نیاکان پیامبر خاتم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = نیاکان پیامبر خاتم
| موضوع مرتبط = نیاکان پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  = نیاکان پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  = نیاکان پیامبر خاتم
| مداخل مرتبط = [[نیاکان پیامبر خاتم در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[نیاکان پیامبر خاتم در قرآن]] - [[نیاکان پیامبر خاتم در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مقدمه ==
[[رسول اکرم]] {{صل}} [[پیامبری]] [[برگزیده]] از نژاد [[عرب]]، یعنی [[قریش]] در [[حجاز]] بود و این خود موقعیتی [[اجتماعی]] برای موفقیت در [[دعوت]] ایجاد می‌کرد، نه اینکه [[پیامبر]] به این امور می‌بالید و یا برای آن [[ارزش]] قائل بود. این [[موقعیت]] هم بیش از آنکه جنبه نژادی داشته باشد، وصف [[دینی]] و اتصال به [[سلسله]] ابراهیمی در مکان [[مقدس]] و بنیان‌گذاری [[کعبه]] و [[مبارزه]] با [[بت‌پرستی]] و [[شرک]] و [[دعوت به توحید]] و انجام [[مناسک]] [[دینی]] داشت. از سوی دیگر حرکت [[پیامبر]] تداوم همان [[دعوت]] و [[رفتار]] او مانند آن بنیان‌گذار را داشت:
#{{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۷-۱۲۹.</ref>. '''نکته''': [[حسن]] و [[قتاده]] و جمعی (منقول در درالمنثور) می‌گویند: منظور از [[پیغمبری]] که از [[خداوند]] [[بعثت]] او را در میان [[ذریه]] خود تقاضا کرده “پیغمبر ما” است؛ زیرا از [[رسول اکرم]] [[نقل]] شده که فرمود: {{متن حدیث|أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ وَ بُشْرَى عِيسَى}} یعنی دعای [[ابراهیم]] {{ع}} و [[بشارت]] [[عیسی]] {{ع}} من هستم و مراد از [[بشارت]] [[عیسی]] {{ع}} بشارتی است که از جمله {{متن قرآن|مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ}}<ref>«نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است» سوره صف، آیه ۶.</ref> استفاده می‌شود. و [[دلیل]] این موضوع این است که [[ابراهیم]] {{ع}} [[دعا]] را درباره [[ذریه]] خود که در [[مکه]] و حوالی آن اقامت دارند کرد و گفت {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ}} یعنی پروردگارا در میان [[ذریه]] من که در [[مکه]] اقامت دارند [[پیغمبری]] [[مبعوث]] کن در حالی که می‌دانیم این خصوصیّت به غیر از [[حضرت محمّد]] {{صل}} بر هیچ‌کس قابل [[تطبیق]] نیست<ref>ترجمه مجمع البیان، ج۲، ص۶۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ * إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ * وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه می‌پرستید، بیزارم * مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد * و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۶-۲۸.</ref>.
#{{متن قرآن|لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ}}<ref>«تا به گروهی بیم دهی که پدرانشان بیم داده نشده‌اند، از این رو آنان غافلند» سوره یس، آیه ۶.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ * فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«این (- فرجام ما) جز (همان) مرگ نخستین ما نیست و ما انگیخته نخواهیم شد * پس اگر راست می‌گویید پدرانمان را (نزد ما) باز آورید» سوره دخان، آیه ۳۵-۳۶.</ref>.
#{{متن قرآن|وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ * وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دسته‌ای) می‌میریم و (دسته‌ای) زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند * و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود برهان آنان جز این نیست که می‌گویند: اگر راست می‌گویید پدران ما را (نزد ما) باز آورید» سوره جاثیه، آیه ۲۴-۲۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ * وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست * و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند * و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۳-۹۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>«و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی می‌نگارید، (برخی از) آن را آشکار می‌دارید و بسیاری (دیگر) را پنهان می‌کنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگی‌شان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند می‌گویند: این جز مردی نیست که می‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان می‌پرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ}}<ref>«و کافران گفتند: آیا ما و پدرانمان هنگامی که (مردیم و) خاک شدیم دوباره (از گور) بیرون آورده خواهیم شد؟» سوره نمل، آیه ۶۷.</ref>.
== نکات ==
در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
# [[پیامبر اسلام]] برانگیخته شده از [[نسل ابراهیم]] و [[اسماعیل]]: {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ... *... وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً... * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ...}}، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ * إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ * وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}؛
# [[انذار]] شدن نیاکان [[مردم]] [[صدر اسلام]]، به وسیله [[پیامبران]] قبل از [[پیامبر اکرم]]: {{متن قرآن|لِتُنْذِرَ قَوْمًا<ref>این برداشت مبتنی بر این احتمال است که $ما» در {{متن قرآن|مَا أُنْذِرَ}} مصدریه و یا موصوله باشد.</ref> مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ}}؛
# درخواست احیای نیاکان توسط [[پیامبر]] نشانه [[صدق]] ادعای خود نسبت به [[معاد]] از نظر [[مشرکان]]: {{متن قرآن|وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ * وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}؛
# [[حضرت ابراهیم]] و [[نوح]] از جمله نیاکان [[انبیا]] و مقتدای [[هدایت]] برای [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ... * وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ... * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...}}؛
# [[عدم آگاهی]] نیاکان [[یهود]] زمان [[پیامبر]]، از حقایق و [[معارف]] [[تورات]]: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى... وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ...}}<ref>{{متن قرآن|وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ}} مراد از این علمی که می‌فرماید: $آموختید چیزی را که نه خودتان می‌دانستید و نه پدرانتان» علم عادی نیست، برای اینکه سیاق کلام، سیاق احتجاج و استدلال بر مدعی است. مدعا این بود که از لوازم الوهیت پروردگار یکی این است که انسان را به سوی سعادتش رهبری کند، و برای حصول این غرض، انبیایی برگزیده وحی و کتابی به سوی ایشان بفرستد، و این مدعا هیچ ربطی به علم عادی به خیر و شر زندگی و آن علمی که آدمی مجهز به وسایل تحصیل آن از حس و خیال و عقل هست، ندارد. ترجمه المیزان، ج۷، ص۳۸۳.</ref>؛
# [[پیامبر اکرم]] شخصی معمولی با [[هدف]] بازدارندگی [[مردم]] از [[آیین]] نیاکانشان، در دیدگاه [[مشرکان]]: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ}}؛
# [[برانگیخته شدن]] در [[قیامت]] پس از تبدیل [[بدن]] [[مشرکان]] و نیاکانشان به ذرات [[خاک]] شده امری شگفت و [[باور]] نکردنی، در نظر [[مشرکان]] [[عصر پیامبر]]: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۱۰.</ref>.


