ابان بن ابی‌عیاش: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۲: خط ۱۲:
«ابان بن أبی عیاش» از راویانی است که در کتب رجالی [[شیعه]] و [[سنی]] یاد شده و بیشترین معروفیت او به جهت نقل کتاب «[[سلیم بن قیس]]» است، از این رو بسیاری از [[دانشمندان]] در ترجمه «سلیم بن قیس» به معرفی ایشان و اظهار نظر درباره‌اش پرداختند:
«ابان بن أبی عیاش» از راویانی است که در کتب رجالی [[شیعه]] و [[سنی]] یاد شده و بیشترین معروفیت او به جهت نقل کتاب «[[سلیم بن قیس]]» است، از این رو بسیاری از [[دانشمندان]] در ترجمه «سلیم بن قیس» به معرفی ایشان و اظهار نظر درباره‌اش پرداختند:


«[[علامه حلی]]» به نقل از کتاب [[رجال عقیقی]]: {{عربی|أبان بن أبی عیاش کان سبب تعریفه هذا الأمر سلیم بن قیس حیث طلبه الحجاج لیقتله حیث هو من أصحاب علی{{ع}}! فهرب إلی ناحیة من أرض [[فارس]] و لجأ إلی أبان بن أبی [[عیاش]]. فلما حضرته الوفاة، قال لابن أبی عیاش: إن لک حقاً و قد حضرنی الموت یا ابن أخی! إنه کان من الأمر بعد [[رسول الله]]{{صل}} کیت و کیت و أعطاه کتاباً، فلم یرو عن سلیم بن قیس [[أحد]] من [[الناس]] سوی أبان؛ و ذکر أبان فی [[حدیثه]] قال: کان شیخاً متعبداً له [[نور]] و یعلوه}}<ref>ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳.</ref>.
«[[علامه حلی]]» به نقل از کتاب رجال عقیقی: {{عربی|أبان بن أبی عیاش کان سبب تعریفه هذا الأمر سلیم بن قیس حیث طلبه الحجاج لیقتله حیث هو من أصحاب علی{{ع}}! فهرب إلی ناحیة من أرض [[فارس]] و لجأ إلی أبان بن أبی [[عیاش]]. فلما حضرته الوفاة، قال لابن أبی عیاش: إن لک حقاً و قد حضرنی الموت یا ابن أخی! إنه کان من الأمر بعد [[رسول الله]]{{صل}} کیت و کیت و أعطاه کتاباً، فلم یرو عن سلیم بن قیس [[أحد]] من [[الناس]] سوی أبان؛ و ذکر أبان فی [[حدیثه]] قال: کان شیخاً متعبداً له [[نور]] و یعلوه}}<ref>ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳.</ref>.


«[[ابن ندیم]]»: {{عربی|قال محمد بن إسحاق: من أصحاب أمیر المؤمنین{{ع}}، سلیم بن قیس الهلالی و کان هارباً من الحجاج لأنه [[طلبه]] لیقتله، فلجأ إلی أبان بن أبی عیاش، فآواه. فلما حضرته الوفاة قال لأبان: إن لک علی حقا و قد حضرتنی الوفاة یابن أخی! انه کان من [[أمر]] رسول الله{{صل}} کیت و کیت، و أعطاه کتاباً، و هو [[کتاب سلیم بن قیس]] الهلالی المشهور، رواه عنه أبان بن أبی [[عیاش]] لم یروه عنه غیره؛ و قال أبان فی [[حدیثه]]: و کان قیس شیخاً له [[نور]] یعلوه و أول کتاب ظهر للشیعة، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، رواه أبان بن أبی عیاش لم یروه غیره}}<ref>الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۷۵.</ref>.
«[[ابن ندیم]]»: {{عربی|قال محمد بن إسحاق: من أصحاب أمیر المؤمنین{{ع}}، سلیم بن قیس الهلالی و کان هارباً من الحجاج لأنه [[طلبه]] لیقتله، فلجأ إلی أبان بن أبی عیاش، فآواه. فلما حضرته الوفاة قال لأبان: إن لک علی حقا و قد حضرتنی الوفاة یابن أخی! انه کان من [[أمر]] رسول الله{{صل}} کیت و کیت، و أعطاه کتاباً، و هو [[کتاب سلیم بن قیس]] الهلالی المشهور، رواه عنه أبان بن أبی [[عیاش]] لم یروه عنه غیره؛ و قال أبان فی [[حدیثه]]: و کان قیس شیخاً له [[نور]] یعلوه و أول کتاب ظهر للشیعة، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، رواه أبان بن أبی عیاش لم یروه غیره}}<ref>الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۷۵.</ref>.

