ابی بن کعب در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نام او اُبی بن کعب قیس بن عبید بن زید خزرجی[۱]، است و به کنیه‌های ابامنذر و أباطفیل مشهور بوده است[۲]. او یکی از فضلا و فقهای صحابه پیامبر اسلام (ص) و استادترین مسلمین در خواندن قرآن به حساب می‌آمد و هم‌چنین دبیری پیامبر (ص) را نیز عهده‌دار بود. او قبل از زید بن ثابت، کاتب وحی بود و گاهی پیامبر (ص) او را مأمور می‌کرد تا به تازه مسلمانان، از جمله وفد عامر و وفد بنی حنیفه، که به مدینه آمدند، احکام اسلام و قرآن بیاموزد[۳].

او به عنوان یکی از انصار با سابقه سالیان زیادی همنشین پیامبر (ص) بود و چنان که در روایت آمده است تمامی قرآن را بر آن حضرت عرضه نمود و از همان تاریخ نیز به تعلیم قرآن مشغول شد و بنابر حدیثی مشهور، یکی از چهار تنی است که پیامبر (ص) فرا گرفتن قرآن را از آنان توصیه کرده است.

در حدیثی دیگر که فضایل چند تن از صحابه بیان شده است، اُبیّ بن کعب، آگاه‌ترین فرد امت درباره قرائت دانسته شده است: «اقْرَأْ أُمَّتي لِكِتابِ اللهِ»[۴]. اُبیّ بن کعب پس از رحلت پیامبر (ص) نیز همواره به تعلیم قرآن در مدینه مشغول بود و جمعی از بزرگان چون ابن عباس، ابوهریره و عبدالله بن سائل از صحابه و عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه، ابو عبدالرحمن سلمی و ابوالعالیه ریاحی از تابعین، از وی قرائت آموختند.

پیامبر (ص) پس از هجرت، میان او و سعد بن زید بن عمرو بن نفیل و به قولی میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان برادری برقرار کرد و از آن پس او در غزوات بدر و احد و خندق و دیگر مکان‌ها همراه پیامبر (ص) بود[۵]. هم‌چنین او در سریه‌ای که در آغاز هفتمین ماه از هجرت، به فرماندهی حمزة بن عبدالمطلب روی داد، شرکت داشت[۶].

از زندگی پیش از اسلام او اطلاع چندانی نداریم، جز این که در جاهلیت، در زمانی که کمتر کسی در میان عرب نوشتن می‌دانست، او نوشتن را یاد گرفته بود[۷][۸].

مصحف اُبیّ بن کعب

از برخی روایات کهن به دست می‌آید که سابقه رواج قرائت اُبی به دوره پیش از تدوین مصحف عثمانی باز می‌گردد و این قرائت در آن دوره یکی از چند قرائت متداول بوده است. و طبق نقل عسقلانی، مردم شام قرآن را به قرائت أبی ابن کعب می‌خواندند[۹]. اما در عهد عمر، بر اساس گزارش‌های رسیده، گاهی عموماً با قرائت او مخالفت می‌کرده است.

پس از تدوین مصحف عثمانی که اُبیّ بن کعب خود نیز در آن همکاری داشت، از قرائت اُبیّ هم‌چنان استفاده شد و نسل به نسل به آیندگان منتقل شد و پایه اصلی قرائاتی قرار گرفت که در سده‌های بعد به عنوان قرائاتی معتبر شناخته می‌شد. از میان قرائات سبع، قرائت‌های حجازی نافع و ابن کثیر و قرائت بصری ابوعمروبن علاء که شبیه قرائت حجازی بود، تا حد زیادی از قرائت اُبیّ ریشه گرفته است، به گونه‌ای که می‌توان قرائت اُبیّ بن کعب و پس از او زید بن ثابت را بنیان اصلی قرائت حجازی تلقی کرد. در قرائات کوفی نیز تاثیر اُبیّ بن کعب بر قرائت عاصم و کسائی قابل ملاحظه است؛ شاید از همین روست که ابن‌جزری، اُبیّ بن کعب را به طور مطلق برجسته‌ترین قاری این امت دانسته است. گاهی برخی از منابع امامیه، قرائت اُبیّ بن کعب را در تأیید نظرهای اعتقادی یا فقهی خود استفاده می‌کنند و فراتر از آن، در روایتی به نقل از امام صادق (ع) تصریح شده که اهل بیت (ع) قرائت ابی بن کعب را تأیید کرده‌اند. امام صادق (ع) در حدیثی می‌فرماید: "اگر ابن مسعود بر اساس قرائت ما قرائت نمی‌کند، گمراه است". ربیعة الرأی می‌پرسد: آیا او گمراه است؟ امام می‌فرماید: "بله، گمراه است".