== ایمان نیاکان پیامبر خاتم ==  
== ایمان نیاکان پیامبر خاتم ==  
[[ایمان]] در لغت به معنای [[تصدیق]] کردن و [[ضد]] [[کفر]] آمده است و [[مؤمن]] به شخص [[خداپرست]] در مقابل [[کافر]] اطلاق می‌‌شود<ref>لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳ و ۲۲۴.</ref>.
[[ایمان]] در لغت به معنای تصدیق]کردن و ضد [[کفر]] آمده است و [[مؤمن]] به شخص [[خداپرست]] در مقابل [[کافر]] اطلاق می‌‌شود<ref>لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳ و ۲۲۴.</ref>.


در [[تعریف ایمان]] بین متکلّمین [[اختلاف]] وجود دارد، ولی اعتراف به [[وحدانیت خداوند]] و [[نفی]] [[شریک]] از او از ارکان اساسی ایمان نزد آنان به شمار می‌‌رود<ref>التوحید، ص۳۹۴.</ref>.
در [[تعریف ایمان]] بین متکلّمین [[اختلاف]] وجود دارد، ولی اعتراف به وحدانیت خداوند و [[نفی]] [[شریک]] از او از ارکان اساسی ایمان نزد آنان به شمار می‌‌رود<ref>التوحید، ص۳۹۴.</ref>.


نیاکان جمع نیا به معنای اجداد است و منظور از نیاکان در این بحث، [[پدران]] و [[مادران]] [[پیامبر]]{{صل}} از عبداللّه و [[آمنه]] تا [[حضرت آدم]] و [[حوا]] است<ref>اوائل المقالات، ص۴۵.</ref>. ادلّه [[مخالفین]] و موافقین [[ایمان نیاکان پیامبر]]{{صل}}، شامل همه آنها می‌‌شود، هر چند برخی از ادلّه نفیاً یا اثباتاً فقط مربوط به پدر یا مادر آن حضرت می‌‌شود.
نیاکان جمع نیا به معنای اجداد است و منظور از نیاکان در این بحث، پدران و مادران [[پیامبر]]{{صل}} از عبداللّه و [[آمنه]] تا [[حضرت آدم]] و [[حوا]] است<ref>اوائل المقالات، ص۴۵.</ref>. ادلّه مخالفین و موافقین ایمان نیاکان پیامبر{{صل}}، شامل همه آنها می‌‌شود، هر چند برخی از ادلّه نفیاً یا اثباتاً فقط مربوط به پدر یا مادر آن حضرت می‌‌شود.


بحث از ایمان نیاکان پیامبر{{صل}} در [[علم کلام]] در بخش [[نبوت عامه]] و بحث از [[عصمت انبیاء]] مطرح شده است، و در [[علم تفسیر]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ}}<ref>«و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> و برخی دیگر از [[آیات قرآن]] مورد بحث قرار گرفته است.
بحث از ایمان نیاکان پیامبر{{صل}} در [[علم کلام]] در بخش [[نبوت عامه]] و بحث از [[عصمت انبیاء]] مطرح شده است، و در [[علم تفسیر]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ}}<ref>«و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> و برخی دیگر از [[آیات قرآن]] مورد بحث قرار گرفته است.


و در [[علم]] [[تاریخ]] نیز در بحث از [[سیره نبوی]] و بررسی [[زندگینامه]] پدر و مادر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مطرح می‌‌شود<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۱۲۷، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰و ۳۵، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ تا ۱۵۴.)</ref>.
و در [[علم]] [[تاریخ]] نیز در بحث از [[سیره نبوی]] و بررسی زندگینامه پدر و مادر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مطرح می‌‌شود<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۱۲۷، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰و ۳۵، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ تا ۱۵۴.)</ref>.


در مورد ایمان نیاکان پیامبر [[اکرم]]{{صل}} سه دیدگاه وجود دارد:
در مورد ایمان نیاکان پیامبر اکرم{{صل}} سه دیدگاه وجود دارد:


'''دیدگاه اوّل:''' همه [[علمای شیعه]] و همچنین عده ای از محققین [[اهل سنت]] معتقدند که [[نیاکان پیامبر اسلام]]{{صل}}، خداپرست و [[موحّد]] بوده‌اند<ref>اوائل المقالات، ص۴۵، کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۱، بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.</ref> و برای [[اثبات]] [[عقیده]] خود به [[دلایل]] ذیل استناد کرده اند:
=== دیدگاه اوّل ===
همه علمای شیعه و همچنین عده ای از محققین [[اهل سنت]] معتقدند که نیاکان پیامبر اسلام{{صل}}، خداپرست و [[موحّد]] بوده‌اند<ref>اوائل المقالات، ص۴۵، کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۱، بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.</ref> و برای [[اثبات]] [[عقیده]] خود به [[دلایل]] ذیل استناد کرده اند:


