دعوت مردم به اسلام: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = دعوت | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | |||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از آنجا که [[حق]] نباید با [[باطل]] آمیخته گردد [[خدای سبحان]] به هنگام [[دشواری]] [[دعوت اسلامی]]، [[پیامبر]]{{صل}} را به «[[رفق و مدارا]] و تدریج» در دعوت اسلامی امر کرد. این «رفق و مدارا و تدریج» از سه جهت در دعوت اسلامی منظور گردید: ۱. از جهت محتوای [[دعوت]]، ۲. از جهت دعوتشوندگان، ۳. از جهت مراتب دعوت<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>. | از آنجا که [[حق]] نباید با [[باطل]] آمیخته گردد [[خدای سبحان]] به هنگام [[دشواری]] [[دعوت اسلامی]]، [[پیامبر]] {{صل}} را به «[[رفق و مدارا]] و تدریج» در دعوت اسلامی امر کرد. این «رفق و مدارا و تدریج» از سه جهت در دعوت اسلامی منظور گردید: ۱. از جهت محتوای [[دعوت]]، ۲. از جهت دعوتشوندگان، ۳. از جهت مراتب دعوت<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>. | ||
'''اول'''، «رفق و مدارا و تدریج» در [[معارف]] و [[قوانین]] [[شرعی]] که [[شئون]] [[جامعه انسانی]] را [[اصلاح]] میکند و ریشههای [[فساد]] را قطع میکند. میدانیم که از کارهای دشوار، دگرگون ساختن [[عقاید]] [[مردم]] است بهویژه اگر به [[اخلاق]] و اعمالی آویخته باشند و [[عادت]] عمومی بر آن استقرار یافته و قرنها بر آن گذشته باشد، به خصوص اگر [[دعوت دینی]] همه [[شئون زندگی]] را در همه حرکات و سکنات [[انسان]] در ظاهر و [[باطن]] در همه زمانها و همه اشخاص و افراد و [[جوامع]] بدون استثنا در بر گیرد، چنان که دعوت اسلامی چنین است، این امری است که [[تصور]] آن [[فکر]] را مدهوش میسازد و محال عادی به شمار میآید. دشواری این امر در [[اعمال]] بیشتر است تا در [[اعتقادات]]؛ زیرا [[انس]] و عادت انسان با عمل بیشتر و پیشتر و محسوستر است و برای [[شهوات]] و هواهای او خواستهتر، از همینرو نخست دعوت به «گروهی از [[اعتقادات حق]]» پدیدار شد و قوانین و [[شرایع الهی]] «با تدریج» و «[[حکم]] به حکم» آمد تا طبع مردم از دعوت [[اسلام]] [[سرکشی]] نکند و [[نفوس]] آنان [[متزلزل]] نگردد. این مطلب با [[تدبر]] در تفاوت [[آیات قرآنی]] [[مکی و مدنی]] در القای [[معارف الهی]] و قوانین شرعی به دست میآید. [[آیات]] مکی به کلیاتی اجمالی فرا میخواند و آیات [[مدنی]]، آن کلیات اجمالی، در اعتقادات و [[احکام]] را به تفصیل بیان میکند. [[خدای تعالی]] فرماید: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى * إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى * أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى * عَبْدًا إِذَا صَلَّى * أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى * أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى * أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى}}<ref>«حاشا؛ انسان سرکشی میورزد * چون خود را بینیاز بیند * به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست * به من بگو آن کس که * بندهای را چون به نماز ایستد باز میدارد * اگر رهنمود یافته باشد * یا به پرهیزگاری فرمان دهد؟ * (یا) اگر دروغ انگارد و رو گرداند * آیا ندانسته است که خداوند میبیند؟» سوره علق، آیه ۶-۱۴.</ref>. | '''اول'''، «رفق و مدارا و تدریج» در [[معارف]] و [[قوانین]] [[شرعی]] که [[شئون]] [[جامعه انسانی]] را [[اصلاح]] میکند و ریشههای [[فساد]] را قطع میکند. میدانیم که از کارهای دشوار، دگرگون ساختن [[عقاید]] [[مردم]] است بهویژه اگر به [[اخلاق]] و اعمالی آویخته باشند و [[عادت]] عمومی بر آن استقرار یافته و قرنها بر آن گذشته باشد، به خصوص اگر [[دعوت دینی]] همه [[شئون زندگی]] را در همه حرکات و سکنات [[انسان]] در ظاهر و [[باطن]] در همه زمانها و همه اشخاص و افراد و [[جوامع]] بدون استثنا در بر گیرد، چنان که دعوت اسلامی چنین است، این امری است که [[تصور]] آن [[فکر]] را مدهوش میسازد و محال عادی به شمار میآید. دشواری این امر در [[اعمال]] بیشتر است تا در [[اعتقادات]]؛ زیرا [[انس]] و عادت انسان با عمل بیشتر و پیشتر و محسوستر است و برای [[شهوات]] و هواهای او خواستهتر، از همینرو نخست دعوت به «گروهی از [[اعتقادات حق]]» پدیدار شد و قوانین و [[شرایع الهی]] «با تدریج» و «[[حکم]] به حکم» آمد تا طبع مردم از دعوت [[اسلام]] [[سرکشی]] نکند و [[نفوس]] آنان [[متزلزل]] نگردد. این مطلب با [[تدبر]] در تفاوت [[آیات قرآنی]] [[مکی و مدنی]] در القای [[معارف الهی]] و قوانین شرعی به دست میآید. [[آیات]] مکی به کلیاتی اجمالی فرا میخواند و آیات [[مدنی]]، آن کلیات اجمالی، در اعتقادات و [[احکام]] را به تفصیل بیان میکند. [[خدای تعالی]] فرماید: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى * إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى * أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى * عَبْدًا إِذَا صَلَّى * أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى * أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى * أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى}}<ref>«حاشا؛ انسان سرکشی میورزد * چون خود را بینیاز بیند * به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست * به من بگو آن کس که * بندهای را چون به نماز ایستد باز میدارد * اگر رهنمود یافته باشد * یا به پرهیزگاری فرمان دهد؟ * (یا) اگر دروغ انگارد و رو گرداند * آیا ندانسته است که خداوند میبیند؟» سوره علق، آیه ۶-۱۴.</ref>. | ||
خط ۹: | خط ۸: | ||
در این [[آیات]]، که در اول [[رسالت]] نازل شد، [[اجمال]] امر [[تقوا]] و [[عبادت]] است. همچنین آیات [[مدنی]] نیز از چنین تدریجی برخوردار است و [[تدبر]] در آیات [[حرمت]] خمر این موضوع را میرساند. [[خدای تعالی]] در دو [[آیه]] مکی فرمود: {{متن قرآن|وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا}}<ref>«و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید» سوره نحل، آیه ۶۷.</ref>. که اشاره دارد خمر، [[رزق حسن]] نیست، سپس فرمود: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ}}<ref>«بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.</ref> که [[اثم]] را [[حرام]] کرد، اما بیان نکرد که [[شرب خمر]] اثم است. سپس در دو آیه مدنی فرمود: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>. در آیه بیان شد که شرب خمر از مصادیق «اثم» است که در [[آیه اعراف]] حرام شد و همچنان زبان آیه زبان «[[رفق]] و [[خیرخواهی]]» است تا این که فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید * شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟» سوره مائده، آیه ۹۰-۹۱.</ref>. با این [[آیه]] روند تدریجی [[تحریم]] [[شرب خمر]] خاتمه یافت. در همه این دست موارد، از روی ارفاق و آسانی پذیرش، [[دعوت اسلامی]] در اظهار و [[اجرای احکام]] به تدریج انجام گرفت. باید توجه داشت که [[سلوک]] از [[اجمال]] به تفصیل و تدریج در القای [[احکام]] از باب ارفاق و [[تربیت]] و [[رعایت مصلحت]] بود که غیر از [[مداهنه]] و [[سازشکاری]] است<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۶-۱۵۹.</ref>. | در این [[آیات]]، که در اول [[رسالت]] نازل شد، [[اجمال]] امر [[تقوا]] و [[عبادت]] است. همچنین آیات [[مدنی]] نیز از چنین تدریجی برخوردار است و [[تدبر]] در آیات [[حرمت]] خمر این موضوع را میرساند. [[خدای تعالی]] در دو [[آیه]] مکی فرمود: {{متن قرآن|وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا}}<ref>«و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید» سوره نحل، آیه ۶۷.</ref>. که اشاره دارد خمر، [[رزق حسن]] نیست، سپس فرمود: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ}}<ref>«بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.