البته از اُبیّ بن کعب درباره حدیث "سبعة احرف" نظری نقل شده است که جای تأمل دارد. او "أحرف" را در حدیث به لغت تفسیر کرده و از این رو هر یک از الفاظ قرآنی را که مترادف داشته با میل خود تبدیل می‌کرد، و به مسلمانان اجازه داده بود الفاظ قرآن را با الفاظ مترادف و با الفاظی که مخالف کلمه اصلی نباشد، جابه‌جا کنند که در این کار موفق نشد. روایت شده که او در آیه شریفه كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ[۱۰] عبارت مَشَوْا فِيهِ را مرّوا فيه یا سَعَوْا فيه قرائت می‌کرده است[۱۱].

بر اساس منابع روایی، اُبیّ بن کعب یکی از چهار تن صحابی انصاری پیامبر (ص) بود که در زمان حیات آن حضرت به گردآوری مصحف پرداختند و مصحف آنان برای قرآنهایی که بعداً نوشته شد، استفاده شد[۱۲]. ابوالعالیه روایت کرده است که ابوبکر جمعی از کاتبان را گرد آورد و اُبیّ بن کعب قرآن را بر آنان املا می‌کرد و بدین ترتیب مصحفی فراهم شد. در زمان عثمان به هنگام گردآوری و تدوین مصحف عثمانی، اُبیّ بن کعب و زید بن ثابت، برجسته‌ترین اعضای هیئت دوازده نفری تدوین قرآن بودند[۱۳].

ابن‌ندیم به نقل از فضل بن شاذان و او به نقل از فردی که مصحف اُبیّ را در دهکده‌ای به نام قریة الانصار نزد محمد بن عبدالملک انصاری دیده بود، ترتیب سوره‌های مصحف اُبیّ را بیان کرده است که با مصحف عثمانی تفاوت‌هایی دارد؛ از جمله این که دو سوره خَلْع و حَفْد را در شمار سوره‌های مصحف ابی بن کعب آورده است که سوره‌های ۹۰ و ۹۲ هستند[۱۴].

از ویژگی‌های مصحف اُبیّ، مقدم بودن سوره یونس بر انفال، و در برداشتن دو سوره که در واقع دعا بودند، می‌باشد. این دو سوره به این ترتیب بوده‌اند:

  1. سوره خَلع: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِينُكَ وَ نَسْتَغْفِرُكَ وَ نُثْنِي عَلَيْكَ الْخَيْرَ وَ لَا نَكْفُرُكَ و نَخْلَعُ وَ نَتْرُكُ مَنْ يَفْجُرُكَ‌».
  2. سوره حفد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ لَكَ نُصَلِّي وَ نَسْجُدُ وَ إِلَيْكَ نَسْعَى وَ نَحْفِدُ وَ نَخْشَى عَذَابَكَ وَ نَرْجُو رَحْمَتَكَ إِنَّ عَذَابَكَ بِالْكُفَّارِ مُلْحَقٌ»

طبق برخی اقوال، اُبیّ بن کعب این دو سوره را در قنوت نماز خود می‌خوانده و در مصحف خود آنها را نوشته بود[۱۵] و این به خاطر آن بود که پیامبر این دعاها را در قنوت خود می‌خوانده است.

نویسنده کتاب تاریخ قرآن می‌گوید: اُبیّ به خاطر این که این دعاها را فراموش نکند آنها را در مصحف خود آورده اما کسانی که پس از او مصحف او را دیده‌اند، گمان کرده‌اند که این دعاها از سوره‌های قرآن می‌باشند و لذا مصحف اُبیّ را دارای صد و شانزده سوره می‌دانسته‌اند[۱۶]. او از جمله دوازده یا هفتاد[۱۷] نفری است که در عقبه با پیامبر (ص) بیعت کرد.

اُبیّ بن کعب می‌گوید: پیامبر (ص) از من پرسید: کدام آیه از کتاب خدا در نظر تو بزرگ‌تر است؟ گفتم: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ[۱۸]، دستی به سینه‌ام زد و فرمود: "یا ابا المنذر! این علم تو را گوارا باد"، و به این خاطر به این کنیه معروف گردید. و نیز روایت شده است که رسول اکرم (ص) او را "سید الانصار" لقب داد و هنوز زنده بود که مسلمانان او را سیدالمسلمین خواندند[۱۹].

