صفا و مروه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
(←پانویس) |
||
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = صفا و مروه | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = صفا و مروه | ||
| مداخل مرتبط = [[صفا و مروه در قرآن]] - [[صفا و مروه در | | مداخل مرتبط = [[صفا و مروه در قرآن]] - [[صفا و مروه در فقه اسلامی]] - [[صفا و مروه در معارف مهدویت]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== | == معناشناسی == | ||
«[[صفا و مروه]]» مدخلی ترکیبی از نام دو [[کوه]] معروف با ارتفاعی اندک است که در ضلع شرقی [[مسجد الحرام]] و با فاصله کمی روبهروی یکدیگر قرار گرفته و پیمایش مسافت میان آن دو از [[مناسک حج]] و [[عمره]] است. این دو کوه از جهت فیزیکی مستقل نبوده و به رغم آنکه صفا بخش کوچکی از کوه ابوقُبَیس و [[مروه]] بخش کوچکی از کوه قُعَیقَعان است، نام مستقل یافته و از گذشتهای دور به این دو نام شناخته شدهاند. صفا جمع «صفاة»<ref>تهذیب اللغه، ج ۱۲، ص۲۴۹؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۴۶۴، «صفا»؛ تاج العروس، ج ۱۹، ص۶۰۲، «صفو».</ref> از ریشه «ص ـ ف ـ و» به معنای [[خالص]] و [[پاک]] بودن از هرگونه [[آلودگی]]<ref>مفردات، ص۲۸۳؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۲۹۲، «صفو».</ref> و در برابر «کَدَر» به معنای تیرگی است<ref>تهذیب اللغه، ج ۱۲، ص۲۴۸؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۴۶۲، «صفا».</ref>. از این رو به سنگهایی که به خاک، ماسه یا گل [[آلوده]]<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۳.</ref> نباشند صفا گفته میشود. معنایِ سنگ صاف با پهنای زیاد نیز برای آن گفته شده است<ref>مفردات، ص۲۸۳؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۴۶۴؛ تاج العروس، ج ۱۹، ص۶۰۲.</ref>. | |||
در | صفا نام کوهی به ارتفاع ۱۵ متر در جنوب شرقی [[مسجدالحرام]] است که در دامنه کوه [[ابوقبیس]] و در مقابل [[حجرالاسود]] قرار دارد<ref> نک: آثار البلاد، ص۱۱۹؛ المسالک و الممالک، ص۱۶؛ الجواهر الفخریه، ج ۴، ص۳۲۵.</ref>. برخی نامگذاری این کوه به «صفا» را در ارتباط با معنای لغوی آن دانسته و گفتهاند چون این کوه از سنگِ سخت و پیراسته از خاک و گل است، صفا نام گرفته است<ref> نک: التبیان، ج ۲، ص۴۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۳.</ref>. براساس برخی [[روایات]] سبب این نامگذاری، نزول [[آدم]] صفیاللّه بر این کوه هنگام هبوط است و صفا برگرفته از [[لقب]] آدم (صفیاللّه) به معنای برگزیده است<ref>بحار الانوار، ج ۱۱، ص۱۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۳۳۶؛ مصباح الحرمین، ص۲۰۸.</ref>. | ||
«[[مروه]]» نیز مفرد «مرو» به معنای سنگ سفید و براقی است که در افروختن [[آتش]] از آن بهره میگیرند<ref>الاشتقاق، ص۷۶؛ الصحاح، ج ۶، ص۲۴۹۱، «مرا»؛ المطلع علی ابواب الفقه، ص۱۹۳.</ref> (سنگ چخماق)<ref>نک: لغت نامه، ج ۶، ص۸۰۷۰،«چخماق».</ref>. برای آن معانی دیگری مانند سنگی محکم و زبر<ref> لسان العرب، ج ۱۵، ص۲۷۵ – ۲۷۶؛ تاج العروس، ج ۲۰، ص۱۸۱، «مرا».</ref>، سنگی تیز که از آن چاقو میسازند<ref>المصنف، ج ۴، ص۶۲۷؛ تحفة الاحوذی، ج ۵، ص۳۷.</ref> و سنگی [[سست]] و نرم<ref>تفسیر سمعانی، ج ۱، ص۱۵۸؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص۱۳۲؛ روح المعانی، ج ۲، ص۲۵.</ref> نیز گفتهاند. | |||
به هر حال مروه، نام کوهی معروف با ارتفاع ۸ متر است که در شمال شرقی [[مسجدالحرام]] و در دامنه [[کوه]] قُعَیقَعان قرار دارد<ref>معجم ما استعجم، ج ۴، ص۱۲۱۷؛ معجم البلدان، ج ۵، ص۱۱۶؛ کشاف القناع، ج ۲، ص۵۶۶.</ref>. این کوه اکنون دامنه و حتی تا نزدیک قلۀ آن با شیب خاصی زیر سنگفرش قرار گرفته است. برخی مروه را به معنای «یک [[زن]]» و هبوط [[حوا]] ([[همسر]] [[آدم]]) بر آن را سبب این نامگذاری دانستهاند<ref>الکافی، ج ۴، ص۱۹۰؛ بحار الانوار، ج ۱۱، ص۱۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۳۳۶.</ref>؛ همچنین [[صفا و مروه]] را نام مرد و زنی گفتهاند که در [[جاهلیت]] [[حرمت]] [[کعبه]] را شکسته و در آن مرتکب [[زنا]] شدند و [[خداوند]] به سزای این عمل، آنان را به سنگ بدل کرد و [[مردم]] پیکر سنگی آنان را بر این دو کوه نهادند<ref>آثار البلاد، ص۱۱۹؛ خریدة العجائب، ص۲۸۶.</ref>؛ اما این گفته ظاهراً تصحیف داستان معروف إساف و نائله است<ref>الکافی، ج ۴، ص۵۴۶؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۱۳۳؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۱۲۴.</ref> و منابع تاریخی نیز آن را [[تأیید]] نمیکنند. افزون بر این، [[شهرت]] این دو کوه به [[زمان]] [[حضرت ابراهیم]] بازمیگردد<ref>[[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده، حسین علی]]، [[صفا و مروه - یوسفزاده (مقاله)|مقاله «صفا و مروه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷]]، ۲۲۸-۲۲۹.</ref>. | |||
در | |||
== پیشینه [[صفا و مروه]] == | |||