نسخهٔ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۶

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابان بن أبی عیاش[۱]، ۱۱ بار در اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق[۲] به نقل از کتب کافی، تهذیب الاحکام، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة و... آمده است؛ مانند «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَقُولُ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ بِ﴿ذِي الْقُرْبَى[۳] الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ(ص) فَقَالَ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ[۴] مِنَّا خَاصَّةً وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا سَهْماً فِي الصَّدَقَةِ أَكْرَمَ اللَّهُ نَبِيَّهُ وَ أَكْرَمَنَا أَنْ يُطْعِمَنَا أَوْسَاخَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ»[۵].[۶]

شرح حال راوی

نام کامل راوی، «أبو اسماعیل، ابان بن أبی عیاش مولی عبدالقیس» است و اسم «اَبوعیاش»، «فیروز» و به گفته بعضی «دینار» بوده است. بر این اساس، در بعضی اسناد با نام «ابان بن فیروز» حدیث نقل کرده[۷]؛ ولی اسم «ابان بن دینار» در جایی دیده نشده است.

«ابان بن أبی عیاش» از راویانی است که در کتب رجالی شیعه و سنی یاد شده و بیشترین معروفیت او به جهت نقل کتاب «سلیم بن قیس» است، از این رو بسیاری از دانشمندان در ترجمه «سلیم بن قیس» به معرفی ایشان و اظهار نظر درباره‌اش پرداختند:

«علامه حلی» به نقل از کتاب رجال عقیقی: أبان بن أبی عیاش کان سبب تعریفه هذا الأمر سلیم بن قیس حیث طلبه الحجاج لیقتله حیث هو من أصحاب علی(ع)! فهرب إلی ناحیة من أرض فارس و لجأ إلی أبان بن أبی عیاش. فلما حضرته الوفاة، قال لابن أبی عیاش: إن لک حقاً و قد حضرنی الموت یا ابن أخی! إنه کان من الأمر بعد رسول الله(ص) کیت و کیت و أعطاه کتاباً، فلم یرو عن سلیم بن قیس أحد من الناس سوی أبان؛ و ذکر أبان فی حدیثه قال: کان شیخاً متعبداً له نور و یعلوه[۸].

«ابن ندیم»: قال محمد بن إسحاق: من أصحاب أمیر المؤمنین(ع)، سلیم بن قیس الهلالی و کان هارباً من الحجاج لأنه طلبه لیقتله، فلجأ إلی أبان بن أبی عیاش، فآواه. فلما حضرته الوفاة قال لأبان: إن لک علی حقا و قد حضرتنی الوفاة یابن أخی! انه کان من أمر رسول الله(ص) کیت و کیت، و أعطاه کتاباً، و هو کتاب سلیم بن قیس الهلالی المشهور، رواه عنه أبان بن أبی عیاش لم یروه عنه غیره؛ و قال أبان فی حدیثه: و کان قیس شیخاً له نور یعلوه و أول کتاب ظهر للشیعة، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، رواه أبان بن أبی عیاش لم یروه غیره[۹].