'''الف) [[دلیل عقلی]]:''' [[پیامبر]] باید از هر چیزی که موجب [[نفرت]] و دوری [[مردم]] از وی می‌‌شود، [[منزه]] و [[پاک]] باشد<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷۶، المواقف، ص۲۶۵، شرح المقاصد، ج۵، ص۶۱.</ref>. [[مشرک]] بودن نیاکان موجب نفرت و دوری مردم از پیامبر می‌‌شود، پس [[نیاکان پیامبر]] باید از [[شرک]] منزه باشند.
'''الف) [[دلیل عقلی]]:''' [[پیامبر]] باید از هر چیزی که موجب [[نفرت]] و دوری [[مردم]] از وی می‌‌شود، [[منزه]] و [[پاک]] باشد<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷۶، المواقف، ص۲۶۵، شرح المقاصد، ج۵، ص۶۱.</ref>. [[مشرک]] بودن نیاکان موجب نفرت و دوری مردم از پیامبر می‌‌شود، پس نیاکان پیامبر باید از [[شرک]] منزه باشند.


'''ب) [[آیات قرآن]]:'''
'''ب) [[آیات قرآن]]:'''


۱. {{متن قرآن|الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ}}<ref>«همان که چون (به نماز) برخیزی تو را می‌نگرد؛» سوره شعراء، آیه ۲۱۸.</ref>، {{متن قرآن|وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ}}<ref>«و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> برخی جهت [[اثبات]] [[ایمان]] نیاکان [[نبی]] به این [[آیه]] [[تمسک]] کرده می‌‌گویند: [[نیاکان]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[مؤمن]] و ساجد بوده‌اند که [[خداوند]] فرمود، گردیدن تو در پشت ساجدان را می‌‌بینم<ref>منهج الصادقین، ج۶، ص۴۸۹، گازر، ج۷، ص۱۰۴.</ref>.
۱. {{متن قرآن|الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ}}<ref>«همان که چون (به نماز) برخیزی تو را می‌نگرد؛» سوره شعراء، آیه ۲۱۸.</ref>، {{متن قرآن|وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ}}<ref>«و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> برخی جهت [[اثبات]] [[ایمان]] نیاکان [[نبی]] به این [[آیه]] [[تمسک]] کرده می‌‌گویند: نیاکان [[رسول خدا]]{{صل}} [[مؤمن]] و ساجد بوده‌اند که [[خداوند]] فرمود، گردیدن تو در پشت ساجدان را می‌‌بینم<ref>منهج الصادقین، ج۶، ص۴۸۹، گازر، ج۷، ص۱۰۴.</ref>.


از [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] این آیه [[روایت]] شده است که [[حضرت محمد]]{{صل}} در اصلاب [[پیامبران]] بود تا این که به پشت [[پدر]] خویش منتقل شد به [[زناشویی]] [[مشروع]] و [[حلال]] بدون [[آلودگی]] به [[زنا]] و [[سفاح]] ([[ازدواج]] غیر مشروع)<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۶، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۵.</ref> و [[ابن عباس]] از پیامبر{{صل}} نقل کرده که فرمود: یعنی تو را می‌‌بیند که از صلب [[پیامبری]] به صلب پیامبر دیگر منتقل می‌‌شدی تا این که به [[دنیا]] آمدی<ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۴۴.</ref>.
از [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] این آیه [[روایت]] شده است که [[حضرت محمد]]{{صل}} در اصلاب [[پیامبران]] بود تا این که به پشت [[پدر]] خویش منتقل شد به [[زناشویی]] [[مشروع]] و [[حلال]] بدون [[آلودگی]] به [[زنا]] و [[سفاح]] ([[ازدواج]] غیر مشروع)<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۶، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۵.</ref> و [[ابن عباس]] از پیامبر{{صل}} نقل کرده که فرمود: یعنی تو را می‌‌بیند که از صلب [[پیامبری]] به صلب پیامبر دیگر منتقل می‌‌شدی تا این که به [[دنیا]] آمدی<ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۴۴.</ref>.


[[مخالفین]] بر [[استدلال]] فوق اشکال کرده‌اند به این که آیه به چند صورت تفسیر شده و شما نمی‌توانید بگویید آیه را بر تمام [[تفسیرها]] حمل کنیم چون حمل مشترک بر تمام وجوه جایز نیست<ref>تفسیر کبیر، ج۲۴، ص۱۷۳.</ref> و حمل آن بر تفسیر مورد نظر موافقین [[ترجیح بلا مرجح]] است. در پاسخ می‌‌توان گفت: وجود [[احادیث]] متعدد در تفسیر این آیه که بر [[ایمان نیاکان پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} دلالت می‌‌کنند مرجّح وجه مورد نظر موافقین است.
[[مخالفین]] بر [[استدلال]] فوق اشکال کرده‌اند به این که آیه به چند صورت تفسیر شده و شما نمی‌توانید بگویید آیه را بر تمام [[تفسیرها]] حمل کنیم چون حمل مشترک بر تمام وجوه جایز نیست<ref>تفسیر کبیر، ج۲۴، ص۱۷۳.</ref> و حمل آن بر تفسیر مورد نظر موافقین [[ترجیح بلا مرجح]] است. در پاسخ می‌‌توان گفت: وجود [[احادیث]] متعدد در تفسیر این آیه که بر ایمان نیاکان پیامبر اکرم{{صل}} دلالت می‌‌کنند مرجّح وجه مورد نظر موافقین است.