بر اساس [[روایات اسلامی]] سابقه صفا و مروه به ابتدای [[خلقت انسان]] باز میگردد. [[آدم]] هنگام هبوط بر [[کوه صفا]] و [[حوا]] بر [[مروه]] فرود آمدند<ref>الکافی، ج ۴، ص۱۹۰ - ۱۹۲.</ref>. فراق میان آن دو و [[صبر]] آدم بر آن موجب شد [[توبه]] آدم در صفا پذیرفته شود و [[خدا]] به [[جبرئیل]] [[فرمان]] داد تا در آنجا به وی مناسکی را بیاموزد که موجب [[پاک]] شدنش گردد<ref>الکافی، ج ۴، ص۱۹۰-۱۹۲.</ref>. | |||
براساس برخی [[روایات]]، نوح پس از طوفان با کشتی بر گرد [[کعبه]] [[طواف]] کرد و پس از طواف کعبه، ۷ شوط میان صفا و مروه با کشتی سعی کرد. سپس بر [[کوه]] [[جودی]] استقرار یافت<ref>الکافی، ج ۴، ص۲۱۲-۲۱۳؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص۲۳۰؛ قصص الانبیاء، ص۸۶.</ref>. این دو کوه در دوره [[حضرت ابراهیم]] شهرتی ویژه یافتند. حضرت ابراهیم [[هاجر]] و اسماعیل را کنار [[خانه خدا]] و در درهای بیآب و علف ساکن کرد: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>. هاجر برای کمک گرفتن یا به [[امید]] یافتن آب از صفا بالا رفت و چون نتیجهای نگرفت، بر فراز مروه رفت؛ ولی باز هم نتیجهای نگرفت. او دوباره به صفا بازگشت و این رفت و آمد ۷ بار تکرار شد و از این رو سعی میان صفا و مروه سنت شد<ref>سیره ابن اسحاق، ج ۲، ص۷۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۱۷۶-۱۷۹؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص۳۸۶.</ref>. هنگامی که ابراهیم به کمک اسماعیل کعبه را بازسازی کرد، مأموریت یافت تا [[حکم]] الهیِ [[وجوب]] [[حج]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند: {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ}}<ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیدهای که از هر راه دوری میرسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.</ref>؛ او بر روی صفا قرار گرفت و حکم الهی را به همگان ابلاغ کرد<ref>اعانة الطالبین، ج ۲، ص۳۵۰.</ref>. [[موسی]] نیز هنگام حجگزاری، پس از [[طواف]] [[کعبه]]، میان [[صفا و مروه]] سعی کرد و در آنجا آوای سروش آسمانی را شنید که از [[همراهی]] [[خدا]] با وی حکایت میکرد و موسی در آنجا به [[سجده]] افتاد<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج ۱، ص۶۸-۶۹؛ اخبار مکه، فاکهی، ج ۲، ص۲۲۶.</ref>. چنانکه از برخی [[روایات]] برمیآید، صفا و مروه دو کوه ارزشمندند، از اینرو [[آدم]] [[خانه کعبه]] را با سنگهایی از صفا و مروه و نیز [[طور سینا]] و کوه [[سلام]] (که پیشتر در پشت کوفه بوده و اکنون کوهی با این نام در آنجا نیست) ساخت<ref>الکافی، ج ۴، ص۱۹۷.</ref>. | |||
با سیطره [[بتپرستی]] بر [[حجاز]] و نفوذ [[افکار]] [[جاهلی]] در میان مردم، سعی صفا و مروه صورت اصلی خود را از دست داد. به گفته ازرقی چون [[جرهمیان]] در منطقه [[حرم]] سرکشی کردند، مردی از آنان به نام اِساف با زنی به نام [[نائله]] در درون خانه کعبه با هم درآمیختند. [[خداوند]] آن دو را به سنگ بدل کرد. مردم پیکر سنگی آنان را برای [[عبرت]] دیگران روی صفا و مروه نهادند. با گذشت [[زمان]]، ماجرای آن دو از یادها رفت و مجسمه آنان به صورت دو [[بت]] درآمد و [[اعراب جاهلی]] هنگام سعی میان صفا و مروه بر آن دو دست کشیده و از آن ها [[تبرک]] میجستند<ref>نک: اخبار مکه، ازرقی، ج ۱، ص۸۸؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۲۴.</ref>. مورخان از استقرار دو بت دیگر به نام نُهَیْک و مُطعِم الطّیر بر [[صفا و مروه]] در دوره [[جاهلیت]] [[سخن]] گفتهاند<ref> اخبار مکه، فاکهی، ج ۲، ص۲۴۱؛ المفصل، ج ۱۱، ص۶۶، ۲۸۶ - ۲۸۷.</ref>. این [[بتها]] همچنان بر صفا و مروه بودند تا اینکه [[مسلمانان]] در [[سال هفتم هجرت]]، موقت آنها را از صفا و مروه دور کردند<ref>فقه القرآن، ج ۱، ص۲۷۴ - ۲۷۵؛ الصافی، ج ۱، ص۲۰۶.</ref> و در [[فتح مکه]] به طور کلی صفا و مروه و مسافت میان آن دو که از بتها انباشته بود به دست [[پیامبراکرم]] پاکسازی شد<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج ۲، ص۲۴۱-۲۴۲؛ نیز نک: تاریخ مکة المشرفه، ص۷۲ - ۷۳.</ref>. پس از [[بعثت پیامبر اکرم]] [[کوه صفا]] نقطه شروع دعوت علنی پیامبر اکرم بود. | |||
بر اساس گزارشهای [[تاریخی]]، آن حضرت در پی نزول آیه {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.</ref> [[فرمان]] یافت تا [[دعوت]] خویش را آشکار کرده و از [[مشرکان]] رویگردان شود. آن حضرت بر بالای کوه صفا رفت و جمله معروف {{متن حدیث| قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا}} را بر زبان راند و دعوت خویش را از فراز آن اعلام کرد<ref>نک: تفسیر مقاتل، ج ۱، ص۴۲۶-۴۲۷؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۴۰۲؛ مفاهیم القرآن، ج ۳، ص۴۰؛ ج ۷، ص۱۳۲ - ۱۳۳.</ref>؛ همچنین گفتهاند: هنگامی که [[پیامبر اکرم]] مأموریت یافت تا در آغاز، [[خویشان]] خود را به [[اسلام]] دعوت کند: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> روی کوه صفا رفت و پس از [[اجتماع]] خویشان بر گرد وی و نظرخواهی از آنان درباره [[راستگویی]] خویش و [[تأیید]] آنان، آنها را به [[دین اسلام]] دعوت کرد<ref>غرائب القرآن، ج ۵، ص۲۸۷.