از کتاب کامل بهایی نقل شده است که اُبّی گفت: "عصر روز سقیفه به جمعی از انصار برخوردم، پرسیدند: از کجا می‌آیی؟ گفتم: از نزد اهل بیت پیامبر (ص)، گفتند: در چه حالی بودند؟ گفتم: افرادی که خانه ایشان محل فرود آمدن جبرییل و خوابگاه پیامبر خدا بوده و اکنون وحی از خانه ایشان قطع شده و حقشان از دست رفته است، چگونه می‌باشند؟"[۲۰].

و نیز در همین کتاب نقل شده است که چون سوره بیّنه نازل شد، جبرییل گفت: "یا رسول الله! خدا امر فرموده است تا این سوره را به اُبیّ بیاموزی". اُبیّ به پیامبر (ص) گفت: "یا رسول الله! خدا نام مرا برده است؟"، پیامبر (ص) فرمود: "آری" و سپس اُبیّ گریست.

به وی گفتند: آیا از شنیدن این خبر خوشحال شدی؟ او گفت: "چرا خوشحال نشوم، با آنکه خدا فرموده است از فضل و رحمت پروردگار باید خوشحال شد".

در کتاب کافی از امام صادق (ع) روایت شده است که ما خاندان پیامبر، قرآن را آن طور که ابیّ خوانده است، می‌خوانیم.

قیس بن عباده می‌گوید: "وارد مدینه شدم و با یاران پیامبر همراه شدم. اُبیّ بن کعب بیش از همه افراد نزد من دوست داشتنی‌تر بود؛ هنگامی که برای نقل حدیث دور هم می‌نشستند هیچ یک از آنان را مثل اُبیّ ندیدم که این گونه برای شنیدن سخنانش گردن بکشند". و ابیّ می‌گفت: "به پروردگار کعبه قسم، امرا هلاک می‌شوند و من با آنان همکاری نمی‌کنم"[۲۱][۲۲].

اُبیّ بن کعب و نقل حدیث

اُبیّ بن کعب از رسول اکرم (ص) احادیثی روایت کرده است که برخی از آنها را صاحبان صحاح ششگانه اهل سنت در آثار خود آورده‌اند. بنابر شمارش نووی احادیث معتبر منقول از اُبیّ بن کعب، صد و شصت وچهار حدیث است که از آن میان سه حدیث از منفردات بخاری و هفت حدیث از منفردات مسلم است. احمد بن حنبل نیز احادیث فراوانی را از او به نقل از ابوایوب انصاری، عبادة بن صامت، ابوهریره، رافع بن رفاعه، جابر بن عبدالله، سهل بن سعد، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن عباس، انس بن مالک، عبدالرحمان بن ابزی، سلیمان بن صرد، عبدالرحمان بن اسود، سوید بن غفله عبدالرحمان بن ابی لیلی، زر بن جیش، ابوعثمان نهدی، ابوالعالیه ریاحی، طفیل و محمد، پسران ابی بن کعب و برخی دیگر، در مسند خود آورده است. احادیث منقول از ابیّ بن کعب از نظر موضوع، مسائلی مربوط به فقه، تفسیر، سیره و زهد و اخلاق را در بر می‌گیرد[۲۳][۲۴].

اُبیّ بن کعب و ابوبکر

از جمله دوازده نفری که در یک مجلس در پای منبر ابوبکر به وی اعتراض نمودند، اُبیّ بن کعب است. وی پس از عمار یاسر برخاست و گفت: "ابوبکر! حقی را که خداوند برای غیر تو قرار داده است انکار مکن؛ و اول کسی که در حق وصی و برگزیده پیامبر مخالفت می‌کند و از گفته او رو می‌گرداند مباش؛ حق را به صاحبش برگردان تا از کیفر و عذاب مصون باشی؛ در گمراهی پافشاری مکن که پشیمان خواهی شد؛ از کرده خود توبه نما تا گناهانت سبک شود؛ و حقی را که خدا مخصوص دیگری قرار داده است به خود اختصاص مده تا به کیفر آن دچار نشوی. ابوبکر! مواظب باش هر چه به دست آوری از آن جدا شده و به سوی پروردگارت رهسپار خواهی شد، و از آن‌چه مرتکب شده‌ای، تو را بازخواست خواهد فرمود"[۲۵].