۲. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>، موافقین می‌‌گویند به قرینه {{متن قرآن|هَذَا الْبَلَدَ}} ([[مکّه]]) منظور [[اولاد]] اسماعیل و [[پدران]] [[پیامبر]]{{صل}} بود. و این که [[قرآن]] می‌‌فرماید: کلمه [[توحید]] را کلمه پاینده ای در نسل‌های بعد از خود قرار داد {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> معلوم می‌‌شود که مراد [[موحدان]] بوده است از اولاد [[ابراهیم]]{{ع}}<ref>حجج القرآن، ص۸۰.</ref>.
۲. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>، موافقین می‌‌گویند به قرینه {{متن قرآن|هَذَا الْبَلَدَ}} ([[مکّه]]) منظور [[اولاد]] اسماعیل و [[پدران]] [[پیامبر]]{{صل}} بود. و این که [[قرآن]] می‌‌فرماید: کلمه [[توحید]] را کلمه پاینده ای در نسل‌های بعد از خود قرار داد {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> معلوم می‌‌شود که مراد [[موحدان]] بوده است از اولاد [[ابراهیم]]{{ع}}<ref>حجج القرآن، ص۸۰.</ref>.
خط ۷۲: خط ۵۲:
'''د) دلیل [[تاریخی]]:'''  
'''د) دلیل [[تاریخی]]:'''  


بر اساس متون تاریخی نه تنها دلیل صریحی بر [[مشرک]] بودن [[نیاکان پیامبر]]{{صل}} وجود ندارد بلکه دلایلی وجود دارد که موحّد و [[خداپرست]] بودن نیاکان آن [[حضرت]] را ثابت می‌‌کند. به عنوان مثال عبدالمطلب جدّ پیامبر{{صل}} به دلیل عمل به [[آیین حنیف]] ابراهیمی به [[ابراهیم]] ثانی ملقّب شده بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.</ref> و از وی شعری نقل شده که مطلعش این است:
بر اساس متون تاریخی نه تنها دلیل صریحی بر [[مشرک]] بودن نیاکان پیامبر{{صل}} وجود ندارد بلکه دلایلی وجود دارد که موحّد و [[خداپرست]] بودن نیاکان آن حضرت را ثابت می‌‌کند. به عنوان مثال عبدالمطلب جدّ پیامبر{{صل}} به دلیل عمل به [[آیین حنیف]] ابراهیمی به [[ابراهیم]] ثانی ملقّب شده بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.</ref> و از وی شعری نقل شده که مطلعش این است:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''یا ربّ أنت الأحد الفرد الصمد''|2=''إن شئت الهمت الصواب والرشد''}}
{{ب|''یا ربّ أنت الأحد الفرد الصمد''|2=''إن شئت الهمت الصواب والرشد''}}
خط ۸۱: خط ۶۱:
همچنین از پدر و [[مادر]] گرامی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} اشعاری در کتاب‌های تاریخی نقل شده که همگی دلالت بر [[ایمان]] آنان می‌‌کند<ref>مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۴۶و ۱۴۷، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۸.</ref>.
همچنین از پدر و [[مادر]] گرامی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} اشعاری در کتاب‌های تاریخی نقل شده که همگی دلالت بر [[ایمان]] آنان می‌‌کند<ref>مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۴۶و ۱۴۷، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۸.</ref>.


دیدگاه دوم: برخی از علمای [[اهل سنت]] معتقدند که پدر و مادر [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} مشرک بوده و در [[آتش جهنم]] گرفتار خواهند آمد و برای [[اثبات]] ادعای خود به چند دلیل استناد می‌‌کنند:
=== دیدگاه دوم ===
برخی از علمای [[اهل سنت]] معتقدند که پدر و مادر [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} مشرک بوده و در [[آتش جهنم]] گرفتار خواهند آمد و برای [[اثبات]] ادعای خود به چند دلیل استناد می‌‌کنند:


الف) [[آیات قرآن]]: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}<ref>«ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref> [[مخالفین]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] روایتی نقل می‌‌کنند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ای کاش می‌‌دانستم [[پدر]] و مادرم (در آن [[دنیا]]) چه می‌‌کنند پس [[خداوند]] این آیه را نازل کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}، از [[اهل دوزخ]] سؤال نکن و پیامبر{{صل}} هم تا هنگام [[مرگ]] یادی از آنها نکرد<ref>العجاب فی بیان الأسباب، ج۱، ص۳۶۷، تفسیر القرآن (صنعانی)، ج۱، ص۵۹.</ref> و نتیجه می‌‌گیرند که طبق آیه فوق پدر و [[مادر پیامبر]] [[مشرک]] بوده و اهل دوزخ هستند<ref>ادلّه معتقد ابوحنیفه فی ابوی الرسول، ص۶۴و ۶۵.</ref>.
الف) [[آیات قرآن]]: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}<ref>«ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref> [[مخالفین]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] روایتی نقل می‌‌کنند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ای کاش می‌‌دانستم [[پدر]] و مادرم (در آن [[دنیا]]) چه می‌‌کنند پس [[خداوند]] این آیه را نازل کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}، از [[اهل دوزخ]] سؤال نکن و پیامبر{{صل}} هم تا هنگام [[مرگ]] یادی از آنها نکرد<ref>العجاب فی بیان الأسباب، ج۱، ص۳۶۷، تفسیر القرآن (صنعانی)، ج۱، ص۵۹.</ref> و نتیجه می‌‌گیرند که طبق آیه فوق پدر و [[مادر پیامبر]] [[مشرک]] بوده و اهل دوزخ هستند<ref>ادلّه معتقد ابوحنیفه فی ابوی الرسول، ص۶۴و ۶۵.</ref>.
خط ۱۰۰: خط ۸۱:
[[مخالفین]] می‌‌گویند: همه بر مشرک بودن پدر و [[مادر پیامبر]]{{صل}} اجماع دارند پس معلوم می‌‌شود که پدر و مادر ایشان مشرک بوده است <ref>ادلّه معتقد ابوحنیفة فی أبوی الرسول، ص۸۴.</ref> در پاسخ می‌‌توان گفت: چنین [[اجماعی]] وجود ندارد به دلیل این که نه تنها [[علمای شیعه]] بر [[موحّد]] بودن نیاکان پیامبر{{صل}} اتفاق دارند<ref>اوائل المقالات، ص۴۵.</ref>. بلکه بسیاری از محققین [[اهل سنت]] هم در این قضیه با [[شیعه]] هم [[عقیده]] هستند<ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ـ ۱۵۴.</ref>.
[[مخالفین]] می‌‌گویند: همه بر مشرک بودن پدر و [[مادر پیامبر]]{{صل}} اجماع دارند پس معلوم می‌‌شود که پدر و مادر ایشان مشرک بوده است <ref>ادلّه معتقد ابوحنیفة فی أبوی الرسول، ص۸۴.</ref> در پاسخ می‌‌توان گفت: چنین [[اجماعی]] وجود ندارد به دلیل این که نه تنها [[علمای شیعه]] بر [[موحّد]] بودن نیاکان پیامبر{{صل}} اتفاق دارند<ref>اوائل المقالات، ص۴۵.</ref>. بلکه بسیاری از محققین [[اهل سنت]] هم در این قضیه با [[شیعه]] هم [[عقیده]] هستند<ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ـ ۱۵۴.</ref>.