</ref>؛ همچنین برخی گزارشها از [[بیعت]] [[پیامبر]] با [[زنان]] بر روی کوه صفا حکایت دارد<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۷۱؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۳۶۵؛ مراح لبید، ج ۲، ص۵۲۰.</ref>. خانه ارقم که پایگاه مخفی [[مسلمانان]] پیش از دعوت علنی پیامبر بود، در دامنه [[کوه صفا]] قرار داشت و بالاخره [[پیامبر خدا]] در [[روز فتح مکه]] بالای همین [[کوه]] پایان کار [[مشرکان]] را [[اعلان]] کرد<ref>الدرة المکلّله، ص۱۴۹؛ تاریخ و آثار اسلامی، ص۷۹.</ref>. این دو کوه در دوره اسلامی از جهت ارتفاع، پهنا و ساختمان ظاهری دچار دگرگونیهایی شدهاند. براساس گزارشی، [[مهدی عباسی]] در سال ۱۶۷ خانههای واقع در [[مسعی]] را خرید و آنها را خراب کرد<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۷۹-۸۰.</ref> و ضمن [[توسعه]] فضای [[مسجد]]، مسیر سعی را در محل کنونی قرار داد<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۳۹۶؛ فی رحاب البیت العتیق، ص۳۸، ۹۳.</ref>؛ نیز برخی گزارشها از خاکبرداری وسیع مسعی در دوره المعتضد و صرف [[مال]] فراوان برای آن خبر دادهاند<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۸۹-۹۱؛ حج در اندیشه اسلامی، ص۲۱۲؛ میقات حج، ش ۹، ص۱۰۶، «صفا و مروه».</ref>. | |||
در دوره [[منصور عباسی]]، عبدالصمد بن علی برای تسهیل در بالا رفتن از [[صفا و مروه]] پلههایی را برای آن دو ساخت که ازرقی (م. ۲۵۰ ق.) شمار آنها را در صفا ۱۲ و در [[مروه]] ۱۵ پله گفته است<ref> اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۱۱۹-۱۲۰؛ فی رحاب البیت العتیق، ص۱۵۱.</ref>. در سال ۸۰۲ فرج بن برقوف و در سال ۱۲۹۶ سلطان عبدالحمید دوم، پادشاه عثمانی، پلههای صفا و مروه را مرمت کرد. سودون محمدی (از امرای مملوکی [[مصر]]) در اواسط قرن نهم دو نشانه و ستون سبز واقع بر صفا و مروه را (که مهدی عباسی برای سعی میان آن دو ایجاد کرده بود)<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۳۹۶.</ref> مرمت کرد و اطراف آن قندیلهایی برای [[روشنایی]] آویخت.<ref>حج در اندیشه اسلامی، ص۲۱۲.</ref> اکنون با تخریب پلهها و ایجاد شیبی ملایم، بالا رفتن حجگزاران از صفا و مروه را تسهیل کردهاند. | |||
پیش از توسعه [[مسجدالحرام]] صفا بخشی از کوه [[ابوقبیس]] و مروه نیز بخشی از کوه پردامنه [[قعیقعان]] بود و به آن دو متصل بودند و در [[توسعه]] یادشده با احداث خیابانهایی آن دو را از دو [[کوه]] [[ابوقبیس]] و [[قعیقعان]] جدا کردند<ref>[[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده، حسین علی]]، [[صفا و مروه - یوسفزاده (مقاله)|مقاله «صفا و مروه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷]]، ۲۲۹-۲۳۱.</ref>. | |||
== فاصله میان [[صفا و مروه]] == | |||
از جهت مقدار مسافت، تغییری در [[مسعی]] ایجاد نشده است؛ اما نویسندگان مسافت میان آن دو را به [[اختلاف]]، ۴۰۵<ref>فی رحاب البیت العتیق، ص۱۵۰؛ الحج و العمره و معرفة الحرمین الشریفین، ص۱۱۳.</ref> ۴۲۰ <ref>الجواهر الفخریه، ج ۴، ص۳۲۵.</ref> و حتی ۵۰۰ متر گفتهاند<ref> کتاب الحج، محقق داماد، ج۳، ص۶۰۷.</ref>. برخی نیز آن را ۵ / ۷۶۶ ذراع دانستهاند<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۱۱۹.</ref> که بر اساس هر ذراع نیم متر، مسافت میان آن دو از ۳۸۴ متر [[تجاوز]] نمیکند. به نظر میرسد عدم دقت کافی پژوهشگران در ابزارهای اندازهگیری، سبب این اختلاف باشد. ساخت و سازهایی که در این محل در دورههای مختلف انجام میشده و به تبع مسیر طی شده، کوتاه یا بلندتر میشده نیز میتواند عامل این اختلاف باشد<ref> فی رحاب البیت العتیق، ص۳۸.</ref>. در گذشته مسعی میان دکانها و بازاری قرار داشت که از دو سو آن را احاطه کرده بودند<ref>نک: اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۳۳۲.</ref> و با توسعه کنونی [[مسجد الحرام]]، مسعی به آن متصل شده است و در قسمت بیرونی نیز محوطهای به شعاع ۵۰۰ متر ایجاد شده است<ref>[[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده، حسین علی]]، [[صفا و مروه - یوسفزاده (مقاله)|مقاله «صفا و مروه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷]]، ۲۳۱-۲۳۲.</ref>. | |||
== صفا و مروه در [[مناسک حج]] و [[عمره]] == | |||
صفا و مروه دو علامت برای سعیاند که از مهمترین مناسک حج و عمره است. افزون براین در [[روایات]] و نیز منابع فقهی مستحباتی برای صفا و مروه گفته شده است؛ از جمله، هنگامی که حجگزار برای سعی به سوی صفا میرود، [[مستحب]] است از دری که مقابل رکن [[حجرالاسود]] است خارج شود و وقتی به صفا رسید، به مقداری که [[کعبه]] را ببیند، از آن بالا رود؛ آنگاه رو به کعبه بایستد و بگوید {{عربی|"الله أکبر و لاإله إلا الله"}} و هرآنچه را از خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] میخواهد از [[خدا]] بطلبد<ref>فقه الحج، ص۲۸۵، ۲۸۹.</ref>. بر اساس روایتی، این امر از [[زمان]] [[حضرت آدم]] [[سنت]] شده است. وی وقتی کعبه را بنا کرد و [[حجر الاسود]] را در جایگاهش نهاد، به سوی صفا رفت و بر صفا ایستاد و به [[خانه]] نگریست و با دیدن حجر الاسود در رکن کعبه، شروع به [[تکبیر]] و [[تهلیل]] کرد و خدا را به مجد و عظمت یاد کرد<ref>الکافی، ج ۴، ص۱۸۶.