«ابن عدی»: و اسم أبی عیاش فیروز و قیل دینار و أبان یکنی أبا إسماعیل بصری. حدثنا خالد بن النضر حدثنا عمرو بن علی قال أبان بن أبی عیاش هو أبان بن فیروز مولی لأنس مولی لعبدالقیس[۱۰].[۱۱]

طبقه راوی

«برقی»، «ابان بن أبی عیاش» را از اصحاب امامان امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر(ع) دانسته[۱۲] و «شیخ طوسی» او را تابعی و از اصحاب امامان امام سجاد، امام باقر و امام صادق(ع) شمرده [۱۳]، چنان که «ابن غضائری» نیز وی را از اصحاب امام سجاد(ع) خوانده است[۱۴].

درباره تاریخ ولادت «ابان بن أبی عیاش» اطلاعی در دست نیست؛ ولی درباره زمان وفات وی دانشمندان اهل سنت با اختلاف ذکر کرده‌اند: «ذهبی» نوشته که «ابان بن أبی عیاش» تا بعد از سال ۱۴۰ (ق) زنده بوده»؛ سپس از «أبو موسی المدینی» نقل کرده که وی سال وفات ابان بن أبی عیاش» را ۱۲۷ یا ۱۲۸ (ق) دانسته است»[۱۵].

«ابن حجر» هر دو قول را نقد کرده و معتقد است «ابان بن أبی عیاش» در سال ۱۳۸ (ق) وفات کرده است. ایشان بعد از یاد آوری قول «أبوموسی المدینی» می‌نویسد: و الظاهر أنه خطأ و کأنه أراد «وثلاثین»، و روینا فی الجزء الثانی من حدیث الفاکهی[۱۶] عن ابن أبی مسرة أنه سمع یعقوب ابن إسحاق ابن بنت حمید الطویل یقول: مات ابان بن أبی عیاش فی أول رجب سنة (۱۳۸) و کذا ذکره القراب[۱۷] فی تاریخه؛ و قال الذهبی فی المیزان: بقی إلی بعد الأربعین و مائة و لا یخفی ما فیه[۱۸].

«آیت الله بروجردی» در طبقات رجال کافی او را از طبقه سوم شمرده است[۱۹].[۲۰]

استادان و شاگردان راوی

«ابان بن أبی عیاش» از چندین نفر روایت نقل کرده که از مشایخ حدیثی وی به شمار می‌روند؛ سلیم بن قیس الهلالی[۲۱]، انس بن مالک[۲۲]، سلیمان القصری[۲۳]، أبوالطفیل[۲۴]، جعفر بن إیاس[۲۵] و... چنان که اشخاص بسیاری از ایشان روایت نقل کردند که از شاگردان حدیثی وی به حساب می‌آیند؛ نظیر «عمر بن أذینة، ابراهیم بن عمر الیمانی، نصر بن مزاحم، محمد بن مروان، أبوالحسن الأزدی[۲۶]، عمرو بن الأزهر، حسن بن محمد الهاشمی[۲۷]، محمد بن فضیل[۲۸]، الثوری، معمر، ابن جریج، إسرائیل و حماد بن سلمة»[۲۹].[۳۰]

جایگاه حدیثی راوی

درباره جایگاه روایی «ابان بن أبی عیاش» آرای رجالیان شیعه و اهل سنت متفاوت‌اند.[۳۱]

دیدگاه رجالیان شیعه

رجالیان شیعه دو دسته هستند

  1. تضعیف کنندگان:
    • «ابن غضائری»: ضعیف، لایلتفت إلیه و ینسب أصحابنا وضع کتاب سلیم بن قیس إلیه[۳۲].
    • «شیخ طوسی»: تابعی ضعیف[۳۳].
    • «علامه حلی»: الأقوی عندی التوقف فیما یرویه، لشهادة ابن الغضائری علیه بالضعف؛ و کذا قال شیخنا الطوسی فی کتاب الرجال: إنه ضعیف[۳۴].
  2. مدح‌کنندگان: گروهی از رجالیان متأخر شیعه «ابان بن أبی عیاش» را مدح نموده و معتقد هستند که منشأ تضعیف وی را باید در کلام اهل سنت کاوید که وی را به تشیع متهم و سپس تضعیف کردند:
    • «محقق استرآبادی»: إنی رأیت أصل تضعیفه من المخالفین من حیث التشیع[۳۵].
    • «علامه مامقانی»: الجزم بضعفه مشکل بعد تسلیم سلیم بن قیس کتابه إلیه و خطابه بابن الأخ و من لاحظ حال سلیم بن قیس مال إلی کون الرجل متشیعاً ممدوحاً و أن نسبة وضع الکتاب إلیه لا أصل لها[۳۶].
    • «محدث نوری»: التضعیف موهون[۳۷].
    • «محقق زنجانی»: الأقرب عندی قبول روایاته تبعاً لجماعة من متأخری أصحابنا؛ اعتماداً بثقات المحدثین کالصفار و ابن بابویه و ابن الولید و غیرهم و الرواة الذین یروون عنه، و لإستقامة أخبار الرجل و جودة المتن فیها[۳۸].[۳۹]