دیدگاه سوم: برخی معتقدند که پدر و [[مادر رسول خدا]]{{صل}} [[مشرک]] بودند، ولی [[رسول اللّه]]{{صل}} آنان را زنده کرد و آنها به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] آوردند و دوباره از [[دنیا]] رفتند.
=== دیدگاه سوم ===
برخی معتقدند که پدر و [[مادر رسول خدا]]{{صل}} [[مشرک]] بودند، ولی [[رسول اللّه]]{{صل}} آنان را زنده کرد و آنها به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] آوردند و دوباره از [[دنیا]] رفتند.


دلیل این گروه [[حدیثی]] است که [[عایشه]] از پیامبر{{صل}} نقل کرده که در [[حجة الوداع]] با [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم... رسول خدا{{صل}} [[گریه]] می‌‌کرد و ناراحت و [[غمگین]] بود پس فرود آمد و مدتی طولانی در آنجا درنگ کرد سپس به نزد من بازگشت در حالی که خوشحال بود، به او گفتم: (چرا [[خوشحالی]]؟) فرمود: نزد [[قبر]] مادرم رفتم و از [[خداوند]] خواستم که او را زنده کند پس او به من [[ایمان]] آورد و خداوند دوباره او را باز گرداند<ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۱، لسان المیزان، ج۴، ص۳۰۵.</ref>.
دلیل این گروه [[حدیثی]] است که [[عایشه]] از پیامبر{{صل}} نقل کرده که در [[حجة الوداع]] با [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم... رسول خدا{{صل}} [[گریه]] می‌‌کرد و ناراحت و [[غمگین]] بود پس فرود آمد و مدتی طولانی در آنجا درنگ کرد سپس به نزد من بازگشت در حالی که خوشحال بود، به او گفتم: (چرا [[خوشحالی]]؟) فرمود: نزد [[قبر]] مادرم رفتم و از [[خداوند]] خواستم که او را زنده کند پس او به من [[ایمان]] آورد و خداوند دوباره او را باز گرداند<ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۱، لسان المیزان، ج۴، ص۳۰۵.</ref>.
خط ۱۰۸: خط ۹۰:
اولاً: احادیثی که بر زنده شدن پدر و [[مادر پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌‌کنند [[ضعیف]] و غیر معتبر هست<ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲و ۶۳، ادلة معتقد ابوحنیفة فی ابوی الرسول، ص۸۷.</ref>.
اولاً: احادیثی که بر زنده شدن پدر و [[مادر پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌‌کنند [[ضعیف]] و غیر معتبر هست<ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲و ۶۳، ادلة معتقد ابوحنیفة فی ابوی الرسول، ص۸۷.</ref>.


ثانیاً: بر فرض بعید این [[احادیث]] را قبول کردیم این احادیث دلالت بر ایمان پدر و مادر پیامبر{{صل}} بعد از [[وفات]] و [[بعث]] می‌‌کند چون ایمان بعد از [[مرگ]] و [[مشاهده]] احوال آن [[جهان]] فایده ای ندارد و این که پیامبر ایشان را زنده کرده و [[اسلام]] را بر آنها عرضه کرده برای تکمیل ایمان شان بوده است<ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[ایمان نیاکان پیامبر (مقاله)|مقاله «ایمان نیاکان پیامبر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۵۹۱-۵۹۵.</ref>
ثانیاً: بر فرض بعید این [[احادیث]] را قبول کردیم این احادیث دلالت بر ایمان پدر و مادر پیامبر{{صل}} بعد از [[وفات]] و [[بعث]] می‌‌کند چون ایمان بعد از [[مرگ]] و مشاهده احوال آن [[جهان]] فایده ای ندارد و این که پیامبر ایشان را زنده کرده و [[اسلام]] را بر آنها عرضه کرده برای تکمیل ایمان شان بوده است<ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[ایمان نیاکان پیامبر (مقاله)|مقاله «ایمان نیاکان پیامبر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۹۱-۵۹۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[ایمان نیاکان پیامبر (مقاله)|مقاله «ایمان نیاکان پیامبر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[ایمان نیاکان پیامبر (مقاله)|مقاله «ایمان نیاکان پیامبر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۱۹: خط ۱۰۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ایمان نیاکان پیامبر]]
[[رده:نیاکان پیامبر خاتم]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۲

ایمان نیاکان پیامبر خاتم

ایمان در لغت به معنای تصدیق]کردن و ضد کفر آمده است و مؤمن به شخص خداپرست در مقابل کافر اطلاق می‌‌شود[۱].

در تعریف ایمان بین متکلّمین اختلاف وجود دارد، ولی اعتراف به وحدانیت خداوند و نفی شریک از او از ارکان اساسی ایمان نزد آنان به شمار می‌‌رود[۲].