</ref>. [[جابر بن عبدالله انصاری]] نیز در باره [[حج]] [[پیامبر اکرم]] آورده است که آنحضرت پس از [[نماز]] [[طواف]]، به سوی صفا رفت و نزدیک صفا [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> را قرائت کرد. سپس فرمود از چیزی آغاز میکنیم که خدا آغاز کرد و از صفا آغاز کرد و به مقداری از [[کوه صفا]] بالا رفت که حَجَر دیده میشد؛ آنگاه رو به کعبه ایستاد و این جملات را بر زبان راند: {{متن حدیث| لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَحْدَهُ لاٰ شَرِيكَ لَهُ، لَهُ اَلْمُلْكُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ اَلْأَحْزَابَ وَحْدَهُ}}<ref>فقه الحج، ص۱۴۷.</ref> از دیگر [[مستحبات]] در [[صفا و مروه]] آن است که حجگزار به مقدار خواندن [[سوره بقره]] با [[ترتیل]]، روی این دو [[کوه]] توقف و [[دعا]] کند<ref>تفسیر آیات الاحکام حج، ص۱۹۶.</ref>. | |||
[[صفا و مروه]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> از [[شعائر الهی]] و [[طواف]] آن دو بیاشکال دانسته شده است. [[مفسران]] مراد از «[[شعائر]]» (جمع [[شعیره]]) را نشانههایی دانستهاند که برای [[اعمال]] خاصّی قرار داده میشوند، از این رو «شعائراللَّه» علامتهایی است که [[خدا]] برای [[عبادت]] قرار داده است<ref>جامع البیان، ج ۲، ص۶۰؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۱۳۳؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص۴۴۴.</ref>. به اتفاق مفسران، مراد از جمله {{متن قرآن|أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا}} طواف میان آن دو<ref>تفسیر مقاتل، ج ۱، ص۸۹؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۲۴؛ نیز نک: الخلاف، ج ۲، ص۳۳۰.</ref> و در اینجا بدین معناست که [[انسان]] مکرر به همانجایی که از آنجا حرکت کرده است بازگردد<ref>التحقیق، ج ۷، ص۱۴۳، «طوف».</ref>. بر این اساس سعی میان صفا و مروه از [[مناسک حج]] و [[عمره]] و از ارکان آن دو است<ref>الخلاف، ج ۲، ص۳۲۸؛ تذکرة الفقهاء، ج ۸، ص۱۳۶؛ فقه السنه، ج ۱، ص۷۱۰.</ref> و فقهای شیعه و بیشتر [[مذاهب اهل سنت]] ترک عمدی آن را موجب بطلان [[حج]] و عمره دانستهاند<ref>النهایه، ص۲۷۲؛ مواهب الجلیل، ج ۴، ص۱۱۸؛ نیز نک: المبسوط، ج ۴، ص۵۰.</ref>. | |||
در فقه حنفی سعی میان صفا و مروه [[واجب]] غیر رکنی دانسته شده و در صورت ترک همه یا بخشی از آن، چنانچه [[زمان]] تدارکش گذشته باشد (در صورت بازگشت به [[وطن]]) با [[قربانی کردن]] یا [[کفاره]] دادن تدارکپذیر است<ref>المبسوط، ج ۴، ص۵۰؛ البحر الرائق، ج ۳، ص۴۰.</ref>. سعی باید از صفا آغاز و به [[مروه]] ختم شود. برخی درباره آن به [[سنت نبوی]] استناد کردهاند<ref>الموطأ، ج ۱، ص۳۷۲.</ref>. در پاسخ این [[پرسش]] که اگر سعی، [[واجب]] و از ارکان [[حج]] و [[عمره]] است، چرا از آن به {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ}} تعبیر شده است که اختیاری بودن عملِ سعی را نشان میدهد، باید گفت به [[اعتقاد]] برخی، [[آیه]] فقط بر [[اباحه]] دلالت دارد و [[وجوب]] سعی از [[سیره پیامبر]] [[استنباط]] میشود<ref>جامع الخلاف، ص۲۰۴.</ref>. برخی دیگر این تعبیر را در ارتباط با [[شأن نزول آیه]] دانسته و گفتهاند چون [[مسلمانان]] سعی میان [[صفا و مروه]] را به سبب قرار گرفتن [[بتها]] بر روی آن در گذشته، [[حرام]] میپنداشتند، [[خداوند]] با نزول آیه {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> این پندار را رد کرد و سعی میان آن دو را بیاشکال دانست<ref>التبیان، ج ۲، ص۴۴؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۲۴.</ref>. برخی نیز بر این باورند که در [[سال هفتم هجرت]] که مسلمانان [[عمرة القضاء]] را انجام میدادند، [[پیامبر]] با [[مشرکان]] شرط کرد بتها را از صفا و مروه بردارند. برخی از مسلمانان نتوانستند اعمالشان را به موقع انجام دهند و مشرکان با تصور پایان یافتنِ [[مناسک حج]] مسلمانان بتها را به محل نخست آن بازگرداندند. کسانی که با تأخیر، سعی صفا و مروه را انجام میدادند دچار [[شک]] شده و با توجه به وجود بتها بر روی [[صفا و مروه]] درباره [[درستی]] [[اعمال]] خویش به تردید افتادند. [[آیه شریفه]] نازل شده و سعی میان [[صفا و مروه]] را با وجود [[بتها]] بر روی آن بیاشکال اعلام کرد<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص۶۴؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۶۹-۷۰؛ الکافی، ج ۴، ص۴۳۵.</ref>. براساس روایتی از [[عایشه]] نیز گروهی از [[انصار]] که در [[جاهلیت]] [[بت]] منات را میپرستیدند، از سعی میان صفا و مروه خودداری کردند و از [[پیامبر]] پرسیدند که آیا با وجود این سابقه، اشکالی دارد بین صفا و مروه را [[طواف]] کنند که آیه شریفه نازل شد و آن را بیاشکال خواند<ref>اسباب النزول، واحدی، ص۲۸؛ اسباب النزول، سیوطی، ص۳۶-۳۷.</ref>. برخی نیز [[آیه]] را پاسخ به گروهی از [[مسلمانان]] دانستهاند که نزد پیامبر رفته و از ایشان درباره سعی صفا و مروه با توجه به اینکه در جاهلیت سعی نمیکردند پرسیدند<ref>نک: التبیان، ج ۲، ص۴۴.