اُبیّ بن کعب درباره شهادت دادن به امامت امام علی (ع) گفته است: «أشهد أني سمعت رسول الله (ص) يقول: علي بن أبي طالب إمامكم بعدي و هو الناصح لأمتي»؛ شهادت می‌دهم که شنیدم پیامبر (ص) فرمود: علی بن ابی‌طالب امام بعد از من است و او دلسوز برای امت من می‌باشد[۲۶].

علامه مجلسی خطبه مفصلی را درباره پشتیبانی اُبیّ از خلافت علی بن ابی‌طالب نقل کرده است که به جهت طولانی بودن از ذکر آن خودداری می‌شود[۲۷].

اُبیّ بن کعب در زمان عمر خواست که کاری بدو سپرده شود، ولی عمر در پاسخ گفت: "خوش ندارم که دین تو را آلوده سازد"[۲۸]. او از مخالفین عثمان نیز بوده است و قبل از وفات، قصد پرده برداشتن از بعضی حقایق درباره او و بقیه خلفا را داشته که فرصت نیافت [۲۹].

تاریخ وفات او را از سال ۱۹ تا ۳۶ هجری به اختلاف نقل کرده‌اند، و جمع بین این اقوال مشکل است؛ عده‌ای از مورخان در گذشت او را در روزگار عمر دانسته‌اند، و عده‌ای دیگر گفته‌اند در زمان عثمان از دنیا رفته است. و هم‌چنین درباره محل قبر او هم اختلاف است و بعضی آن را در مدینه و عده‌ای در شام می‌دانند.[۳۰][۳۱].

ابی بن کعب در دانشنامه سیره نبوی

وی مکنی به ابوالمنذر و ابو الطفیل، و ملقب به سیدالقراء، از کاتبان وحی است[۳۲].

نام مادرش صُهَیله دختر اسود بن حرام و از خاندان مالک بن نجار است[۳۳]. ابی از تیره بنی حُدَیلَه و از قبیله عمرو بن مالک بن نجار است [۳۴].

حُدیله، همان بنی معاویة بن عمرو و نام مادر بنی معاویه است[۳۵]. رسول خدا (ص) او را سید انصار لقب داد و عمر او را سیدالمسلمین خواند[۳۶]؛ در حالی که سید المسلمین لقب امام علی (ع) بود[۳۷].

مسروق بن اجدع فقیه و قاری تابعی، او را یکی از شش صحابه صاحب فتوا در مدینه شمرده است[۳۸].

وی مردی میان بالا - نه کوتاه و نه بلند بود[۳۹]. پیش از اسلام از علمای یهود[۴۰] و در شمار معدود کسانی بود که در جاهلیت خواندن و نوشتن می‌دانست[۴۱].

تاریخ دقیق مسلمان شدن او معلوم نیست، اما در بیعت عقبه دوم به مکه آمد و با حضرت بیعت کرد و در نخستین سریه‌ای که رسول خدا (ص) در ماه هفتم هجرت به فرماندهی حمزه به سیف‌البحر فرستاد، شرکت داشت[۴۲]. پیامبر اکرم (ص) میان ابی بن کعب و سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، و به قولی طلحة بن عبیدالله[۴۳] پیمان برادری برقرار کرد[۴۴].

او در جنگ‌های بدر، احد، خندق و دیگر جنگ‌های پیامبر شرکت داشت[۴۵]. ابی گفته است: در حد ۶۴ نفر از انصار و شش نفر از مهاجران شهید شدند[۴۶].

وی در صلح حدیبیه نیز همراه رسول خدا (ص) بود و پیمانی را که در جاهلیت میان عبدالمطلب و خزاعه منعقد شده بود، برای آن حضرت قرائت کرد[۴۷]. او حافظ قرآن بود و در قرائت آن تخصص داشت. به گفته ابن عبدالبر[۴۸]، رسول خدا (ص)، تمام قرآن را به دستور خداوند بر اُبی‌ قرائت کرد. ابی از این عنایت الهی متأثر شد و گریست. رسول خدا (ص) این آیه را خواند: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۴۹].

