ابی بن کعب در علوم قرآنی
مقدمه
ابیّ بن کعب بن قیس کنیهاش ابو المنذر از اصحاب رسول خدا (ص)، اهل مدینه و از انصار بوده است.
در سال وفات اُبیّ که آیا در زمان حکومت عمر (سنۀ ۱۹ یا ۲۱ یا ۲۲) بوده یا در حکومت عثمان (سنه ۳۰ یا ۳۲) اختلاف است. اکثر گفتهاند که در حکومت عمر بوده است [۱]؛ بنابراین، میتوان گفت وی بیشتر عمر خود را در مصاحبت با رسول خدا (ص) سپری کرده است و مدت زندگی وی پس از پیامبر (ص) مورد اختلاف بوده و کمترین مقدار نه سال و بیشترین مقدار ۲۲ سال است.
شیخ طوسی درباره «اُبیّ» فرموده است: «وحی آیاتی که بر رسول خدا (ص) نازل میشده است را مینوشته و پیامبر (ص) بین او و سعید بن زید برادری قرار داده است. در بدر و عقبه دوم[۲] حاضر شده و با رسول خدا (ص) بیعت کرده است»[۳].
زرکلی نیز گفته است: وی پیش از اسلام دانشمندی از دانشمندان یهود و به کتابهای قدیمی آگاه بوده است، و با اینکه در آن عصر نویسنده کم بوده، وی مینوشته و میخوانده است و وقتی مسلمان شد، از کاتبان وحی گردید. در بدر، احد، خندق و سایر جنگها با رسول خدا بوده و در آن عصر فتوا میداده است[۴].
ابنشهرآشوب نیز او را از کاتبان وحی به شمار آورده است[۵]. رجالدانان عنوان مفسر را در مورد وی به کار نبردهاند و از عبارات و اخباری که در معرفی وی آوردهاند، استفاده میشود که اشتهار و برجستگی وی بیشتر در قرائت قرآن بوده است. ذهبی - رجالشناس معروف اهل تسنّن - از او با عنوان سَيِّدُ الْقُرَّاءِ (آقای قاریان) یاد کرده[۶] و درباره وی روایتی را از رسول خدا (ص) آورده است که فرمود: «قاریترین امت من ابیّ است»[۷]. ولی ابنشهرآشوب او را در ردیف ابن عباس و ابن مسعود آورده و از آنان با عنوان الْمُفَسِّرُونَ یاد کرده است [۸].
سیوطی و برخی دانشمندان متأخر نیز او را از مفسران صحابی به شمار آوردهاند [۹] و شاهدی که میتوان برای آن ذکر کرد، روایات و آرای تفسیری فراوانی میباشد که از وی نقل شده است؛ برای نمونه: شیخ طوسی در تفسیر ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ... وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ﴾[۱۰].
از ابیّ بن کعب و برخی دیگر نقل کرده که ﴿كُوِّرَتْ﴾ را به "ذهب نورها" (نورش از بین رود) و ﴿سُجِّرَتْ﴾ را به "او قدت فصارت ناراً" (برافروزد و تبدیل به آتش شود) معنا کردهاند[۱۱].
ثعالبی در تفسیر آیات ﴿يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ﴾[۱۲].
به نقل از جامع ترمذی از ابیّ بن کعب چنین روایت کرده است: «کان رسول الله (ص) اذا ذهب ثلثا اللیل قام فقال: یا ایّها الناس! اذکروا الله اذکر و الله جائت ﴿الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ﴾[۱۳] جَاءَ الْمَوْتُ بِمَا فِيهِ جَاءَ الْمَوْتُ بِمَا فِيهِ»[۱۴].
در این حدیث ﴿الرَّاجِفَةُ﴾ به مرگ و ﴿الرَّادِفَةُ﴾ به آنچه بعد از مرگ برای انسان پیش میآید، تفسیر شده است. نمونههای دیگر روایات و آرای تفسیری وی را در مصادر زیر بنگرید[۱۵].