دیدگاه رجالیان اهل سنت

«ابن حجر» دیدگاه شماری از رجالیان اهل سنت را درباره جایگاه روایی «ابان بن أبی عیاش» و احادیث وی گزارش می‌کند و می‌نویسد: قال الفلاس: متروک الحدیث و هو رجل صالح یکنی أبا إسماعیل و کان یحیی و عبدالرحمن لا یحدثان عنه؛ وقال البخاری: کان «شعبة» سیء الرأی فیه؛ و قال أحمد بن حنبل: متروک الحدیث؛ ترک الناس حدیثه منذ دهر. و قال أیضاً لا یکتب عنه. قیل کان له هوی؟ قال کان منکر الحدیث. کان وکیع إذا أتی علی حدیثه یقول: رجل؛ لا یسمیه استضعافاً و قال مرة: منکر الحدیث. و قال ابن معین: لیس حدیثه بشیء وقال مرة: ضعیف؛ وقال مرة: متروک الحدیث؛ و کذا قال النسائی و الدارقطنی و أبوحاتم و زاد: و کان رجلاً صالحاً و لکنه بلی بسوء الحفظ. و قال عفان: قال لی أبوعوانة مرة: لا استحل أن أروی عنه شیئاً.... قال النسائی فی موضع آخر: لیس بثقة و لا یکتب حدیثه...؛ و قال ابن معین مرة: لیس بثقة؛ وقال الجوزجانی: ساقط؛ و قال ابن المدینی: کان ضعیفاً...؛ و قال ابن سعد بصری: متروک الحدیث[۴۰].

«ابن عدی» نیز پس از نقل شماری از روایات «ابان بن أبی عیاش» نوشته است: و أبان بن أبی عیاش له روایات غیر ما ذکرت و عامة ما یرویه لا یتابع علیه و هو بین الأمر فی الضعف و أرجو أنه ممن لا یتعمد الکذب إلا أن یشبه علیه و یغلط و عامة ما أتانی أبان من جهة الرواة لا من جهته لأن أبان رووا عنه قوم مجهولین لما أنه فیه ضعف و هو إلی الضعف أقرب منه إلی الصدق کما قال شعبة[۴۱].

یادآوری می‌شود تعدادی از رجالیان اهل سنت، ابان بن أبی عیاش را فردی زاهد و درستکار معرفی کردند از جمله:

«ابن حبان»: کان أبان من العباد الذی یسهر اللیل بالقیام، و یطوی النهار بالصیام[۴۲].

«ایوب سختیانی»: ما نزال نعرفه بالخیر منذ کان[۴۳].

«ساجی»: کان رجلاً صالحاً سخیاً[۴۴].[۴۵]

تحقیق

بر پایه آنچه یاد شد، با آنکه بعض رجالیان اهل سنت «ابان بن أبی عیاش» را عابد، زاهد و درستکار خوانده‌اند، ولی بسیاری از آنان جایگاه حدیثی وی را زیر سؤال برده و او را تضعیف، در نتیجه روایاتش را از اعتبار انداخته‌اند!

