای دیگری قرار داده، پایمال نکن و آن را به اهلش واگذار و بیش از این بر وصیّ و برگزیده پیامبر خدا (ص) ستم روا مدار. به علاوه، طبرسی خطبه‌ای مفصل از ابیّ نقل کرده که در آن، به ابوبکر اعتراض کرده و به دفاع از علی (ع) و نقل فضایل آن حضرت پرداخته است.[۱۸]

از جمله آثار مهم ابیّ، مصحف ابی بن کعب و فضائل القرآن می‌‌باشد.[۱۹]

تاریخ وفات وی با اختلاف فراوان از ۱۹ تا ۳۶ه‍ [۲۰] نقل شده که مشهورترین آن سال ۳۰ه‍ است [۲۱] .[۲۲]

ابی بن کعب

ابی بن کعب از بزرگان صحابه است، و نظرات وی در تفسیر مورد توجه و عنایت قرار می‌گیرد. ابی بن کعب نیز به سرنوشت ابن مسعود دچار گردید. وی برای خود قرآنی داشت که عثمان به هنگام جمع قرآن، آن را از او گرفت و از بین برد. از بین رفتن مصحف ابی موجب ناخشنودی و اختلاف وی با عثمان شد. از این‌رو شهریه او نیز از بیت المال قطع شد. رفتار نادرست عثمان با ابی بن کعب هم از جمله مطاعن عثمان شمرده شده و اهل سنت در کتاب‌های کلامی خود به این نکته متذکر شده‌اند. ابن حجر مکی در کتاب الصواعق المحرقة به این موضوع پرداخته است[۲۳]. ابن حجر مکی کتاب مذکور را در رد شیعه نگاشته[۲۴] و در برابر اشکالات و انتقاداتی که به عثمان وارد شده است از وی دفاع می‌کند. از جمله داستان ابی بن کعب را مطرح می‌کند و به توجیه کار عثمان و دفاع از او می‌پردازد.

از ابی بن کعب آراء و اقوالی در مورد الفاظ قرآن مجید به اسانید معتبر نقل می‌کنند که از اعتقاد وی به نقصان قرآن مجید حکایت دارد. نقل این اقوال در کتاب‌های معتبر اهل سنت موجب مخدوش شدن این کتاب‌ها نیز می‌شود.

انکار معوذتین - علاوه بر ابن مسعود - به ابی بن کعب هم نسبت داده شده است، اما انتساب این موضوع به ابی از قاطعیت چندانی برخوردار نیست. ابن حجر عسقلانی در این زمینه می‌نویسد: واختلف علی أبی بن کعب یعنی فی إثبات المعوذتین[۲۵]؛ در مورد این که ابی بن کعب معوذتین را جزء قرآن می‌دانسته یا خیر اختلاف به وجود آمد. ابی بن کعب برخوردهای شدیدی با عمر بن خطاب داشته است. سیوطی در الدر المنثور می‌نویسد: إن أبی بن کعب قرأ: «من الذین استحق علیهم الأولیان» فقال عمر: کذبت، قال أنت أکذب. فقال رجل. تکذب أمیرالمؤمنین؟ قال: أنا أشد تعظیما لحق أمیر المؤمنین منک، ولکن کذبته فی تصدیق کتاب الله تعالی، ولم أصدق أمیر المؤمنین فی تکذیب کتاب الله تعالی. فقال عمر: صدق[۲۶]؛ ابی بن کعب آیه را چنین خواند: من الذین استحق علیهم الأولیان عمر گفت: دروغ گفتی. ابی بن کعب گفت: تو دروغگوتر هستی. مردی گفت: آیا امیرالمؤمنین را دروغگوتر می‌خوانی ابی گفت: تعظیم من بر حق امیرالمؤمنین بیشتر از توست لکن او را به جهت تصدیق کتاب خدای تعالی تکذیب می‌کنم و امیرالمؤمنین را در راستای تکذیب کتاب خدای تعالی تصدیق نمی‌کنم پس عمر گفت: ابی درست می‌گوید.

ابی بن کعب جلسه تعلیم قرآن داشت و در زمینه علوم قرآنی برای مردم حدیث نقل می‌کرد، در سنن دارمی آمده است: عن سلیمان بن حنظلة قال: أتینا ابی بن کعب لنحدث إلیه، فلما قام قمنا ونحن نمشی خلفه، فرهقنا عمر فتبعه فضربه عمر بالدرة قال: فاتقاه بذراعیه، فقال: یا أمیرالمؤمنین ما تصنع؟ قال: أو ما تری فتنة للمتبوع مذلة للتابع[۲۷]؛ سلیمان بن حنظله گوید: نزد ابی بن کعب رفتیم تا حدیث بر او عرضه کنیم وقتی او برخاست ما هم برخاستیم و پشت سر او راه می‌رفتیم، عمر به سراغ ما آمد و به دنبال ابی رفت و با دره (شلاق مخصوص خود) او را زد ابی با آرنج از ضربات عمر پیش‌گیری و دفاع کرد و گفت ای امیرالمؤمنین ما چه کرده ایم؟ عمر گفت: آیا نمی‌دانی که فتنۀ متبوع پیرو موجب خواری تابع امام است.[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  2. خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱/۱۸۸.
  3. المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و۳۴۴.
  4. التاریخ الکبیر ۲/۴۰.
  5. المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و ۳۴۴.
  6. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  7. تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۱۰۹.
  8. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷.
  9. الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ الفهرست (الندیم) ۳۰.
  10. تاریخ الاسلام ۳/۱۹۲ و۱۹۳.
  11. صفة الصفوة ۱/۱۹۸.
  12. الدرجات الرفیعه ۳۲۴.
  13. الکافی ۲/۶۳۴.
  14. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.
  15. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  16. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.
  17. کامل بهائی ۱/۳۳۴ مجالس المؤمنین ۱/۲۳۲ و۲۳۳.
  18. الاحتجاج ۱/۹۷، ۱۰۲ و۱۵۳ ـ ۱۵۷.
  19. الفهرست (الندیم) ۳۰ و۳۹.
  20. اسد الغابه ۱/۵۰ غایة النهایه ۱/۳۱ سیر اعلام النبلاء ۱/۴۰۲.
  21. الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲.
  22. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.
  23. الصواعق المحرقه، ج۱، ص۳۳۴.
  24. ابن حجر مکی در مقدمه کتاب الصواعق المحرقة می‌نویسد: چون تعداد رافضه در مکۀ مکرمه رو به افزایش است و این مذهب در شهر مقدس مکه رواج پیدا کرده است، از این‌رو لازم دیدم پس از تألیف این کتاب آن را به صورت رسمی تدریس کنم تا از انتشار مذهب تشیع در مکه پیش‌گیری شود.
  25. لسان المیزان، ج۳، ص۸۱: ۲۹۳.
  26. الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۴ ذیل آیه ۱۰۷ سوره مائده، کنز العمال، ج۲، ص۵۹۶ حدیث ۴۸۱۹.
  27. سن دارمی، ج۱، ص۱۴۳ حدیث ۵۲۳.
  28. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۹۸.