برای ابی مصحفی را ذکر کردهاند و یکی از ویژگیهای آن را اختلاف قرائت آن با نص قرآن فعلی به شمار آوردهاند[۱۶]؛ برای مثال، گفتهاند جملۀ کریمه ﴿فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ﴾[۱۷] در قرائت ابیّ ﴿فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ﴾ متتابعات ﴿فِي الْحَجِّ﴾است[۱۸] و جمله ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ﴾[۱۹] در قرائت ابی بن کعب ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ﴾ ﴿إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى﴾[۲۰] است[۲۱] و ﴿كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ﴾[۲۲] را ابی بن کعب "مرّوا فيه"، "سعوا فيه" قرائت کرده است[۲۳]، ولی این گونه قرائتها در فرض ثبوت، ظاهرا زیادهها و نقل به معناهای تفسیری است که به صورت مزجی در بین کلمات قرآن ذکر کرده است و بر این اساس، مصحف وی مشتمل بر مطالب تفسیری بوده است و آن را نیز میتوان شاهد دیگری برای مفسّر بودن وی قرار داد. افزون بر این، سیوطی از نسخه کبیری برای او خبر داده که ابو جعفر رازی - با سندی که سیوطی صحیح دانسته - آن را از او روایت کرده و ابو جریر و ابن ابیحاتم (در تفسیر خود) فراوان و حاکم در مستدرک و احمد در مسندش مطالبی را از آن نقل کردهاند[۲۴] و با توجه به اینکه محتوای آن نسخه نیز مطالب تفسیری است، این نقل سیوطی نیز سومین شاهد مفسر بودن او است.
البته در مفسّر بودن، اشتهار ابن عباس و حتی اشتهار ابن مسعود را نداشته و روایات و آرای تفسیری نقلشده از وی نیز از روایات و آیات تفسیری منسوب به آندو کمتر است، ولی باتوجه به آنچه نقل شد، در مفسر بودن وی تردیدی نمیماند.
برخی روایات گویای آن است که وی مورد عنایت ویژۀ خدا و پیامبر (ص) بوده است. ذهبی از انس روایت کرده است: «پیامبر (ص) به ابی بن کعب فرمود: خدا به من فرمان داده که قرآن را بر تو قرائت کنم. ابیّ با تعجب گفت: خدا مرا برای تو نام برده است؟!فرمود: آری.
عرض کرد: در نزد پروردگار جهانیان یاد شدهام؟! فرمود: آری. از شوق اشک از چشمانش جاری شد»[۲۵]. مامقانی نیز نظیر این روایت را دربارۀ وی از ابنشهرآشوب نقل کرده است[۲۶].
ذهبی روایت کرده است که: «پیامبر (ص) از «ابی» پرسید: کدام آیه در قرآن بزرگتر است؟ ابی گفت: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾[۲۷]، پیامبر (ص) دستش را به سینه او زد و فرمود: علم بر تو گوارا باد ای ابا منذر [۲۸].
گرچه این روایات سند قابل اعتمادی ندارند، ولی با توجه به آنها گمان پیدا میشود که وی از صحابۀ ممتاز رسول خدا (ص) بوده و در هرحال، وثاقت وی مورد اتفاق شیعه و سنّی است؛ اما در نزد اهل سنت افزون بر مدح رجالشناسان آنان[۲۹]، همان صحابه بودن برای اثبات وثاقت او کافی است، بهویژه که وی از رجال صحاح سته آنان نیز هست[۳۰].
اما در نزد شیعه، علامه حلی او را ثقه دانسته و در قسم اول از کتاب رجالش آورده [۳۱] و مامقانی براساس روایاتی که در مدح و تمجید وی رسیده، او را نیکو بلکه موثّق معرّفی کرده است[۳۲]. از نظر مذهب نیز از روایات بهدست میآید که وی مخالف خلافت ابو بکر و طرفدار امامت امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است. برحسب روایتی در کتاب خصال و کتاب احتجاج، وی یکی از دوازده نفری بوده است که نشستن ابو بکر بر مسند حکومت و پیش افتادن او بر حضرت علی (ع) را انکار کردهاند [۳۳].