</ref>. در گذشته [[مسعی]] درون دره قرار داشته، و بخشی از آن محل عبور سیلاب بوده است. براساس [[روایت]] ابنجُریج، [[امام صادق]] ضمن بیان چگونگی [[حج]] پیامبر درباره سعی آن حضرت فرموده است وقتی پیامبر از [[کوه صفا]] پایین میآمد، به شیوه معمول حرکت کرده و هنگامی که به کف دره میرسید، با سرعت حرکت میکرد (هَرْوَله) و چون به سوی دیگر درّه میرسید، باز به شیوه معمول حرکت میکرد<ref>مسند احمد، ج ۳، ص۳۳۳؛ بحار الانوار، ج ۳۰، ص۶۰۶.</ref>.<ref>[[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده، حسین علی]]، [[صفا و مروه - یوسفزاده (مقاله)|مقاله «صفا و مروه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷]]، ۲۳۲-۲۳۴.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:13681050.jpg|22px]] [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده، حسین علی]]، [[صفا و مروه - یوسفزاده (مقاله)|مقاله «صفا و مروه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۲۸: | خط ۴۷: | ||
[[رده:مکانها در قرآن]] | [[رده:مکانها در قرآن]] | ||
[[رده:صفا و مروه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۷
معناشناسی
«صفا و مروه» مدخلی ترکیبی از نام دو کوه معروف با ارتفاعی اندک است که در ضلع شرقی مسجد الحرام و با فاصله کمی روبهروی یکدیگر قرار گرفته و پیمایش مسافت میان آن دو از مناسک حج و عمره است. این دو کوه از جهت فیزیکی مستقل نبوده و به رغم آنکه صفا بخش کوچکی از کوه ابوقُبَیس و مروه بخش کوچکی از کوه قُعَیقَعان است، نام مستقل یافته و از گذشتهای دور به این دو نام شناخته شدهاند. صفا جمع «صفاة»[۱] از ریشه «ص ـ ف ـ و» به معنای خالص و پاک بودن از هرگونه آلودگی[۲] و در برابر «کَدَر» به معنای تیرگی است[۳]. از این رو به سنگهایی که به خاک، ماسه یا گل آلوده[۴] نباشند صفا گفته میشود. معنایِ سنگ صاف با پهنای زیاد نیز برای آن گفته شده است[۵].
صفا نام کوهی به ارتفاع ۱۵ متر در جنوب شرقی مسجدالحرام است که در دامنه کوه ابوقبیس و در مقابل حجرالاسود قرار دارد[۶]. برخی نامگذاری این کوه به «صفا» را در ارتباط با معنای لغوی آن دانسته و گفتهاند چون این کوه از سنگِ سخت و پیراسته از خاک و گل است، صفا نام گرفته است[۷]. براساس برخی روایات سبب این نامگذاری، نزول آدم صفیاللّه بر این کوه هنگام هبوط است و صفا برگرفته از لقب آدم (صفیاللّه) به معنای برگزیده است[۸].
«مروه» نیز مفرد «مرو» به معنای سنگ سفید و براقی است که در افروختن آتش از آن بهره میگیرند[۹] (سنگ چخماق)[۱۰]. برای آن معانی دیگری مانند سنگی محکم و زبر[۱۱]، سنگی تیز که از آن چاقو میسازند[۱۲] و سنگی سست و نرم[۱۳] نیز گفتهاند.
به هر حال مروه، نام کوهی معروف با ارتفاع ۸ متر است که در شمال شرقی مسجدالحرام و در دامنه کوه قُعَیقَعان قرار دارد[۱۴]. این کوه اکنون دامنه و حتی تا نزدیک قلۀ آن با شیب خاصی زیر سنگفرش قرار گرفته است. برخی مروه را به معنای «یک زن» و هبوط حوا (همسر آدم) بر آن را سبب این نامگذاری دانستهاند[۱۵]؛ همچنین صفا و مروه را نام مرد و زنی گفتهاند که در جاهلیت حرمت کعبه را شکسته و در آن مرتکب زنا شدند و خداوند به سزای این عمل، آنان را به سنگ بدل کرد و مردم پیکر سنگی آنان را بر این دو کوه نهادند[۱۶]؛ اما این گفته ظاهراً تصحیف داستان معروف إساف و نائله است[۱۷] و منابع تاریخی نیز آن را تأیید نمیکنند. افزون بر این، شهرت این دو کوه به زمان حضرت ابراهیم بازمیگردد[۱۸].
پیشینه صفا و مروه
بر اساس روایات اسلامی سابقه صفا و مروه به ابتدای خلقت انسان باز میگردد. آدم هنگام هبوط بر کوه صفا و حوا بر مروه فرود آمدند[۱۹]. فراق میان آن دو و صبر آدم بر آن موجب شد توبه آدم در صفا پذیرفته شود و خدا به جبرئیل فرمان داد تا در آنجا به وی مناسکی را بیاموزد که موجب پاک شدنش گردد[۲۰].
براساس برخی روایات، نوح پس از طوفان با کشتی بر گرد کعبه طواف کرد و پس از طواف کعبه، ۷ شوط میان صفا و مروه با کشتی سعی کرد. سپس بر کوه جودی استقرار یافت[۲۱]. این دو کوه در دوره حضرت ابراهیم شهرتی ویژه یافتند. حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را کنار خانه خدا و در درهای بیآب و علف ساکن کرد: ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾[۲۲]. هاجر برای کمک گرفتن یا به امید یافتن آب از صفا بالا رفت و چون نتیجهای نگرفت، بر فراز مروه رفت؛ ولی باز هم نتیجهای نگرفت. او دوباره به صفا بازگشت و این رفت و آمد ۷ بار تکرار شد و از این رو سعی میان صفا و مروه سنت شد[۲۳]. هنگامی که ابراهیم به کمک اسماعیل کعبه را بازسازی کرد، مأموریت یافت تا حکم الهیِ وجوب حج را به مردم ابلاغ کند: ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴾[۲۴]؛ او بر روی صفا قرار گرفت و حکم الهی را به همگان ابلاغ کرد[۲۵]. موسی نیز هنگام حجگزاری، پس از طواف کعبه، میان صفا و مروه سعی کرد و در آنجا آوای سروش آسمانی را شنید که از همراهی خدا با وی حکایت میکرد و موسی در آنجا به سجده افتاد[۲۶]. چنانکه از برخی روایات برمیآید، صفا و مروه دو کوه ارزشمندند، از اینرو آدم خانه کعبه را با سنگهایی از صفا و مروه و نیز طور سینا و کوه سلام (که پیشتر در پشت کوفه بوده و اکنون کوهی با این نام در آنجا نیست) ساخت[۲۷].