بر پایه برخی روایات، ابی آگاه‌ترین فرد به قرائت قرآن دانسته شده[۵۰] و توصیه شده است که قرآن را از چهار نفر (عبدالله بن مسعود، سالم مولای حذیفه، معاذ بن جبل و ابی بن کعب) بیاموزید[۵۱]. البته معنای کلام رسول خدا (ص)، حصر یادگیری قرآن به این چهار نفر نیست؛ چه اینکه در روایاتی، امام علی (ع) عالم‌ترین فرد به قرآن معرفی شده است[۵۲]. امام صادق (ع) نیز فرمود: «ما اهل بیت قرآن را براساس قرائت ابی بن کعب قرائت می‌کنیم»[۵۳].

در مواردی بین ابی و عمر در قرائت قرآن اختلاف وجود داشت[۵۴] و عمر می‌‌گفت: «ابی با اینکه قاری‌ترین ماست، ما لحن او را ترک می‌کنیم»، که منظور لهجه و قرائت ابی بود[۵۵].

ابی در زمان حیات رسول خدا (ص) در شب‌های ماه مبارک رمضان در مسجد برای مردم[۵۶] و برای هیئت‌های نمایندگی نیز در مدتی که در مدینه می‌ماندند، قرآن می‌خواند[۵۷].

روایات زیادی از او درباره ثواب بعضی سوره‌های قرآن نقل شده است[۵۸]. ابی می‌گوید: رسول خدا فرمود: ای ابا منذر! آیا میدانی کدام یک از آیات قرآن شأنی بزرگ دارد! عرض کردم: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ[۵۹]. حضرت دستی به سینه‌ام کشید و فرمود: علم برایت گوارا باد[۶۰].

اهل سنت درباره آگاهی ابی به قرآن، مبالغه زیادی کرده‌اند؛ از جمله اینکه گفته‌اند: رسول خدا (ص) به هنگام خواندن نماز صبح آیه‌ای را فراموش کرد و هر چه درنگ کرد یادش نیامد و کسی نیز ندانست. حضرت بعد از نماز فرمود: مگر ابی بن کعب در میان شما نبود[۶۱]. نیز در روایات اهل سنت آمده است که، ابی بن کعب اذان را پیش از اینکه تشریع شود در خواب دید. این امر در روایات شیعه تکذیب شده و اذان مانند قرآن کریم، وحی و از طرف خداوند متعال دانسته شده است[۶۲].

گفته شده ابی از رسول خدا (ص) درباره عده زنان صغیره، کبیره و حامله پرسید؟ خداوند متعال آیه وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ[۶۳]. را نازل کرد [۶۴].

از ابی نقل شده است که مراد از آیه فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ[۶۵]. عقد نکاح متعه است[۶۶]. برخی با توجه به قرائت ابی از آیه بالا، گفته‌اند نظر او، صریح در متعه بوده است[۶۷].

حاجی خلیفه[۶۸] نسخه بزرگی از تفسیر قرآن را به ابی بن کعب نسبت داده و گفته است: آن را ابو جعفر رازی از ربیع بن انس، و ربیع نیز از ابوالعالیه، و او نیز از ابی بن کعب نقل می‌کند و این سند صحیح است.

ابی بن کعب از کاتبانی است که قرآن را زمان حیات رسول خدا (ص) به خامه‌نگارش خود درآورد و در فقه و تفسیر نیز مهارت والایی داشت[۶۹]. او «سوره فیل» و «سوره ایلاف» را در مصحف خود یک سوره فرض کرد [۷۰] و تعداد مجموع آیات قرآن در مصحف او، ۶۲۱۰ بود[۷۱]. وی پیش از زید بن ثابت، کاتب رسول خدا (ص) بود[۷۲] و نخستین شخصی است که پس از نوشتن نامه‌های حضرت، نام خود را نیز به عنوان کاتب در پایان‌نامه‌ها نوشت و نوشتن نام را در آخر نامه‌ها مرسوم کرد[۷۳].

ابی، پیوسته مشغول عبادت بود. هنگامی که مردم به او نیاز داشتند، عبادت را رها می‌کرد و به امور آنها می‌رسید[۷۴]. در هشت روز، قرآن را ختم می‌کرد[۷۵]. پس از رحلت پیامبر، با ابوبکر بیعت نکرد و از تحصن‌کنندگان در خانه حضرت فاطمه (ع)[۷۶] و در شمار دوازده نفری بود که بر خلافت ابوبکر خرده گرفت و پس از خطبه خلیفه اول در جمعه ماه رمضان، فضایل علی (ع) را از زبان پیامبر اکرم (ص) نقل کرد. از جمله سخنان ابی این بود که گفت: از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمود: «علی بن ابی طالب بعد از من امام شماست»[۷۷]. این روایت، از طرق مختلف نقل شده و از جمله راویان آن خزیمة بن ثابت، ذو الشهادتین است[۷۸]. ابی از ناقلان حدیث غدیر شمرده می‌شود[۷۹].