علت اصلی این تضعیف را باید در تشیع و گرایش فکری ایشان، نیز نقل روایات فضائل اهل بیت(ع) کاوید؛ به ویژه که «ابان» در آغاز فردی عامی بوده و سپس مستبصر شده، چنان که از عبارت «عقیقی» فهمیده می‌شود[۴۶].

«احمد بن حمید» می‌گوید: «از احمد بن حنبل شنیدم که می‌‌گفت: لا یکتب عن أبان بن أبی عیاش. قلت: أبان کان له هوی؟[۴۷] قال: کان منکر الحدیث[۴۸]. «ابن عدی» هم نوشته بود: و عامة ما یرویه لا یتابع علیه[۴۹].

«شُعبه»[۵۰] تعبیرات بسیار تند و دور از نزاکت و ادب انسانی درباره «ابان بن أبی عیاش» به کار برده و می‌نویسد: لأن ارتکب سبعین کبیرة أحب إلی من أن أحدث عن أبان بن أبی عیاش»[۵۱]؛ «لأن أشرب من بول حماری أحب إلی من أن أقول حدثنی أبان» [۵۲]، «لأن أزنی سبعین مرة أحب إلی من أن [أحدث] عن أبان بن أبی عیاش»[۵۳]؛ «ردائی و خماری فی المساکین صدقة إن لم یکن ابن أبی عیاش یکذب فی الحدیث»؛ «لأن یزنی الرجل خیر من أن یروی عن أبان[۵۴].

بر این پایه، تضعیف و جرح «ابان» در کتب رجالی اهل سنت بر اثر فسق گفتاری یا رفتاری نبوده، بلکه برخاسته از امری مهم‌تر یعنی همان تشیع و نقل روایات فضائل اهل بیت(ع) بوده است.

گفتنی است که امور دیگری مانند روایت از «انس»[۵۵]، اعتماد به ظن[۵۶]، نسبت غفلت و فراموشی[۵۷] و استناد به خواب[۵۸]، نیز از عوامل تضعیف ابان شمرده شده؛ لیکن پایه منطقی ندارند.

درباره تضعیف «شیخ طوسی» که به دنبال ایشان، دیگر رجالیان شیعه نیز به تضعیف «ابان» پرداختند، چند مطلب هست:

۱ . احتمالاً عبارت «تابعی ضعیف»[۵۹] در رجال «شیخ طوسی» مصحف «تابعی صغیر» باشد و مؤیدش عبارت رجالیان اهل سنت است که آن را در ترجمه «ابان» به کار برده‌اند[۶۰]، از همین رو بعضی در نقل روایت «ابان» از «انس» شبهه کردند و یکی از ادله تضعیف وی را نقل روایت از «انس» دانستند، از آن جهت که وی را درک نکرده است. (چنان که گذشت).

۲. بر فرض صحت عبارت «شیخ طوسی»: «تابعی ضعیف» احتمالاً منشأ آن، به تضعیف «ابن غضائری» برگردد و تضعیفات ایشان هم بسی جای تأمل دارد.

۳. بر اساس قرائن و شواهدی می‌‌توان وثاقت یا دست‌کم حسن حال «ابان» را احراز کرد:

۱. اعتماد سلیم به «ابان» و اجازه نقل روایت به ایشان: کتاب سایم بن قیس از اصول شیعه شمرده می‌شود[۶۱] و قدیمی‌ترین منبعی است که حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) را گزارش می‌کند و چنان که گذشت، سلیم بن قیس هنگام مردن این کتاب را در اختیار «ابان بن أبی عیاش» نهاده و نقل روایت از آن را اجازه داده و «ابان» هم در حفظ و بقای آن از هیچ کوششی دریغ نکرده است. بر این اساس، عامل اصلی در ماندگاری این کتاب و انتقال آن به نسل‌های پسین «ابان بن أبی عیاش» بوده و اگر او از جهت اعتقادی و اخلاقی درخور اعتماد نبود، قطعاً در نابود کردن آن به خود تردیدی راه نمی‌داد و سلیم هیچ‌گاه این کتاب را در اختیارش نمی‌نهاد.