با سیطره بتپرستی بر حجاز و نفوذ افکار جاهلی در میان مردم، سعی صفا و مروه صورت اصلی خود را از دست داد. به گفته ازرقی چون جرهمیان در منطقه حرم سرکشی کردند، مردی از آنان به نام اِساف با زنی به نام نائله در درون خانه کعبه با هم درآمیختند. خداوند آن دو را به سنگ بدل کرد. مردم پیکر سنگی آنان را برای عبرت دیگران روی صفا و مروه نهادند. با گذشت زمان، ماجرای آن دو از یادها رفت و مجسمه آنان به صورت دو بت درآمد و اعراب جاهلی هنگام سعی میان صفا و مروه بر آن دو دست کشیده و از آن ها تبرک میجستند[۲۸]. مورخان از استقرار دو بت دیگر به نام نُهَیْک و مُطعِم الطّیر بر صفا و مروه در دوره جاهلیت سخن گفتهاند[۲۹]. این بتها همچنان بر صفا و مروه بودند تا اینکه مسلمانان در سال هفتم هجرت، موقت آنها را از صفا و مروه دور کردند[۳۰] و در فتح مکه به طور کلی صفا و مروه و مسافت میان آن دو که از بتها انباشته بود به دست پیامبراکرم پاکسازی شد[۳۱]. پس از بعثت پیامبر اکرم کوه صفا نقطه شروع دعوت علنی پیامبر اکرم بود.
بر اساس گزارشهای تاریخی، آن حضرت در پی نزول آیه ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ﴾[۳۲] فرمان یافت تا دعوت خویش را آشکار کرده و از مشرکان رویگردان شود. آن حضرت بر بالای کوه صفا رفت و جمله معروف « قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا» را بر زبان راند و دعوت خویش را از فراز آن اعلام کرد[۳۳]؛ همچنین گفتهاند: هنگامی که پیامبر اکرم مأموریت یافت تا در آغاز، خویشان خود را به اسلام دعوت کند: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۳۴] روی کوه صفا رفت و پس از اجتماع خویشان بر گرد وی و نظرخواهی از آنان درباره راستگویی خویش و تأیید آنان، آنها را به دین اسلام دعوت کرد[۳۵]؛ همچنین برخی گزارشها از بیعت پیامبر با زنان بر روی کوه صفا حکایت دارد[۳۶]. خانه ارقم که پایگاه مخفی مسلمانان پیش از دعوت علنی پیامبر بود، در دامنه کوه صفا قرار داشت و بالاخره پیامبر خدا در روز فتح مکه بالای همین کوه پایان کار مشرکان را اعلان کرد[۳۷]. این دو کوه در دوره اسلامی از جهت ارتفاع، پهنا و ساختمان ظاهری دچار دگرگونیهایی شدهاند. براساس گزارشی، مهدی عباسی در سال ۱۶۷ خانههای واقع در مسعی را خرید و آنها را خراب کرد[۳۸] و ضمن توسعه فضای مسجد، مسیر سعی را در محل کنونی قرار داد[۳۹]؛ نیز برخی گزارشها از خاکبرداری وسیع مسعی در دوره المعتضد و صرف مال فراوان برای آن خبر دادهاند[۴۰].
در دوره منصور عباسی، عبدالصمد بن علی برای تسهیل در بالا رفتن از صفا و مروه پلههایی را برای آن دو ساخت که ازرقی (م. ۲۵۰ ق.) شمار آنها را در صفا ۱۲ و در مروه ۱۵ پله گفته است[۴۱]. در سال ۸۰۲ فرج بن برقوف و در سال ۱۲۹۶ سلطان عبدالحمید دوم، پادشاه عثمانی، پلههای صفا و مروه را مرمت کرد. سودون محمدی (از امرای مملوکی مصر) در اواسط قرن نهم دو نشانه و ستون سبز واقع بر صفا و مروه را (که مهدی عباسی برای سعی میان آن دو ایجاد کرده بود)[۴۲] مرمت کرد و اطراف آن قندیلهایی برای روشنایی آویخت.[۴۳] اکنون با تخریب پلهها و ایجاد شیبی ملایم، بالا رفتن حجگزاران از صفا و مروه را تسهیل کردهاند.
پیش از توسعه مسجدالحرام صفا بخشی از کوه ابوقبیس و مروه نیز بخشی از کوه پردامنه قعیقعان بود و به آن دو متصل بودند و در توسعه یادشده با احداث خیابانهایی آن دو را از دو کوه ابوقبیس و قعیقعان جدا کردند[۴۴].
فاصله میان صفا و مروه
از جهت مقدار مسافت، تغییری در مسعی ایجاد نشده است؛ اما نویسندگان مسافت میان آن دو را به اختلاف، ۴۰۵[۴۵] ۴۲۰ [۴۶] و حتی ۵۰۰ متر گفتهاند[۴۷]. برخی نیز آن را ۵ / ۷۶۶ ذراع دانستهاند[۴۸] که بر اساس هر ذراع نیم متر، مسافت میان آن دو از ۳۸۴ متر تجاوز نمیکند. به نظر میرسد عدم دقت کافی پژوهشگران در ابزارهای اندازهگیری، سبب این اختلاف باشد. ساخت و سازهایی که در این محل در دورههای مختلف انجام میشده و به تبع مسیر طی شده، کوتاه یا بلندتر میشده نیز میتواند عامل این اختلاف باشد[۴۹]. در گذشته مسعی میان دکانها و بازاری قرار داشت که از دو سو آن را احاطه کرده بودند[۵۰] و با توسعه کنونی مسجد الحرام، مسعی به آن متصل شده است و در قسمت بیرونی نیز محوطهای به شعاع ۵۰۰ متر ایجاد شده است[۵۱].