ابی با اینکه از زید بن ثابت مهم‌تر بود، اما به دلیل مخالفت او با دستگاه خلافت، زید شهرت بیشتری پیدا کرد[۸۰]. او از عمر خواست تا او را به استانداری جایی بگمارد، عمر گفت: دوست ندارم دینت را آلوده کنی[۸۱]. محتمل است که ابی به دلیل نقل حدیث، از رفتن به خارج مدینه نهی شده باشد.

جندب بن عبد الله بجلی می‌گوید: وارد مسجد رسول خدا (ص) شدم، دیدم مردم حلقه حلقه نشسته‌اند و حدیث می‌خوانند. در یکی از این حلقه‌ها، مردی خسته با دو جامه که گویی از سفر برگشته می‌گفت: قدرتمندان نابود شدند و بر ایشان اندوهی ندارم و این سخن را چند مرتبه تکرار کرد. از مردم پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: ابی بن کعب. جندب می‌گوید: به خانه ابی بن کعب رفتم و سؤالی از او پرسیدم. ابی گفت: از کجایی؟ گفتم: از مردم عراق. گفت: مردم عراق بیشتر از همگان از من می‌پرسند. از این سخن ابی خشمگین شدم، اما ابی عهد کرد اگر تا جمعه دیگر زنده بماند، در پاسخ سؤال من، هرچه از رسول خدا (ص) را شنیده بیان کند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای نترسد، ولی جمعه آینده ترسید که ابی درگذشت[۸۲]. گرچه روشن نیست جندب از چه چیزی پرسیده، ممکن است با توجه به گزارش‌های پیش گفته، سؤال در مورد امام علی (ع) بوده باشد.

او در میان یاران رسول خدا (ص) به نقل روایت زیاد از آن حضرت شهرت دارد. روایات او در مجامع روایی شیعه و سنی از طریق صحابه نقل شده است. ابو ایوب انصاری، عبادة بن صامت، سهل بن سعد، ابن عباس، سلمان فارسی، انس بن مالک، ابوموسی اشعری، ابو هریره، سلیمان بن صرد و... از او روایت دارند[۸۳].

با وجود منع عمر از کتابت و نقل حدیث، ابی بن کعب پیوسته از رسول خدا (ص) حدیث نقل می‌کرد[۸۴]. عمر درباره بعضی احادیث ابی از او شاهد خواست، ابوذر بر صحت سخنان ابی شهادت داد. او بر عمر اعتراض کرد که مرا به دروغ متهم کردی؟ عمر گفت: نه به خدا! ولی از اینکه ظواهر احادیث را می‌گیری کراهت دارم[۸۵]. عمر بن خطاب در توسعه مسجد الحرام خواست خانه عباس بن عبدالمطلب را خراب و وارد مسجدالحرام کند، عباس راضی نشد. عمر، ابی را داور قرار داد. ابی‌ حکم کرد سنت رسول خدا (ص) بر این است که صاحب ملک را راضی کنی. خلیفه خشمگین شد و از او شاهد خواست. ابوذر در این مورد نیز او را تصدیق کرد[۸۶].

در زمان خلیفه سوم نیز پس از نوشتن قرآن‌ها، عثمان خواست «واو» را که در اول آیه وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ[۸۷]. هست بیندازد، ابی او را به شمشیر تهدید نمود و او «واو» را به آیه ملحق و از تصمیم خود صرف نظر کرد[۸۸].

از دیگر روایات نقل شده از او، درباره آغاز وحی است که قصه شق صدر را شامل می‌شود[۸۹]. پس از رحلت رسول خدا (ص) در اینکه غسل جنابت چه زمانی واجب است بین برخی از مسلمانان اختلاف شد، که آیا غسل جنابت به التقاء ختانین (رسیدن دو ختنه گاه به یکدیگر) واجب است یا به دخول؟ از ابی بن کعب سؤال شد، گفت: تنها در ابتدای اسلام مسلمانان مجاز بودند در رسیدن دو ختنه گاه، به جای غسل جنابت وضو بگیرند، اما بعد حکم غسل آمد[۹۰].