</ref> که [[اثم]] را [[حرام]] کرد، اما بیان نکرد که [[شرب خمر]] اثم است. سپس در دو آیه مدنی فرمود: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>. در آیه بیان شد که شرب خمر از مصادیق «اثم» است که در [[آیه اعراف]] حرام شد و همچنان زبان آیه زبان «[[رفق]] و [[خیرخواهی]]» است تا این که فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید * شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟» سوره مائده، آیه ۹۰-۹۱.</ref>. با این [[آیه]] روند تدریجی [[تحریم]] [[شرب خمر]] خاتمه یافت. در همه این دست موارد، از روی ارفاق و آسانی پذیرش، [[دعوت اسلامی]] در اظهار و [[اجرای احکام]] به تدریج انجام گرفت. باید توجه داشت که [[سلوک]] از [[اجمال]] به تفصیل و تدریج در القای [[احکام]] از باب ارفاق و [[تربیت]] و [[رعایت مصلحت]] بود که غیر از [[مداهنه]] و [[سازشکاری]] است<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۶-۱۵۹.</ref>. | ||
'''دوم''' سلوک تدریجی از جهت [[انتخاب]] دعوتشوندگان و رعایت ترتیب در آنان. روشن است که [[پیامبر]]{{صل}} به سوی همه [[انسانها]] برانگیخته شد و [[رسالت]] او خاص گروه یا مکان یا زمانی نبود. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref>. اما از نظر [[حکمت]] لازم بود که [[دعوت]] با بعضی [[انسانها]] شروع شود و این بعضی هم [[قوم]] [[رسول خدا]]{{صل}} باشند. سپس با [[استواری]] [[دین]] در میان آنان، دیگران را نیز در بر گیرد. [[خدای تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. سپس [[خدای سبحان]] امر کرد که دعوت را به قوم خود توسعه دهد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.</ref>، پس از آن خدای سبحان امر به توسعه دعوت به همگان کرد<ref>به برخی از آیات مربوط به این توسعه دعوت در آغاز همین بند دوم اشاره شد. ر.ک: المیزان، ج۴، ص۱۵۹-۱۶۱.</ref>. | '''دوم''' سلوک تدریجی از جهت [[انتخاب]] دعوتشوندگان و رعایت ترتیب در آنان. روشن است که [[پیامبر]] {{صل}} به سوی همه [[انسانها]] برانگیخته شد و [[رسالت]] او خاص گروه یا مکان یا زمانی نبود. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref>. اما از نظر [[حکمت]] لازم بود که [[دعوت]] با بعضی [[انسانها]] شروع شود و این بعضی هم [[قوم]] [[رسول خدا]] {{صل}} باشند. سپس با [[استواری]] [[دین]] در میان آنان، دیگران را نیز در بر گیرد. [[خدای تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. سپس [[خدای سبحان]] امر کرد که دعوت را به قوم خود توسعه دهد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.</ref>، پس از آن خدای سبحان امر به توسعه دعوت به همگان کرد<ref>به برخی از آیات مربوط به این توسعه دعوت در آغاز همین بند دوم اشاره شد. ر.ک: المیزان، ج۴، ص۱۵۹-۱۶۱.</ref>. | ||
'''سوم'''، رعایت مراتب از نظر دعوت و [[ارشاد]] و [[اجرا]]، یعنی دعوت به گفتار و دعوت سلبی ([[مقاومت منفی]] و صلحآمیز) و [[جهاد]]<ref>برای این تفسیر و تحلیل از «دعوت سلبی»، ر.ک: المیزان، ج۴، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref>. دعوت به گفتار از تمامی [[قرآن]] استفاده میشود و خدای سبحان [[پیامبر]]{{صل}} را به رعایت کرامتهای [[انسانی]] و [[اخلاق حسنه]] [[دستور]] داد، چنان که میفرماید: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.</ref> و {{متن قرآن|وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ}}<ref>«نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.</ref>. و پیامبر{{صل}} را امر کرد که همه [[فنون]] بیان، از حکمت و [[موعظه]] و [[مجادله]]، را به حسب [[اختلاف]] فهمها و استعدادهای اشخاص به کار گیرد: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. | '''سوم'''، رعایت مراتب از نظر دعوت و [[ارشاد]] و [[اجرا]]، یعنی دعوت به گفتار و دعوت سلبی ([[مقاومت منفی]] و صلحآمیز) و [[جهاد]]<ref>برای این تفسیر و تحلیل از «دعوت سلبی»، ر.