افزون بر این، به دیده برخی بزرگان، همچون فقیه بزرگ شیعه، «آیت الله بروجردی» و «اجازه نقل روایت» از قرائن وثاقت است؛ برای نمونه، با آنکه «محمد بن اسماعیل» در اسناد شماری از روایات کتاب کافی یاد شده و از راویانی است که مشترک میان چند راوی است، از این رو بحث‌های فراوانی در کتب رجالی و فقهی در تعیین آن در میان فقها و رجالیان مطرح شده، بلکه رساله‌های مستقلی نوشته شده، «آیت الله بروجردی» درباره وی می‌نویسد: هو مجهول، و لکن الظاهر أنه هو محمد بن إسماعیل النیسابوری، الراوی عن الفضل بن شاذان، و هو و إن لم یکن مصرحاً بالتوثیق، إلا أن إجازة الفضل له نقل کتابه ربما یستفاد منها وثاقته[۶۲].

آن‌گاه بر این اساس به اعتبار کتاب سلیم بن قیس معتقد می‌شود و مینگارد: ولیعلم أن سلیم بن قیس هو من الطبقة الثالثة و من أصحاب علی(ع) ولأجل اشتهاره بذلک هرب من الحجاج خائفاً منه حین قدم العراق فاختفی فی دار أبان بن أبی عیاش إلی أن حضرته الوفاة فدعاه و أعطاه کتابه و أجاز له نقل ما أودعه فیه مما رواه عن علی(ع) و کان هذا هو السبب فی روایة أبان بن أبی عیاش عن سلیم[۶۳].

۲. اعتماد بزرگانی مانند «محمد بن حسن صفار، کلینی و شیخ صدوق» در نقل روایت از «ابان بن أبی عیاش».
۳. ملاحظه سیاق سند «کلینی» در کتاب شریف کافی که به «ابن أبی عیاش» پایان میپذیرد و همگی از بزرگان حدیث شمرده شده‌اند:
۱. علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن أبان بن أبی عیاش،....
۲. «محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن ابن أبی عمیر، عن عمر بن أذینه، عن ابن أبی عیاش،....
۳. «عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عثمان بن عیسی، عن عمر بن أذینة، عن أبان بن أبی عیاش،.»..
۴. علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن عمر بن أذینه، عن ابن أبی عیاش،.»..[۶۴].
۴. روایت «ابراهیم بن عمر یمانی» از «ابان» در موارد فراوان[۶۵].

«نجاشی» درباره «ابراهیم بن عمر یمانی» می‌نویسد: شیخ من أصحابنا، ثقة روی عن أبی جعفر و أبی عبدالله(ع)[۶۶].

۵. روایت «عمر بن أذینة» از «ابن أبی عیاش» در چندین مورد[۶۷].