برخی روایات فقهی نقل شده از او درباره موضوعاتی مثل وجوب نماز آیات[۹۱]، کیفیت و تعداد رکعات نماز وتر رسول خدا (ص)[۹۲]، لقطه (چیز پیدا شده)[۹۳]، حرمت خوردن گوشت خرگوش[۹۴]، حکم خواندن نماز در یک لباس (ثوب واحد)[۹۵]است.

تاریخ وفات ابی را به اختلاف سال‌های ۱۹، ۲۰، ۲۲ و ۳۵ چند روز پیش از کشته شدن عثمان گفته‌اند. اختلاف در سال وفات ابی، مشارکت او را در جمع‌آوری قرآن در زمان عثمان دچار تردید می‌کند. از این رو، ذهبی[۹۶] روایت ابن سعد را در مورد مشارکت ابی در نسخه برداری مصاحف، مرسل خوانده و گفته است: اگر چنین بود، مشهور می‌شد. ابن حجر سال ۳۵ را استوارترین قول دانسته است. گرچه بیشتر درگذشت او را در زمان خلیفه دوم دانسته‌اند[۹۷].

با توجه به اینکه ابی از فقهای دوران خلیفه سوم و از جمع‌کنندگان قرآن در این دوره دانسته شده است، احتمال درگذشت او در سال ۳۵ نیز وجود دارد. جماعتی، قبر ابی را در باب الصغیر شام گفته‌اند، اما صاحب تاریخ مدینة دمشق این را صحیح ندانسته است [۹۸]. از ابی چند فرزند به نام‌های طفیل، محمد و ام عمر و باقی ماند[۹۹][۱۰۰]

ابی بن کعب

صحابی رسول خدا از بنی نجار، پیش از اسلام از احبار یهود بود، خواندن و نوشتن می‌دانست و کتب قدماء را خوانده بود و پس از اسلام کاتب وحی شد. در بیعت عقبعه و در همه غزوات رسول حاضر بود. در حیات پیامبر قرآن را جمع کرد. او را سیدالقراء گفته‌اند و عمر او را سید المسلمین می‌نامید. در مسند بقی از او ۱۶۴ حدیث نقل شده و شصت و چند حدیث از او در صحاح سته و سه حدیث مشترکین در صحیحین آمده است. وفات او را به اختلاف روایات در سال‌های ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲ و ۳۱ نوشته‌اند.[۱۰۱].[۱۰۲].