نیاکان جمع نیا به معنای اجداد است و منظور از نیاکان در این بحث، پدران و مادران پیامبر(ص) از عبداللّه و آمنه تا حضرت آدم و حوا است[۳]. ادلّه مخالفین و موافقین ایمان نیاکان پیامبر(ص)، شامل همه آنها می‌‌شود، هر چند برخی از ادلّه نفیاً یا اثباتاً فقط مربوط به پدر یا مادر آن حضرت می‌‌شود.

بحث از ایمان نیاکان پیامبر(ص) در علم کلام در بخش نبوت عامه و بحث از عصمت انبیاء مطرح شده است، و در علم تفسیر در ذیل آیه ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۴]، ﴿وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ[۵] و برخی دیگر از آیات قرآن مورد بحث قرار گرفته است.

و در علم تاریخ نیز در بحث از سیره نبوی و بررسی زندگینامه پدر و مادر پیامبر اسلام(ص) مطرح می‌‌شود[۶].

در مورد ایمان نیاکان پیامبر اکرم(ص) سه دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اوّل

همه علمای شیعه و همچنین عده ای از محققین اهل سنت معتقدند که نیاکان پیامبر اسلام(ص)، خداپرست و موحّد بوده‌اند[۷] و برای اثبات عقیده خود به دلایل ذیل استناد کرده اند:

الف) دلیل عقلی: پیامبر باید از هر چیزی که موجب نفرت و دوری مردم از وی می‌‌شود، منزه و پاک باشد[۸]. مشرک بودن نیاکان موجب نفرت و دوری مردم از پیامبر می‌‌شود، پس نیاکان پیامبر باید از شرک منزه باشند.

ب) آیات قرآن:

۱. ﴿الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ[۹]، ﴿وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ[۱۰] برخی جهت اثبات ایمان نیاکان نبی به این آیه تمسک کرده می‌‌گویند: نیاکان رسول خدا(ص) مؤمن و ساجد بوده‌اند که خداوند فرمود، گردیدن تو در پشت ساجدان را می‌‌بینم[۱۱].

از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در تفسیر این آیه روایت شده است که حضرت محمد(ص) در اصلاب پیامبران بود تا این که به پشت پدر خویش منتقل شد به زناشویی مشروع و حلال بدون آلودگی به زنا و سفاح (ازدواج غیر مشروع)[۱۲] و ابن عباس از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: یعنی تو را می‌‌بیند که از صلب پیامبری به صلب پیامبر دیگر منتقل می‌‌شدی تا این که به دنیا آمدی[۱۳].

مخالفین بر استدلال فوق اشکال کرده‌اند به این که آیه به چند صورت تفسیر شده و شما نمی‌توانید بگویید آیه را بر تمام تفسیرها حمل کنیم چون حمل مشترک بر تمام وجوه جایز نیست[۱۴] و حمل آن بر تفسیر مورد نظر موافقین ترجیح بلا مرجح است. در پاسخ می‌‌توان گفت: وجود احادیث متعدد در تفسیر این آیه که بر ایمان نیاکان پیامبر اکرم(ص) دلالت می‌‌کنند مرجّح وجه مورد نظر موافقین است.

۲. ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ[۱۵]، موافقین می‌‌گویند به قرینه ﴿هَذَا الْبَلَدَ (مکّه) منظور اولاد اسماعیل و پدران پیامبر(ص) بود. و این که قرآن می‌‌فرماید: کلمه توحید را کلمه پاینده ای در نسل‌های بعد از خود قرار داد ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۱۶] معلوم می‌‌شود که مراد موحدان بوده است از اولاد ابراهیم(ع)[۱۷].

ج) احادیث:

موافقین در اثبات دیدگاه خود به دو دسته از احادیث استناد می‌‌کنند: دسته اول احادیثی هستند که بر طاهر بودن پدران و مادران رسول خدا(ص) دلالت می‌‌کنند:

۱. پیامبر(ص) فرمود: « لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ اَلطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ اَلطَّاهِرَاتِ حَتَّى أُسْكِنْتُ فِي صُلْبِ عَبْدِ اَللَّهِ وَ رَحِمِ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ» پیوسته از صلب‌های پاک به رحم‌های پاکیزه منتقل می‌‌شدم[۱۸].

۲. رسول خدا(ص) فرمود: سپس خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و بعد به صلب‌های پدران و رحم‌های مادران منتقل کرد و نجاست شرک و سفاحِ کفر بر ما نرسید[۱۹].

احادیث یاد شده متضافر بوده[۲۰] و به حدّ تواتر معنوی هم می‌‌رسند.

کلمه طاهرین و طاهرات در این احادیث نشان می‌‌دهد که پدران و ما دران رسول خدا(ص) موحّد و خداپرست بوده‌اند چون مشرک طاهر نیست همان گونه که قرآن می‌‌گوید: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ[۲۱]، پس نیاکان نبی(ص) موحد بوده‌اند که پیامبر از آنان با لفظ طاهرین و طاهرات، تعبیر آورده است.

دسته دوم احادیثی است که دلالت می‌‌کند پیامبر اکرم(ص) نیاکان شان را در روز قیامت شفاعت خواهند کرد، چنان که رسول خدا(ص) فرمود: من از پروردگارم خواستم چهار نفر را ببخشد و او آنها را خواهد بخشید ان شاء اللّه آمنه دختر وهب، عبداللّه بن عبدالمطلب، ابوطالب بن عبدالمطلب و مردی از انصار که بین من و او حق نان و نمک (پیمان) بود[۲۲].

موافقین می‌‌گویند: بر اساس دستور قرآن جایز نیست که پیامبر و مؤمنین برای مشرکین طلب مغفرت و شفاعت کنند ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۲۳] و این که رسول خدا(ص) می‌‌فرماید: پدر و مادرم را شفاعت خواهم کرد نشان می‌‌دهد که آنها موحّد بوده‌اند.