ک: المیزان، ج۴، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref>. دعوت به گفتار از تمامی [[قرآن]] استفاده میشود و خدای سبحان [[پیامبر]] {{صل}} را به رعایت کرامتهای [[انسانی]] و [[اخلاق حسنه]] [[دستور]] داد، چنان که میفرماید: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.</ref> و {{متن قرآن|وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ}}<ref>«نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.</ref>. و پیامبر {{صل}} را امر کرد که همه [[فنون]] بیان، از حکمت و [[موعظه]] و [[مجادله]]، را به حسب [[اختلاف]] فهمها و استعدادهای اشخاص به کار گیرد: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. | ||
و اما [[دعوت]] سلبی (و [[مقاومت منفی]] و صلحآمیز) عبارت است از [[کنارهگیری]] [[مؤمنان]] از [[دین]] و [[اعمال]] [[کافران]] و شکلگیری [[جامعه اسلامی]]، تا با دین غیر [[توحیدی]] دیگران و اعمال غیرمسلمانان از [[گناهان]] و دیگر [[رذایل اخلاقی]] - مگر به مقدار [[ضرورت]] [[حیات]] - در نیامیزند<ref>المیزان، ج۴، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>. [[خدای تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref>«دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«و به ستمگران مگرایید» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>، {{متن قرآن|لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ}}<ref>«و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست» سوره بقره، آیه ۱۳۹.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ... لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید... * خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد» سوره ممتحنه، آیه ۱ و ۸.</ref>. | و اما [[دعوت]] سلبی (و [[مقاومت منفی]] و صلحآمیز) عبارت است از [[کنارهگیری]] [[مؤمنان]] از [[دین]] و [[اعمال]] [[کافران]] و شکلگیری [[جامعه اسلامی]]، تا با دین غیر [[توحیدی]] دیگران و اعمال غیرمسلمانان از [[گناهان]] و دیگر [[رذایل اخلاقی]] - مگر به مقدار [[ضرورت]] [[حیات]] - در نیامیزند<ref>المیزان، ج۴، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>. [[خدای تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref>«دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«و به ستمگران مگرایید» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>، {{متن قرآن|لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ}}<ref>«و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست» سوره بقره، آیه ۱۳۹.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ... لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید... * خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد» سوره ممتحنه، آیه ۱ و ۸.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۶: | ||
درباره [[جهاد]]، به طور خلاصه، باید دانست که [[اسلام]] و [[دین توحید]] براساس [[فطرت]] بنا شده که [[راهبر]] [[اصلاح]] [[حیات انسانی]] است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. پس [[استوار]] داشتن اسلام و [[تحفظ]] بر آن از مهمترین [[حقوق]] [[مشروع]] [[انسانی]] است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref> و [[دفاع]] از این [[حق]] [[فطری]] [[مشروع]]، حق فطری دیگری است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref> و برپایی [[دین توحید]] و [[حیات]] آن منوط به دفاع است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}} «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱؛ {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}} «تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>. [[خدای تعالی]] [[جهاد]] و [[قتال]] را حیاتبخش [[مؤمنان]] خوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>. معنای آن این است که قتال، چه به عنوان [[دفاع]] از [[مسلمانان]] و [[اسلام]] و چه به عنوان قتال ابتدایی، همهاش در [[حقیقت]] [[دفاع از حق]] [[انسانیت]] و [[حیات]] آن است. در [[شرک]] به [[خدای سبحان]] هلاک انسانیت و [[مرگ]] [[فطرت]] است و قتال، که دفاع از حق انسانیت است، بازگرداندن حیات به انسانیت و فطرت است<ref>المیزان، ج۲، ص۶۵-۶۶.