«شیخ طوسی» درباره «عمر بن أذینة» می‌نگارد: ثقة، له کتاب أخبرنا... عن ابن أبی عمیر و صفوان عن عمر بن أذینة[۶۸].[۶۹]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۹؛ رجال الطوسی، ص۱۰۹ (۱۰۶۷)، ۱۲۶ (ش ۱۲۶۴) و۱۶۴ (ش ۱۸۸۵)، الرجال(ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳، الرجال (ابن داود)، ص۴۱۴ (ش۲) و۵۵۰؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۹، ش۱۰؛ جامع الرواة، ج۱، ص۹؛ إکلیل المنهج، ص۵۳، ش۱۰؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۳۲، ش۹؛ طرائف المقال، ج۲، ص۷، ش۶۵۵۶؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۶۴، ش۲۴؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۸۳، ش۲۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۲۹، ش۲۲؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۹۳، ش۱۳. ب. منابع سنی: الضعفاء و المتروکین، ص۱۴۸، ش۲۱؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۳۸، ش۲۲؛ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۳۴، ش۷، ج۲، ص۲۹۵، ش۱۰۸۷؛ المجروحین، ج۱، ص۲۰ و ۹۶ – ۹۷؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۲۰۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۹، ش۱۴۲؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۵؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۱، ش۱۴۲؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۵، ش۱۷۴.
  2. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۱۲۷؛ ج۸، ص۴۸۲؛ ج۱۱، ص۱۷۶؛ ج۱۲، ص۵۰؛ و....
  3. «خویشاوند» سوره بقره، آیه ۸۳.
  4. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  5. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۱۶۴ به گزارش از الکافی، ج۱، ص۵۳۹، ح۱.
  6. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۷-۸۸.
  7. ر.ک: مناقب الإمام أمیرالمؤمنین(ع) (محمد بن سلیمان الکوفی)، ج۱، ص۱۵۲؛ عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۳۶۹.
  8. ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳.
  9. الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۷۵.
  10. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۲۰۳.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۸-۸۹.
  12. ر.ک: رجال البرقی، ص۹.
  13. «أبان بن أبی عیاش فیروز» (رجال الطوسی، ص۱۰۹، ش۱۰۶۷)؛ «أبان بن أبی عیاش فیروز تابعی، ضعیف» (رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴)؛ «أبان بن أبی عیاش فیروز البصری، تابعی». (رجال الطوسی، ص۱۶۴، ش۱۸۸۵).
  14. ر.ک: الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱.
  15. «بقی بعد الأربعین و مائة،... و أما أبو موسی المدینی فذکر أنه مات سنة سبع أو ثمان و عشرین و مائة» (میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۴، ش۱۵).
  16. الفاکهی؛ الإمام أبومحمد، عبدالله بن محمد بن العباس المکی الفاکهی،...؛ (سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۴۴، ش۲۹).
  17. القراب (۳۵۲ - ۴۲۹ق) إسحاق بن إبراهیم بن محمد بن عبدالرحمن...، أبویعقوب القراب: مورخ. کان محدث هراة. من کتبه «تاریخ وفیات العلماء» من القرن الأول إلی سنة وفاته (الاعلام، ج۱، ص۲۹۳).
  18. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴. ترجمه: «ظاهراً در اینجا خطایی رخ داده است؛ گویا وی عبارت (و ثلاثین) را اراده کرده بود؛ نه (عشرین) را؛ همچنین از یعقوب بن اسحاق شنیده شده که گفته: ابان بن أبی عیاش در اول رجب سال ۱۳۸ فوت کرده است. همین مطلب را «قراب» نیز در تاریخ خود آورده است؛ و «ذهبی» در میزان الاعتدال گفته است: ابان تا بعد از سال ۱۴۰ (ق) زنده مانده است که خالی از اشکال نیست».
  19. ر.ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۲۱.
  20. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۹-۹۱.
  21. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۱۲۷ و ۳۴۳.
  22. المقنعه، ص۳۷۶.
  23. کفایة الأثر، ص۲۲۴.
  24. شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸۱، ح۸۱۵.
  25. الأمالی (مفید)، ص۲۱۶، ح۳.
  26. تفسیر کنزالدقائق، ج۵، ص۱۲۷ و ۳۴۳؛ ج۱۰، ص۳۲۳، ج۱۱، ص۱۷۶؛ ج۱۲، ص۵۰، ج۱۴، ص۱۴۸.
  27. بحار الأنوار، ج۹۳، ص۳۴۸، ح۱۵، ج۱۰۱، ص۱۱۷، ح۴۴.
  28. الأمالی (مفید)، ص۲۱۶، ح۳.