منابع

پانویس

  1. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۵.
  2. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۶۶.
  3. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۵۶.
  4. البته اهل بیت (ع) مشمول این حدیث نمی‌شوند.
  5. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  6. المغازی، واقدی، ج۱، ص۹.
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  8. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۱.
  9. فتح الباری، ابن حجر، ج۹، ص۱۴-۱۵.
  10. «هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه می‌افتند» سوره بقره، آیه ۲۰.
  11. الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۱، ص۴۶.
  12. اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، رافعی، ص۳۵.
  13. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۸۱.
  14. الفهرست، شیخ طوسی، ص۲۹-۳۰.
  15. إلاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۱، ص۲۰۶.
  16. تأویل مشکل القرآن، ابن قتیبه، ج۱، ص۳۳-۳۴.
  17. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  18. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  19. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۰۲.
  20. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۵.
  21. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۷.
  22. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۲.
  23. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۸.
  24. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۵.
  25. الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۰۲.
  26. قاموس الرجال، شوشتری، ج۱، ص۳۵۲.
  27. بحارالانوار (چاپ قدیم)، ج۸، ص۸۷.
  28. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹.
  29. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۲۹۶-۲۹۷.
  30. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۶۹.
  31. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۶.
  32. ابونعیم، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱؛ شامی، ج۴، ص۹۱.
  33. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  34. ابن سلام، ص۲۷۸.
  35. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  36. حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۰۲؛ هیثمی، ج۲، ص۲۰۰.
  37. داوود بن سلیمان الغازی، ص۱۴۲؛ ثقفی، ج۲، ص۶۳۹؛ کوفی، ج۱، ص۲۱۱؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۷؛ طبری شیعی، ص۲۹۷.
  38. ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱.
  39. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۱۴.
  40. واقدی، الرده، ص۳۴، پاورقی ۳.
  41. ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.
  42. واقدی، ج۱، ص۹.
  43. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  44. ابن هشام، ج۳، ص۱۵۲.
  45. ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.
  46. احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۳۵.
  47. واقدی، ج۲، ص۷۸۱؛ حلبی، ج۱، ص۱۷.
  48. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۳.
  49. «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۸.
  50. ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.
  51. ذهبی، ج۱، ص۳۸۹.
  52. مفید، ج۱، ص۳۵؛ ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۳۲۱؛ بحرانی، ج۵، ص۷۱.
  53. کلینی، ج۲، ص۶۳۴.
  54. ابن کثیر، ج۴، ص۱۹۴؛ سیوطی، ج۶، ص۷۹.
  55. احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۱۳؛ بخاری، ج۶، ص۱۰۳.
  56. بیهقی، ص۲۶۸.
  57. ابن سعد، ج۶، ص۸۱.
  58. عقیلی، ج۱، ص۱۵۶؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۵۶، باب استحباب قراءة سور القرآن.
  59. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  60. کلینی، ج۲، ص۶۶۷.
  61. نسائی، ص۴۱؛ ابن قدامة، المغنی، ج۱، ص۷۰۸؛ ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج۱، ص۶۱۵.
  62. کلینی، ج۳، ص۴۸۲؛ جعفر مرتضی، ج۴، ص۲۷۱.
  63. «و آن زنانتان که از حیض ناامیدند اگر در کارشان تردید دارید، عده آنان سه ماه است (نیز) عدّه زنانی که حیض ندیده‌اند؛ و عدّه زنان باردار این است که بزایند و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴.
  64. ر. ک: سیوطی، ج۸، ص۲۱۰.
  65. «کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید» سوره نساء، آیه ۲۴.
  66. اردبیلی، ص۵۱۴؛ امینی، ج۶، ص۲۳۰.
  67. ر. ک: نحاس، ج۲، ص۶۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۱؛ شوکانی، ج۱، ص۴۵۵.
  68. حلیفه بن خیاط، ج۱، ص۴۲۹.
  69. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹؛ ابن ندیم، ص۳۰.
  70. طباطبایی، ج۳، ص۴۲۸.
  71. ابن ندیم، ص۳۰.
  72. عبدالحی الکتانی، ج۱، ص۱۱۴.
  73. یعقوبی، ج۲، ص۸۰؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۴؛ احمدی میانجی، ج۳، ص۳۸۴.
  74. ابن سعد، ج۳، ص۵۰۰؛ امین، ج۱، ص۴۵۷.
  75. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹.
  76. یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷.
  77. « عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُكُمْ بَعْدِي »؛ کوفی، ج۱، ص۴۱۶؛ برقی، ص۶۶؛ طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۱۱۴.
  78. ابن جبر، ص۵۸۳.
  79. ابن طاووس، ص۴۴۸.
  80. جعفر مرتضی، ج۴، ص۲۷۱.
  81. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  82. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ ابن شاذان، ص۳۷۶؛ حاکم نیشابوری، ج۲، ص۲۲۶.
  83. مزی، ج۲، ص۲۶۳؛ ذهبی، ج۱، ص۳۹۰؛ سید مرتضی، ص۱۴۲.
  84. احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۵.
  85. ابن سعد، ج۲، ص۷۸.
  86. امینی، ج۶، ص۲۶۲.
  87. «آنان را که زر و سیم را می‌انبارند» سوره توبه، آیه ۳۴.
  88. سیوطی، الدر، ج۳، ص۲۳۲.
  89. ابن عساکر، ج۳، ص۴۶۳.
  90. سید مرتضی، ص۱۴۲.
  91. سید مرتضی، ص۲۶۷.
  92. طوسی، ج۱، ص۵۳۲؛ ابن عدی، ج۵، ص۴۴.
  93. طوسی، ج۳، ص۵۷۸.
  94. ابوالشیخ انصاری، ج۲، ص۳۰۸.
  95. دارقطنی، ج۲، ص۱۰۴.
  96. ذهبی، ج۹، ص۲۰۰.
  97. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱.
  98. ابن عساکر، ج۲، ص۴۱۸.
  99. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  100. محمدی، رمضان، مقاله «ابی بن کعب انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۳-۵.
  101. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص ۸۲؛ حاج شیخ عباس قمی، تحفةالاحباء فی نوادر آثار الاصحاب، ص ۲۱؛ شمس الدین محمد الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص ۳۸۹.
  102. تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱ ص ۴۰۷.