د) دلیل تاریخی:

بر اساس متون تاریخی نه تنها دلیل صریحی بر مشرک بودن نیاکان پیامبر(ص) وجود ندارد بلکه دلایلی وجود دارد که موحّد و خداپرست بودن نیاکان آن حضرت را ثابت می‌‌کند. به عنوان مثال عبدالمطلب جدّ پیامبر(ص) به دلیل عمل به آیین حنیف ابراهیمی به ابراهیم ثانی ملقّب شده بود[۲۴] و از وی شعری نقل شده که مطلعش این است:

یا ربّ أنت الأحد الفرد الصمدإن شئت الهمت الصواب والرشد
ای پروردگار تو احد، فرد و صمد هستی اگر بخواهی راه راست و رستگاری را الهام می‌‌کنی[۲۵].

همچنین از پدر و مادر گرامی پیامبر اسلام(ص) اشعاری در کتاب‌های تاریخی نقل شده که همگی دلالت بر ایمان آنان می‌‌کند[۲۶].

دیدگاه دوم

برخی از علمای اهل سنت معتقدند که پدر و مادر حضرت رسول اکرم(ص) مشرک بوده و در آتش جهنم گرفتار خواهند آمد و برای اثبات ادعای خود به چند دلیل استناد می‌‌کنند:

الف) آیات قرآن: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ[۲۷] مخالفین در شأن نزول این آیه روایتی نقل می‌‌کنند که پیامبر(ص) فرمود: ای کاش می‌‌دانستم پدر و مادرم (در آن دنیا) چه می‌‌کنند پس خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود: ﴿وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ، از اهل دوزخ سؤال نکن و پیامبر(ص) هم تا هنگام مرگ یادی از آنها نکرد[۲۸] و نتیجه می‌‌گیرند که طبق آیه فوق پدر و مادر پیامبر مشرک بوده و اهل دوزخ هستند[۲۹].

در مقابل این سخن موافقین می‌‌گویند: قرائت مشهور این است که ﴿وَلَا تُسْأَلُ خوانده شود، چون لا نافیه است[۳۰]. بنابراین معنای آیه این است که ای پیامبر تو مسئول گمراهی دوزخیان نیستی. علاوه بر این مخالفین تنها با استناد به روایت مذکور می‌‌توانند آیه را حمل بر شرک پدر و مادر پیامبر(ص) کنند در حالی که روایت یاد شده ضعیف و مرسل است و نمی‌تواند مبین و مفسّر آیه باشد[۳۱].

۲. ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً[۳۲] مخالفین می‌‌گویند طبق این آیه اَب یعنی پدر ابراهیم(ع) مشرک و بت پرست بوده و شما نمی‌توانید بگویید تمام نیاکان پیامبر(ص) تا حضرت آدم(ع) موحّد بوده‌اند [۳۳] موافقین می‌‌گویند که آزر پدر حضرت ابراهیم نبوده است[۳۴] بلکه عمو یا جدّ مادری حضرت ابراهیم(ع) بوده است[۳۵] و اطلاق لفظ اب بر عمو وجدّ مادری در لغت عرب جایز است چنان که فرزندان یعقوب از اسماعیل تعبیر به اب می‌‌کنند ﴿أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۳۶] در حالی که اسماعیل عموی یعقوب(ع) بوده نه پدر او. دوم این که حضرت ابراهیم به آزر وعده داد که برای تو طلب آمرزش (استغفار) می‌‌کنم ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ[۳۷]. امّا هنگامی که روشن شد وی دشمن خداست، از او بیزاری جست. ﴿وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ[۳۸] و برای او استغفار نکرد. و بعد از سالیان دراز بعد از آنکه خداوند اسماعیل و اسحاق را در سن پیری به حضرت ابراهیم عطا کرد و آن حضرت کعبه را بازسازی کرد برای پدر و مادرش دعا کرد و فرمود: ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ[۳۹]، پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز که حساب برپا می‌‌شود بیامرز. و از آنجا که قرآن از استغفار نسبت به مشرکان نهی کرده است ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۴۰]، و از طرفی لفظ والد بر خلاف اب در زبان عرب فقط بر پدر واقعی اطلاق می‌‌شود، معلوم می‌‌شود مراد از والد در آیه شریفه آزر نبوده بلکه پدر و مادر واقعی حضرت ابراهیم(ع) بوده و آنها موحد از دنیا رفته‌اند[۴۱].

ب) احادیث:

  1. پیامبر(ص) برای مادرش درخواست شفاعت کرد، جبرئیل گفت: برای کسی که مشرک مرده است استغفار نکن[۴۲] مخالفین می‌‌گویند: طبق این حدیث مادر پیامبر(ص) در جهنم است و معلوم می‌‌شود مشرک بوده است ولی موافقین می‌‌گویند: این حدیث ضعیف و غیر قابل استناد است چون در سلسله سند آن محمد بن جابر قرار دارد که از دیدگاه علم رجال ضعیف بوده و به حدیث او اعتنا نمی‌شود[۴۳].
  2. پیامبر(ص) به پسران ملیکه فرمود: مادر شما در آتش است این سخن بر آنها گران آمد پس آنها را فرا خواند و فرمود: مادر من هم با مادر شماست...[۴۴] موافقین در ردّ این حدیث می‌‌گویند این حدیث ضعیف است چون در سند آن عثمان بن عمیر قرار دارد که ضعیف است[۴۵].
  3. مردی از پیامبر(ص) پرسید: پدر من کجاست؟ فرمود: در آتش وقتی او رفت او را فرا خواند و گفت: پدر من و پدر تو در آتش است[۴۶].

موافقین در ردّ این حدیث می‌‌گویند: این حدیث را حماد بن سلمة از ثابت از انس نقل کرده و حمادّ مورد تهمت و ضعف است و مطالب فراوانی را در احادیث او وارد کرده‌اند و وی حافظ خوبی نبوده است[۴۷]. بنابراین در این حدیث دلالتی بر شرک یا کفر نیاکان پیامبر(ص) وجود ندارد.