طبرسی در ذیل آن روایت اعتراض او را بر ابو بکر چنین نقل کرده است: «ای ابو بکر، حقّی را که خدا برای غیر تو قرار داده است، انکار مکن و اول کسی مباش که پیامبر (ص) را در امر وصیّ و برگزیدهاش نافرمانی و از فرمان آن حضرت اعراض کرده است. حق را به اهلش بازگردان تا سالم بمانی و گمراهیات را ادامه مده که پشیمان میشوی. به بازگشت سبقت بگیر تا گناهت سبک شود، و خود را به این امری که خدا برای تو قرار نداده، مخصوص مگردان تا گرفتار وبال عمل خود نشوی. پس از اندک مدّتی از آنچه در آن هستی جدا میشوی و به سوی پروردگارت میروی و تو را از جنایتی که مرتکب شدهای مؤاخذه خواهد کرد و پروردگارت به بندگانش ظلمکننده نیست»[۳۴]. محقق شوشتری نیز فرموده است: سلیم بن قیس در کتابش و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از براء بن عازب روایت کردهاند که ابیّ مثل سلمان و ابوذر و امثال ایندو از بیعت با ابو بکر امتناع کرد[۳۵]، و به نقل از کتاب برقی از ابیّ روایت کرده که گفت: «گواهی میدهم که شنیدم پیامبر (ص) میفرمود: «علی بن ابی طالب بعد از من امام شما و او خیرخواه امّت من است»[۳۶].
ابن ابی الحدید نیز او را از کسانی به شمار آورده که حضرت علی (ع) را برترین صحابه میدانند[۳۷]. برخی از تفسیر یا تأویلهایی که از وی نقل شده نیز مؤیّد این مدعاست؛ برای مثال، در حلیة الاولیاء آمده است: «... عن ابی بن کعب - رضی الله تعالی عنه - فی قوله عز و جل ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ﴾[۳۸] الایة. قال: هنّ اربع و کلّهن عذاب و کلّهن واقع لا محالة، فمضت اثنتان بعد وفاة رسول الله (ص) بخمس و عشرین سنة فالبسوا شیعا، و ذاق بعضهم بأس بعض، و بقی ثنتان واقعتان لا محالة، الخسف، و الرجم»[۳۹].
وجه تأیید از آن جهت است که در جمله "فمضت اثنتان بعد وفاة رسول الله (ص)..." به ماجرای اختلاف مسلمانان در مسئله رهبری و خلافت اشاره دارد و آنچه را در ۲۵ سال بعد از وفات رسول خدا (ص) رخ داده، عذاب الهی دانسته است.
ابنشهرآشوب نیز از وی چنین نقل کرده است: «نَزَلَتْ ﴿وَالْعَصْرِ﴾[۴۰][۴۱] فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و أَعَدْائِهِ بَيَانُهُ ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا﴾[۴۲]لِقَوْلِهِ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[۴۳] الآيةَ وَ قَوْلُهُ ﴿وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[۴۴] لقوله تعالى ﴿يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾[۴۵] وَ قَوْلُهُ ﴿وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ﴾[۴۶] لِقَوْلِهِ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ. ﴿وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾[۴۷] لقوله ﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ﴾[۴۸]»[۴۹][۵۰]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۰ و ۴۰۲؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن عبد البرّ، الاستیعاب، ج۱، ص۶۹.
- ↑ عقبه دوم گردنهای نزدیک مناست که در سال دوازدهم هجری حدود هفتاد نفر از اهل مدینه در آنجا با رسول خدا (ص) بیعت کردند که او را یاری کنند و چون این دومین بار بود که جمعی از اهالی مدینه با آن حضرت بیعت کردند، آن را عقبه دوم نامیدهاند (ر. ک: ابن هشام، السیرة النبویّه، ج۲، ص۴۸۳).
- ↑ رجال الطوسی، ص۴، رقم ۱۶.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۸۲.
- ↑ ر. ک: مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۰.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۲.