صفا و مروه در مناسک حج و عمره
صفا و مروه دو علامت برای سعیاند که از مهمترین مناسک حج و عمره است. افزون براین در روایات و نیز منابع فقهی مستحباتی برای صفا و مروه گفته شده است؛ از جمله، هنگامی که حجگزار برای سعی به سوی صفا میرود، مستحب است از دری که مقابل رکن حجرالاسود است خارج شود و وقتی به صفا رسید، به مقداری که کعبه را ببیند، از آن بالا رود؛ آنگاه رو به کعبه بایستد و بگوید "الله أکبر و لاإله إلا الله" و هرآنچه را از خیر دنیا و آخرت میخواهد از خدا بطلبد[۵۲]. بر اساس روایتی، این امر از زمان حضرت آدم سنت شده است. وی وقتی کعبه را بنا کرد و حجر الاسود را در جایگاهش نهاد، به سوی صفا رفت و بر صفا ایستاد و به خانه نگریست و با دیدن حجر الاسود در رکن کعبه، شروع به تکبیر و تهلیل کرد و خدا را به مجد و عظمت یاد کرد[۵۳]. جابر بن عبدالله انصاری نیز در باره حج پیامبر اکرم آورده است که آنحضرت پس از نماز طواف، به سوی صفا رفت و نزدیک صفا آیه ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۵۴] را قرائت کرد. سپس فرمود از چیزی آغاز میکنیم که خدا آغاز کرد و از صفا آغاز کرد و به مقداری از کوه صفا بالا رفت که حَجَر دیده میشد؛ آنگاه رو به کعبه ایستاد و این جملات را بر زبان راند: « لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَحْدَهُ لاٰ شَرِيكَ لَهُ، لَهُ اَلْمُلْكُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ اَلْأَحْزَابَ وَحْدَهُ»[۵۵] از دیگر مستحبات در صفا و مروه آن است که حجگزار به مقدار خواندن سوره بقره با ترتیل، روی این دو کوه توقف و دعا کند[۵۶].
صفا و مروه در آیه ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۵۷] از شعائر الهی و طواف آن دو بیاشکال دانسته شده است. مفسران مراد از «شعائر» (جمع شعیره) را نشانههایی دانستهاند که برای اعمال خاصّی قرار داده میشوند، از این رو «شعائراللَّه» علامتهایی است که خدا برای عبادت قرار داده است[۵۸]. به اتفاق مفسران، مراد از جمله ﴿أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ طواف میان آن دو[۵۹] و در اینجا بدین معناست که انسان مکرر به همانجایی که از آنجا حرکت کرده است بازگردد[۶۰]. بر این اساس سعی میان صفا و مروه از مناسک حج و عمره و از ارکان آن دو است[۶۱] و فقهای شیعه و بیشتر مذاهب اهل سنت ترک عمدی آن را موجب بطلان حج و عمره دانستهاند[۶۲].
در فقه حنفی سعی میان صفا و مروه واجب غیر رکنی دانسته شده و در صورت ترک همه یا بخشی از آن، چنانچه زمان تدارکش گذشته باشد (در صورت بازگشت به وطن) با قربانی کردن یا کفاره دادن تدارکپذیر است[۶۳]. سعی باید از صفا آغاز و به مروه ختم شود. برخی درباره آن به سنت نبوی استناد کردهاند[۶۴]. در پاسخ این پرسش که اگر سعی، واجب و از ارکان حج و عمره است، چرا از آن به ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ﴾ تعبیر شده است که اختیاری بودن عملِ سعی را نشان میدهد، باید گفت به اعتقاد برخی، آیه فقط بر اباحه دلالت دارد و وجوب سعی از سیره پیامبر استنباط میشود[۶۵]. برخی دیگر این تعبیر را در ارتباط با شأن نزول آیه دانسته و گفتهاند چون مسلمانان سعی میان صفا و مروه را به سبب قرار گرفتن بتها بر روی آن در گذشته، حرام میپنداشتند، خداوند با نزول آیه ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۶۶] این پندار را رد کرد و سعی میان آن دو را بیاشکال دانست[۶۷]. برخی نیز بر این باورند که در سال هفتم هجرت که مسلمانان عمرة القضاء را انجام میدادند، پیامبر با مشرکان شرط کرد بتها را از صفا و مروه بردارند. برخی از مسلمانان نتوانستند اعمالشان را به موقع انجام دهند و مشرکان با تصور پایان یافتنِ مناسک حج مسلمانان بتها را به محل نخست آن بازگرداندند. کسانی که با تأخیر، سعی صفا و مروه را انجام میدادند دچار شک شده و با توجه به وجود بتها بر روی صفا و مروه درباره درستی اعمال خویش به تردید افتادند. آیه شریفه نازل شده و سعی میان صفا و مروه را با وجود بتها بر روی آن بیاشکال اعلام کرد[۶۸]. براساس روایتی از عایشه نیز گروهی از انصار که در جاهلیت بت منات را میپرستیدند، از سعی میان صفا و مروه خودداری کردند و از پیامبر پرسیدند که آیا با وجود این سابقه، اشکالی دارد بین صفا و مروه را طواف کنند که آیه شریفه نازل شد و آن را بیاشکال خواند[۶۹]. برخی نیز آیه را پاسخ به گروهی از مسلمانان دانستهاند که نزد پیامبر رفته و از ایشان درباره سعی صفا و مروه با توجه به اینکه در جاهلیت سعی نمیکردند پرسیدند[۷۰]. در گذشته مسعی درون دره قرار داشته، و بخشی از آن محل عبور سیلاب بوده است. براساس روایت ابنجُریج، امام صادق ضمن بیان چگونگی حج پیامبر درباره سعی آن حضرت فرموده است وقتی پیامبر از کوه صفا پایین میآمد، به شیوه معمول حرکت کرده و هنگامی که به کف دره میرسید، با سرعت حرکت میکرد (هَرْوَله) و چون به سوی دیگر درّه میرسید، باز به شیوه معمول حرکت میکرد[۷۱].[۷۲]
منابع
پانویس
- ↑ تهذیب اللغه، ج ۱۲، ص۲۴۹؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۴۶۴، «صفا»؛ تاج العروس، ج ۱۹، ص۶۰۲، «صفو».