</ref>. | درباره [[جهاد]]، به طور خلاصه، باید دانست که [[اسلام]] و [[دین توحید]] براساس [[فطرت]] بنا شده که [[راهبر]] [[اصلاح]] [[حیات انسانی]] است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. پس [[استوار]] داشتن اسلام و [[تحفظ]] بر آن از مهمترین [[حقوق]] [[مشروع]] [[انسانی]] است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref> و [[دفاع]] از این [[حق]] [[فطری]] [[مشروع]]، حق فطری دیگری است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref> و برپایی [[دین توحید]] و [[حیات]] آن منوط به دفاع است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}} «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱؛ {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}} «تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>. [[خدای تعالی]] [[جهاد]] و [[قتال]] را حیاتبخش [[مؤمنان]] خوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>. معنای آن این است که قتال، چه به عنوان [[دفاع]] از [[مسلمانان]] و [[اسلام]] و چه به عنوان قتال ابتدایی، همهاش در [[حقیقت]] [[دفاع از حق]] [[انسانیت]] و [[حیات]] آن است. در [[شرک]] به [[خدای سبحان]] هلاک انسانیت و [[مرگ]] [[فطرت]] است و قتال، که دفاع از حق انسانیت است، بازگرداندن حیات به انسانیت و فطرت است<ref>المیزان، ج۲، ص۶۵-۶۶.</ref>. | ||
این مراتب سهگانه، [[دعوت]] با گفتار و دعوت سلبی ([[مقاومت منفی]] و صلحآمیز) و جهاد، از مزایای [[دین اسلام]] و افتخارات آن است و لحاظ مرتبه اول، برای دو مرتبه بعدی، و مرتبه دوم، در مرتبه سوم لازم است و از [[سیره پیامبر]]{{صل}} دعوت و [[موعظه]] قبل از شروع در [[جنگها]] بوده است. چنانکه خدای سبحان امر فرمود: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ}}<ref>«و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹؛ نیز المیزان، ج۴، ص۱۶۲.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[اعلان دعوت الهی]] به یکسان متوجه همگان شده است حتی آن کسانی که از [[دعوت الهی]] رو برگرداندهاند و با [[پیامبر]]{{صل}} به [[مخالفت]] برخاستهاند. | این مراتب سهگانه، [[دعوت]] با گفتار و دعوت سلبی ([[مقاومت منفی]] و صلحآمیز) و جهاد، از مزایای [[دین اسلام]] و افتخارات آن است و لحاظ مرتبه اول، برای دو مرتبه بعدی، و مرتبه دوم، در مرتبه سوم لازم است و از [[سیره پیامبر]] {{صل}} دعوت و [[موعظه]] قبل از شروع در [[جنگها]] بوده است. چنانکه خدای سبحان امر فرمود: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ}}<ref>«و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹؛ نیز المیزان، ج۴، ص۱۶۲.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[اعلان دعوت الهی]] به یکسان متوجه همگان شده است حتی آن کسانی که از [[دعوت الهی]] رو برگرداندهاند و با [[پیامبر]] {{صل}} به [[مخالفت]] برخاستهاند. | ||
بنابراین [[سیره اجتماعی]] - [[سیاسی]] پیامبر{{صل}} در [[دعوت به اسلام]] و [[پیروزی]] و [[موفقیت]] آن بزرگوار دایر مدار رعایت «[[رفق و مدارا]] و تدریج» بود و این اصل در اظهار [[حقایق]] [[دینی]]، از [[اعتقادات]] و [[احکام شرعی]]، و در [[انتخاب]] مخاطبان و دعوتشوندگان رعایت میگردید و حتی چگونگی و مراحل [[دعوت]] نیز بر همین اساس شکل میگرفت و از دعوت گفتاری آغاز و به [[مقاومت منفی]] و در پایان و در صورت تأثیر نبخشیدن دو مرحله نخست، به [[دفاع]] و [[جهاد]] میانجامید. چنانکه [[مولی]] [[علی]]{{ع}} میفرماید: «آخرین دوا داغ کردن و به کار بردن [[خشونت]] است»<ref>{{متن حدیث|آخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ}}؛ ر.