ج) اجماع:

مخالفین می‌‌گویند: همه بر مشرک بودن پدر و مادر پیامبر(ص) اجماع دارند پس معلوم می‌‌شود که پدر و مادر ایشان مشرک بوده است [۴۸] در پاسخ می‌‌توان گفت: چنین اجماعی وجود ندارد به دلیل این که نه تنها علمای شیعه بر موحّد بودن نیاکان پیامبر(ص) اتفاق دارند[۴۹]. بلکه بسیاری از محققین اهل سنت هم در این قضیه با شیعه هم عقیده هستند[۵۰].

دیدگاه سوم

برخی معتقدند که پدر و مادر رسول خدا(ص) مشرک بودند، ولی رسول اللّه(ص) آنان را زنده کرد و آنها به پیامبر(ص) ایمان آوردند و دوباره از دنیا رفتند.

دلیل این گروه حدیثی است که عایشه از پیامبر(ص) نقل کرده که در حجة الوداع با رسول خدا(ص) بودیم... رسول خدا(ص) گریه می‌‌کرد و ناراحت و غمگین بود پس فرود آمد و مدتی طولانی در آنجا درنگ کرد سپس به نزد من بازگشت در حالی که خوشحال بود، به او گفتم: (چرا خوشحالی؟) فرمود: نزد قبر مادرم رفتم و از خداوند خواستم که او را زنده کند پس او به من ایمان آورد و خداوند دوباره او را باز گرداند[۵۱].

در ردّ این دیدگاه گفته شده:

اولاً: احادیثی که بر زنده شدن پدر و مادر پیامبر(ص) دلالت می‌‌کنند ضعیف و غیر معتبر هست[۵۲].

ثانیاً: بر فرض بعید این احادیث را قبول کردیم این احادیث دلالت بر ایمان پدر و مادر پیامبر(ص) بعد از وفات و بعث می‌‌کند چون ایمان بعد از مرگ و مشاهده احوال آن جهان فایده ای ندارد و این که پیامبر ایشان را زنده کرده و اسلام را بر آنها عرضه کرده برای تکمیل ایمان شان بوده است[۵۳].[۵۴]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳ و ۲۲۴.
  2. التوحید، ص۳۹۴.
  3. اوائل المقالات، ص۴۵.
  4. «و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.
  5. «و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.
  6. السیرة النبویة، ج۱، ص۱۲۷، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰و ۳۵، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ تا ۱۵۴.)
  7. اوائل المقالات، ص۴۵، کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۱، بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.
  8. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷۶، المواقف، ص۲۶۵، شرح المقاصد، ج۵، ص۶۱.
  9. «همان که چون (به نماز) برخیزی تو را می‌نگرد؛» سوره شعراء، آیه ۲۱۸.
  10. «و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.
  11. منهج الصادقین، ج۶، ص۴۸۹، گازر، ج۷، ص۱۰۴.
  12. مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۶، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۵.
  13. الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۴۴.
  14. تفسیر کبیر، ج۲۴، ص۱۷۳.
  15. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
  16. «و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.
  17. حجج القرآن، ص۸۰.
  18. اوائل المقالات، ص۴۶، الدّر المنثور، ج۵، ص۹۸.
  19. بحارالأنوار، ج۵، ص۷، الدر المنثنور: ج ۳، ص۲۹۴.
  20. بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۹)
  21. «مشرکان پلیدند» سوره توبه، آیه ۲۸.
  22. بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۰۸، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  23. «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
  24. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.
  25. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۷.
  26. مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۴۶و ۱۴۷، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۸.
  27. «ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.
  28. العجاب فی بیان الأسباب، ج۱، ص۳۶۷، تفسیر القرآن (صنعانی)، ج۱، ص۵۹.
  29. ادلّه معتقد ابوحنیفه فی ابوی الرسول، ص۶۴و ۶۵.
  30. الجامع لأحکام القرآن، ج۲، ص۹۲، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۱۵ و ۵۱۶.
  31. تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶۳، الدر المنثور، ج۱، ص۲۷۱، سبل الهدی فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۵.
  32. «و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.
  33. حجج القرآن، ص۸۰.
  34. الدر المنثور، ج۳، ص۳۰۰.
  35. مجمع البیان، ج۶، ص۸۶، المیزان، ج۱۲، ص۷۸ و ج۱۴، ص۵۷، الاتقان ما یحسن من الاخبار الدائرة علی الألسن، ج۲، ص۳۷۴.
  36. «مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.
  37. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  38. «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.
  39. «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.
  40. «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
  41. مجمع البیان، ج۶، ص۸۶، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۴۶.
  42. مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۱۷، سبل الهدی فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۱۷.
  43. الضعفاء الصغیر، ص۱۰۳، الضعفاء والمتروکین، ص۲۳۳، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۱۶۷.
  44. ادلّه معتقد ابوحنیفه فی ابوی الرسول/۷۳، صحیح مسلم بشرح النووی۳/۷۹.
  45. سبل الهدی فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۷، ناسخ الحدیث و منسوخه، ص۴۸۹.
  46. صحیح ابن حبان، ج۲، ص۳۴۰.
  47. مقدمه فتح الباری، ص۳۹۷، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۲ـ ۱۵.
  48. ادلّه معتقد ابوحنیفة فی أبوی الرسول، ص۸۴.
  49. اوائل المقالات، ص۴۵.
  50. کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ـ ۱۵۴.
  51. کشف الخفاء، ج۱، ص۶۱، لسان المیزان، ج۴، ص۳۰۵.
  52. کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲و ۶۳، ادلة معتقد ابوحنیفة فی ابوی الرسول، ص۸۷.
  53. بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۰.
  54. رضوی، رسول، مقاله «ایمان نیاکان پیامبر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۵۹۱-۵۹۵.