- ↑ مفردات، ص۲۸۳؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۲۹۲، «صفو».
- ↑ تهذیب اللغه، ج ۱۲، ص۲۴۸؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۴۶۲، «صفا».
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۳.
- ↑ مفردات، ص۲۸۳؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۴۶۴؛ تاج العروس، ج ۱۹، ص۶۰۲.
- ↑ نک: آثار البلاد، ص۱۱۹؛ المسالک و الممالک، ص۱۶؛ الجواهر الفخریه، ج ۴، ص۳۲۵.
- ↑ نک: التبیان، ج ۲، ص۴۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۱، ص۱۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۳۳۶؛ مصباح الحرمین، ص۲۰۸.
- ↑ الاشتقاق، ص۷۶؛ الصحاح، ج ۶، ص۲۴۹۱، «مرا»؛ المطلع علی ابواب الفقه، ص۱۹۳.
- ↑ نک: لغت نامه، ج ۶، ص۸۰۷۰،«چخماق».
- ↑ لسان العرب، ج ۱۵، ص۲۷۵ – ۲۷۶؛ تاج العروس، ج ۲۰، ص۱۸۱، «مرا».
- ↑ المصنف، ج ۴، ص۶۲۷؛ تحفة الاحوذی، ج ۵، ص۳۷.
- ↑ تفسیر سمعانی، ج ۱، ص۱۵۸؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص۱۳۲؛ روح المعانی، ج ۲، ص۲۵.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۴، ص۱۲۱۷؛ معجم البلدان، ج ۵، ص۱۱۶؛ کشاف القناع، ج ۲، ص۵۶۶.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۱۹۰؛ بحار الانوار، ج ۱۱، ص۱۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۳۳۶.
- ↑ آثار البلاد، ص۱۱۹؛ خریدة العجائب، ص۲۸۶.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۵۴۶؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۱۳۳؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۱۲۴.
- ↑ یوسفزاده، حسین علی، مقاله «صفا و مروه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷، ۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۱۹۰ - ۱۹۲.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۱۹۰-۱۹۲.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۲۱۲-۲۱۳؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص۲۳۰؛ قصص الانبیاء، ص۸۶.
- ↑ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ج ۲، ص۷۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۱۷۶-۱۷۹؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص۳۸۶.
- ↑ «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیدهای که از هر راه دوری میرسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ اعانة الطالبین، ج ۲، ص۳۵۰.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج ۱، ص۶۸-۶۹؛ اخبار مکه، فاکهی، ج ۲، ص۲۲۶.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۱۹۷.
- ↑ نک: اخبار مکه، ازرقی، ج ۱، ص۸۸؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۲۴.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج ۲، ص۲۴۱؛ المفصل، ج ۱۱، ص۶۶، ۲۸۶ - ۲۸۷.
- ↑ فقه القرآن، ج ۱، ص۲۷۴ - ۲۷۵؛ الصافی، ج ۱، ص۲۰۶.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج ۲، ص۲۴۱-۲۴۲؛ نیز نک: تاریخ مکة المشرفه، ص۷۲ - ۷۳.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
- ↑ نک: تفسیر مقاتل، ج ۱، ص۴۲۶-۴۲۷؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۴۰۲؛ مفاهیم القرآن، ج ۳، ص۴۰؛ ج ۷، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ غرائب القرآن، ج ۵، ص۲۸۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۷۱؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۳۶۵؛ مراح لبید، ج ۲، ص۵۲۰.
- ↑ الدرة المکلّله، ص۱۴۹؛ تاریخ و آثار اسلامی، ص۷۹.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۷۹-۸۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۳۹۶؛ فی رحاب البیت العتیق، ص۳۸، ۹۳.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۸۹-۹۱؛ حج در اندیشه اسلامی، ص۲۱۲؛ میقات حج، ش ۹، ص۱۰۶، «صفا و مروه».
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۱۱۹-۱۲۰؛ فی رحاب البیت العتیق، ص۱۵۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۳۹۶.
- ↑ حج در اندیشه اسلامی، ص۲۱۲.
- ↑ یوسفزاده، حسین علی، مقاله «صفا و مروه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷، ۲۲۹-۲۳۱.
- ↑ فی رحاب البیت العتیق، ص۱۵۰؛ الحج و العمره و معرفة الحرمین الشریفین، ص۱۱۳.
- ↑ الجواهر الفخریه، ج ۴، ص۳۲۵.
- ↑ کتاب الحج، محقق داماد، ج۳، ص۶۰۷.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۱۱۹.
- ↑ فی رحاب البیت العتیق، ص۳۸.
- ↑ نک: اخبار مکه، ازرقی، ج ۲، ص۳۳۲.
- ↑ یوسفزاده، حسین علی، مقاله «صفا و مروه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷، ۲۳۱-۲۳۲.
- ↑ فقه الحج، ص۲۸۵، ۲۸۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص۱۸۶.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ فقه الحج، ص۱۴۷.
- ↑ تفسیر آیات الاحکام حج، ص۱۹۶.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص۶۰؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۱۳۳؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص۴۴۴.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص۸۹؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۲۴؛ نیز نک: الخلاف، ج ۲، ص۳۳۰.
- ↑ التحقیق، ج ۷، ص۱۴۳، «طوف».
- ↑ الخلاف، ج ۲، ص۳۲۸؛ تذکرة الفقهاء، ج ۸، ص۱۳۶؛ فقه السنه، ج ۱، ص۷۱۰.
- ↑ النهایه، ص۲۷۲؛ مواهب الجلیل، ج ۴، ص۱۱۸؛ نیز نک: المبسوط، ج ۴، ص۵۰.
- ↑ المبسوط، ج ۴، ص۵۰؛ البحر الرائق، ج ۳، ص۴۰.
- ↑ الموطأ، ج ۱، ص۳۷۲.
- ↑ جامع الخلاف، ص۲۰۴.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۴۴؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۲۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص۶۴؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۶۹-۷۰؛ الکافی، ج ۴، ص۴۳۵.
- ↑ اسباب النزول، واحدی، ص۲۸؛ اسباب النزول، سیوطی، ص۳۶-۳۷.
- ↑ نک: التبیان، ج ۲، ص۴۴.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص۳۳۳؛ بحار الانوار، ج ۳۰، ص۶۰۶.
- ↑ یوسفزاده، حسین علی، مقاله «صفا و مروه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷، ۲۳۲-۲۳۴.