ک: نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۶۸، ص۲۴۳.</ref> و به کار بردن آخرین دوا در اولین مرحله برخلاف [[سیره سیاسی]] و [[حکومتی]] [[نبوی]]{{صل}} و [[علوی]]{{ع}} و [[بیگانه]] با [[روح]] [[اسلام]] و [[دعوت اسلامی]] است | بنابراین [[سیره اجتماعی]] - [[سیاسی]] پیامبر {{صل}} در [[دعوت به اسلام]] و [[پیروزی]] و [[موفقیت]] آن بزرگوار دایر مدار رعایت «[[رفق و مدارا]] و تدریج» بود و این اصل در اظهار [[حقایق]] [[دینی]]، از [[اعتقادات]] و [[احکام شرعی]]، و در [[انتخاب]] مخاطبان و دعوتشوندگان رعایت میگردید و حتی چگونگی و مراحل [[دعوت]] نیز بر همین اساس شکل میگرفت و از دعوت گفتاری آغاز و به [[مقاومت منفی]] و در پایان و در صورت تأثیر نبخشیدن دو مرحله نخست، به [[دفاع]] و [[جهاد]] میانجامید. چنانکه [[مولی]] [[علی]] {{ع}} میفرماید: «آخرین دوا داغ کردن و به کار بردن [[خشونت]] است»<ref>{{متن حدیث|آخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ}}؛ ر.ک: نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۶۸، ص۲۴۳.</ref> و به کار بردن آخرین دوا در اولین مرحله برخلاف [[سیره سیاسی]] و [[حکومتی]] [[نبوی]] {{صل}} و [[علوی]] {{ع}} و [[بیگانه]] با [[روح]] [[اسلام]] و [[دعوت اسلامی]] است<ref>[[احمد رضا یزدانی مقدم|یزدانی مقدم، احمد رضا]]، [[سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی (مقاله)|مقاله «سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۳۶-۴۰.</ref>. | ||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
[[سیره عملی پیامبر خاتم در دعوت مردم به اسلام چه بوده است؟ (پرسش)]] | [[سیره عملی پیامبر خاتم در دعوت مردم به اسلام چه بوده است؟ (پرسش)]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:دعوت | [[رده:دعوت]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۳
مقدمه
از آنجا که حق نباید با باطل آمیخته گردد خدای سبحان به هنگام دشواری دعوت اسلامی، پیامبر (ص) را به «رفق و مدارا و تدریج» در دعوت اسلامی امر کرد. این «رفق و مدارا و تدریج» از سه جهت در دعوت اسلامی منظور گردید: ۱. از جهت محتوای دعوت، ۲. از جهت دعوتشوندگان، ۳. از جهت مراتب دعوت[۱].
اول، «رفق و مدارا و تدریج» در معارف و قوانین شرعی که شئون جامعه انسانی را اصلاح میکند و ریشههای فساد را قطع میکند. میدانیم که از کارهای دشوار، دگرگون ساختن عقاید مردم است بهویژه اگر به اخلاق و اعمالی آویخته باشند و عادت عمومی بر آن استقرار یافته و قرنها بر آن گذشته باشد، به خصوص اگر دعوت دینی همه شئون زندگی را در همه حرکات و سکنات انسان در ظاهر و باطن در همه زمانها و همه اشخاص و افراد و جوامع بدون استثنا در بر گیرد، چنان که دعوت اسلامی چنین است، این امری است که تصور آن فکر را مدهوش میسازد و محال عادی به شمار میآید. دشواری این امر در اعمال بیشتر است تا در اعتقادات؛ زیرا انس و عادت انسان با عمل بیشتر و پیشتر و محسوستر است و برای شهوات و هواهای او خواستهتر، از همینرو نخست دعوت به «گروهی از اعتقادات حق» پدیدار شد و قوانین و شرایع الهی «با تدریج» و «حکم به حکم» آمد تا طبع مردم از دعوت اسلام سرکشی نکند و نفوس آنان متزلزل نگردد. این مطلب با تدبر در تفاوت آیات قرآنی مکی و مدنی در القای معارف الهی و قوانین شرعی به دست میآید. آیات مکی به کلیاتی اجمالی فرا میخواند و آیات مدنی، آن کلیات اجمالی، در اعتقادات و احکام را به تفصیل بیان میکند. خدای تعالی فرماید: كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى * إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى * أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى * عَبْدًا إِذَا صَلَّى * أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى * أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى * أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى[۲].