- ↑ عبارت وی چنین است: منهم المفسّرون کعبد الله بن عباس و عبد الله بن مسعود و ابیّ بن کعب، (ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۵۳).
- ↑ ر. ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۷ و ۱۲۳۳؛ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۶۳؛ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ «آنگاه که خورشید فرو پیچانده (و خاموش) گردد... و آنگاه که دریاها برجوشند» سوره تکویر، آیه ۱.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۸۰ و ۲۸۲.
- ↑ «روزی که آن بانگ لرزهافکن، به لرزه درآید بانگی دیگر، از پی آن میآید» سوره نازعات، آیه ۶-۷.
- ↑ «روزی که آن بانگ لرزهافکن، به لرزه درآید بانگی دیگر، از پی آن میآید» سوره نازعات، آیه ۶.
- ↑ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۵۴۸.
- ↑ تفسیر الثعالبی، ج۱، ص۴۳۱؛ ج۲، ص۴۷۷؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۷۴ و ۱۶۶۰؛ ج۸، ص۳۵۵؛ تفسیر ابو الفتوح رازی، ج۶، ص۱۷۱؛ ج۱۰، ص۲۱۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۸؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۵۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۱۱۹، ح۱۷؛ ج۳۸، ص۲۸، ح۱؛ ج۶۰، ص۱۸، ح۲۹؛ ج۶۹، ص۱۵۰؛ ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴ و ۲۵۶؛ شامی، صالح احمد، تهذیب حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۹۸؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۷۶.
- ↑ ر. ک: معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۲۳ و ۳۲۴.
- ↑ «و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ زمخشری، الکشّاف، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ «کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید» سوره نساء، آیه ۲۴.
- ↑ «چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۴، ص۱۳.
- ↑ «نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند» سوره بقره، آیه ۲۰.
- ↑ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۴۹ (نوع شانزدهم مسئله سوم قرل نهم از اقوال در معنای سبعة احرف).
- ↑ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۳۳.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۰. در صفحه ۳۹۴ و ۳۹۵ نیز مضمون این خبر با اندکی تفاوت آمده است.
- ↑ ر. ک: مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۴۴.
- ↑ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۱، در مسند احمد بن حنبل نیز این روایت با اندکی تفاوت آمده است (ر. ک: ج۵، ص۱۴۲).
- ↑ او را کاتب وحی و کسی که پیش از زید بن ثابت وحی را برای رسول خدا (ص) مینوشته است، معرفی کردهاند. از عمر نقل کردهاند که او را «سیّد المسلمین» میخوانده است. ذهبی و برخی دیگر او را «سید القراء» نامیدهاند (ر. ک: ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۱، ص۱۶۸؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۶۵-۴۷۰، رقم ۲۷۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۸۹-۴۰۰).
- ↑ این نکته را ابن حجر عسقلانی و ابو الحجاج مزّی با رمز «ع» بیان کردهاند (ر. ک: تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۶۴، رقم ۳۵۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۶۵، رقم ۲۷۴).
- ↑ ر. ک: رجال العلامة الحلّی، ص۳ و ۲۲.
- ↑ ر. ک: مامقانی، تنقیح المقال، ج۱ (نتایج التنقیح)، ص۷.
- ↑ ر. ک: صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۱-۴۶۴ (ابواب الاثنا عشر)، حدیث ۴؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۹۷.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۱، ص۳۵۳.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۱، ص۳۵۲.
- ↑ ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۲۱.
- ↑ «بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون میآوریم باشد که آنان دریابند» سوره انعام، آیه ۶۵.
- ↑ ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ «سوگند به روزگار،» سوره عصر، آیه ۱.
- ↑ سوره ۱۰۳ قرآن کریم.
- ↑ «جز آنان که ایمان آوردهاند» سوره عصر، آیه ۳.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «و کارهای شایسته کردهاند» سوره عصر، آیه ۳.
- ↑ «همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «و یکدیگر را به راستی پند دادهاند» سوره عصر، آیه ۳.
- ↑ «و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۳.
- ↑ «و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۷۶.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۲۰-۱۲۵.