  29. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۱.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۲.
  32. الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱.
  33. رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴.
  34. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳. ترجمه: «اقوا نزد من توقف در روایات ایشان است، به جهت شهادت «ابن غضائری» و «شیخ طوسی» بر تضعیف وی».
  35. منهج المقال، ج۱، ص۱۹۲.
  36. تنقیح المقال، ج۳، ص۶۸ - ۶۹، ش۲۴.
  37. مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۷، ص۱۱۱، ش۴.
  38. الجامع فی الرجال، ج۱، ص۱۱، ش۲۴.
  39. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۲-۹۳.
  40. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۵ - ۸۶.
  41. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
  42. ر.ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۲، ش۱۵.
  43. ر.ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۵.
  44. ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴.
  45. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۳-۹۴.
  46. أبان بن أبی عیاش کان سبب تعریفه هذا الأمر سلیم بن قیس... (خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳).
  47. علامه سید محسن جبل عاملی می‌نویسد: إنه کان له هوی؛ أی من أهل الأهواء و المراد به التشیع. (أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۳).
  48. ر.ک: الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۲، ش۲۰۳.
  49. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
  50. مقصود «شعبة بن الحجاج (م ۱۶۰ق)» است و بعید نیست اگر کسی ادعا کند که اساس تضعیفات «ابان» در کتب رجالی اهل سنت به تضعیف ایشان بر می‌گردد.
  51. ر.ک: الجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۳۴، ش۷.
  52. ر.ک: إکمال تهذیب الکمال، ج۱، ص۱۶۸، ش۱۸۰.
  53. ر.ک: الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۲۰۳.
  54. ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴.
  55. عقیلی می‌نویسد: إنما ترکت أبان لأنه روی عن أنس حدیثاً (ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۳۹، ش۲۲).
  56. معاذ بن معاذ می‌گوید: قلت لشعبة: رأیت وقعتک فی أبان بن أبی عیاش شیء تبین لک أو غیر ذلک؟ قال ظن یشبه الیقین. (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۳۹، ش۲۲).
  57. از سفیان ثوری سؤال شد: ما لک لاتحدث عن أبان أو ما لک قلیل الحدیث عن أبان؟ فقال: کان أبان نسیاً للحدیث. (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۴۰، ش۲۲). ساجی گفته است: فیه غفلة یهم فی الحدیث و یخطئ فیه. (ر.ک: اکمال تهذیب الکمال، ج۱، ص۱۶۸، ش۱۸۰).
  58. عن علی بن مسهر قال: کتبت أنا و حمزة الزیات عن أبان بن أبی عیاش نحواً من ألف حدیث؛ قال: فلقیت حمزة فاخبرنی أنه رأی النبی(ع) فی المنام قال: فقلت یا رسول الله! هذا أبان بن أبی عیاش یحدث عنک؛ فقال: أعرضها علی؛ قال: فعرضتها علیه؛ فما عرف منها إلا خمسة أحادیث (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۴۱، ش۲۲)؛ احمد بن علی الأبار گفته است: «و أنا رأیت النبی(ص) فی المنام فقلت: یا رسول الله! أترضی أبان بن أبی عیاش؟ قال: لا». (ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۴۱، ش۲۲).
  59. رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴.
  60. ر.ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۵.
  61. ر.ک: الذریعه، ج۲، ص۱۵۲، ش۵۹۰. «نعمانی صاحب کتاب الغیبه می‌نویسد: و لیس بین جمیع الشیعة ممن حمل العلم و رواه عن الأئمة(ع) خلاف فی أن کتاب سلیم بن قیس الهلالی أصل من أکبر کتب الأصول التی رواها أهل العلم و من حملة حدیث أهل البیت(ع) و أقدمها...، و هو من الأصول التی ترجع الشیعة إلیها و یعول علیها؛ (الغیبه (نعمانی)، ص۱۰۱ – ۱۰۲).
  62. نهایة التقریر، ج۲، ص۲۷۰.
  63. زبدة المقال، ص۱۲۸.
  64. الکافی، ج۱، ص۶۲ (ح۱) و ۵۲۹ (ح۴)، ج۲، ص۳۲۳ (ح۳) و ۳۹۱ (ح۱).
  65. ر.ک: الکافی، ۱، ص۶۲ (ح۱)، ۵۲۹ (ح۴) و ۵۳۹ (ح۱).
  66. رجال النجاشی، ص۲۰، ش۲۶.
  67. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۴۴ (ح۱)، ۴۶ (ح۱) و۲۹۷ (ح۱).
  68. الفهرست (طوسی)، ص۳۲۴، ش۵۰۴.
  69. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۵-۱۰۰.