در این آیات، که در اول رسالت نازل شد، اجمال امر تقوا و عبادت است. همچنین آیات مدنی نیز از چنین تدریجی برخوردار است و تدبر در آیات حرمت خمر این موضوع را میرساند. خدای تعالی در دو آیه مکی فرمود: وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا[۳]. که اشاره دارد خمر، رزق حسن نیست، سپس فرمود: قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ[۴] که اثم را حرام کرد، اما بیان نکرد که شرب خمر اثم است. سپس در دو آیه مدنی فرمود: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا[۵]. در آیه بیان شد که شرب خمر از مصادیق «اثم» است که در آیه اعراف حرام شد و همچنان زبان آیه زبان «رفق و خیرخواهی» است تا این که فرمود: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[۶]. با این آیه روند تدریجی تحریم شرب خمر خاتمه یافت. در همه این دست موارد، از روی ارفاق و آسانی پذیرش، دعوت اسلامی در اظهار و اجرای احکام به تدریج انجام گرفت. باید توجه داشت که سلوک از اجمال به تفصیل و تدریج در القای احکام از باب ارفاق و تربیت و رعایت مصلحت بود که غیر از مداهنه و سازشکاری است[۷].
دوم سلوک تدریجی از جهت انتخاب دعوتشوندگان و رعایت ترتیب در آنان. روشن است که پیامبر (ص) به سوی همه انسانها برانگیخته شد و رسالت او خاص گروه یا مکان یا زمانی نبود. در قرآن کریم آمده است: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[۸]، وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ[۹]، وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[۱۰] و وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ[۱۱]. اما از نظر حکمت لازم بود که دعوت با بعضی انسانها شروع شود و این بعضی هم قوم رسول خدا (ص) باشند. سپس با استواری دین در میان آنان، دیگران را نیز در بر گیرد. خدای تعالی میفرماید: وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۱۲]. سپس خدای سبحان امر کرد که دعوت را به قوم خود توسعه دهد: وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا[۱۳]، پس از آن خدای سبحان امر به توسعه دعوت به همگان کرد[۱۴].
سوم، رعایت مراتب از نظر دعوت و ارشاد و اجرا، یعنی دعوت به گفتار و دعوت سلبی (مقاومت منفی و صلحآمیز) و جهاد[۱۵]. دعوت به گفتار از تمامی قرآن استفاده میشود و خدای سبحان پیامبر (ص) را به رعایت کرامتهای انسانی و اخلاق حسنه دستور داد، چنان که میفرماید: وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ[۱۶] و وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ[۱۷]. و پیامبر (ص) را امر کرد که همه فنون بیان، از حکمت و موعظه و مجادله، را به حسب اختلاف فهمها و استعدادهای اشخاص به کار گیرد: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۱۸].
و اما دعوت سلبی (و مقاومت منفی و صلحآمیز) عبارت است از کنارهگیری مؤمنان از دین و اعمال کافران و شکلگیری جامعه اسلامی، تا با دین غیر توحیدی دیگران و اعمال غیرمسلمانان از گناهان و دیگر رذایل اخلاقی - مگر به مقدار ضرورت حیات - در نیامیزند[۱۹]. خدای تعالی میفرماید: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ[۲۰]، وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا[۲۱]، لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ[۲۲]، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ... لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ[۲۳].
درباره جهاد، به طور خلاصه، باید دانست که اسلام و دین توحید براساس فطرت بنا شده که راهبر اصلاح حیات انسانی است[۲۴]. پس استوار داشتن اسلام و تحفظ بر آن از مهمترین حقوق مشروع انسانی است[۲۵] و دفاع از این حق فطری مشروع، حق فطری دیگری است[۲۶] و برپایی دین توحید و حیات آن منوط به دفاع است[۲۷]. خدای تعالی جهاد و قتال را حیاتبخش مؤمنان خوانده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۲۸]. معنای آن این است که قتال، چه به عنوان دفاع از مسلمانان و اسلام و چه به عنوان قتال ابتدایی، همهاش در حقیقت دفاع از حق انسانیت و حیات آن است. در شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت و مرگ فطرت است و قتال، که دفاع از حق انسانیت است، بازگرداندن حیات به انسانیت و فطرت است[۲۹].
این مراتب سهگانه، دعوت با گفتار و دعوت سلبی (مقاومت منفی و صلحآمیز) و جهاد، از مزایای دین اسلام و افتخارات آن است و لحاظ مرتبه اول، برای دو مرتبه بعدی، و مرتبه دوم، در مرتبه سوم لازم است و از سیره پیامبر (ص) دعوت و موعظه قبل از شروع در جنگها بوده است. چنانکه خدای سبحان امر فرمود: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ[۳۰]. در این آیه کریمه اعلان دعوت الهی به یکسان متوجه همگان شده است حتی آن کسانی که از دعوت الهی رو برگرداندهاند و با پیامبر (ص) به مخالفت برخاستهاند. بنابراین سیره اجتماعی - سیاسی پیامبر (ص) در دعوت به اسلام و پیروزی و موفقیت آن بزرگوار دایر مدار رعایت «رفق و مدارا و تدریج» بود و این اصل در اظهار حقایق دینی، از اعتقادات و احکام شرعی، و در انتخاب مخاطبان و دعوتشوندگان رعایت میگردید و حتی چگونگی و مراحل دعوت نیز بر همین اساس شکل میگرفت و از دعوت گفتاری آغاز و به مقاومت منفی و در پایان و در صورت تأثیر نبخشیدن دو مرحله نخست، به دفاع و جهاد میانجامید. چنانکه مولی علی (ع) میفرماید: «آخرین دوا داغ کردن و به کار بردن خشونت است»[۳۱] و به کار بردن آخرین دوا در اولین مرحله برخلاف سیره سیاسی و حکومتی نبوی (ص) و علوی (ع) و بیگانه با روح اسلام و دعوت اسلامی است[۳۲].
پرسش مستقیم
سیره عملی پیامبر خاتم در دعوت مردم به اسلام چه بوده است؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ المیزان، ج۴، ص۱۵۵-۱۵۶.
- ↑ «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد * چون خود را بینیاز بیند * به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست * به من بگو آن کس که * بندهای را چون به نماز ایستد باز میدارد * اگر رهنمود یافته باشد * یا به پرهیزگاری فرمان دهد؟ * (یا) اگر دروغ انگارد و رو گرداند * آیا ندانسته است که خداوند میبیند؟» سوره علق، آیه ۶-۱۴.
- ↑ «و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید» سوره نحل، آیه ۶۷.
- ↑ «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.
- ↑ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید * شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟» سوره مائده، آیه ۹۰-۹۱.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۱۵۶-۱۵۹.
- ↑ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ «و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ «و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.
- ↑ به برخی از آیات مربوط به این توسعه دعوت در آغاز همین بند دوم اشاره شد. ر.ک: المیزان، ج۴، ص۱۵۹-۱۶۱.
- ↑ برای این تفسیر و تحلیل از «دعوت سلبی»، ر.ک: المیزان، ج۴، ص۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ «و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
- ↑ «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۱۶۱-۱۶۲.
- ↑ «دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۶.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست» سوره بقره، آیه ۱۳۹.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید... * خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد» سوره ممتحنه، آیه ۱ و ۸.
- ↑ ر.ک: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ ر.ک: شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ ر.ک: الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ ر.ک: فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱؛ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ «تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.
- ↑ «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۶۵-۶۶.
- ↑ «و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹؛ نیز المیزان، ج۴، ص۱۶۲.
- ↑ «آخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ»؛ ر.ک: نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۶۸، ص۲۴۳.
- ↑ یزدانی مقدم، احمد رضا، مقاله «سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۳۶-۴۰.